eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.4هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 وقتی که ، جای را می گیرد....‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی اگر همسرت مدرک هم داشته باشد، می تواند در مشغول به کار شود‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد فرقی نمی کند داشته باشی یا فرقی نمی کند مدرکشان باشد یا هر پنج تا در ادارات مشغول به کار و خدمت می شوند‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را بگیرد را، در آنِ واحد به معرفی می کنند تا هر جایی که این پسندید و به دلش نشست مشغول به کار شود‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی اگر مدرک درست و حسابی هم نداشته باشد و کارت پایان خدمت هم نداشته باشد، نانش در روغن گوسفند است‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد، برادرها و شوهر خواهر و شوهر خاله همگی در یک نهاد مشغول به کار می شوند‼️ ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد، یک پیش دبستانی می زنند همه خانواده مدرک داشته و نداشته، در آن مشغول به کار می شوند و حقوق می گیرند و بعد از چندی هم سر از آموزش و پرورش و معلّمی در می آورند‼️(آزمون ورودی کیلویی چند⁉️) ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد، می توانی از یک کارمند ساده ی بانک حکم ارتقاء بگیری بروی آن بالا بالا ها و در آش تُرش این روابط جلوه گری کنی‼️ ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد، چقدر حکم به شما می آید‼️ ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط می گیرد، دوستت با مدرک دیپلم علوم انسانی با زور باباش مشغول کار در اداره ای می شود، تو حتی بعدِ گرفتن مدرک هم باید دست از پا درازتر فقط حق کُشی ها باشی‼️ ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد فرقی نمی کند باشی یا را تقدیم نموده باشی که اینها دیگر جزء نیست فقط حرف اوّل را می زند که اگر لیاقت هم نداشته باشی عجیب تو را می کنند‼️ ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد با دریافت وام های حتی می توانی، هم بزنی‼️(محیط زیست و هوای پاک و منابع طبیعی کیلویی چند⁉️) ⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد ابتدا سر کار می روی بعد اگر خواستی و میلت کَشید، تحصیلاتت را ادامه می دهی و جالبه که هم مهم و مطرح نیست‼️ ⬅️ بیچاره آن جوانی که طبق پیش می رود؛ اول مدرک را می گیرد و بعد هم به خدمت مقدّس می رود تا بهانه ای برای به دست ندهد که تازه شروع می شود، آخر کسی نیست به ایشان بگوید آخر چرا برای همه شد و می شود، نوبت که به ما رسید، نمی شود‼️( وقتی که علاوه بر روابط، نژاد برتر هم باشی دیگر نور علا نور است) ⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی بعد از دوران همچنان می توانی این مملکت باشی‼️( جوان بیکار کیلویی چند⁉️) ⬅️ اِی که شود این روابط که را به فرستاد..... ⬅️ راستی این بود، نتیجه ی و این که روابط جای ضوابط و قانون را بگیرد و هر که دارد برنده ی این داستان شود⁉️ ✅ به ، به ، به ، به و به قسم که این نباید باشد نتیجه ی هزینه هایی که این به پای این دادند.... 🖋 یکی از جمعِ مردم @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری ⬅️ تغییر نیت ها....⁉️ ✅ این آفت از نوع تغییر جهت دادن است از نوع انحراف یافتن مسیر است، باید برای خدا آغاز یابد و برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه ی غیر خدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شاملش گردد، وگرنه بادِ به صد خار، پریشان دلش می نماید؛ ✅ آنکه آغاز می کند باید جز به خدا نیندیشد، توکلش بر ذات مقدّس او باشد و دائما حضور ذهنی داشته باشد که در حال بازگشتن به او است. ✅ قرآن از زبان شعیب پیغمبر نقل می کند: اِن اُریدُ اِلَّا الاِصلاحَ مَا استَطَعت و ما تَوفیقی اِلّا بِالله عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وِ اِلَیهِ اُنیبُ(هود/۸۸) هنگامی که گروهی از مجاهدینِ اسلام نبردی را پشت سر گذاشته و به مدینه بر می گشتند رسول خدا به آنها فرمود: "مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر بقی علیهم الجهاد الاکبر" آفرین بر گروهی که جهاد کوچک تر را انجام داده اند و باقی است. گفتند: یا رسول الله جهاد بزرگ تر چیست؟ فرمود . ✅ نگهداشتن در مراحل نفی و انکار که همه سرگرمی ها و درگیری با دشمن بیرونی است، است. همین که نهضت به رسد و نوبت سازندگی و اثبات، که ضمنا پای هم در میان است برسد حفظ بسی است. ✅ قرآن کریم در سوره ی مائده که آخرین سوره یا از آخرین سوره های قرآن است و بالاخره در دو سه ماه آخر عمر رسول اکرم نازل شده است و زمان، زمانی است که مشرکین یکسره به زانو در آمده اند و از ناحیه ی اسلام را نمی کند و در همین وقت در غدیر خم تکلیف روشن، امامت و خلافت علی علیه السلام به امر خداوند اعلام می شود؛ یک اعلام از ناحیه ی به همه ی مسلمانان می نماید، و آن این که تا کنون از دشمن می ترسیدید که را برکَنَد؛ اکنون از ناحیه ی من است؛ از این پس از کافران و دشمنان خارجی نترسید. از بترسید که در شما هستم. اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِن دینِکُم فلاتَخشَوهُم و اخشَون(مائده/۳) ✅ ؟؟ یعنی جامعه ی اسلامی از این پس از درون خود می شود که راه انحراف از مسیر خداییِ اخلاص پیش گیرد و خدا را فراموش کند. سنت لایتغیر خداست که هر ملتی از درون و از جنبه ی تغییر کند و شود، خداوند متعال آنها را دهد: اِنَّ الله لایُغَیِّرُ ما بِقَوم حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم(رعد/۱۱) ✅ خداوند وضع و سرنوشت مردمی را عوض نمی کند، مادامی که آن ها خود را و آن چه به اندیشه ها و رفتارهای خودشان مربوط است ندهند. (از کتاب بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، صص۹۹_۸۷) 📚 از کتاب تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 👈 در این زمان باید اندیشه های ناب شخصیتهای بزرگ انقلاب اسلامی همچون آیت الله اُستاد مطهری، آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله طالقانی، دکتر علی شریعتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید از مرور کرد و به بست. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری ⬅️ "اصلاح طلبی" یک روحیه ی اسلامی است... ✅ یک روحیه ی است، هر مسلمانی به حکم اینکه است، خواه نا خواه و لااقل طرف دار اصلاح طلبی است؛ زیرا اصلاح طلبی هم به عنوان شان پیامبری در قرآن مطرح است و هم امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است، البته هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق نیست، ولی هر اصلاح اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر هست؛ ✅ پس هر مسلمان از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر می داند، نسبت به ، حساسیت دارد. ✅ اللّهُمَّ انَّکَ تَعلَمُ انَّهُ لَم یَکُنِ الَّذی کانَ منّا مُنافَسَه فی سُلطان و لا اِلتماسَ شیء مِن فُضول الحُطام وَلکن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دینِکَ و نُظهِرَ الاصلاح فی بلادک فَیَامَنَ المَظلومون مِن عِبادِکَ و تُقامَ المُعَطَّلَهُ مِن حُدودکَ؛ تو خود که آنچه از ناحیه ی صورت گرفت رقابت در کسب یا خواهش فزون طلبی نبود، بلکه برای این بود که سُنن تو را که نشانه های راه تواَند باز گردانیم و و چشم گیر در شهرهای تو به عمل آوریم که بندگان مظلوم و محرومت یابند و به زمین مانده ی تو از به پا داشته شوند؛(خطبه ی ۱۳۲ نهج البلاغه) ✅ در جمله های بالا که از نقل کردیم علیه السلام خود را از نظر فعالیت های به عنوان توضیح می دهد؛ علیه السلام هم در مجمعی بزرگ که ایام از کبار(بزرگان) صحابه در زمان معاویه تشکیل داد و سخنرانی مفصلی ایراد کرد که در مسطور است، در ضمن سخنانش همین جمله های پدر را آورد، یعنی خود را در فعالیت هایی که قصد آن را داشت به عنوان بیان کرد. ✅ علیه السلام در وصیت نامه ی معروفش خطاب به برادرش محمد بن حنفیّه نیز به خود به عنوان و به خود عنوان داد. در آن جا چنین نوشت:"انّی لَم اخرُج اشرا و لا بَطِرا و لامُفسِدا و لاظالِما، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاح فی اُمَّهِ جَدّی، اریدُ آن آمر بِالمَعروفِ و انهی عن المُنکَرِ و اسیرَ بِسیرَهِ جَدّی و ابی یعنی: "من یک مرد جاه طلب، مقام طلب و اخلالگر مفسد و ظالم نیستم، قیام من قیامِ است، قیام و خروج کردم برای اینکه می خواهم امت جدِّ خودم را کنم، من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره ی جدَّم رسول خدا و پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.(مقتل الحسین ص۱۵۶) 📚 کتاب تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 💠 همیشه با خود فکر می کردم که آیا کلماتی چون و و جزء واژه های سیاسی هستند که در دولت ، بنیانگذار ایده ی کفتگوی تمدن ها متولد شدند؟! یا پیش از آن نیز حضورشان پر رنگ بوده است؟! که خوشبختانه امروز با مطالعه ی آثار و اندیشه های ستودنی به این نتیجه رسیده ام که اصلاحات و اصلاح طلبی و مصلح به اندازه ی تاریخ اسلام قِدمت دارد و امیدواریم بتوانیم در این راه یعنی پیاده نمودن و اندیشه های ناب در جامعه، از اصلاح طلبان واقعی باشیم. و من الله التوفیق 📌و در پایان، قاسم میرزایی نیکو نماینده ی مردم دماوند و فیروزکوه و توابع در نطق چند دقیقه ای خود در ۲ مرداد ۹۷ در مجلس شورای اسلامی چنین فرمودند: "نان نخوردن، بلدی نمی خواهد، امّا ما بلد نیستیم، نیندیشیم." @zarrhbin
