eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 بچه ای که در خانه ی خودشان، نان، آب، استراحت داشت، مادرش لباسش را می شست هفته ای لااقل یکبار حمام می رفت و کسی جرات نداشت به او امر و نهی کند، از اینکه مبادا در کوچه رها شود و با بچه ها دعوا کند او را برای کارکردن به مغازه می فرستادند و مغازه دار از او برای سوء استفاده می کند، و ریالی مزدش نمی دهد یا به دوچرخه سازی می رود و باید در تابستان گرم با نفت، بلبرینگ بشوید باز به او نمی دهند یا به می رود و پول هم می دهد ولی باید هیزم بخاری بیاورد و شیر بز بدوشد و حالا هم که پیش پسرعمو آمده بود، افتاده بود به ، و از حمام هم خبری نبود و از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ شب باید می کرد. ولی از حرف های آقای پیش نماز و آشیخ علی پسر آشیخ غلام رضا و آقا سیدناصر روضه خوان و آقا شیخ جواد جرات آن که در گرمای تابستان تهران و مشهد یک ۲ ریالی از پول صاحب خانه، که پسرعمویش هم بود بخرد و بخورد نداشت. زیرا همین در آن دنیا تبدیل به می شد و در او می کردند تا هم بسوزد. 🍂 بالاخره حسین شد بی پول و با دیدن منظره ی یک پیرمرد فلج از خانه ته دلش به شدت لرزید. حسین کرد که خداوند در آن دنیا حساب صاحبخانه ی این مرد را در آن چنان خواهد رسید که دل مادرش برایش شود. 🍃 وقتی در تهران بودیم روزی به منزل آقای محمدی که استاد دانشگاه بود رفتیم. خانه اش پر از بود. پنج تا اتاق داشتند همه جایش کتاب بود. وقتی حیسن به....(دستشویی) رفت دید آن جا هم یک گنجه ی کوچکی است و چندتا کتاب آنجا بود. حسین همان جا گرفت که شود. از آقای محمدی پرسید که چطور می شود استاد دانشگاه شد. آقای محمدی با لحن ملایم و پدرانه ای گفت: کلاس چندم هستی؟ آقا کلاس پنجم را تمام کردم. خوب پسرم باید درس بخوانی، دیپلم بگیری بدهی، بروی دانشگاه لیسانس و فوق لیسانس بگیری آن وقت می توانی در دانشگاه شوی و بعد دوباره درس بخوانی بگیری؛ 🍂 آن وقت بعد از ۲۰_۱۵ سال گاهی ۳۰ سال استخدام شوی. البته باید چندتا کتاب و هم بنویسی، من از این حرف ها خیلی آمد و خواستم که استاد شوم. البته من در آن زمان نمی دانستم که کار استادهای دانشگاه به آن جا می کشید که دانشگاه فردوسی مشهد، تنگدستی اش به جایی می رسد که برای اضافه حقوق ریاست شرکت تعاونی مصرف کارکنان دانشگاه را قبول می کند و به جای بحث و تفحص و درباره ی فیزیک اتمی و شکافت و همجوشی ، مجبور می شود یخچال، فریزر، روغن، برنج بخرد و به بفروشد. زنده باد وزیر علومی که استاد فیزیک هسته ای اش رئیس شرکت تعاونی می شود. خدا عاقبت ایشان و همه ی ما را ختم به خیر کند. 📚 شازده حمام/ ج۱/ دکتر محمدحسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
