فصل اول : در ثواب بيمارى و صبر كردن بر آن و بيان شدت ابتلاى مؤمنان
در حديث صحيح از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه روزى حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم سر بجانب آسمان كردند، تبسم فرمودند صحابه از سبب آن سئوال كردند، حضرت فرمود كه تعجب كردم از دو ملك كه به زمين فرود آمدند، بنده مؤ من صالحى را در جاى نمازش نيافتند، بآسمان رفتند و گفتند پروردگارا فلان بنده تو را در جاى نمازش طلب كرديم نيافتيم او را، و او در بند بيماريست ، حق تعالى فرمود كه بنويسيد براى بنده من مثل آنچه در حال صحت از افعال خير در شب و روز مى كرده است مادام كه در بند من است .
در حديث معتبر ديگر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چون بر مؤ من ضعف پيرى غالب شود حق تعالى امر مى فرمايد كه آنچه در جوانى و قوت ميكرده است ، براى او بنويسند و همچنين ملكى را موكل مى گرداند، كه براى مؤ من بيمار بنويسد آنچه در حال صحت ميكرده است از كارهاى خير و از براى كافر بيمار بنويسد آنچه در حال صحت ميكرده است از كارهاى بد.
در حديث حسن و غير آن از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقولست كه بيدارى يك شب از بيمارى و درد بهتر است از عبادت يكساله و در حديث ديگر منقول است كه حقتعالى ملك دست چپ را امر ميفرمايد كه در ايام بيمارى گناه بر مؤ من ننويسد.
در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر منقول است كه بدنى كه بيمارى نكشد طغيان بهم مى رساند، خيرى نيست در چنين بدنى .
در حديث ديگر فرمود، كه يك شب تب برابر است با عبادت يكساله و دو شب تب برابر است با عبادت دو ساله و سه شب تب برابر است با عبادت هفتاد ساله .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه يكشب تب كفاره گناهان گذشته و آينده است .
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه حق تعالى ميفرمايد كه هر كه سه شب بيمارى بكشد، باحدى از عيادت كنندگانش شكايت نكند، بدل ميكنم از براى او گوشتى بهتر از گوشت او و خونى بهتر از خون او پس اگر او را عافيت دهم از گناهان پاك ميكنم او را و اگر بميرانم بسوى رحمت خود مى برم او را.
در احاديث معتبره از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه يكشب بيمارى بكشد و قبول كند و قبول كند او را آنچه شرط قبول كردن است بآنكه كسى را خبر ندهد از آنچه كشيده و چون صبح شود خدا راشكر كند، حقتعالى بفضل خود ثواب عبادت شصت ساله باو عطا فرمايد.
در حديث حسن از آنحضرت منقول است كه حد شكايت نه آنست كه بگويد ديشب مرا خواب نبرد و تب داشتم بلكه آنست كه بگويد كه ببلائى مبتلا شده ام كه هيچكس بآن مبتلا نشده است ، آنچه بمن رسيده بهيچكس نرسيده است ، مثل اينها.
درحديث ديگر فرمود، كه تب رسول مرگ است ، و زندان خداست در زمين و گرميش از جهنم است ، بهره مؤ من از جهنم همين است .
از حضرت على بن الحسين عليه السلام منقول است كه نيكو درديست تب بهر عضوى بهره مى رساند او از بلا وخيرى نيست دركسى كه ببلا مبتلا نشود.
در روايت ديگر وارد شده است كه مؤ من چون تب ميكند گناهان از او مى ريزد، مانند برگ از درخت و اگر بر رختخواب بيفتد ناله اش ثواب سبحان اللّه دارد، فريادش ثواب لااله الااللّه دارد، از پهلو به پهلو كه ميگردد، مانند كسى است كه در راه خدا شمشير ميزند.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه بيمارى براى مؤ من پاك كننده است او را از گناهان و رحمت الهى است نسبت باو از براى كافران عذاب و لعنت است ، فرمود كه يكشب دردسر هر گناهى را بر طرف ميكند، مگر گناهان كبيره .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه چون حقتعالى بنده را دوست دارد، يكى از سه تحفه از براى او مى فرستد، يا تب يا درد چشم يا درد سر، در احاديث معتبره بسيار وارد شده است كه بلاى پيغمبران از همه شديدتر است ، پس بعد از ايشان اوصياءِ ايشان بعد از اوصياءِ هر كه نيكوتر و فاضلتر است بلايش عظيم تر است ، مؤ من را بقدر ايمان و اعمال نيكش باو بلا ميرساند، پس هر كه ايمانش صحيح تر و عملش نيكوتر است بلايش بيشتر است ، هر كه ايمانش ضعيف تر و عمل نيكش كمتر است بلايش كمتر است .
