#اقتدار_نداشتن
سلام استاد
دختری 27 سال ام ونامزدم 30 سال و حدود یک سال هست که نامزد کردم.اما نامزدم اصلا رفتار مردانه ندارد،مثل دخترها لوس و احساساتی صحبت میکند.تنها تقاضایش در صحبتهای شبانه روز درخواست ابراز علاقه است. اینقدر این رفتارهایش شدید است که من حس میکنم شوهر هستم و او زن من است. موقع صحبت کردن درباره مسائل مختلف اصلا قدرت ابراز وجود ندارد و مدام میگوید هر چه تو بگویی یا چشم چشم.اقتدار ندارد.هر چه من دخترانه رفتار میکنم که او مردانه شود، بیشتر دخترانه رفتار میکند.دلم میخاهد حس صحبت کردن با یک مرد را داشته باشم.احساسات زنانه ام را دارم از دست میدهم.
اصلا نمیتوانم احساس تکیه گاه به او داشته باشم و بارها تصمیم گرفته ام نامزدی ام را به هم بزنم.
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
https://eitaa.com/zandahlm1357
240.mp3
4.63M
#اقتدار_نداشتن
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#حسادت
سلام استاد محترم وقت بخیر.
دختری ۲۳ ساله هستم و همسرم ۲۴ سالشونه. ما ۸ سال همو دوست داشتیم و علاقه ی شدیدی بهم داشتم که به خواست خدا ۹ ماهه زندگیمونو شروع کردیم. من و همسرم خیلی وابسته همیم.. همه میگن زندگیتون با مشکل رو به رو میشید ولی ما اینجوری راحتیم. ولی من خیلی خیلی رو شوهرم حسودم.. ایشون کارمند هستن. میره محل کار هر روز این صاحب کارش میگیره اینو بغل میکنه یا سرشو میزنه به سرش. خود شوهرم خوششون نمیاد(حتی چند روز پیش نزاشته بغل کنه طرف ناراحت شده.). ولی چون رئیسشه هیچی نمیگه.چون براش کار میکنه.همیشه هم تو خونه میگه اخلاق بچگونه داره و هیشکی ازش راضی نیست و.... ولی من از این بابت خیلی حسودیم میشه با اینکه طرف مذکر هستن ولی بنده حسودیم میشه؟ حتی وقتی با بچه ها بازی میکنه یا سرگرم میشه من حسودیم میشه و میگم ایشون فقط مال خودمه..
کمکم کنید چیکار کنم با این حسودی کنار بیام؟؟؟؟
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سی و هشتم
مریم خانم از پذیرایی مادر با خوشرویی تشکر کرد و در عوض پیشنهاد داد: «حاج خانم اگه اجازه میدید، مجید و الهه خانم با هم صحبت کنن!» مادر برای کسب تکلیف نگاهی به پدر انداخت و پدر با سکوتش، رضایتش را اعلام کرد. با اشاره مادر از جا بلند شدم و به همراه هم به حیاط رفتیم و پس از چند لحظه، آقای عادلی و مریم خانم هم آمدند. مادر تعارف کرد تا روی تخت مفروش کنار حیاط نشستیم و خودش به بهانه نشان دادن نخلها، مریم خانم را به گوشهای دیگر از حیاط بُرد تا ما راحتتر صحبت کنیم.
با اینکه فاصلهمان از هم زیاد بود، ولی حس حضورمان آنقدر بر دلمان سنگینی میکرد که هر دو ساکت سر به زیر انداخته و تنها طنین تپش قلبهایمان را میشنیدیم، ولی همین اولین تجربه با هم بودن، آنچنان شیرین و لبریز آرامش بود که یقین کردم او همان کسی است که آن شب در میان گریههای نماز مغرب، از خدا خواسته بودم، گرچه شیعه بودنش همچون تابش تیز آفتاب صبح، رؤیای خوش سحرگاهیام را میدرید و تهِ دلم را میلرزاند و باز به خیال هدایتش به مذهب اهل تسنن قرار میگرفتم. هر چند با پیوند عمیق و مستحکمی که به اعتبار مسلمان بودن بین قلبهایمان وجود داشت، در بستر همین دو مذهب متفاوت هم رؤیای خوش زندگی دست یافتنی بود.