تشکّر ویژه.....‼️ 👈 تشکر ویژه از شهرداری محترم که در نصب پرچم های رنگارنگ کوشا بودند!!! فقط مِن باب یادآوری عرض کنم که بر و بچه های محله ی آنقدر فعال هستند که به یک چشم هم زدنی پرچمها را نصب خواهند کرد اما آنقدر دارند که در حوزه ی اختیاراتِ دخالتی نکنند و اجازه می دهند که خودش بیشتر رُخ بنماید. 👈 یک نکته هم یادآوری کنیم که اگر هم هستیم باید منتقد منصف باشیم و باید تشکر کنیم از شهردار (راستی قبل از هر مبحثی این را نیز فراموش نکنیم که کلمات همیشه بار منفی ندارند مثل همین کلمه توی این متن، زیرا اگر این خصوصیت وجود نداشت ترفیع درجه جایی نبود!) خلاصه بگذریم. در آن زمان مقاله ای نوشته شده که چرا به میدان امام علی علیه السلام که در مدخل شرقی شهر واقع شده است چنانکه باید و شاید مورد توجه قرار نمی گیرد و رسیدگی نمی شود که الحمدالله آن مورد توجه قرار گرفت و بازخوردش شد میدان امام علی علیه السلام که امروز به جلوه گری می کند. 👈 حال حکایت انتقادهایی است که در همین منعکس می شود که الی ماشاءالله گوشهای مسئولین ما مثل خانه های بافت قدیم شهرمون "یکیش بادگیر است و یکی دَرِ طِنَبی" و حال که قرار است منتقد منصفی باشیم این یا همان خیابان شریعتی به همان قسم، غوزی شده بر بالای غوزهای این شهر و مشکلات مردم.... خوب است اگر دو ریال داریم ده ریال به صورت منطقی خرج شهر کنیم و اگر کسی هم در کنارش یک لقمه نان خورد نوش جانش!!، ما حرفی نداریم و باید وجدان طرف بیدار باشد که ان شاءالله هم باشد. 👈 مخلص کلام، نصب پرچم های رنگارنگ میدان امام حسین علیه السلام را هم از یاد نبرید تا منِ رعیت هم که آن طرفها محل گذرم است با دیدن رنگها دلم وا شود، این حرف را هم نزنم شب نمی توانم راحت بخوابم میدان امام حسین علیه السلام شاید مدخل ورودی به هیچ کارخانه و نباشد اما پسندیده است، شهرمان را هم یاد نبریم. 📌 از ما گفتن بود نگید نگفتیم..... 🖋 هوادارِ مردم @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ 📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان 🖋#غلامرضا_رشیدیاسمی_گوران (۲۹ آبان ۱۲۷۵ گهواره‌کرمانشاه
‍ 📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان 🖋 (۲۹ آبان ۱۲۷۵ گهواره‌کرمانشاه _ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ تهران) مشور به نویسنده ، مورخ ، مترجم وشاعر ایرانی بود. 🖋غلامرضا رشید یاسِمی، در ۲۹ آبان ۱۲۷۵ خورشیدی در شهر  در شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه زاده شد. پدر او «محمدولی‌خان گوران» ملقب به خان‌خانان شاعر، نقاش و خوشنویس بود و در شعر « » تخلص می‌کرد، و پدربزرگ پدری او حسین‌خان امیرپنج نام داشت. مادر او «نورتاج خانم دولتداد» دختر شاهزاده محمدباقر میرزا خسروی و نوهٔ شاهزاده محمد علی میرزای دولتشاه بود. پدر یاسمی رشید در وبای سال ۱۳۲۲ هجری قمری در سن ۳۰ سالگی هنگامی که او هشت ساله بود درگذشت. از این رو مادرش نورتاج خانم نقش محوری در تربیت او پیدا کرد. 🖋رشید یاسمی تحصیلات مقدماتی را در شهر کرمانشاه به پایان برد. سپس به تهران رفت و دورهٔ متوسطه را در دبیرستان سن لویی گذراند. از همان هنگام به تشویق نظام وفا که معلم ادبیات او بود به سرودن شعر به زبان فارسی پرداخت. یاسمی و رموز عرفان را نزد مهدی الهی قمشه‌ای و حاج عباسعلی کیوان قزوینی فرا گرفت. پس از پایان تحصیلات مدتی به کار در وزارت معارف، مالیه و دربار پرداخت. در همین زمان « » را تأسیس کرد که بعدها به همت ملک‌الشعرا بهار به « » تبدیل شد. 