🔴 وقتی که #روابط، جای #ضوابط را می گیرد....‼️
⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی اگر همسرت مدرک #حوزه هم داشته باشد، می تواند در #دانشگاه مشغول به کار شود‼️
⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد فرقی نمی کند #پسر داشته باشی یا #دختر فرقی نمی کند مدرکشان #دیپلم باشد یا #لیسانس هر پنج تا #دخترت در ادارات #دولتی مشغول به کار و خدمت می شوند‼️
⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را بگیرد #آقایی را، در آنِ واحد به #سه_جا معرفی می کنند تا هر جایی که این #آقا پسندید و به دلش نشست مشغول به کار شود‼️
⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی اگر #پسرت مدرک درست و حسابی هم نداشته باشد و کارت پایان خدمت هم نداشته باشد، نانش در روغن گوسفند است‼️
⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد، برادرها و شوهر خواهر و شوهر خاله همگی در یک نهاد مشغول به کار می شوند‼️
⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد، یک پیش دبستانی می زنند همه #زنهای خانواده مدرک داشته و نداشته، در آن مشغول به کار می شوند و حقوق می گیرند و بعد از چندی هم سر از آموزش و پرورش و معلّمی در می آورند‼️(آزمون ورودی کیلویی چند⁉️)
⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد، می توانی از یک کارمند ساده ی بانک حکم ارتقاء بگیری بروی آن بالا بالا ها و در آش تُرش این روابط #عجیب جلوه گری کنی‼️
⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد، چقدر حکم #ریاست به شما می آید‼️
⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط می گیرد، دوستت با مدرک دیپلم علوم انسانی با زور باباش مشغول کار در اداره ای می شود، تو حتی بعدِ گرفتن مدرک هم باید دست از پا درازتر فقط #نظاره_گر حق کُشی ها باشی‼️
⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد فرقی نمی کند #انقلابی باشی یا #شهیدی را تقدیم نموده باشی که اینها دیگر جزء #اولویتها نیست فقط #روابط حرف اوّل را می زند که اگر لیاقت هم نداشته باشی عجیب تو را #لیاقت_دار می کنند‼️
⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد با دریافت وام های #کلان حتی می توانی، #کارخانه هم بزنی‼️(محیط زیست و هوای پاک و منابع طبیعی کیلویی چند⁉️)
⬅️ وقتی که روابط جای ضوابط را می گیرد ابتدا سر کار می روی بعد اگر خواستی و میلت کَشید، تحصیلاتت را ادامه می دهی و جالبه که #جنسیت هم مهم و مطرح نیست‼️
⬅️ بیچاره آن جوانی که طبق #ضوابط پیش می رود؛ اول مدرک #دانشگاهیش را می گیرد و بعد هم به خدمت مقدّس #سربازی می رود تا بهانه ای برای #کار به دست #آقایان ندهد که تازه #بهانه_ها شروع می شود، آخر کسی نیست به ایشان بگوید آخر #بی_انصاف چرا برای همه شد و می شود، نوبت که به ما رسید، نمی شود‼️( وقتی که علاوه بر روابط، نژاد برتر هم باشی دیگر نور علا نور است)
⬅️ وقتی روابط جای ضوابط را می گیرد حتی بعد از دوران #بازنشستگی همچنان می توانی #حقوق_بگیر این مملکت #بینوا باشی‼️( جوان بیکار کیلویی چند⁉️)
⬅️ اِی که #بی_صاحب شود این روابط که #شایسته_سالاری را به #حاشیه فرستاد.....
⬅️ راستی این بود، نتیجه ی #انقلاب و #دفاع_مقدس این #مردم که روابط جای ضوابط و قانون را بگیرد و هر که #زور دارد برنده ی این داستان شود⁉️
✅ به #پیر ، به #پیغمبر ، به #شرافت ، به #آزادگی و به #مسلمانی قسم که این نباید باشد نتیجه ی هزینه هایی که این #مردم_بزرگوار به پای این #کشور دادند....
🖋 یکی از جمعِ مردم
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری
⬅️ تغییر نیت ها....⁉️
✅ این آفت از نوع تغییر جهت دادن #اندیشه_ها است از نوع انحراف یافتن مسیر #نیت_ها است، #نهضت_خدایی باید برای خدا آغاز یابد و برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه ی غیر خدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شاملش گردد، وگرنه بادِ #غیرت_خدایی به صد خار، پریشان دلش می نماید؛
✅ آنکه #نهضت_خدایی آغاز می کند باید جز به خدا نیندیشد، توکلش بر ذات مقدّس او باشد و دائما حضور ذهنی داشته باشد که در حال بازگشتن به او است.
