بسم الله الرحمن الرحیم... ✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم✨ همراهان گرامی کانال زن روز، سلام!✋🌼 صبح شنبه بهاری زیباتون بخیر. آرزو می‌کنیم هفته‌ای شاد و پرتلاش در پیش داشته باشید. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «ریاکار سه ویژگی دارد: با دیدن مردم سرحال می شود و در تنهایی که کسل است. و دوست دارد در تمام کارهایش، او را ستایش کنند.» (کافی ج ۲ ص ۲۹۵) 🌸🍃این هفته هم ما را همراهی بفرمایید.🍃🌸 @zane_ruz

#نمای_نزدیک بوی تند خرزهره باران زعیمی امروز که باران بارید، بوی تازه و غریبی به مشامم خورد. مهربانی آسمان در دوران «ترسالی» یعنی سیراب شدن زمین های تشنه و پر شدن فضا از بوی گل و ریحان ها که ره آورد ویژه جانبی بارش بهاری در دشت ها، جنگل ها و باغ هاست. بوی خاک باران خورده را دوست دارم به خصوص وقتی با گل های بهاری پوشیده باشد. اما در بلوارها و بوستان های شهری، بوی کدام گل بهاری؟! این جا هنگام بارش باران، هوا از آن عطرهای دل چسب بکر خالیست، گاهی هم آکنده است از بوی تند خرزهره و دود! این جا سال هاست که خاک هست، آب هست، مراقبت هست اما از شکوفه های باران خورده و عطرآگین بادام و سیب و نارنج خبری نیست. با رایحه «لیمو» و «مورد» زیبای عطری بیگانه ایم. هیچ کس برای پرچین های باغچه اش از «اسطوخودوس» و «به لیمو» استفاده نمی کند. فقط به دیدن برگ های خشکیده و مانده شان در مغازه های عطاری عادت کرده ایم که شاید روزی روزگاری دلمان دمنوش خواست و خوردیم شان! فرقی نمی کند کدام شهر در کدام اقلیم باشد، شهردارها ما را عادت داده اند به بی ثمرکاری یا حتی سمی کاری. شهر و کمربندش را پر کرده اند از انواع کاج! از زیتون تزیینی تلخ و سمی، از جناب «عرعر» آلرژی زا و کهور مهاجم و تا دلتان بخواهد چمن! گویا همه با هم در رقابت هستند برای کاشت بی خاصیت ترین ها، آلرژی زاترین ها و حتی مهاجم ترین ها. یاد گرفته ایم نگهداری و مراقبت از خرزهره، دیفن باخیا و کاکتوس به جای نسترن و نعنا و بنفشه و محمدی کلاس دارد. باطنش را نگاه کنی فرقی ندارد با مراقبت از سوسک، هزارپا و کلاغ به جای بلبل، قناری و قرقاول! دردناک است وقتی می بینیم ده ها سال پیش استعمار سوار بر گرده حاکمان دست پرورده خویش جنگل ها و باغات باستانی گردو و پسته های کوهی ایران را با ترفندهای مختلف نابود کرد. اما دردناک تر و تأسف بارتر این است که نابودی تنها دامن گیر ذخایر ژنتیک گیاهی ایران نشد بلکه ذخایر اصیل فرهنگ کاشت و داشت ما را نیز با خود غارت کردند. یادمان دادند به دست های خالی افتخار کنیم و با نعمت های زیبای الهی بیگانه باشیم. منابع آبی و خاکی صرف جنگل های کمربندی کاج و اکالیپتوس و کهور می شود بی آن که دست کودکی عادت کند به چیدن میوه تازه از درخت، گوشی لذت ببرد از صدای پرندگان خوش الحان و مشامی پر شود از عطر روح افزای شکوفه های زیبا. هرچه جنگل باستانی هم باقی مانده پای ویلاها و برج های اعیانی قربانی می شود. در دنیای امروز همه چیز باید در راستای بردگی مدرن باشد حتی بدیهیاتی مثل محیط زیست و فضای سبز. همه چیز را باید به شکلی طبقاتی و تنها از دست سرمایه داران صاحب بازار دریافت کرد حتی تربچه! منفعت بازار یعنی چشم شهرنشین نباید به دیدن شکوفه های گیلاس، آلبالو و تمشک آشنا شود چه برسد به این که عادت کند. با همه این ها می توان اولین نهال های تغییر را در جای خالی منابع غارت شده کاشت. می توان بوته کوچک اصالت را دور از چشم برده داری بازار پرورش داد. قد خواهند کشید و شکوفه خواهند داد. امروز صبح آقای همسایه یک بوته کوچک «گل محمدی» در باغچه آپارتمان ما کاشت. ظهر، باران عطرش را بلند کرد. @zane_ruz