🖋رشید ضمن همکاری با مجلهٔ دانشکده، با نویسندگان و شعرای آن دوره همچون محمد تقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال، ابراهیم الفت و دیگران همکاری می‌کرد. در همین دوران عضو انجمن ادبی ایران شد و نخستین تألیف خود را در احوال ابن یمین فریومدی شاعر سلسلهٔ سربداران منتشر کرد. 🖋یکی از یاسمی سرودن شعر بود. او دگرگونی‌های اجتماعی فکری و فرهنگی را در شعرهایش بازتاب می‌داد و در حالی که نوجوان بود، می‌کوشید به چارچوب‌ها و معیارهای شعر کهن فارسی پایبند بماند. در کنار سرودن شعر، تصحیح و ویرایش دیوان‌های مسعود سعد سلمان، هاتف اصفهانی و محمدباقر خسروی و منظومهٔ «سلامان و ابسال» جامی را منتشر کرد. رشید یاسِمی از نخستین شاعرانی بود که لزوم تجدد در شعر فارسی را پذیرفت و کوشید که رنگ تازه‌ای به سخن خود بدهد. 🖋رشید یاسِمی از سال ۱۳۰۰ (یک سال پس از کودتا) به انتشار در روزنامهٔ شفق سرخ به سردبیری علی دشتی پرداخت و همین مقالات موجب او گردید. در این میان به یادگیری زبان‌های عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی پرداخت. زبان رپهلوی را نزد ارنست هرتسفلد آموخت و پس از چندی آن‌قدر در آموختن این زبان تبحر یافت که رساله‌های اندرز اوشنر داناک، ارداویراف‌نامه و اندرز آذر مهر اسپندان را به فارسی ترجمه کرد. 🖋از سال ۱۳۱۲ که دانشگاه تهران تأسیس شد، وی با سمت رشته تاریخ به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران پرداخت. یاسمی در دانشسرای عالی کشاورزی نیز به تدریس تاریخ اسلام پرداخت. بعدها به عضویت پیوستهٔ فرهنگستان ایران درآمد. در سال ۱۳۲۲ جزو هیئتی از استادان ایرانی همراه با علی‌اصغر حکمت و ابراهیم پورداوود به هند سفر کرد. در سال ۱۳۲۴ به منظور مطالعه به فرانسه رفت و دو سال در آن کشور اقامت داشت. رشید یاسمی تا پایان عمر به‌عنوان استاد در دانشگاه تهران تدریس کرد، اما از تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۲۸ از این دانشگاه بازنشسته شده‌بود. 🖋یاسِمی گذشته از ادبی و تاریخی و فلسفی و انتقادی که از او در نشریات نوبهار، ارمغان، آینده، تعلیم و تربیت، یغما، مهر و نشریات دیگر چاپ شده‌است، دارای و و متعدد است. میرزا طاهر تنکابنی و ادیب نیشابوری از اساتید وی در مطبوعات بودند. 🖋رشید یاسمی در روز یازدهم اسفند ۱۳۲۷ هنگام سخنرانی در دانشکدهٔ ادبیات دچار سکته مغزی شد اما معالجه پیدا کرد و پس از آن بار دیگر به اروپا سفر کرد. پس از بازگشت به ایران در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ در تهران درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. ▪️روحش شاد و یادش گرامی🥀 ایرج افشار درباره‌ی رشید یاسِمی می‌نویسد ؛ "رشید یاسمی را بارها دیده بودم. مردی و بود. با مصاحب خویش سخن به مهر و لطف می‌گفت . چهره‌ای و داشت. برای زندگی رنج بسیار برد. ناچار تن خویش را فرسود . کارهایی را که در زمینه‌های مختلف ادب و تاریخ به انجام رسانید برای زمان خود بود و تازگی داشت. پاره‌ای از آثار او نیز تا سالیان دراز با ارزش خواهد بود . ساده‌تر آن‌که در بسیاری از کارهای ادبی راهبر آیندگان و چراغی فرا راه اخلاف خویش بود . عمری رنج برد و جان فرسود و البته در ثبت خواهد ماند ." @zarrhbin