🔘 مرغ خوبم و بی توجهی من‼️ 🍃 در سال اول رشته ی ادبی یک داشتم. مرغ خوبی بود و هر روز می گذاشت. همان موقع خانواده ی بی سوادی در همسایگی ما زندگی می کردند که دختر و دامادشان در تهران بودند، آنها از من می خواستند برای دختر و دامادشان نامه بنویسم. نامه هایی هم که از تهران می آمد برای آنها می خواندم، در عوض به من مربای آلبالو می دادند. من هر روز تخم مرغ نیمرو می کردم و مربای آلبالو را هم روی آن می ریختم و می خوردم. وقتی ظهرها مادرم از محل کارش می آمد، برای من غذا درست می کرد. زمستانها آفتاب به اتاق ما نمی رسید، طرف روبروی اتاق ما، آن طرف گودالی آفتاب گیر بود من ومادرم می رفتیم کنار دیوار، روبروی آفتاب می نشستیم و به اصطلاح ناهار می خوردیم. ▫️ بارها دیدم انگشتان دست سفید می شد، از او می پرسیدم چرا انگشتان دستت سفید می شود؟ می گفت: نمی دانم؛ می گفت: انگشتانم سفید و سرد می شود. روزی فاطمه جان همسایه هم جلو آفتاب پهلوی من نشسته بود. من همین سئوال را از مادرم کردم. فاطمه جان گفت: مادرت گرسنه و است. پسرِ آمیرزا احمد پاپلی، اگر می خواهی انگشتان مادرت سفید نشود، گوشت بخر او بخورد، اگر او گوشت بخورد خوب می شود. حالا اگر گوشت نمی خری همین یک تخم مرغ که هر رور خودت می خوری به مادرت بده، آن زمان مادرم ۳۸ سال بیشتر نداشت، با آن همه کار نمی توانست گوشت بخرد، آن وقت کم خون می شد. 🍃 مادرم ۱۲ ساعت پای یک ماشین پارچه بافی در خانه یکی از اهالی محل می کرد. بیمه هم نبود، حقوقش آنقدر نبود که بتواند حداقل هفته ای دوبار گوشت بخورد. این این طور شده اند؛ را تا سر حد استثمار می کردند، تا آن ها پول دار می شدند، بعد هم می دادند که هر کس کار کند وضعش خوب می شود. قبرستان ها شهادت می دهند که چه تعداد آدم ها برای کار طاقت فرسا در چه سنی مرده اند تا عده ای وضعشان خوب شده است. ▫️در این حال و احوال من غرور و پُز خود را داشتم، در آن زمان حتی این را نداشتم که به همکلاسی ام بگویم من در این خانه خرابه زندگی می کنم، من شهامت این را نداشتم که در مقابل کاری که در گاراژ می کنم مزد بخواهم، شهامت این را نداشتم که تابستان ها در جایی دیگر به غیر از گاراژ کاری پیدا کنم که مزدی بدهند. آیا شهامت نداشتم یا می خواستم کنم؟ یا غرور و عقده های جوانی بود یا اصلا نمی دانستم که باید چه کار کنم؟ آخر بسیاری از اقوامم، دوستان و آشنایان فکر می کردند وضع ما خیلی است. عده ای می گفتند: آمیرزا احمد خیلی برایشان پول و پله گذاشته است. اگر مسئله ی ارث و میراث از همان ابتدا حل شده بود شاید یک چیزی بود. اگر دعوای بزرگترها نبود، این مختصر ارث و میراث تبدیل به اَحسن می شد و یک چیزی دست ما را می گرفت. 🍃اصلا فکر نمی کنم من هیچ وقت مغز اقتصادی نداشتم اصلا عقلم نمی رسید که باید در مقابل کار پول بگیرم. پدری نداشتم که در خانه بحث اقتصاد بکند، برادر و خواهر و شوهر خواهری نبود که بگوید نباید مجانی کار کرد باید در مقابل کار، پول گرفت، خانواده ای نداشتم که اعضایش در خانه بحث پول، خرید و فروش، اقتصاد، معامله، کلاه گذاشتن و برداشتن کنند تا من هم چیزی بیاموزم. در گاراژ، متوجه برخی جریانات اقتصادی می شدم ولی نمی دیدم، در مدرسه هم که بحث از همه چیز بود جز اقتصاد و پول. من همیشه فکر می کنم این مدرسه های ما، بچه ها را بار می آورند، البته حالا برخی از معلمها که تدریس خصوصی دارند و ماشاالله بحث پول را به داخل کلاس کشانده اند. ▫️ حالا من یک چیزهایی می نویسم که مادرم ناراحت نشود؛ مادرم ۸۴ ساله ام که پایش بسیار درد می کند در شهر یزد، یکه و تنها در خانه اش زندگی می کند بالاخره آخر عمری در خانه ی خودش، هر چند کوچک، زندگی می کند. 🍃 من و مادرم چند روزی سر خوردن تخم مرغ با هم بحث داشتیم، من می گفتم: تو تخم مرغ را بخور او می گفت: تخم مرغ خوبم نیست تو بخور. چند روزی تخم مرغ ها جمع شده بود. بالاخره مادر نیمرو درست کرد و گفت: بیا با هم بخوریم، البته بیشتر نیمرو را به من داد. مسئله این طور حل شد که مادرم هر دو روز یکبار دو تخم مرغ را نیمرو می کرد و با هم می خوردیم. فکر کنم سه چهارم نیمرو را به من می داد و بقیه را خودش می خورد. بالاخره است؛ الان هم وقتی به یزد می روم او هنوز نگران خورد و خوراک من است، چرا خوردی؟ چرا بد خوردی؟ اینها را نمی نویسم که شما بدانید من در ۱۶_۱۵ سالگی چه کردم، اینها را می نویسم که حواستان جمع باشد، مواظبِ باشید؛ بخصوص اگر از خانواده ی فقیر یا متوسط هستید، باید بیشتر به مادر، پدر و اقوامتان توجه کنید؛ پولشان است؛ در خانواده های فقیر و متوسط، اقوام باید مواظب هم باشند. 📚 شازده حمام/ دکتر پاپلی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🔴 قابل توجه.... ⏪ نمی دانم از وضعیت تیم های شهرستان تا چه میزان دارید ولی واقعا حکایت برخی از آنها شنیدنی و است..... 👈 و جای دارد که به راحتی آب خوردن بچّه هایی که شاید برای این زحمت کشیده اند و حتی خود و حضور در دبیرستان های نمونه و شاهد را فدای در این تیم ها کرده اند؛ از حضور در تیم می شوند!! و متاسفانه زمانی که موسم چیدن و برداشت محصول و دیدن نتیجه ی زحمات می رسد با نهایت ناباوری می ببیند که تیم، شایسته سالاری را از یاد برده و با نهایت سنگ دلی آنها را و کسانی را می کنند که از نظر حرفه ای در حد و اندازه های آنها نبوده و نیستند وقتی هم در کنجکاو می شوی، می بینی طرف فقط به خاطر اینکه بابایش فلانی است و یا دوست فلانی است و از بندِ برخوردار است بدون اینکه داشته باشد در تیم شده است‼️ 👈 نکنید این را، برای این شهر احترام قائل باشید، انصافِ شما کجا رفته⁉️ لطفاََ ببینید چه کسی روز و شب کشیده و از همه چیزش به خاطر تیم گذشته و چه کسی قرار است بر گردنش آویخته شود و بدون زحمت را ببرد⁉️‼️ 👈 با سرنوشت و بچّه های مردم بازی نکنید، چرا همیشه طناب باید از جایی پاره شود که است⁉️؛ شهر، است به راحتی می شود کاستی هایتان و پارتی بازی هایتان، عدم شایسته سالاری هایتان را به رساند. 👈 اصلاََ از تمام امور این شهر ، فقط بدون و بدون هستند، و حق کشی ها را با نهایت زیر سبیلی رد می کنند؛ اما نمی توانند دردِ دل نکنند و از سرخوردگی نوجوانشان و خراب شدن قصر آرزوهایش برای نوعی حکایت ها، روایت نکنند. 👈 نکنید این را، به ارزش ندارد مدیون بچّه های با استعداد این شهر و دیار شوید، دست بردارید از نگاه کردن به پدر و اطرافیانِ طرف، خواهشاََ انتخابتان فقط باشد، همین و بس. 🔊 گفتیم،نگید نگفتیم.... 🖋 هوادارِ مردم @zarrhbin