در احاديث معتبره از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه ثواب عظيم با بلاى عظيم ميباشد، هيچ گروهى را خدا دوست نميدارد مگر آنكه ايشانرا مبتلا ميگرداند، فرمود كه حقتعالى را بندگان خالص هست كه از آسمان هيچ تحفه برزمين نميفرستد مگر آنكه از ايشان ميگرداند بسوى غير ايشان و هيچ بلائى نمى فرستد مگر آنكه ميگرداند از ديگران بسوى ايشان .
بروايت معتبر ديگر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه چون حقتعالى بنده را دوست داشت غوطه ميدهد او را در بلا غوطه دادنى ، مى ريزد بر او بلا را ريختنى پس اگر خدا را براى دفع آن بلا بخواند حقتعالى مى فرمايد، لبيك اى بنده من اگر زود بتو بدهم آنچه طلبيدى قادرم بر آن و اگر ذخيره كنم براى روز جزا بهتر است ، از براى تو.
در حديث ح
سن از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه مؤ من چهل شب بر او نمى گذرد، مگر آنكه او را امرى رو ميدهد، كه اندوهگين شود و بسبب آن متذكر و آگاه گردد.
در حديث صحيح از آنحضرت منقول است كه در بهشت منزلتى هست كه هيچكس بآن منزلت نميرسد، مگر آنكه بلائى ببدن او برسد، فرمود كه اگر مؤ من بداند كه در مصيبتها چه ثواب براى او هست هر آينه آرزو كند كه بدنش را از مقراض پاره پاره كنند.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود، كه خداوند عالميان ياد ميكند مؤ من را بتحفه بلا چنانچه كسى از سفر تحفه براى اهل خود بفرستد، او را پرهيز مى فرمايد از دنيا چنانچه طبيب بيمار را پرهيز مى فرمايد از چيزهائى كه باو ضرر مى رساند.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه شخصى حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم را بخانه خود طلبيد، چون داخل خانه او شدند، ديدند كه مرغى بربالاى ديوار تخم كرد و آن افتاد و بر روى ميخى كه در ميان ديوار بود بند شد و نيفتاد و نشكست حضرت تعجب فرمودند، آن شخص گفت كه از اين تعجب مى فرمائيد؟ بحق آن خداوندى كه ترا براستى فرستاده است هرگز نقصانى بمن نرسيده است ، حضرت برخاستند طعام او را تناول نفرمودند و گفتند هر كه نقصانى باو نرسد اميد خير در او نيست .
در حديث ديگر فرمود، خدا مؤ من را بهر بلائى مبتلا ميكند، بهر مرگى او را مى ميراند، اما عقلش را بر طرف نمى كند، نمى بينى كه شيطان برمال و فرزندان و اهل حضرت ايوب مسلط شد، و بر عقلش مسلط نشد، كه بآن عقل خدا را به يگانگى بشناسد.
در حديث حسن ديگر فرمود، كه حقتعالى مى فرمايد كه اگر نه آن بود كه مؤ من در دل خود چيزى مى يافت هر آينه عصا به بر سر كافر مى بستم كه هرگز دردسر باو نرسد.
فصل دوم : در فضيلت و آداب حجامت
حلیة_المتقین
#https://eitaa.com/zandahlm1357
#اقتدار_نداشتن
سلام استاد
دختری 27 سال ام ونامزدم 30 سال و حدود یک سال هست که نامزد کردم.اما نامزدم اصلا رفتار مردانه ندارد،مثل دخترها لوس و احساساتی صحبت میکند.تنها تقاضایش در صحبتهای شبانه روز درخواست ابراز علاقه است. اینقدر این رفتارهایش شدید است که من حس میکنم شوهر هستم و او زن من است. موقع صحبت کردن درباره مسائل مختلف اصلا قدرت ابراز وجود ندارد و مدام میگوید هر چه تو بگویی یا چشم چشم.اقتدار ندارد.هر چه من دخترانه رفتار میکنم که او مردانه شود، بیشتر دخترانه رفتار میکند.دلم میخاهد حس صحبت کردن با یک مرد را داشته باشم.احساسات زنانه ام را دارم از دست میدهم.
