- ناشناس.mp3
4.04M
🎵 تلاوت جزء 21 قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی (تند خوانی)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: وضعيت جامعه بعد از وليعهدي امام خبرهاى شاد مانند پروانه هاى بهار در شهرها به پرواز درآمدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن شب، فاطمه به خاطر برادرش گريست. تنها او بود كه ژرفاى رنج برادرش را در مى يافت. آن ولايتعهدى كه علويان را شاد كرده بود، تنها دام عنكبوت بود. برادرانش احمد، محمد، حسين و برخى پسر عموهايش، انديشه كوچ به مرو در سر داشتند. روزگار تازه اى آغاز شده بود. آوارگان به سرزمين خود و نزد خانوادهاشان برگشته بودند. افراد مبارزى كه پنهان شده يا تحت تعقيب بودند
، اينك آشكار مى شدند.
وقتى حكم وليعهدى را در مسجد پيامبر (ص) مى خواندند، فاطمه مى شنيد. مكتوبى را هم كه برادرش نوشته بود شنيد. او در اين مكتوب مى ديد كه چگونه برادرش مى خواهد محال را ممكن سازد و آن مردم گم كرده ره را به جاده درست آورد. اين سخن امام چه معنا داشت كه: « خدا را بر خودم شاهد قرار دادم. اگر مسئوليت (رهبرى) مسلمانان را بپذيرم و خلافت را بر عهده گيرم، بر طبق پيروى از خدا و پيامبرش رفتار كنم. » يا: « تلاش خود را به كار مى گيرم تا كارگزاران شايسته را به كار برگزينم. »
فاطمه نمى توانست برادرش را بيش از آن تنها بگذارد. به زودى بار سفر مى بست. از برادر زاده هايش پولى مى گرفت تا مقدمات سفر به مرو را فراهم كند. مردم به خاطر وليعهدى رضا (ع) به يكديگر تبريك مى گفتند؛ چرا كه مى دانستند از آن پس، علويان در امنيت به سر خواهند برد و آنها ديگر هراسى نخواهند داشت.
فاطمه براى نماز برخاست. هرگاه دغدغهها به او روى مى آوردند، به محراب پناه مى برد. تنها پروردگار بود كه از غم هاى آن دل نازك خبر داشت؛ دلى كه پيش از آن تاب نمى آورد. چيزى او را به سوى مرو يا سرزمين ديگرى كه نمى دانست كجاست، مى كشان
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
مانند یوسف پیامبر علیه السلام
ریان بن صلت میگوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: «بعضیها میگویند که علی بن موسی از زهد سخن میگفت اما ولی عهدی مأمون را پذیرفت! »
امام فرمودند: «خدا میداند که من این را نمی خواستم اما وقتی بین قبول ولی عهدی و کشته شدن باید یکی را انتخاب میکردم، قبول ولی عهدی را انتخاب کردم. وای بر آنان! آیا نمی دانند که یوسف علیه السلام رسول خدا بود اما وقتی ضرورت حکم کرد، سرپرستی خزاین عزیز مصر را پذیرفت...
مرا با اکراه و اجبار وادار کردند، مرا تا مرز نابودی بردند! از همه ی اینها گذشته، من در دایره ی ولایت عهدی وارد نشدم مگر مانند کسی که از آن خارج شده باشد. (یعنی ولایت عهدی هیچ سودی به حال من ندارد و من هیچ بهره ای از آن نمی برم و شرط هم کردهام که در هیچ کاری دخالت نکنم).
من نزد خدا شکایت میبرم و از او یاری میخواهم! » [۱]
----------
[۱]: . همان، ج ۲، ص ۱۳۹
یک قمقمه دریا....
https://eitaa.com/zandahlm1357