⬅️ خیابان یا بلوار... ⁉️ 👈 حکایت خیابان شریعتی، خیابان شهید شابلی و خیابان مسجد زینب، مثنوی هفتاد من است؛ که باید آن را شنید و به حال این شهر که را با تلخی می کشد، گریست. 👈 نمی دانم مسئولین شهر ما از و گذرشان به این خیابانها می افتد یا اینکه اگر هم می افتد به قول خودون "چَشم هم مذارن و رَد مِشَن." ولی چه خوب می شد که اگر چشم ها را می شستند و جور دیگر می دیدند؛ 👈 بگذارید بدون مقدمه برای شما مسئول محترمی که نمی دانم مشاورتان در امور عمرانی چه کسی می باشد بگویم که ای کاش در هزینه کردن کمی جانب را می گرفتید. واقعاََ کلاه خود را قاضی کنید شدن خیابان وقتی قرار نیست بلوار کاملی شود چه دلیلی دارد که به آسفالت کردن قسمتی از آن بپردازید، که انتهای آن مسدود است؟! بهتر نبود اول تکلیف خانه ها و مغازه هایی که تعدادشان هم انگشت شمار است را مشخص می کردید، بعد اقدام به آسفالت می نمودید. 👈 حکایت شده حکایت بلوار غدیر که وقتی از خیابان سعدی واردِ شریعتی می شوی نمی دانی از سمت راست، کدام مسیر را انتخاب کنی مسیر آسفالت قدیم یا جدید⁉️، بخدا خودِ نیروی انتظامی هم می ماند کند یا نه!!! نکنید این را با ، یا درست و حسابی و منطقی و شده دست به و آبادی شهر بزنید یا اگر گزینه ها و استانداردها قرار نیست رعایت شود و فقط باشد خواهشاََ دست به فیزیک خیابانها نزنید و به قول خودون "مِیی اَبروش دُرُس کنی مِزَنی چَشُش رو هم کور مُکُنی." 👈 این را هم از من نشنیده بگیرید که پرونده های کاریِ شهر ما یکی از دیگری پربارتر‼️ و این ضرب المثل هم باشد برای حسن ختام که مگه:"پول در کیسه اُ خر در بازار، دگه خدا رِسِّره نَمُخواد" ما اگر پول داشته باشیم و خر هم در بازار باشد آن خدا راست بیاورد را محکم تر باید خواسته باشیم وگرنه این است حال و روز شهر و خیابانها و بلوارهای نصف و نیمه و اینکه هر که ساز خودش را طوری کوک می کند که به دل خودش بنشیند نه به دل این مردمی که انتخاب کردند که متصدی امور باشند!!!. 📌 گفتیم، نگید نگفتیم. 🖋 هوادارِ مردم @zarrhbin
🔘 راه یزد به طبس، خاطرات یک کاروان سالار🍃 ▫️در آن سالها هنوز کسانی که با قافله های شتر کرده یا بودند، مثل سید آقای طزرجانی و حاجی استاد احمد نجمیه ( اطمینان) زنده بودند‌. ۱۲_۱۰ ساله بودم که سید آقا طزرجانی ۸۰ ساله را شناختم او و پسرش آقا یوسف، بودند. آن ها گاهی در دفتر گاراژ خود را می گفتند. درباره ی راه و مشکلات کاروان ها، دزدان و ، غول، جن، تشنگی، گرسنگی و گرمای بیش از حد کویرها داد سخن می دادند. حرف های راست و ، همراه هم بود. 🔸مهم آن بود که این پیرمردها مسافرت با ماشین های آن چنانی را بسیار می دانستند. ماشین ها در سه روز ۹۰۰ کیلومتر راه یزد به را طی می کردند، در صورتی که با راه ۴۰ روزه طی می شد. آنها صحبت از جاده ها می کردند. روزی سیّد قد بلند ۷۰ ساله ای به نام از جلوی گاراژ عبور می کرد، یکی از پیرمردها صدایش زد. سید وارد دفتر گاراژ شد و نشست. با هم چای خوردند و داستان را می گفتند. ظاهراََ حدود سالهای ۱۲۸۰ که جاده ها بوده است، کاروانی با قافله سالاری سید آقا طزرجانی و چاووشی سید حمزه از می آمده است. قافله بزرگی بوده که صدها نفر پیاده و سواره با هم حرکت می کردند. ▫️چشمه خواجه حسن، بین رباط خان و رباط کلمرد قرار دارد (حال این رباط ها از جاده دور افتاده اند) و در دامنه کوهی وسط واقع است. به چشمه خواجه حسن نزدیک می شده که پیش قراولان قافله می آورند عده ای با تفنگ و اسب در چشمه خواجه حسن کمین کرده تا را بزنند. 🔸 مردان قافله با هم مشورت می کنند که چه بکنند و چه نکنند. نزدیک بوده و مسافرها از هوای داغ و سوزان کلافه بودند. اگر کاروان به راه خود ادامه می داد گرفتار دزد می شد و اگر توقف می کرد دچار گرما و کم آبی می شد تازه ممکن بود در همان جا که کاروان توقف کرده است به آنها کنند. چه کنند،چه نکنند؟ بالاخره می گیرند آقا سید حمزه شبیه را در آورد. شاید با این که در عین حال نوعی هم به آن حضرت بود بترسند و فرار کنند. ▫️آقا سید حمزه لباس می پوشد و عَلَم قرمز و شمشیری هم تهیه می کنند. دهانه اسب سفیدی را می گیرد و پیاده در آبراهه ها خود را چند صدمتری در دامنه کوه بالاتر از کاروان مخفی و به کاروان حرکت می کند. قرار بر این می شود که کاروان خیلی کُند حرکت کند. وقتی دزدها به کاروان کردند مرد و زن و بچه همه فریاد برآورند و از ابوالفضل العباس (ع) بخواهند. وقتی سر و صدا بلند شد آقا سید حمزه سوار اسب شود و پرچم قرمز را در یک دست و شمشیر در دست دیگر با سرعت هر چه تمام تر به طرف کاروان حرکت کند و فریاد بزند "لبیک،لبیک" آمدم. هم سر و صدا را بیاندازند که حضرت ابوالفضل آمد. زوار امیدوار بودند که دزدان با این بترسند. @zarrhbin 👇👇👇👇
