eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.7هزار دنبال‌کننده
48.9هزار عکس
35.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فزونی دامها هنگامی که در جهان فزونی گیاه باشد، فزونی دامها نیز به [صفحه ۵۰] وجود می‌آید که در احادیث به این فزونی تصریح شده است: یخرج فی آخر امتی المهدی یسقیه الله الغیث و تخرج الارض نباتها و یعطی المال صحاحا و تکثر الماشیه و تعظم الامه. [۱]. در پایان امت من (آخر الزمان) مهدی (ع) خارج می‌شود که خداوند با باران رحمتش او را سیراب می‌کند، زمین گیاهش را می‌رویاند، ثروت به طور مساوی تقسیم می‌گردد، دام در جهان افزون می‌شود و امت اسلامی با عظمت می‌گردد. اصلاح مزاحمتها و رفع نقصانها در دنیای کنونی، ما شاهد هستیم که مردم به اشکال مختلف برای یک دیگر مزاحمت ایجاد می‌کند، اما در دوران با شکوه حکومت ولی الله الاعظم تمام مزاحمتها به هر شکلی که باشد، از بین می‌رود. در دهها حدیث به نمونه‌هایی از این اقدامات اصلاحی اشاره شده است که ما در اینجا به بیان یک نمونه بسنده می‌کنیم: و وسع الطریق الاعظم و کسر کل جناح خارج فی الطریق و ابطل الکنف و المازیب الی الطرقات و لا یترک بدعه الا ازالها و لا سنه الا اقامها. [۲]. [صفحه ۵۱] راههای اصلی را توسعه می‌دهد، بالکونهایی را که به داخل جاده‌ها [و خیابانها] آمده بر می‌دارد و ناودانهایی را که به کوچه‌ها می‌ریزد از بین می‌برد. هیچ بدعتی نمی ماند جز اینکه از بین می‌برد و هیچ سنتی نمی ماند مگر اینکه بر پا می‌دارد. راستی چه شیرین است زندگی در زیر سایه اش و در زمان حضورش. در خاتمه این بحث دست به دعا بر می‌داریم و می‌گوییم: پروردگارا، لباس فرج را بر اندام زیبای دلربایش بپوشان و دل نازنینش را با بشارت ظهورش مسرور فرما و توفیق دیدار جمال ملکوتیش را با عافیت نصیب گردان بمنک و کرمک یا ارحم الراحمین. [صفحه ۵۲] پاورقی [۱] تاریخ ما بعد الظهور، ص ۷۷۴. [۲] ارشاد مفید، ص ۳۶۵. دعا براي فرج امام زمان علیه السلام نویسنده: حسین هاشمی نژاد https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: معاون گروهان [صفحه ۴۸] یک لحظه هم نمی نشیند. نیروها را آماده می‌کند. بی سیم در اختیار اوست. با گردان و تیپ در تماس است و وضعیت را می‌گوید و دستور می‌گیرد. تو هم برخیز و مهمات کافی جمع آوری کن. در نقطه ای که بچه‌ها مشغول ایجاد یک خط پدافندی هستند قرار بگیر. لب پرتگاه، پشت سنگها، چند گونی خاک را هم از سنگرهای دیگر بردار و بیاور. جان پناه محکمی برای خود بساز. دیگران را هم کمک کن. همه خسته اند و احتیاج به استراحت دارند. ولی اینجا جای این حرفها نیست. تو یک رزمنده ای و در قبال حفظ این منطقه مسئولی. از مجموع گروهان شاید کمتر از ۵۰ نفر اینجا باشند. البته گروهانهای دیگر هم آمده اند، ولی هر کدام در نقطه ای مستقر شده اند. یک جیپ فرماندهی عراقی که به این بالا آمده بود و در یورش منهدم شده، همچنان دود می‌کند. از چند نقطه دیگر هم دود بلند می‌شود که مربوط به انبار مهمات و ماشینهاست. با شنیدن صدای اذان، آستینها بالا می‌رود و با آب موجود وضو می‌گیرند و بعد نماز. بعضی از بچه‌ها خونی هستند و شب گذشته هنگامی که مجروحان را پانسمان می‌کردند، خونی شده اند، ولی اشکالی ندارد، حکم اضطرار است و می‌توان با آن نماز خواند؛ آن هم نماز عشق. اما در این حالت باید پوتینها را در آورد و مسح کرد و حتی المقدور ایستاده نماز خواند، مگر آنکه احساس خطر شود. چند نفر از بچه‌ها گویی جایی برای گریه کردن پیدا کرده اند. سر به سجده گذاشته و می‌گریند و ناله می‌کنند. از فراق دوستان. در غم شهادت یاران. گریه می‌کنند که چرا خودشان شهید نشده اند؟ چرا اینها جا مانده اند؟ برای ادامه درگیری و عملیات گریه می‌کنند و برای شهادت نوبت می‌گیرند. «الهی و ربی من لی غیرک... » این قله و ارتفاع به بلندای استقامت این جوانان حسد می‌ورزد. آنها را در آغوش کشیده و با آنها انس گرفته. این کوه پذیرای عارفان شاهد و شهیدان عارف شده و به طور حتم بر این کار مباهات خواهد کرد. این خاکهای انباشته شده بر [صفحه ۴۹] روی هم در روز قیامت گواهی خواهند داد، خون مقدس شهیدان بر روی آن جاری و کربلای رزمندگان شده است. انتظار زیاد طولانی نمی شود! بعداز ظهرها عراقی‌ها حمله می‌کنند. اول یک آتش پر حجم و سنگین. طوری که همان دقایق اول تعدادی از نیروها مجروح شده و همین آتش بازی باعث از دست رفتن روحیه ی تعدادی از بچه‌ها می‌شود. در سنگرها می‌خزند و بیرون نمی آیند. آتش خمپاره‌ها خیلی سنگین است ولی نباید وظیفه ی اصلی را فراموش کرد. در اصل، شیپور جنگ را در همین جا می‌زنند. مردانه بلند شو و نبرد کن. صدای هلهله ی عراقی‌ها در چند قدمی به گوش می‌رسد. دستها را جلوی دهان گرفته و هلهله می‌کنند. کمی هم وحشتناک شده. - آرپی جی زن، بلند شو، بزن تو ستون! - تیربارچی، امون نده، بزن... اگه نمی تونی بیا کنار! - نارنجک، نارنجک، بچه‌ها نارنجک بندازین. - تک تیراندازها. بزنین. یا حسین، یا علی. معاون گردان می‌رسد. شجاع و رشید. نگاهی به پایین می‌اندازد و دستور لازم را می‌دهد. بعد پشت یک تخته سنگ می‌نشیند و با عقب تماس می‌گیرد. اما جنگ خیلی جدی است، عراقی‌ها آمدند. محسن تمام قد می‌ایستد و به وسط عراقی‌ها شلیک می‌کند. تعداد زیادی از آنها تکه تکه شده و روی زمین ریخته اند. اما باقی مانده مثل دم مارمولک در حال حرکت اند. حرکت دستان فرمانده که به دور سر می‌چرخاند و بعد با دو دست طرفین را نشان می‌دهد، آنها را آموزش می‌دهد. دوباره هلهله و حمله. هلهله و حمله. یکبار دیگر بچه‌هایی که کپ نکرده و همین جلو می‌جنگند، آتش می‌ریزند. نارنجک، آرپی جی، تیر. اما آنها می‌آیند، می‌ریزند، آرایش می‌گیرند و دوباره حمله می‌کنند. تعدادشان هم خیلی زیاد است، مثل سگ هارند. حقیقتا خوب می‌جنگند. ایمان ندارند ولی در راه دستور فرمانده سربازی می‌کنند. بگذار تا بیایند، ما هم می‌کشیم. البته ما هم تلفات می‌دهیم. اکثر بچه‌ها مجروح شده اند، تعدادی هم شهید. کسی هم [صفحه ۵۰] نیست اینها را جمع و جور کند. یک بار محسن بر می‌خیزد و در حالی که گلوله آرپی جی را در قبضه جای می‌دهد، دستهایش مورد اصابت رگبار عراقی قرار می‌گیرد، می‌سوزد، نعره می‌زند. قبضه و گلوله آرپی جی از دستش رها می‌شود. یک تیر هم به خود گلوله آرپی جی خورده. خوب شد گلوله منفجر نشد. محسن هم می‌افتد. تمام صورتش در یک پنجه جمع شده. چشمان و لب و دهان و صورتش را از زور درد به هم جمع کرده و جرأت نمی کند دستانش را ببیند. چند تا از انگشتانش قطع شده و خون مثل شیر آب می‌ریزد. او یک لوله کش است و همیشه به این انگشتان نیاز داشته، ولی حالا، «فدای یک تار موی حسین». دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
13.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | لحظات ناب از حضور سردار سلیمانی در هشت سال دفاع مقدس و در زمان مبارزه با تکفیری‌ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hafez 77.mp3
9.1M
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
.......: پند به یکی از صوفیان گفته شد: چی شده، هر وقت حرف می‌زنی، هرکس می‌شنود می‌گرید ولی کسی از سخن واعظ شهر نمی گرید؟ گفت: گریه زن بچه مرده مانند گریه نوحه گر نمی ماند! مولوی گر بود در ماتمی صد نوحه گر آه صاحب درد را باشد اثر همایون ممتاز بود ناله‌ام از ناله ی عشق چون آه مصیبت زده در حلقه ماتم مولوی زین جهان تا آن جهان بسیار نیست در میانه جز دمی دیوار نیست هر کبوتر می‌پرد از جانبی ما کبوتر جانب بی جانبی ما نه مرغان هوا نه خانگی دانه ی ما دانه ی بی دانگی زان فراخ آمد چنان روزی ما که دریدن شد قبا دوزی ما * اذکرونی اگر نفرمودی زهره ی نام او کرا بودی بقیاسات عقل یونانی نرسد کس به ذوق ایمانی عقل خود کیست تا به منطق رأی ره برد با جناب پاک خدای گر به منطق کسی ولی بودی شیخ سنت ابوعلی بودی چشم عقل از حقایق ایمان هست چون چشم اکمه از الوان شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357