فراتر از فریاد 3.mp3
12.99M
نمایش فراتر از فریاد
داستان زندگی #مالکوم_ایکس
قسمت سوم
2_144145974860805593.pdf
20.83M
#کتاب_شهداوانس_باقرآن
#ناصرکاوه
🌷 «ناصرکاوه» و به درخواست جمع کثیری از دوستان، pdf این کتاب، خدمتتان عرضه می شود، لطفا پس از مطالعه، با باز نشر آن در شبکه های اجتماعی ، ما را در راه بازسازی معنوی و همچنین آشنایی بیشتر با اهداف و آرمانهای بلند، امام، رهبری و شهدا، یاری فرمائید، ارادتمند #ناصرکاوه
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
اسم اعظم و اسم اعظم « اللّه » است، زیرا که آنچه نعوت و اوصافی که در تمام اسماء است در «اللّه» منطوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراتب علم الهی
بعد از او علم قلمی و قضائی است، و بعد از او علم لوحی قدری است و بعد از او علم لوح محو و اثبات است، و بعد از او مرتبه علم قدر عینی است.
أما علم قضائی و قلمی آن وجود تمام ذرّات عالم کون است بجملتها قبل از وقوع در زمان در عقل اول که صادر نخستین است به طور اجمال، که از او به « کتاب مبین » تعبیر فرموده، به واسطه انتقاش صور اشیاء در او، کما قال تعالی: « وَ لاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الاْءَرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ [۴] »، و أیضاً: « وَ مَا مِنْ غَآئِبَةٍ فِی السَّمَآءِ وَ الاْءَرْضِ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُّبِینٍ [۵] »، و أیضاً: « وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الاْءَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ [۶] ».
و بعد از او، مرتبه علم حق است در لوح قدر علمی که آن عبارت از وقوع
صور موجودات غیر متناهیه متوالیه است قبل از وقوعش در سلسله زمان در قدر خدا که نفس کلیه فلکیه باشد که از ید قدرت به توسّط قلم اعلی دفعةً در او مرتسم و منقّش شود، کما قیل: « المتعاقبات فی سلسلة الزمان مجتمعات فی وعاء الدهر » [۱] .
چه، هر یک از صور اشیاء علمیه در لوح قدر محفوظ است، بعد از مرور دهور ازمنه وقت [و] تحقّق شرایط وجود او از دورات مخصوصه فلکیه و استعداد ماده قابله، آن صورت مخصوص در عالم پیدا شود.
و لوح محو و اثبات که یکی از جمله دفاتر علم خدا است، آن عبارت است از اجرام صافیه سماویه که صور کائنات به اراده حق تعالی از نفس مجرّده فلکیه در
آنها مرقوم و منقوش شود، و چون این صور مخصوصه هر یک به اقتضای زمان بخصوص به خود متدرّجاً از آن اجرام و اجسام سماویه در لوح مواد عنصریه واقع شدند، خدای تعالی آن صور را از مرآت جرم فلک محو نموده و صورتی که در مشیّت او است - که باید بعدها یعنی در دوره لاحقه در عالم کون ایجاد شود - در او ثبت نماید به مقتضای: « یَمْحُواْ اللّهُ مَا یَشَآءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ [۲] »، چنان که قدر عینی که از مراتب و دفاتر علم حقّ است آن وقوع صورت مجرّده علمیه است در موادّ عنصریه که عالم خلق و تقدیر است که از او به « سجل کون » و « بحر مسجور » تعبیر شده [است].
----------
[۴]: ۱ - سوره مبارکه انعام، آیه ۵۹.
[۵]: ۲ - سوره مبارکه نمل، آیه ۷۵.
[۶]: ۳ - سوره مبارکه هود، آیه ۶.
[۱]: ۴ - بسنجید: شرح المنظومة، ج ۵، ص ۳۴۷ ؛ التعلیقات علی الشواهد الربوبیة، ص ۷۵۰.
[۲]: ۱ - سوره رعد، آیه ۳۹.
