Boye Bahar Midahad - Abdol Hossein Mokhtabad.mp3
5.71M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
نسیم خاک کوی تو بوی بهار میدهد
چو دستههای سنبل کنار هم فتادهای
چوبرگ یاس نورسی که دیده چشم من بسی
تو ای کبوتر حرم ترانههای صبحدم
برای من که جز خـزان ندیدهام
در این جهان تو ای بنفشه موی من
بیا شبی به کوی من
چه نرگسی چه سوسنی چه سبزهای چه گلشنی
شکوفه زار روی تو بوی بهار میدهد
به روی شانه موی تو بوی بهار میدهد
سفیدی گلوی تو بوی بهار میدهد
بخوان که های و هوی تو بوی بهار میدهد
بهشت آرزوی تو بوی بهار میدهد
که صبح کامجوی تو بوی بهار میدهد
همیشه رنگ و بوی تو بوی بهار میدهد
#کرمانشاهی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 کلیپ تصویری | شرح حدیث اخلاق| ❇️ موضوع: تربیت فرزندان صالح ❤️ #مقام_معظم_رهبری (حفظه الله)❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری| شرح حدیث اخلاق|
آن كسانیکه به دیگران پول و رشوه میدهد، در دنیا سرورانند! در آخرت چه⁉️
❤️ #مقام_معظم_رهبری (حفظه الله)❤️
✅ #درس_اخلاق
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آشنا آشنا: تحصن در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد "مسجد كرامت" بعد از گذشت چند سال در سال ۵۷ مجدداً مرك
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشهد سال ۵۷
شب و روزهاي پرهيجان و پرشوري بود؛ تا اين كه مسائل آذرماه مشهد
پيش آمد كه مسائل بسيار سختي بود؛ يعني اولش حمله به بيمارستان بود كه ما رفتيم در بيمارستان متحصن شديم، در روزي كه حمله شد در همان روز ما حركت كرديم. رفتن به بيمارستان هم ماجراي جالبي است؛ اينها چيزهايي هست كه هيچ كس هم متعرضش نشده؛ چون كسي نمي دانسته.
در همه ي شهرها جريانات پرهيجان و تعيين كننده اي وجود داشته از جمله در مشهد؛ و متأسفانه كسي اينها را به زبان نياورده. اينها تكه تكه، سازنده ي تاريخ روزهاي انقلاب است. وقتي كه خبر به ما رسيد، ما در مجلس روضه بوديم. من را پاي تلفن خواستند، رفتم تلفن را جواب دادم؛ ديدم از بيمارستان است و چند نفر از دوست و آشنا و غيرآشنا از آن طرف خط دارند با كمال دستپاچگي و سراسيمگي ميگويند حمله كردند، زدند، كشتند؛ به داد برسيد... بچههاي شيرخوار را زده بودند، من آمدم آقاي طبسي را صدا زدم؛ آمديم اين اطاق، عده اي از علما در آن اطاق جمع بودند. چند نفر از معاريف مشهد هم بودند و روضه هم در منزل يكي از معاريف علماي مشهد بود. من رو كردم به اين آقايان گفتم كه وضع در بيمارستان اين جوري است و رفتن ما به اين صحنه احتمال زياد دارد كه مانع از ادامه ي تهاجم و حمله به بيماران و اطباء و پرستارها و... بشود؛ و من قطعاً خواهم رفت. آقاي طبسي هم قطعاً خواهند آمد.
ما با ايشان قرار هم نگذاشته بوديم اما خب ميدانستم كه آقاي طبسي ميآيند؛ پهلوي هم نشسته بوديم. گفتم ما قطعاً خواهيم رفت؛ اگر آقايان هم بياييد خيلي بهتر خواهد شد و اگر هم نيايند، ما به هر
حال ميرويم. لحن توأم با عزم و تصميمي كه ما داشتيم موجب شد كه چند نفر از علماي معروف و محترم مشهد گفتند كه ما هم ميآييم از جمله آقاي حاج ميرزاجواد آقاي تهراني و آقاي مرواريد و بعضي ديگر. ما گفتيم پس حركت كنيم. حركت كرديم و راه افتاديم به طرف بيمارستان. گفتيم پياده هم ميرويم.
وقتي كه ما از آن منزل آمديم بيرون، جمعيت زيادي هم در كوچه و خيابان و بازار و اينها جمع بودند، ديدند كه ما داريم ميرويم. گفتيم به افراد كه به مردم اطلاع بدهند ما ميرويم بيمارستان و همين كار را كردند؛ گفتند. مردم افتادند پشت سر اين عده و ما از حدود بازار تا بيمارستان را- شايد حدود سه ربع تا يك ساعت راه بود- پياده طي كرديم. هرچه ميرفتيم جمعيت بيشتر با ما ميآمد و هيچ تظاهر- يعني شعار و كارهاي هيجان انگيز- هم نبود؛ فقط حركت ميكرديم به طرف يك مقصدي؛ تا اين كه رسيديم نزديك بيمارستان.
بيمارستان امام رضاي مشهد يك فلكه اي جلويش هست، يك ميداني هست جلويش كه حالا اسمش فلكه ي امام رضاست و يك خياباني است كه منتهي ميشود به آن فلكه؛ سه تا خيابان به آن فلكه منتهي ميشود. ما از خياباني كه آن وقت اسمش جهانباني بود- نمي دانم حالا اسمش چيست- داشتيم ميآمديم به طرف آن خيابان كه از دور ديديم سربازها راه را سد كردند. يعني يك صف كامل و تفنگها هم دستشان، ايستاده اند و ممكن نيست از اينها عبور كنيم. من ديدم كه جمعيت يك مقداري احساس اضطراب كردند.
ادامه دارد....👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
#آیه_نگار
وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَبْ
💌 و به سوی خدای خود همیشه متوجه و مشتاق باش
📖 شرح | آیه ۸
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت دلنشین نوجوانی جواد فروغی