نغمه نفسهایمان در پژواک پرواز شاخههای نخل ها در دامن باد میپیچید و سکوتمان را پُر میکرد که او با صدایی آرام و لحنی لبریز حیا شروع کرد: «من به پدرتون، خونوادهتون و حتی خودتون حق میدم که بابت این اختلاف مذهبی نگران باشید. ولی من بهتون اطمینان میدم که این موضوع هیچ وقت بین من و شما فاصله نندازه!» صدایش به آرامش لحظات صحبت کردن با پدر نبود و زیر ضرب سر انگشت احساسش میلرزید. من هیچ نگفتم و او همچنانکه سرش پایین بود، ادامه داد: «بعد از رضایت خدا، آرامش زندگی برای من مهمترین چیزه. برای همین، همه تلاشم رو میکنم و از خدا هم میخوام که کمکم کنه تا بتونم اسباب آرامش شما رو فراهم کنم.» سپس لبخندی زد و با لحنی متواضعانه از خودش گفت: «من سرمایهای ندارم. همه دارایی من همین پولی هستش که باهاش این خونه رو اجاره کردم و پسانداز این مدت که برای خرج مراسم کنار گذاشتم. حقوق پالایشگاه هم به لطف خدا، کفاف یه زندگی ساده رو میده.»
سپس زیر چشمی نیم نگاهی به صورتم انداخت، البته نه به حدی که نگاهش در چشمانم جا خوش کند و بلافاصله سر به زیر انداخت و زیر لب زمزمه کرد: «به هر حال شما تو خونه پدرتون خیلی راحت زندگی میکردید...»که از پسِ پرده سکوت بیرون آمدم و به اشارهای قدرتمند، کلامش را شکستم: «روزی دست خداست!» کلام قاطعانهام که شاید انتظارش را نداشت، سرش را بالا آورد و نگاهش را به نقطهای نامعلوم خیره کرد و من با آرامشی مؤمنانه ادامه دادم: «من از مادرم یاد گرفتم که توکلم به خدا باشه!» و شاید همراهی صادقانهام به قدری به دلش نشست که نگرانی چشمانش به ساحل آرامش رسید و لبخندی کمرنگ صورتش را پوشاند.
به اتاق که بازگشتیم، بحث جمع مردها، حول کسب و کار و اوضاع بازار میچرخید که با ورود ما، صحبتشان خاتمه یافت و مادر دوباره مشغول پذیرایی از میهمانان شد که عمو جواد رو به پدر کرد: «حاج آقا! بنده به خاطر کارم باید امشب برگردم تهران. خُب میدونید راه دوره و برای ما این رفت و آمد یه کم مشکله.» پدر که متوجه منظور عمو جواد شده بود، دستی به محاسن کوتاهش کشید و با لحنی ملایم پاسخ داد: «ما راضی به زحمت شما نیستیم. ولی باید با برادرهاش هم صحبت کنم. شما تشریف ببرید ما خبرتون میکنیم.» و با این جمله پدر، ختم جلسه اعلام شد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎧🎧 #صوت 🌷 #آرامش ( 2 ) 🌺 استاد #شجاعی 🌻 مربی شاخص لیاقت / بلاها = منفعت و سرمایه / دریای محب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گنجیتاآرامش3.mp3
5M
#صوت
🌺 #آرامش 3
🎤 استاد #شجاعی
💖 امیرالمؤمنین ع : اگر اوضاع آن طور که میخواهی نیست آنچه را که هست بخواه 🌷 برای زیرک از دست دادن ها فرصت است 🌺 جهان بینی دینی 🌸 علامت مومن شادی و آرامش است
👌👌 حتما گوش کنیم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📖 #آیهای_آرامش
🌸 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
و ما انسان را به نیڪوترین شڪل خلق ڪردیم
📖 سوره تین/۴
🔸 دوام بیاور ...
حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین رشته اش رسید
حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ، کم آوردی .
🔸 در ذهنت مرور کن ؛
تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ،
زیرِ دست و پایِ روزمرگی ات ، جولان می دهند
تمامِ آن ثانیه هایی که مطمئن بودی نمی شود ، اما شد !