#پزشکی کمبود ویتامین‌ها باعث ریزش موى شدید و مشکلات پوستى می‌شود ویتامین D بسیار مهم تر از یک ویتامین ساده است. کمبود آن باعث شکنندگى استخوان ها، مشکل جوش خوردن استخوان، راشیتیسم، پوسیدگى دندان ها، سنگ کلیه، ضعف عضلانى شدید و عدم جذب کافى کلسیم مى شود. این مسأله مى تواند ناشى از کمبود زینک باشد. ریزش مو از علائم مستقیم کمبود این ماده مغذى است که همچنین در التیام زخم ها مشکل ایجاد کرده و باعث مى شود پوست به خوبى مرطوب نشود. کمبود زینک (روى) اغلب باعث بروز مشکلات پوستى مانند بروز لکه هاى قرمز رنگ روى پوست و کبودى آن در تماس جزیى با اشیاء مى شود. البته این علائم با وجود کمبود ویتامین B 7 و همچنین ویتامین هاى محلول در چربى مانند ویتامین A ،D ،E و K نیز بروز مى کند. اگر تخم مرغ خام مصرف مى کنید ممکن است میزان بیوتین بدنتان دچار مشکل شود چون تخم مرغ حاوى پروتئینى است که مانع از جذب این ویتامین مى شود. راه حل مشکل این است که از مخمر آب جو، میوه هاى خشک، تخمه کدو، غلات کامل، محصولات لبنى، ماهى آزاد، آووکادو، گل کلم، قارچ، تمشک و موز استفاده کنید. @zane_ruz

#منبرک حفظ پاکی در جوانی در نوجوانى و جوانى پاك شدن آسان است. اما سن که از چهل بگذرد سخت مى شود. چون ما به کارهایى عادت کردیم و باید با عادت ها جنگ کرد. در سن بالاى چهل جنگیدن ممکن است، ولى سخت است. @zane_ruz

#کدبانوگری بیسکوئیت بادام هندی و کارامل 🌼مواد لازم آرد: دو سوم پیمانه نمک: به مقدار لازم بادام هندى: نصف پیمانه روغن کانولا: ۲ قاشق غذاخورى کره: ۱۱۰ گرم شکر قهوه اى: سه چهارم پیمانه تخم مرغ: ۱ عدد بزرگ وانیل: یک چهارم قاشق چاى خورى تافى: ۲۰۰ گرم خامه: یک چهارم پیمانه 🌸طرز تهیه از قبل فر را با حرارت 180 درجه سانتى گراد گرم کنید. آرد و نمک را با هم الک کنید. نصف پیمانه بادام هندى را در غذاساز ریخته و کاملا خرد کنید. روغن را اضافه کنید و مواد را براى 2 دقیقه دیگه تا کاملا یکدست شود، بزنید. ترکیب بادام هندى را به همراه کره (به دماى اتاق) و شکر در کاسه بریزید و با همزن برقى براى حدود 2 دقیقه بزنید تا نرم شود. تخم مرغ و وانیل را اضافه کنید و با سایر مواد ترکیب کنید. سرعت همزن را کم کرده و آرد را به تدریج اضافه کنید سپس بادام هندى خرد شده را نیز اضافه کنید. خمیر را به شکل گلوله هاى 4 سانتى مترى گرد کنید و با 5 سانتى متر فاصله از هم در سینى فر که در آن کاغذ روغنى پهن کردید، بگذارید. بیسکویت ها را براى 6 دقیقه بپزید. بعد با کفگیر آن ها را پهن کرده و براى 6 تا 7 دقیقه دیگه تا از زیر طلایى شوند، بپزید. سپس اجازه دهید تا کاملا خنک شوند. تافى ها را به همراه خامه در قابلمه کوچکى روى حرارت پایین، آب کنید و بگذارید کارامل کمى خنک شود و بعد آن را با قاشق روى بیسکویت ها بریزید و زمان دهید تا سفت شوند. @zane_ruz

#سرگرمی در سوئد هتلى به نام «کولاربین» وجود دارد که با عنوان ابتدایى ترین هتل جهان شناخته مى شود، این هتل اتاق هاى کوچک دو خوابه دارد و از هیچ نوع تکنولوژى و روشنایى از طریق برق بهره نمى برد. ساکنان آن باید با شمع یا چراغ هاى نفتى قدیمى اتاق را روشن کنند. @zane_ruz