.......:
📚✍ #شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
حجاب شراب نزد هارون رشید شعر ابونواس قرائت شد که میگوید: مرا به آن شرابی سرگرم نما که در رحم چادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر آیه مهد
در تفسیر آیه کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کٰانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا [۱]، ابن انبازی در اسرار العربیة گفته است:
کان تامه است و صبیاً حال و منصوب است. اگر کان ناقصه باشد، مختص به مسیح نمی شود چه اینکه هرکه در گهواره باشد کودک است، علاوه اینکه سخن گفتن کودکی پیش از عیسی هم شگفت آور نیست.
ابوالبقاء گفته است کان زائده است. یعنی کیف نکلم من هو فی المهد صبیا، صبیا نیز حال از ضمیر جار و مجرور است و ضمیر منفصل مقدر، متصل به کان است.
نیز گفته شده است که ضمیری در آن مستتر نیست و لذا تقدیر هم ندارد. «من» ظرف صله است. عده ای دیگر گفته اند مانند «کان اللّٰه غفوراً رحیما» است و زائده نیست. بعضی هم آن را به معنای صار گرفته اند.
----------
[۱]: ۱) - مریم، ۲۹.
.......:
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_244
و قال عليهالسلام
إِنَّ لِلّهِ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها،
وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ.
امام عليه السلام فرمود:
خداوند در هر نعمتى حقى دارد. كسى كه حق آن را ادا كند، آن نعمت را بر او افزون مىكند و كسى كه در آن كوتاهى نمايد آن نعمت را
در خطر زوال قرار مىدهد.
شرح و تفسير
راه بقاى نعمتها
امام عليه السلام در اين كلام نورانى اشاره به اهميت مسئلۀ شُكر با تعبير جديد مىكند، مىفرمايد:«خداوند در هر نعمتى حقى دارد. كسى كه حق آن را ادا كند، آن نعمت را بر او افزون مىكند و كسى كه در آن كوتاهى نمايد آن نعمت را در خطر زوال قرار مىدهد»؛ (إِنَّ لِلّهِ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ) .
«خاطَرَ» (از مادۀ مخاطره) به معناى به خطر افكندن است.
منظور امام عليه السلام از حق نعمت، همان شكر است؛ نه تنها شكر زبانى و قلبى بلكه اساس شكر، شكر عملى است؛ يعنى از آن نعمت خداداد به نفع مظلومان استفاده كردن، صلۀ رحم بهجا آوردن، آلام بيماران را تخفيف دادن، تعظيم شعائر نمودن، به فكر يتيمان بودن و امثال اينها.
شكر نعمتهايى مانند چشم و گوش و عقل و هوش، اين است كه آنها را در مسير اهدافى كه براى آن آفريده شدهاند به كار بگيريم و مطابق تعبير معروف علماى اخلاق،
«الشُّكْرُ هُوَ صَرْفُ الْعَبْدِ جَميعَ ما أنْعَمَهُ اللّهُ فيما خُلِقَ لِأجْلِهِ؛ شكر عبارت از اين است كه انسان، تمام آنچه را خدا به او روزى داده براى آن اهدافى كه آفريده شده است صرف كند».
البته شكر زبانى جايگاه خود را دارد؛ در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: «تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ تمام شكر آن است كه انسان (از روى اخلاص و ايمان) بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». ١
در حديث ديگرى از امام باقر و امام صادق عليهما السلام آمده است كه نوح عليه السلام همه روز صبحگاهان و عصرگاهان اين كلمات را به درگاه خدا عرضه مىداشت:
«أَللّهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُكَ أَنَّ ما أَصْبَحَ أَوْ أَمْسى بِى مِنْ نِعْمَةٍ فِى دِيْنٍ أَوْ دُنْيا فَمِنْكَ، وَحْدَكَ لا شَرِيْكَ لَكَ، لَكَ الْحَمْدُ وَ لَكَ الشُّكْرُ بِها عَلَىَّ حَتّى تَرْضى، وَ بَعْدَ الرِّضا؛ خداوندا من تو را گواه مىگيرم: هر نعمتى صبح و شام به من مىرسد، چه دينى و چه دنيوى، چه معنوى و چه مادى، همه از سوى توست، يگانهاى و شريكى ندارى، حمد مخصوص توست و شكر هم از آن تو، آنقدر شكرت مىگويم تا از من خشنود شوى و حتى بعد از خشنودى». ٢
در بعضى از روايات آمده است كه خداى متعال بدين سبب او را عبد شكور خوانده است. ٣
همچنين شكر قلبى نيز جايگاه خود را دارد كه انسان واقعاً از خداوند به سبب نعمتهايى كه به او ارزانى داشته راضى باشد؛ ولى به هر حال شكر در صورتى كامل مىشود كه جنبههاى عملى آن آشكار گردد.