اصلا نمیتوانم احساس تکیه گاه به او داشته باشم و بارها تصمیم گرفته ام نامزدی ام را به هم بزنم.
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
https://eitaa.com/zandahlm1357
240.mp3
4.63M
#اقتدار_نداشتن
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#حسادت
سلام استاد محترم وقت بخیر.
دختری ۲۳ ساله هستم و همسرم ۲۴ سالشونه. ما ۸ سال همو دوست داشتیم و علاقه ی شدیدی بهم داشتم که به خواست خدا ۹ ماهه زندگیمونو شروع کردیم. من و همسرم خیلی وابسته همیم.. همه میگن زندگیتون با مشکل رو به رو میشید ولی ما اینجوری راحتیم. ولی من خیلی خیلی رو شوهرم حسودم.. ایشون کارمند هستن. میره محل کار هر روز این صاحب کارش میگیره اینو بغل میکنه یا سرشو میزنه به سرش. خود شوهرم خوششون نمیاد(حتی چند روز پیش نزاشته بغل کنه طرف ناراحت شده.). ولی چون رئیسشه هیچی نمیگه.چون براش کار میکنه.همیشه هم تو خونه میگه اخلاق بچگونه داره و هیشکی ازش راضی نیست و.... ولی من از این بابت خیلی حسودیم میشه با اینکه طرف مذکر هستن ولی بنده حسودیم میشه؟ حتی وقتی با بچه ها بازی میکنه یا سرگرم میشه من حسودیم میشه و میگم ایشون فقط مال خودمه..
کمکم کنید چیکار کنم با این حسودی کنار بیام؟؟؟؟
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سی و هشتم
مریم خانم از پذیرایی مادر با خوشرویی تشکر کرد و در عوض پیشنهاد داد: «حاج خانم اگه اجازه میدید، مجید و الهه خانم با هم صحبت کنن!» مادر برای کسب تکلیف نگاهی به پدر انداخت و پدر با سکوتش، رضایتش را اعلام کرد. با اشاره مادر از جا بلند شدم و به همراه هم به حیاط رفتیم و پس از چند لحظه، آقای عادلی و مریم خانم هم آمدند. مادر تعارف کرد تا روی تخت مفروش کنار حیاط نشستیم و خودش به بهانه نشان دادن نخلها، مریم خانم را به گوشهای دیگر از حیاط بُرد تا ما راحتتر صحبت کنیم.
با اینکه فاصلهمان از هم زیاد بود، ولی حس حضورمان آنقدر بر دلمان سنگینی میکرد که هر دو ساکت سر به زیر انداخته و تنها طنین تپش قلبهایمان را میشنیدیم، ولی همین اولین تجربه با هم بودن، آنچنان شیرین و لبریز آرامش بود که یقین کردم او همان کسی است که آن شب در میان گریههای نماز مغرب، از خدا خواسته بودم، گرچه شیعه بودنش همچون تابش تیز آفتاب صبح، رؤیای خوش سحرگاهیام را میدرید و تهِ دلم را میلرزاند و باز به خیال هدایتش به مذهب اهل تسنن قرار میگرفتم. هر چند با پیوند عمیق و مستحکمی که به اعتبار مسلمان بودن بین قلبهایمان وجود داشت، در بستر همین دو مذهب متفاوت هم رؤیای خوش زندگی دست یافتنی بود.
نغمه نفسهایمان در پژواک پرواز شاخههای نخل ها در دامن باد میپیچید و سکوتمان را پُر میکرد که او با صدایی آرام و لحنی لبریز حیا شروع کرد: «من به پدرتون، خونوادهتون و حتی خودتون حق میدم که بابت این اختلاف مذهبی نگران باشید. ولی من بهتون اطمینان میدم که این موضوع هیچ وقت بین من و شما فاصله نندازه!» صدایش به آرامش لحظات صحبت کردن با پدر نبود و زیر ضرب سر انگشت احساسش میلرزید. من هیچ نگفتم و او همچنانکه سرش پایین بود، ادامه داد: «بعد از رضایت خدا، آرامش زندگی برای من مهمترین چیزه. برای همین، همه تلاشم رو میکنم و از خدا هم میخوام که کمکم کنه تا بتونم اسباب آرامش شما رو فراهم کنم.» سپس لبخندی زد و با لحنی متواضعانه از خودش گفت: «من سرمایهای ندارم. همه دارایی من همین پولی هستش که باهاش این خونه رو اجاره کردم و پسانداز این مدت که برای خرج مراسم کنار گذاشتم. حقوق پالایشگاه هم به لطف خدا، کفاف یه زندگی ساده رو میده.»
