هفتهنامه زن روز
#مصاحبه_تخیلی
پیک نورباران
ماه منیر داستانپور
شادی عجیبی در دل احساس می کنم. انگار کسی دلم را نورباران کرده باشد. نمی دانم این شادی خاصیت میهمانیست که به انتظارش نشسته ام یا به خاطر رویداد فرخنده ایست که تا چندی بعد قرار است عرش و فرش سالگرد آسمانی اش را به سور بنشینند. گویی کسی در گوش هایم هلهله می کند و قند در دلم آب می شود. کامم شیرین است و دلم روشن از این وصلت مبارک! چشم می چرخانم تا جای قدم های نورانی اش را در آسمان ببینم. او پیک نورباران است. وقتی بیاید از قدم هایش ستاره می ریزد و آسمان دود گرفته ی شهر مانند آسمان کویر پرستاره می شود. چقدر بی قرار شنیدن حکایاتش هستم. یکباره انگار هزاران چلچراغ بالای سرم روشن می شود و او پیش چشمم حاضر! خودش است! پیک نورباران که حتی یک دم لبخند از لبش جدا نمی شود. بوی بهشت می دهد و نگاهش طعم آفتاب دارد. باید زودتر هر چه می خواهم از او بپرسم تا بتواند به آسمان برگردد.
ـ به نام خدا، سلام، درود بر خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله
که این روزها همه آماده ی برگزاری سالگرد ازدواج دختر و داماد اوییم. از آسمان برایمان بگو، از شادی فرشتگان و بهشتیان.
نام پیامبر صلی الله علیه وآله که می آید، به احترامش می ایستد و رو به مدینه تعظیم می کند. هر حرف صلواتش تبدیل به یک ستاره می شود و تا عرش پرواز می کند. بعد دوباره روبرویم می نشیند تا سؤالاتم را پاسخ دهد.
ـ سلام بر تو که کلامت را با نام حضرت حق جل و علا آغاز کردی و بر حبیبش که سرور عالمیان است درود فرستادی. حال آسمانیان را جویا شدی، پس بدان ای عزیز که عرش این روزها غرق نور و سرور است. گویی دوباره قرار است آن دو نور برگزیده به عقد یکدیگر درآیند. برای ما این حلاوت و شیرینی هیچ گاه کهنه نمی شود و تا قیامت کاممان را با آن شیرین می کنیم. تازه می فهمم این شادی و سروری که دلم را روشن کرده از برای چیست. صاحب دل خداست و این روزها اوست که در دل محبین آل رسول قند و نبات می ریزد. باید از او بیشتر بپرسم. از روزگاری که من نبودم و ندیدم و او بوده و دیده و از آنچه به چشم دیده هنوز شادمان است.
ـ برایم از مولای متقیان علیه السلام بگو، چه شد که به خواستگاری راضیه ی مرضیه رفت؟...
این هفته هم در صفحه «مصاحبه تخیلی» گفتگویی داشتهایم با یکی از فرشتگان حاضر در عروسی حضرت فاطمه و حضرت علی علیهماالسلام. ازتون دعوت میکنیم متن کامل این گفتگوی جذاب را در صفحههای ۲۲ و ۲۳ شماره این هفته مجله زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#مشاوره_حقوقی
🔹قصد خرید ملکی را به صورت مبایعه نامه دارم. آیاسند مبایعه نامه اعتبار دارد؟
🔸خرید فروش املاک هم به صورت سند رسمی و هم سند عادی (مبایعه نامه) صورت می گیرد. باید به این نکته توجه داشت مبایعه نامه سند عادی است لذا در دعاوی، بیش از یک سند عادی نیست. این بدین نیست که سند عادی که در دفاتر املاک بین خریدار و فروشنده نوشته می شود از نظر قانونی بی اعتبار است. اما هیچ گاه ارزش سند رسمی که در دفتر اسناد رسمی تنظیم می شود را ندارد و به مراتب با داشتن سند رسمی راهی به مراتب آسوده تر در صورت بروز مشکل، در دادگاه ها خواهید داشت.
کارشناس: نفیسه خانی
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#خبرخند
بچه داشتن، خوبیش اینه کلی کارتون می بینی که خاطرات کودکی تو زنده می کنه. بدیش اینه که غیر از کارتون چیز دیگه نمی بینی.
🔹فاطمه محبی
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#داستان
جادوی تخم مرغی
معصومه تاوان
لوازم کار خانم جان خیلی پیچیده نبود. یک کاسه، دو عدد سکه و یک تخم مرغ که مهم ترین بخش کار بود. خانم جان می رفت بالای سر مریض گرفتار می ایستاد، چشم هایش را می بست و شروع می کرد زیر لب زمزمه کردن. گاهی وقت ها هم صدایش را ریز و سوزناک می کرد و می خواند.
ـ بلقیس دختر علی میشکینه، سادات خانم، فرشید دبه، اکبر ببعی، از ما بهترون، همسایه بالایی و پایینی و...
و انقدر می گفت و اسم می برد تا تخم مرغ جرق جرق کنان می شکست و می ریخت توی کاسه. بعد خانم جان ذوق زده در حالی که چشم هایش برق می زد می گفت:
ـ دیدین دیدین گفتم چشم خورده، من کارمو بلدم. بلند شو بلند شو که دیگه خوب می شی...