از بعضى روايات استفاده مىشود كه علاوه بر اينها انسان بايد از واسطۀ نعمت هم تشكر كند تا شكر او كامل گردد.
در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين عليه السلام مىخوانيم:
«إِنَّ اللَّهَ...
يُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍ شَكُورٍ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَشَكَرْتَ فُلاناً فَيَقُولُ بَلْ شَكَرْتُكَ يَا رَبِّ فَيَقُولُ لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ ثُمَّ قَالَ أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ؛ خداوند... هر بندۀ شكرگزارى را دوست دارد. خداوند متعال روز قيامت به بعضى از بندگانش مىگويد: آيا از فلان شخص تشكر كردى؟ عرض مىكند: خدايا! من شكر تو را گزاردم. خداوند مىفرمايد: به سبب آنكه از او تشكر نكردى شكر مرا ادا ننمودهاى. سپس امام عليه السلام فرمود: شاكرترين شما در برابر خدا شاكرترين شما در برابر بندگان خداست». ١
در احاديث متعددى آمده است كه شكر هر نعمتى پرهيز از گناهان است از جمله در حديثى از امام اميرمؤمنان عليه السلام مىخوانيم:
«شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ» . ٢
دليل آن هم روشن است؛ پرهيز از گناه دليل فرمانبردارى بنده است و فرمانبردارى، بهترين تشكر به پيشگاه بخشندۀ نعمتهاست.
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه ابو بصير از حضرت سؤال كرد:«هَلْ لِلشُّكْرِ حَدٌّ إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ كَانَ شَاكِراً؛ آيا شكر حد نهايى دارد كه هرگاه بندهاى آن را انجام دهد شاكر محسوب شود؟» امام عليه السلام فرمود: آرى. ابوبصير سؤال كرد: آن كدام است؟ امام عليه السلام فرمود:
«يَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ عَلَيْهِ فِي أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ إِنْ كَانَ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ فِي مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ «سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنّا لَهُ مُقْرِنِينَ» ؛انسان در برابر هر نعمتى كه خدا به او داده؛ خواه در خانوادهاش باشد يا در اموالش، او را شكر مىگويد و اگر حقى در اموال او در نعمتى كه به وى داده شده، باشد، آن را ادا مىكند و از آن جمله اس
ت گفتار خداوند متعال كه مىفرمايد:«(انسان به هنگام سوار شدن بر مركبى بگويد:) منزه است خداوندى كه آن را مسخّر ما كرد و (اگر لطف خدا نبود) ما نمىتوانستيم در كنار آن قرار بگيريم». ٣اين بخش از كلام حكيمانه را با حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام دربارۀ آخرين مرحلۀ شكرى كه از انسان امكانپذير است پايان مىدهيم. آن حضرت مىفرمايد:
«أوْحَى اللّهُ تَعالى إلى مُوسى عليه السلام: يا مُوسى! أُشْكُرْني حَقَّ شُكْري. فَقالَ:
يا رَبِّ كَيْفَ أشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَلَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أشْكُرُكَ بِهِ إلّا وَ أنْتَ أنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ؟ فَقالَ: يا مُوسى! شَكَرْتَني حَقَّ شُكْري حينَ عَلِمْتَ أنّ ذَلِكَ مِنّي؛ خداوند به موسى وحى فرستاد كه اى موسى! حق شكر من را ادا كن. موسى عرض كرد:
چگونه حق شكر تو را ادا كنم در حالى كه همين نعمت توفيق شكرگزارى، نعمت ديگرى از سوى تو بر