✅ قرآن از زبان شعیب پیغمبر نقل می کند: اِن اُریدُ اِلَّا الاِصلاحَ مَا استَطَعت و ما تَوفیقی اِلّا بِالله عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وِ اِلَیهِ اُنیبُ(هود/۸۸) هنگامی که گروهی از مجاهدینِ اسلام نبردی را پشت سر گذاشته و به مدینه بر می گشتند رسول خدا به آنها فرمود: "مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر بقی علیهم الجهاد الاکبر" آفرین بر گروهی که جهاد کوچک تر را انجام داده اند و #جهاد_بزرگ_ترشان باقی است. گفتند: یا رسول الله جهاد بزرگ تر چیست؟ فرمود #جهاد_با_هوای_نفس.
✅ #پاک نگهداشتن #اندیشه_و_نیت در مراحل نفی و انکار که همه سرگرمی ها و درگیری با دشمن بیرونی است، #آسان_تر است. همین که نهضت به #ثمر رسد و نوبت سازندگی و اثبات، که ضمنا پای #تقسیم_غنائم هم در میان است برسد حفظ #اخلاص بسی #مشکل_تر است.
✅ قرآن کریم در سوره ی مائده که آخرین سوره یا از آخرین سوره های قرآن است و بالاخره در دو سه ماه آخر عمر رسول اکرم نازل شده است و زمان، زمانی است که مشرکین یکسره به زانو در آمده اند و #خطری از ناحیه ی #آنها اسلام را #تهدید نمی کند و در همین وقت در غدیر خم تکلیف #امامت روشن، امامت و خلافت علی علیه السلام به امر خداوند اعلام می شود؛ یک اعلام از ناحیه ی #خدا به همه ی مسلمانان می نماید، و آن این که تا کنون از دشمن می ترسیدید که #ریشه_ی_شما را برکَنَد؛ اکنون #نگرانی از ناحیه ی من است؛ از این پس از کافران و دشمنان خارجی نترسید. از #من بترسید که در #کمین شما هستم. اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِن دینِکُم فلاتَخشَوهُم و اخشَون(مائده/۳)
✅ #یعنی_چه ؟؟ یعنی جامعه ی اسلامی از این پس از درون خود #تهدید می شود که راه انحراف از مسیر خداییِ اخلاص پیش گیرد و خدا را فراموش کند. سنت لایتغیر خداست که هر ملتی از درون و از جنبه ی #اخلاقی تغییر کند و #عوض شود، خداوند متعال #سرنوشت آنها را #تغییر دهد: اِنَّ الله لایُغَیِّرُ ما بِقَوم حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم(رعد/۱۱)
✅ خداوند وضع و سرنوشت مردمی را عوض نمی کند، مادامی که آن ها خود را و آن چه به اندیشه ها و رفتارهای خودشان مربوط است #تغییر ندهند. (از کتاب بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، صص۹۹_۸۷)
📚 از کتاب تابلوهای خطر
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
👈 در این زمان باید اندیشه های ناب شخصیتهای بزرگ انقلاب اسلامی همچون آیت الله اُستاد مطهری، آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله طالقانی، دکتر علی شریعتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید از #نو مرور کرد و به #کار بست.
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری
⬅️ "اصلاح طلبی" یک روحیه ی اسلامی است...
✅ #اصلاح_طلبی یک روحیه ی #اسلامی است، هر مسلمانی به حکم اینکه #مسلمان است، خواه نا خواه #اصلاح_طلب و لااقل طرف دار اصلاح طلبی است؛ زیرا اصلاح طلبی هم به عنوان شان پیامبری در قرآن مطرح است و هم #مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است، البته هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق #اصلاح_اجتماعی نیست، ولی هر اصلاح اجتماعی #مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست؛
✅ پس هر مسلمان #آشنا_به_وظیفه از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر می داند، نسبت به #اصلاح_اجتماعی، حساسیت #خاص دارد.
✅ اللّهُمَّ انَّکَ تَعلَمُ انَّهُ لَم یَکُنِ الَّذی کانَ منّا مُنافَسَه فی سُلطان و لا اِلتماسَ شیء مِن فُضول الحُطام وَلکن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دینِکَ و نُظهِرَ الاصلاح فی بلادک فَیَامَنَ المَظلومون مِن عِبادِکَ و تُقامَ المُعَطَّلَهُ مِن حُدودکَ؛ #خدایا تو خود #آگاهی که آنچه از ناحیه ی #ما صورت گرفت رقابت در کسب #قدرت یا خواهش فزون طلبی نبود، بلکه برای این بود که سُنن تو را که نشانه های راه تواَند باز گردانیم و #اصلاح_آشکار و چشم گیر در شهرهای تو به عمل آوریم که بندگان مظلوم و محرومت #امان یابند و #مقررات به زمین مانده ی تو از #نو به پا داشته شوند؛(خطبه ی ۱۳۲ نهج البلاغه)
✅ در جمله های بالا که از #نهج_البلاغه نقل کردیم #علی علیه السلام #نقش خود را از نظر فعالیت های #اجتماعی به عنوان #مصلح توضیح می دهد؛ #امام_حسین علیه السلام هم در مجمعی بزرگ که ایام #حج از کبار(بزرگان) صحابه در زمان معاویه تشکیل داد و سخنرانی مفصلی ایراد کرد که در #تحفه_العقول مسطور است، در ضمن سخنانش همین جمله های پدر را آورد، یعنی #نقش خود را در فعالیت هایی که قصد آن را داشت به عنوان #مصلح بیان کرد.