🔘 ماجرای اصغر حمال...⁉️ 🔹 ۱۵_۱۴ نفر بچه یزدی بودیم که می خواستیم بدهیم، قرار شده بود با هم مسافرت کنیم. روزی که در مشهد کنکور دادیم شب به رفتیم. کوهسنگی یکی از تفرجگاه های مشهد بود و هنوز هم هست. در سال ۱۳۶۴ آن جا چندتا قهوه خانه بود که دیزی و کباب کوبیده می دادند، ما بچه ها روی دوتا تخت نشستیم و کباب کوبیده سفارش دادیم. مردی آن جا سر میزها می آمد و می کرد. من خوب نگاهش کردم دیدم ، حمال گاراژ اتوتاج یزد است.۵_۴ سالی بود او را ندیده بودم. البته گدای تر و تمیزی بود. لهجه اش بود ولی وقتی بچه ها پرسیدند یزدی هستی گفت: نه. بچه ها بفرما گفتند و او بی هیچ نشست و با ما شام خورد. آن شب گذشت من و چند نفر از بچه های آن گروه در قبول شدیم. 🔹چند ماه بعد اصغر را جلو دانشکده ی ادبیات دیدم که گدایی می کرد. با او سلام و احوالپرسی کردم. گفتم: گدایی نمی کند. گفت: یزدی نیستم. گفتم: اسمت اصغر است، سه تا برادر هستید، حمال گاراژ اتوتاج بودی و ۲ برادرت در گاراژ حاج عبدالوهاب قمی هستند. گفت: تو کی هستی؟ خودم را معرفی کردم. گفت: حالا پس دو تومان به من بده. آن موقع به یک ریال و دو ریال می دادند. دو تومان به او دادم و گفتم یک روز بیا با هم بزنیم. ۵_۴ ماه بعد او را جلو بیمارستان شاه رضا ( امام رضا بعد از انقلاب) مشهد دیدم گدایی می کرد. سلام و حال و احوال کردیم. کمی از ظهر گذشته بود پرسیدم ناهار خوردی گفت: نه. او را کردم که در قهوه خانه دور فلکه بیمارستان شاه رضا بخوریم. کم کم با اصغر رفیق شدم. بالاخره بعد از چهار پنج بار که همدیگر را دیدیم اصغر سرگذشتش را تعریف کرد. 🔹گفت: من گاراژ اتوتاج یزد بودم. هر سال ۱۵ روز دست زن و بچه هایم را می گرفتم و برای به مشهد می آمدم. برای اینکه خرج مسافرت در آید دو سه عدل و بادبزن می خریدم و با خود به مشهد می آوردم. روزها زنم بچه ها را بر می داشت و به می رفت. آن زمان ۶ تا بچه داشتم یکی عروس کرده بودم و یکی هم در سن ۱۸ سالگی خودش حمال گاراژ بود من هم دور بست( فلکه ی قدیم امام رضا علیه السلام) جارو و بادبزن ها را می فروختم و خرجم را در می آوردم. یک شب جاروها و بادبزن هایم تمام شده بود ولی هنوز زن و بچه هایم از حرم نیامده بودند که به بر گردیم. 🔹خسته بودم و گرفته بود سرم را روی زانوهایم گذاشتم که چرتی بزنم، یک مرتبه یکی جلو رویم انداخت، هیچ نگفتم. ظرف که زنم دیر آمد چهار، پنج تومان پول جلو رویم ریختند. از زیر چشم دیدم که زن و بچه هایم دارند می آیند. را جمع کردم و بلند شدم. به زنم گفتم تو به مسافرخانه برو، من دارم یکی دو ساعت دیگر می آیم. زنم رفت و صدمتر دورتر در یک جای مناسب سرم را روی زانویم گذاشتم به طوری که صورتم پیدا نبود. حدود دو ساعت آنجا نشستم نزدیک پول گیرم آمد. دیدم کاری است که بی هیچ زحمتی ظرف دو ساعت به اندازه حمالی یک ماشین باری ده تُن پول گیرم آمد. آخر پشت کردن عدل های ۱۲۰_۱۰۰ کیلویی و بالا بردن از پله های باری کار ساده ای نیست. ۱۵ روز مسافرت آن سال تمام شد. 🔹به زنم گفتم من در کاری پیدا کرده ام و به نمی رویم، زنم هم خوشحال که در مشهد کنار امام رضا (ع) می مانیم. دو تا اتاق کردیم و مشهد شدیم. روزها دور بست سرم را می گذاشتم روی زانویم و روزی ۵۰_۴۰ تومان بودم. زمستان شد هوای مشهد هم سرد شد. مسافر و هم کم شده بود و نشستن روی زمین هم کار مشکلی بود. من هم راه افتادم و کردم. کم کم با محلات مشهد آشنا شدم، متوجه شدم که مردم محله سعدآباد، احمدآباد، کوی دکترا و اطراف دانشکده هاو جلوی بیمارستان ها خوب می دهند. حالا ۵ سال است در مشهد کار می کنم خوب است. 🔹 ظرف این مدت در مشهد خریدم. وقتی گاراژ اتوتاج بودم یک دخترم را در سن ۱۵ سالگی عروس کردم، کلاََ حدود ۱۴۰ تومان (منظور ۱۴۰۰ ریال) توانستم جور کنم و برایش بخرم. حالا زنم برای دختر دیگرم که می خواهد عروس شود نزدیک ۳۰۰ هزار تومان جهیزیه تهیه کرده است. زنم هم می کند. زن است، طوری معامله می کند که جهیز دخترش تمام شود. از یک وسیله چندتا می خرد و طوری آن ها را به همسایه ها و غریبه ها می فروشد که یکی برایش مجانی می افتد. @zarrhbin 👇👇👇👇
🔘 خطبه ی آتشین امام حسین علیه السلام در سرزمین منا ⏪ قسمت اوّل.... بسم الله الرحمن الرحیم ✅ ای مردم، ای بزرگان بگیرید از موعظه ای که خداوند به دوستان خود در می فرماید، اگر شما خود را اولیای خدا می دانید و اگر دیندارید و مخاطب قرآن هستید پس بی تفاوت نمانید و احساس تکلیف کنید! آیا ندیده اید که چندبار در قرآن به روحانیون مسیحی و یهودی به شدت حمله فرموده و آنها را توبیخ کرده است که چرا مردان خدا در جامعه بی عدالتی و دیدند و کردند؟ و نکشیدند؟ و نیز فرمود: " نفرین بر کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند. آنها که امر به معروف و نهی از منکر نکردند، و چه بد عمل کردند." ✅ خداوند علمای مسیحی، یهودی و روحانیون و آگاهانِ قبل را کرد زیرا ستمگرانی جلوی چشمان آنها فساد می کردند و اینان می دیدند و سکوت می کردند و دم بر نمی آوردند. چنین کسانی را خوانده و توبیخ کرده که چرا در بی عدالتی و تبعیض و فساد در و جامعه ی اسلامی هستید و همه چیز را توجیه و می کنید و رد می شوید؟ چرا سکوت کرده اید؟ علت آن این است که عده ای از شما می خواهید که سبیلتان را چرب کنند و عده ای از شما هم می ترسید که سبیلتان را دود بدهند. عده ای طمع سفره دارید و سفره ی چرب می خواهید تا بخورید و می گویید چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و با نهی از منکر و ریسک کنیم؟ فعلاََ که بساطمان رو به راه است و عده ای از شما می ترسید. ✅ اما مگر در نمی خوانید که فرمود از مردم نترسید از حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت نیز نترسید از من ! آیا شما این آیه را ندیده اید؟ آیا سوره ی توبه را نخوانده اید که می گوید زنان و مردان مومن نسبت به یکدیگر دارند و حق دارند در یکدیگر بکنند. به این اندازه که یکدیگر را امربه معروف و نهی از منکر بکنند. ✅ این حق و اجازه را داده است که شما نسبت به یکدیگر بی تفاوت نباشید بلکه باشید. اگر همین اصل امر به معروف و نهی از منکر یعنی دائمی و و اعتراض و به خیرات و و مبارزه در برابر و بی عدالتی و اجرا بشود بقیه ی ، تکالیف الهی می شود و همین یک حکم را شما عمل بکنید! نترسید! دنبال دنیا نباشید! سور چران نباشید! اما هیهات که شما اهل همین یک هم نیستید. ولی هستم. ✅ امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام و دین است منتها دعوت زبانی تنها نه صرفاََ اینکه ای مردم بیایید و مسلمان شوید! اسلام خوب است و به بعضی شبهاتتان پاسخ بدهیم و تمام. اما نهی از منکر با رد مظالم، جبران همه بی عدالتیهایی که می شود و شده است. و نه صرفاََ گفتن اینکه خوب است و بد است. یعنی در برابر ظلم و ستمهایی که شده، ایستادن و آنها را عقب زدن و جبران بی عدالتیها، شماست. باید درگیر شوید و با ستمگران چشم در چشم بایستید و بگویید: نه! باید انتقاد و اعتراض کنید و یقه شان را بگیرید. ✅ تقسیم عادلانه بیت المال و اموال عمومی و توزیع ثروت خداست. گرفتن مالیات از ثروتمندان و هزینه کردن به نفع فقرا ادامه ی همان تکلیف است. شما گروهی که به آدمهای خوب مشهورید و عالمان دین خوانده می شوید به خاطر که در نزد مردم دارید و هم بزرگان و هم ضعفا از شما حساب می برند. 📚 دانشنامه ی امام حسین علیه السلام 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 و اما در مورد خطبه ی منا که این خطبه ی مهیج و اعتراضی امام حسین(ع) در سال ۵۸ قمری یعنی دو سال قبل از مرگ معاویه علیه انحرافات حکومت اموی ایراد شده است؛ اهمیت این خطبه در و در ایام ، افشاگری امام علیه معاویه بود. برخی تحلیل گران این را که در حضور صحابه و تابعین شد نشانه ی برنامه ی امام حسین(ع) برای می دانند. بخش اول خطبه در منا را سلیم بن قیس هلالی در کتابش و بخش دوم و سوم را حسن بن شعبه حرانی در تحف العقول نقل کرده اند. ☑️ متنی را که خواندید خطبه ی منا است که توسط استاد رحیمی پورازغدی ترجمه شده است. @zarrhbin
✅ آنچه باید از بدانیم.... 🍃 کار و کاسبی؛ 🔸 خیلی از کسب و کارهای کوچک برای هزینه ی زیادی نمی خواهد، اگر فضای مختصری هم در اختیارشان قرار بگیرد می توانند خود را کنند و به سودآوری برسند و عده ای در آنجا مشغول شوند. 🔸 می شود فضایی ساخت و برای کسب و کارهای کوچک کرد، که صاحبان آن کسب و کار بیایند بدون یا با اجاره ای از آن استفاده کنند و وقتی که به سودآوری رسیدند جایشان را بدهند به کسب و کار کوچک و نوپایی دیگر. 🔸 یکی از بیماری های امروزِ ی ما می شود با همین کار، بیماریِ که خانه مان سوز است و منشاء بیماری های بسیار دیگر. با ما همراه باشید. @zarrhbin
🔴 اندر حکایت در برخی از صنایع و ادارات و مراکز شهر!!! بزرگوار!!! 👈 به شما چه؟! که در کدام شهرم نماز می خوانم.... 👈 به شما چه؟! که من طرفدار آبی هستم یا قرمز.... 👈 به شما چه؟! که در ریاست جمهوری به چه کسی رای دادم.... 👈 به شما چه؟! که در انتخابات شوراها گزینه های انتخابی من چه کسانی بوده اند... 👈 به شما چه؟! که من در کدام محلّه زندگی می کنم.... 👈 به شما چه؟! که آئیین و مذهبم چیست.... 👈 به شما چه؟! که مرید کدام مرام در کشور هستم.... 👈 به شما چه؟! که پدرزن و پدرشوهر و پدربزرگ من کی بوده⁉️ 👈 اصلاََ به شما چه؟! که خود در مقامی می بینید که در شخصی ترین امور افراد دخالت می کنید؛ اگر واقعاََ شایستگی را در وجود من مشاهده می کنید به ننه و بابای من چه کار دارید!!! 👈 در ضمن اگر پستهای کلیدی را بنا بر روابطی که دارید برای فامیل هایتان بدون داشتن شایستگی های مورد نیاز گذاشته اید، لطفاََ با وعده های پوچ و امیدواری های الکی طرف را معطل خود نکنید، برای خود قائلند. 👈 واقعاََ به کجا چنین شتابان در حرکت هستیم، چرا دلمان برای همدیگر نمی سوزد، چرا فرع ها را چسبیده ایم و اصل ها را رها کرده ایم، بخدای احد و واحد، این راهی که بعضی در این شهر پیش گرفته اند نه تنها به ترکستان هم نمی رسد! بلکه شکاف بین جامعه را نیز عمیق تر و شدیدتر خواهد کرد، نکنید این کار را، با روان و یک جویای بازی نکنید، اگر می توانید کمکش کنید فَبِها، واگر نمی توانید و میلتان نمی کشد! فکر نکنید با که دارید قَیِّمِ هستید و اجازه ی در همه ی امور افراد جامعه را دارید. 🔺 من دیگر حرفی ندارم،اینبار به صورت کلی مطرح شد، مِن بَعد اگر دردِ دلی از جانب به گوش ما رسید و ایشان به نهاد، صنعت و اداره ای اشاره کردند؛ حتماََ به صورت مستقیم خواهیم برد. پس بزرگوار!! درست و منطقی سئوالات استخدامِ نیروهایت را مطرح کن تا دیگر بر ما خُرده نگیری؛ و هیچ وقت یک جوان جویای کار را با نیرنگ و ریای خود نکن که اصلاََ قابل قیاس نیست و وقت شریفتان را هدر می دهد. 👈 از ما گفتن بود، نگید نگفتیم.... 🖋 هوادارِ مردم @zarrhbin