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
به نام خداوند بخشنده مهربان...
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
🌸🍃همراهان گرامی کانال زن روز، سلام! صبحتون بهخیر و شادی. روزتون پر تلاش و بانشاط🍃🌸
امام محمد باقر علیهالسلام میفرمایند: «خداوند دوست ندارد که مردم در خواهش از یکدیگر اصرار ورزند، ولی اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد.» (بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص (173)
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#یار_مهربان
معرفی کتاب «کتانیهای کوکام» نوشته فاطمه جدیدی
امتحانات جبرانی نزدیک است و عباس که همیشه از زیر بار درس خواندن فرار کرده، این بار هم سر قرار حاضر نمی شود. مهران که از روستای بالاتر آمده تا هم در خرماچینی عماد را همراهی کند و هم عباس را در درس هایش کمک کند، از نیامدنش شاکی می شود. قرار می گذارند حسابی از خجالتش در بیایند که با خبر می شوند به روستای مهران که در مرز قرار دارد، حمله شده است. حالا چند نوجوان بدون وسیله ی درست و حسابی باید خودشان را به روستا برسانند تا مهران بتواند مادرش، بی بی و خواهرش مریم را از معرکه نجات دهد. «فاطمه جدیدی» در رمان کتانی های کوکام، ماجراهای پر فراز و نشیبی را روایت کرده. اتفاقاتی که از دل دغدغه های مهیج چند نوجوان به وجود می آیند و آن ها را با مفاهیمی مثل اتحاد و همدلی، تحت نام ایران عزیز، مواجه می کند. رمان در «نشر بین الملل» به چاپ رسیده و چشم انداز روشنی برای نوجوانان این مرز و بوم ترسیم می کند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#گفتگو
من و دنیای پرندههای آهنی (۱)
فاطمه اقوامی
همیشه وقتی با هواپیما عازم سفری می شوم از ابتدا تا آخر پرواز ذهنم درگیر قدرت ذهن بشر است که چطور توانسته این پرنده آهنین را در آسمان به پرواز دربیاورد؟! معمولا هم فکرم به جایی قد نمی دهد و نمی توانم از چیزی سردربیاورم و فقط به ذکر «فتبارک الله احسن الخالقین» بسنده می کنم که بی شک ریشه این کار اعجاب انگیز به خلقت بی نقص و بی مثال او برمی گردد. در این سفرهای هوایی بارها هم به این فکر کرده بودم که کاش بشود یک روز بتوانم با یکی از نخبه های علمی کشور که تحصیل و حرفه اش ربطی به ساخت این پرنده های آهنی دارد به گفتگو بنشینم و قدری درباره این دانش اعجاب انگیز بشنوم و بالأخره در یک روز گرم بهاری فرصت این دیدار فراهم شد و من در ایستگاه نوآوری های شریف به دیدار «فاطمه فروردین اهرنجانی» که دارای مدرک دکترای هوافضای از دانشگاه صنعتی شریف است رفتم و ساعتی با او به گفتگو نشستم. در بخش اول این گفتگو میخوانیم:
🔹به عنوان سؤال اول، بدون پرداختن به حواشی برویم سراغ اصل مطلب. چه شد که تصمیم گرفتید در رشته هوافضا تحصیل کنید؟
🔸راستش را بخواهید انتخاب این رشته در ابتدا خیلی براساس علاقه صورت نگرفت یعنی این طور نبود که از اول قصد داشته باشم رشته هوافضا را انتخاب کنم. تمایل خودم بیشتر به سمت تحصیل در رشته عمران بود اما بعد از اینکه نتایج کنکور اعلام شد براساس مشاوره هایی که انجام دادم به سمت رشته هوافضا گرایش پیدا کردم.
🔹قبولی در چنین رشته ای آن هم در دانشگاه صنعتی شریف به احتمال زیاد مستلزم علاقه زیاد به درس است، آیا از دوران کودکی به درس خواندن علاقه داشتید یا این روحیه بعدا در شما شکل گرفت؟
🔸من از همان دوران کودکی به درس خواندن و کسب علم علاقه داشتم. همراهی و تشویق خانواده هم زمینه پراختن هرچه بیشتر و بهتر به این علاقه را برای من مهیا کرد.
🔹هنوز هم این روند ادامه دارد و وقت زیادی صرف درس خواندن می کنید؟
🔸در دوره کارشناسی و ارشد این طور بود و من واقعا تمام وقتم را صرف درس خواندن می کردم و فرصت پرداختن به کارهای جانبی را نداشتم اما از زمانی که وارد مقطع دکترا شدم قضیه قدری متفاوت شد. فضای تفکرات من و آینده ای که برای خودم ترسیم کرده بودم صرفا به تحصیل و شرکت در مباحثات علمی محدود نمی شد، لذا قدری از درس خواندن فاصله گرفتم. البته فضا و شرایط مقطع دکترا هم این امکان را برای من فراهم می کرد چون ما فقط تا ترم سوم بحث آموزشی و علمی داشتیم و بعد از آن باید کارهای پایان نامه را جلو می بردیم. در نتیجه مدیریت زمان در دست خودم بود و می توانستم به کارهای دیگری که علاقه داشتم و برای آینده در نظر گرفته بودم، بپردازم.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97