سپس زیر چشمی نیم نگاهی به صورتم انداخت، البته نه به حدی که نگاهش در چشمانم جا خوش کند و بلافاصله سر به زیر انداخت و زیر لب زمزمه کرد: «به هر حال شما تو خونه پدرتون خیلی راحت زندگی میکردید...»که از پسِ پرده سکوت بیرون آمدم و به اشارهای قدرتمند، کلامش را شکستم: «روزی دست خداست!» کلام قاطعانهام که شاید انتظارش را نداشت، سرش را بالا آورد و نگاهش را به نقطهای نامعلوم خیره کرد و من با آرامشی مؤمنانه ادامه دادم: «من از مادرم یاد گرفتم که توکلم به خدا باشه!» و شاید همراهی صادقانهام به قدری به دلش نشست که نگرانی چشمانش به ساحل آرامش رسید و لبخندی کمرنگ صورتش را پوشاند.
به اتاق که بازگشتیم، بحث جمع مردها، حول کسب و کار و اوضاع بازار میچرخید که با ورود ما، صحبتشان خاتمه یافت و مادر دوباره مشغول پذیرایی از میهمانان شد که عمو جواد رو به پدر کرد: «حاج آقا! بنده به خاطر کارم باید امشب برگردم تهران. خُب میدونید راه دوره و برای ما این رفت و آمد یه کم مشکله.» پدر که متوجه منظور عمو جواد شده بود، دستی به محاسن کوتاهش کشید و با لحنی ملایم پاسخ داد: «ما راضی به زحمت شما نیستیم. ولی باید با برادرهاش هم صحبت کنم. شما تشریف ببرید ما خبرتون میکنیم.» و با این جمله پدر، ختم جلسه اعلام شد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎧🎧 #صوت 🌷 #آرامش ( 2 ) 🌺 استاد #شجاعی 🌻 مربی شاخص لیاقت / بلاها = منفعت و سرمایه / دریای محب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گنجیتاآرامش3.mp3
5M
#صوت
🌺 #آرامش 3
🎤 استاد #شجاعی
💖 امیرالمؤمنین ع : اگر اوضاع آن طور که میخواهی نیست آنچه را که هست بخواه 🌷 برای زیرک از دست دادن ها فرصت است 🌺 جهان بینی دینی 🌸 علامت مومن شادی و آرامش است
👌👌 حتما گوش کنیم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📖 #آیهای_آرامش
🌸 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
و ما انسان را به نیڪوترین شڪل خلق ڪردیم
📖 سوره تین/۴
🔸 دوام بیاور ...
حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین رشته اش رسید
حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ، کم آوردی .
🔸 در ذهنت مرور کن ؛
تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ،
زیرِ دست و پایِ روزمرگی ات ، جولان می دهند
تمامِ آن ثانیه هایی که مطمئن بودی نمی شود ، اما شد !
تمامِ آن لحظه هایی که فکر می کردی پایانِ راه است ، اما نبود !
می بینی ؟!
❤ #خدا حواسش به همه چیز هست ؛
دوام بیاور ..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت تصویری جدید الانتشار از استاد مرحوم شیخ شعبان اسماعیل عبدالعزیز صیاد
سوره مبارکه حشر
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
💠 پنج کاری که نشانه تواضع است
🔻 امام رضا علیه السلام فرمودند:
🔹التَّواضُعُ دَرَجاتٌ: مِنْها أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَها مَنْزِلَتَهابِقَلْبٍ سَليمٍ، لايُحِبُّ أَنْ يَأْتىَ إِلى أَحَدٍ إِلاّ مِثْلَ مايُؤْتى إِلَيْهِ، إِنْ رَأى سَيِّئَةً دَرَأَهابِالْحَسَنَةِ، كاظِمُ الْغَيْظِ عافٍ عَنِ النّاسِ، وَاللّه ُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛
🔸تواضع درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كندكه انتظار دارد با او رفتار كنند، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فروخورد و از مردم درگذرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
📚 اصول کافی، جلد2، صفحه 124
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•