#خانواده امام خامنه‌ای: جامعه، هم از لحاظ قانونی و هم از لحاظ اخلاقی، باید با کسانی که تعدی به حقوق خودشان می‌دانند، برخورد سخت بکند؛ در کشورهای غربی علی‌رغم این همه شعاری که می دهند، هنوز نتوانستند این را تأمین کنند. یعنی در داخل خانواده ها زنانی که از دست شوهرانشان کتک می‌خورد و دخترانی که از دست پدران شان صدمه می بینند و مجروح می‌شوند، فراوانند. این کارها خوشبختانه در کشور ما به آن شدت نیست و جز موارد استثنایی، دیده نمی شود؛ اما به هر حال هر گونه ستم و هرگونه تعدی جسمانی‌ای نسبت به زن، باید با برخورد بسیار سختی مواجه شود. ۳۰ مهر ماه ۷۶ @zane_ruz

#ینگه_دنیا صندوق امن کودک سال گذشته در خبرها آمده بود که مسئولان شهرى در ایالت ایندیاناى آمریکا، در خدمتى جدید به شهروندان جعبه اى کنار خیابان براى انداختن فرزندان ناخواسته نصب کرده اند! حال اخیرا زنگ هشدار یکى از این سطل ها یا همان صندوق ها به صدا درآمده و خبر از رها شدن یک نوزاد را درون آن داده است. مسئول آتش نشانى ابتدا فکر کرده که این زنگ دروغین است و یکى مثل همیشه خواسته آن ها را سر کار بگذارد. مثلا بچه اى شیطان یا آدمى مریض، محض یک شوخى هالووینى، بچه راکون یا بچه سنجابى گذاشته آنجا و در رفته! اما این بار مسأله جدى بود و یک نوزاد انسان آن جا رها شده بود. بند ناف نوزاد هنوز وصل بود و او را داخل یک تى شرت پیچیده بودند. مسئولین محلى هم کنفرانس گذاشته و در مورد این واقعه توضیح داده اند. واکنش من به این خبر ابتدا سکوت بود. بعد تلاش کردم میان این خبر و آن چه در پستوى ذهنم دارم ارتباطى برقرار کنم تا شاید معنایى براى این واقعه پیدا کنم. آنچه این خبر و تحلیل آن را براى من عجیب کرده شاید متداول بودن این قضیه در آن شهر است. این که احتمالا موارد مشابهى در آن شهر اتفاق افتاده که مسئولین شهرى را به فکر واداشته تا صندوقى با نام «صندوق امن کودك» در آتش نشانى تعبیه کنند تا دختر یا خانمى که باردار شده و احتمالا به هر دلیلى جنین خود را سقط نکرده بتواند با احساس شرم کمتر از زیر بار این مسئولیت و عاقبت کارى که کرده شانه خالى کند. شاید از یک منظر تعبیه چنین صندوقى از جانب مسئولین شهرى اقدامى انسانى باشد اما از سوى دیگر باید پرسید بر سر این جامعه چه آمده و آزادى چگونه براى انسان تعریف شده است که بدون تعهد و پذیرش مسئولیت اعمال خود، در سنین کم وارد روابط صمیمى مى شود و عواقب کار خود و مسئولیت آن را به دوش جامعه مى گذارد؟ @zane_ruz

#داستان کاش از زیر قرآن ردش کرده بودم مرضیه ولی حصاری ليوان را محكم به زمين مى كوبم و فرياد مى زنم. محمدعلى بهت زده نگاهم مى كند و هيچ چيز نمى گويد و من فقط فرياد مى زنم، از نگاهش احساس مى كنم كه باور نمى كند اين من هستم كه اين گونه بى محابا دعوا به راه انداخته ام، مى خواهد به سمتم بيايد كه آرامم كند، اما من به سمت اتاق مى دوم. در اتاق را محكم مى بندم و پشت در مى نشينم و هاى هاى گريه مى كنم. محمدعلى پشت در التماس مى كند: «آخه خانومم چرا اين طورى مى كنى، مگه خودت شرايط منو قبول نكردى! خودت نگفتى ازم حمايت مى كنى! حالا چى شده كه ورق برگشته؟» دست خودم نيست فرياد مى زنم: «نمى خوام صدات بشنوم. نمى خوام... » ديگر صدايى از محمدعلى نمى آيد احساس مى كنم ديگر پشت در نيست، صداى جاروبرقى را مى شنوم، حتما دارد خرده شيشه هاى ليوان شكسته را جمع مى كند... در ادامه می‌توانید این داستان زیبا را در کانال زن روز بخوانید. @zane_ruz

#داستان نویسنده: #مرضیه_ولی_حصاری @zane_ruz