تمامِ آن لحظه هایی که فکر می کردی پایانِ راه است ، اما نبود !
می بینی ؟!
❤ #خدا حواسش به همه چیز هست ؛
دوام بیاور ..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت تصویری جدید الانتشار از استاد مرحوم شیخ شعبان اسماعیل عبدالعزیز صیاد
سوره مبارکه حشر
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
💠 پنج کاری که نشانه تواضع است
🔻 امام رضا علیه السلام فرمودند:
🔹التَّواضُعُ دَرَجاتٌ: مِنْها أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَها مَنْزِلَتَهابِقَلْبٍ سَليمٍ، لايُحِبُّ أَنْ يَأْتىَ إِلى أَحَدٍ إِلاّ مِثْلَ مايُؤْتى إِلَيْهِ، إِنْ رَأى سَيِّئَةً دَرَأَهابِالْحَسَنَةِ، كاظِمُ الْغَيْظِ عافٍ عَنِ النّاسِ، وَاللّه ُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛
🔸تواضع درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كندكه انتظار دارد با او رفتار كنند، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فروخورد و از مردم درگذرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
📚 اصول کافی، جلد2، صفحه 124
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔴 سیزده بانوی رجعت کننده در دولت مهدوی... (امام صادق علیهالسلام فرمودند: «همراه قائم عجلالله فرجه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 سیزده بانوی رجعت کننده در دولت مهدوی...
(مفضل بن عمر از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمودند: «همراه قائم عجلالله فرجه سیزده زن خواهند بود». گفتم: «آنها را برای چه کاری میخواهد؟» فرمود: «برای مداوای مجروحان و رسیدگی به مریضها؛ همانگونه که وقتی همراه پیامبر صلیالله علیه و آله بودند، چنین میکردند»)
⭕️ سمیه، مادر عمار یاسر علیهمالرحمة:
🌕 او هفتمین نفر بود که به اسلام گروید و بدترین شکنجهها را تحمل کرد. او و شوهرش، یاسر در دام ابوجهل گرفتار شده بودند و او، به آنها دستور داد که به پیامبر خدا دشنام دهند؛ اما آنها چنین کاری نکردند. ابوجهل زره آهنی به سمیه و یاسر پوشاند و آنها را مقابل آفتاب سوزان نگهداشت. پیامبر صلیالله علیه و آله که گاهی از کنارشان عبور میکرد، آنها را به صبر و مقاومت سفارش میکرد و میفرمود: «صبراً یا آل یاسر فان موعدکم الجنة»: «ای خاندان یاسر صبر پیشه کنید که وعدهگاه شما بهشت است». سرانجام ابوجهل با ضربتی آنها را به شهادت رساند. خداوند، این زن را به سبب صبر و مجاهدتی که در راه اسلام متحمل شد، در زمان ظهور مهدی علیهالسلام زنده خواهد کرد، تا پاداش وعده الهی را ببیند و در لشکر ولی خدا، به یاوران آن حضرت خدمت کند. انشاءالله...
📗چشماندازى از حكومت مهدى، علیهالسلام، ص۷۴ به نقل از بيان الائمه، ج ۳، ص ۳۳۸
https://eitaa.com/zandahlm1357
→
📖🌙📖🌙📖🌙📖
📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی
👈جزء [20]سوره نمل، آیه62
💠«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوَّء..»
❓«کجاست آن مضطری که خداوند دعای او را مستجاب بکند..؟»
⚜امام صادق (ع) در تفسیر این آیه می فرماید: این آیه در مورد قائم ما نازل شده، به خدا قسم او مضطر است آنگاه که نزد مقام حضرت ابراهیم که در کنار خانه ی خدا است دو رکعت نماز بخواند و خدا او را اجابت نماید و گرفتاری او را برطرف کند خداوند او را خلیفه و جانشین روی زمین قرار دهد.
📚منبع:
تفسیر قمی، ج2، ص129
📘برگرفته از: کتاب سیمای ماه دوازدهم در سی جزء قرآن نوشته استاد اباذری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم
#آیات_مهدوی
#متن_آیات_مهدوی 20
📖🌙📖🌙📖🌙📖
================
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357