🏴🏴🏴
#روز_بیست_ونهم
#ویژه
#محرم
#زنان_عاشورایی
بانو سکینه با کاروان اسیران
پس از شهادت امام، دوره اسارت زنان هاشمی آغاز می شود.
نوشته اند دشمن وقتی که زنان را از میان کشته ها عبور داد، سکینه خود را روی جسد پدر انداخت و آن را در آغوش گرفت.
در اثر گریه بی هوش شد و در آن حالت شنید که پدرش می فرماید:
شیعتی مَهـما شَرِبتُم مـاءَ عذبٍ فَاذکُرونی
أو سَمِعتُم بغریبٍ أو شهیدٍ فَاندبونی
شیعیان من ! هر گاه آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید، یا اگر از غریب یا شهیدی سخن به میان آمد بر من گریه کنید.
سکینه جسد پدر را رها نمی کرد، تا این که گروهی از اعراب وی را با زور از بدن پدر جدا کردند .
روز یازدهم محرم، او همراه دیگر زنان هاشمی در حالی که بر شتر برهنه سوار بود، از کربلا به کوفه و شام به اسارت برده شد . در طول اسارت کوفه گزارش خاصی از سکینه در دست نیست. گویا غم و اندوه شدید سکینه در شهادت پدر، برادران و خویشان زمینه هر گونه گزارشی را از بین برده است.
ورود کاروان اسیران به شام
کاروان اسیران در اول ماه صفر سال ۶۱ ق. به شام وارد شدند.
سهل ساعدی می گوید: پنداشتم مردم شام جشنی دارند که من از آن بی خبرم، پرسیدم: آیا عید است ؟ گفتند: ای پیرمرد ! مثل این که غریبه ای ؟
گفتم: من سهل بن ساعدی از اصحاب پیامبرم.
گفتند: تعجب است ای سعد که از آسمان خون نمی بارد و زمین اهلش را فرو نمی برد. این سر حسین و یاران اوست که از عراق به شام هدیه می آورند و مردم شادی می کنند.
در کنار دروازه ایستادم، تا این که پرچم ها رسیدند.
مردی در جلو نیزه ای بلند در دست داشت و سر حسین که شباهتی تمام به پیامبر داشت، بالای نیزه بود. به دنبال آن کاروان زنان و کودکان می آمدند.
جلو رفتم و از یکی از آنان پرسیدم: تو کیستی ؟ گفت: سکینه دختر امام حسین. خودم را معرفی کردم و گفتم: آیا حاجتی داری ؟ گفت: به نیزه داری که این سر مقدس را می برد، بگو از ما جلوتر حرکت کند، تا مردم به نگاه کردن آن مشغول شوند و به حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله چشم ندوزند.
سهل به سرعت رفت و چهارصد دینار به نیزه دار داد. او نیز سر مطهر را از میان زنان بیرون برد .
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا صص ۲۳۸ و ۲۳۹
@zananetamadonsaz