🍃 بچه ای که در خانه ی خودشان، نان، آب، استراحت داشت، مادرش لباسش را می شست هفته ای لااقل یکبار حمام می رفت و کسی جرات نداشت به او امر و نهی کند، از اینکه مبادا در کوچه رها شود و با بچه ها دعوا کند او را برای کارکردن به مغازه می فرستادند و مغازه دار از او برای سوء استفاده می کند، و ریالی مزدش نمی دهد یا به دوچرخه سازی می رود و باید در تابستان گرم با نفت، بلبرینگ بشوید باز به او نمی دهند یا به می رود و پول هم می دهد ولی باید هیزم بخاری بیاورد و شیر بز بدوشد و حالا هم که پیش پسرعمو آمده بود، افتاده بود به ، و از حمام هم خبری نبود و از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ شب باید می کرد. ولی از حرف های آقای پیش نماز و آشیخ علی پسر آشیخ غلام رضا و آقا سیدناصر روضه خوان و آقا شیخ جواد جرات آن که در گرمای تابستان تهران و مشهد یک ۲ ریالی از پول صاحب خانه، که پسرعمویش هم بود بخرد و بخورد نداشت. زیرا همین در آن دنیا تبدیل به می شد و در او می کردند تا هم بسوزد. 🍂 بالاخره حسین شد بی پول و با دیدن منظره ی یک پیرمرد فلج از خانه ته دلش به شدت لرزید. حسین کرد که خداوند در آن دنیا حساب صاحبخانه ی این مرد را در آن چنان خواهد رسید که دل مادرش برایش شود. 🍃 وقتی در تهران بودیم روزی به منزل آقای محمدی که استاد دانشگاه بود رفتیم. خانه اش پر از بود. پنج تا اتاق داشتند همه جایش کتاب بود. وقتی حیسن به....(دستشویی) رفت دید آن جا هم یک گنجه ی کوچکی است و چندتا کتاب آنجا بود. حسین همان جا گرفت که شود. از آقای محمدی پرسید که چطور می شود استاد دانشگاه شد. آقای محمدی با لحن ملایم و پدرانه ای گفت: کلاس چندم هستی؟ آقا کلاس پنجم را تمام کردم. خوب پسرم باید درس بخوانی، دیپلم بگیری بدهی، بروی دانشگاه لیسانس و فوق لیسانس بگیری آن وقت می توانی در دانشگاه شوی و بعد دوباره درس بخوانی بگیری؛ 🍂 آن وقت بعد از ۲۰_۱۵ سال گاهی ۳۰ سال استخدام شوی. البته باید چندتا کتاب و هم بنویسی، من از این حرف ها خیلی آمد و خواستم که استاد شوم. البته من در آن زمان نمی دانستم که کار استادهای دانشگاه به آن جا می کشید که دانشگاه فردوسی مشهد، تنگدستی اش به جایی می رسد که برای اضافه حقوق ریاست شرکت تعاونی مصرف کارکنان دانشگاه را قبول می کند و به جای بحث و تفحص و درباره ی فیزیک اتمی و شکافت و همجوشی ، مجبور می شود یخچال، فریزر، روغن، برنج بخرد و به بفروشد. زنده باد وزیر علومی که استاد فیزیک هسته ای اش رئیس شرکت تعاونی می شود. خدا عاقبت ایشان و همه ی ما را ختم به خیر کند. 📚 شازده حمام/ ج۱/ دکتر محمدحسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 فسادها....‼️ ✅ انواع مردم را کرده است؛ باید ببینیم چه در است که باعث این فسادها می‌شود؟ برویم کنیم. نمی شود بی حساب کرد. @zarrhbin
🍂 خوب مادر است و واجب. آن هم مادری که هم بوده است. آن هم مادری که می کرده است، شَعربافی می کرده تا را بدهد. مادرم می گوید، همین ها را ننویس، من کار می کردم، می گوید تو وقتی بعضی از کارهای یزدی ها می نویسی من تنم می لرزد، دستِ خودم نیست. چرا می خواهی بچگی ات را را بنویسی؟ می نویسی پدرت ۳ تا زن داشته؟ خواهرت خوشش نمی آید. می نویسی عمویت چه کارها کرده است؟ دختر عمویت خوشش نمی آید. # چرا می نویسی پسر عمویت فلان کار را کرده است؟ آن ها خوششان نمی آید. 🖋 او می گوید فقط یزدی ها هستند، مثلِ . پول دار هستند مثلِ ، بخشنده هستند مثلِ ، شجاع هستند مثلِ ، زیبا هستند مثلِ . اما من می خواهم همه خوب و بد یزدی ها و هم وطنان عزیزم را . از مدرسه و مسجد ساختن و ایجاد خیریه تا کشیدن و خوردن و خوردن؛ از مکه رفتن و روضه خواندن تا دَدر رفتن. همه ی این کارها را می کردند. 🍂 مادرم می گوید پدرت عرق نمی خورد، کنیاک و ویسکی می خورد. یعنی می گوید حالا که می خواهی بنویسی پدرت مشروب می خورد نوعِ را بنویس فکر می کنم او حتی توی مشروب خوردن هم می خواهد پُز بدهد. بگوید آمیرزا احمد پاپلی عرق خور نبود، کنیاک و ویسکی خور بود. آخر در آن زمان عرق ارزان بود و طبقاتِ می خوردند، ولی کنیاک و ویسکی گران بود و طبقاتِ می خوردند. آخر یکی از ویژگی های مثل مردم بقیه ی کشورها پُز دادن است. که روز به روز دارد گسترده تر می شود. مردم خود را قرض دار، می کنند چون می خواهند پُز بدهند. 🖋 مردم زندگی شان را می کنند، یک دارند و یک . مردم کار به زندگیِ هم ندارند. کار به اعمال بیرونی هم دارند. تا حدود ۵۰_۴۰ سال قبل یزد و اکثر شهرهای ایران می کردند، نبودند؛ نبودند. در یک هم آدم خوب و هم آدم بد هست. مردم شهر ما در مجموع آدم های هستند در همه ی هم به هستند؛ آدم های کلاه برداری نیستند، ولی نمی شود گفت که همه ی مردم یک شهر خوب و به خصوص هستند اما مادرم می گوید همه ، ، . ☑️ ادامه دارد..... 📚 شازده ی حمام/جلد ۳/ دکتر محمدحسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃اندیشه های ناب... 💠کیسه ی ملت....⁉️ ✅ بر اين بود كه پس از هر چه در است، همه بگيرد و كند. بر اين بود كه وقتى مى‌شويم هر چه در اين هست سر يك بگذاريم و همه‌ی ملت بنشينند و كنند. اين نشد... 📚ولايت، رهبري، روحانيت۳۴۹ @zarrhbin
📛لباس کردی به عنوان #لباس رسمی کارکنان #بانک_ملی به رسمیت شناخته شد👌 بعد از طی فرایندی امروز کارکنان این بانک در مناطق کرد نشین می توانند با این لباس زیبا در محل #کار حضور یابند./ عصر ایران @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
#رجایی، محمدعلی 🌷 (۱۳۶۰_۱۳۱۲ ه.ش.) مبارز سیاسی، نخست‌وزیر و رئیس‌جمهوری 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
، محمدعلی 🌷 (۱۳۶۰_۱۳۱۲ ه.ش.) مبارز سیاسی، نخست‌وزیر و رئیس‌جمهوری ✅ در به دنیا آمد. در کودکی شد و مادرش، او و فرزند دیگرش را به سختی بزرگ کرد. دوره‌ی نوجوانی را با و تحصیل در قزوین گذراند و سپس به رفت. ✅ مدتی در خدمت کرد؛ ولی تحتِ تاثیرِ سخنانِ ، امام جماعت مسجد‌ هدایت‌ تهران، را رها کرد و شد و برای تدریس به بیجار رفت. ✅ هم‌زمان با کار کردن، توانست لیسانس ریاضی و بگیرد و در ، از جمله مدرسه‌ی کمال که موسس آن بود، تدریس کند. ✅ مبارزِ بود. با بسیاری از و شخصیت‌های سیاسی می‌کرد، بسیار بود و "هرگز" دوستانش را . ✅ سرانجام او را دستگیر کرد و به اتهام همکاری با ، به گونه‌ای شکنجه و به محکوم کرد. ✅ اما با ، از زندان آزاد و و سپس در مجلس شورای اسلامی شد. در همین زمان از سوی رئیس‌ جمهوری، ابوالحسن بنی‌صدر، به منصوب شد. ✅ با پیش‌آمدهایی که به برکناریِ منجر شد، با رایِ مردم، شد و را به خود انتخاب کرد. ✅ اما پس از چند ماه این دو در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰، در که در دفتر نخست‌وزیری کار گذاشته بودند شد نام و یادش گرامی و راهش بر رهرو باد... 📚 فرهنگ نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 و اما اندیشه‌ای ناب از شهید که می‌فرمایند: مردم ما از کمبودها و کسری‌ها گله ندارند، آنچه مردم ما را می آزارد و صدایشان را در می‌آورد، وجود تبعیضاتِ ناروا و سوء استفاده از است و بس! @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب.... 💠 مردم‌....⁉️ ✅ اگر نباشند، هیچ نمی‌تواند کند . @zarrhbin
، غلام‌رضا🌷 (۱۳۴۶_۱۳۰۹ه.ش) قهرمان ملی ایران ✅ در محله‌ی دیده به جهان گشود. بیش از ۹ کلاس درس نخواند و واردِ بازارِ شد. 👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
📜 اندیشه های ناب... ✅ ، گنج است و ، معدن است، پس بشتابید به تا مهلت دارید. ✍ 📚 رهنمون (سخنان بزرگان، مشاهیر و نوابغ جهان) @zarrhbin
✍امام جعفر صادق علیه السلام : ✨الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّه 🔹کسی که خود را برای خانواده اش به می اندازد و می کند مانند ایست که در راه خدا می جنگد. 📚کافی (ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 88 ، ح 1 @zarrhbin
هر چیز که آید                   یک روز به آید ✍روزی پیرمردی به همراه پسرش از دهی به ده دیگر در حرکت بود، مختصر آب و نانی برداشتند و راه افتادند. چندی نگذشته بود که در میانه راه نعلی را بر زمین دیدند. پیرمرد به پسر گفت که آن را بردارد که به کار خواهد آمد. اما پسر گفت که پدرجان تکه آهن شکسته و فرسوده‌ به چه کار می‌آید، به زحمت برداشتن نمی‌ارزد. پدر دید که پسرش هنوز زندگی را خوب نفهمیده و نمی‌شناسد، خود خم شد و نعل را از زمین برداشت.  ساعاتی گذشت. هوا گرم بود و جیره آب آن‌ها هم تمام شده بود، کم‌کم پسرک که تشنه بود توان راه رفتن را از دست داد و در آن حال گفت: پدر اینجاها آب پیدا نمی‌شود؟ پیرمرد گفت چرا جلوتر چاه آبی هست. صبوری کن.  اما زمانی که دانست پسر بسیار تشنه است، دانه گیلاسی را روی زمین انداخت. پسر هم خم شد و آن را برداشت و خورد و این اتفاق بارها افتاد، تا به چاه آب رسیدند. پدر آن زمان به حرف آمد و گفت: تو الان برای رفع این تشنگی بارها خم شدی و دانه‌های گیلاس را از زمین برداشتی، اما زمانی که به تو گفتم آن نعل را بردار، به کار می‌آید، به آن بی‌اعتنا بودی؛ چون آن را بی‌ارزش می‌پنداشتی. اما من آن را برداشتم، به نعل‌بندی فروختم و با فروش آن این گیلاس‌ها را خریدم. پس همیشه به یاد داشته باش، هرچیز که خوار آید    یک روز به کار آید. @zarrhbin🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بد ، بده / این دولت و آن دولت ندارد 🔺️ انتقادات یک مداح درباره وام بانکی برای پیاده‌روی اربعین: با این پول می‌خواهید مردم را به زیارت امام حسین بفرستید؟! 🔹 کاسبی راه انداختید؟! حیا نمی‌کنید، خجالت نمی‌کشید؟! 🔹️اگر قرض الحسنه بود دعا گوی شما هم می بودیم ، قرار است ۱۰ تومن وام بدهید ،دو و نیم میلیون سپرده از مردم می خواهیدو ۲۳ درصد سود. @zarrhbin🕊