✅ #امام_حسین علیه السلام در وصیت نامه ی معروفش خطاب به برادرش محمد بن حنفیّه نیز به #کار خود به عنوان #اصلاح و به خود عنوان #مصلح داد. در آن جا چنین نوشت:"انّی لَم اخرُج اشرا و لا بَطِرا و لامُفسِدا و لاظالِما، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاح فی اُمَّهِ جَدّی، اریدُ آن آمر بِالمَعروفِ و انهی عن المُنکَرِ و اسیرَ بِسیرَهِ جَدّی و ابی یعنی: "من یک مرد جاه طلب، مقام طلب و اخلالگر مفسد و ظالم نیستم، قیام من قیامِ #اصلاح_طلبی است، قیام و خروج کردم برای اینکه می خواهم امت جدِّ خودم را #اصلاح کنم، من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره ی جدَّم رسول خدا و پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.(مقتل الحسین ص۱۵۶)
📚 کتاب تابلوهای خطر
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
💠 همیشه با خود فکر می کردم که آیا کلماتی چون #اصلاحات و #اصلاح_طلبی و #مصلح جزء واژه های سیاسی هستند که در دولت #سید_محمد_خاتمی، بنیانگذار ایده ی کفتگوی تمدن ها متولد شدند؟! یا پیش از آن نیز حضورشان پر رنگ بوده است؟! که خوشبختانه امروز با مطالعه ی آثار و اندیشه های ستودنی #استاد_مطهری به این نتیجه رسیده ام که اصلاحات و اصلاح طلبی و مصلح به اندازه ی تاریخ اسلام قِدمت دارد و امیدواریم بتوانیم در این راه یعنی پیاده نمودن #اسلام_اصیل و اندیشه های ناب در جامعه، از اصلاح طلبان واقعی باشیم. و من الله التوفیق
📌و در پایان، قاسم میرزایی نیکو نماینده ی مردم دماوند و فیروزکوه و توابع در نطق چند دقیقه ای خود در ۲ مرداد ۹۷ در مجلس شورای اسلامی چنین فرمودند: "نان نخوردن، بلدی نمی خواهد، امّا ما بلد نیستیم، نیندیشیم."
@zarrhbin
🔘 مرغ خوبم و بی توجهی من‼️
🍃 در سال اول رشته ی ادبی یک #مرغ داشتم. مرغ خوبی بود و هر روز #تخم می گذاشت. همان موقع خانواده ی بی سوادی در همسایگی ما زندگی می کردند که دختر و دامادشان در تهران بودند، آنها از من می خواستند برای دختر و دامادشان نامه بنویسم. نامه هایی هم که از تهران می آمد برای آنها می خواندم، در عوض به من مربای آلبالو می دادند. من هر روز تخم مرغ نیمرو می کردم و مربای آلبالو را هم روی آن می ریختم و می خوردم. وقتی ظهرها مادرم از محل کارش می آمد، برای من غذا درست می کرد. زمستانها آفتاب به اتاق ما نمی رسید، طرف روبروی اتاق ما، آن طرف گودالی آفتاب گیر بود من ومادرم می رفتیم کنار دیوار، روبروی آفتاب می نشستیم و به اصطلاح ناهار می خوردیم.
▫️ بارها دیدم انگشتان دست #مادرم سفید می شد، از او می پرسیدم چرا انگشتان دستت سفید می شود؟ می گفت: نمی دانم؛ می گفت: انگشتانم سفید و سرد می شود. روزی فاطمه جان همسایه هم جلو آفتاب پهلوی من نشسته بود. من همین سئوال را از مادرم کردم. فاطمه جان گفت: مادرت گرسنه و #کم_خون است. پسرِ آمیرزا احمد پاپلی، اگر می خواهی انگشتان مادرت سفید نشود، گوشت بخر او بخورد، اگر او گوشت بخورد خوب می شود. حالا اگر گوشت نمی خری همین یک تخم مرغ که هر رور خودت می خوری به مادرت بده، آن زمان مادرم ۳۸ سال بیشتر نداشت، با آن همه کار نمی توانست گوشت بخرد، آن وقت کم خون می شد.
🍃 مادرم ۱۲ ساعت پای یک ماشین پارچه بافی در خانه یکی از اهالی محل #کار می کرد. بیمه هم نبود، حقوقش آنقدر نبود که بتواند حداقل هفته ای دوبار گوشت بخورد. این #شهرها این طور #صنعتی شده اند؛ #کارگرانشان را تا سر حد #مرگ استثمار می کردند، تا آن ها پول دار می شدند، بعد هم #شعار می دادند که هر کس کار کند وضعش خوب می شود. قبرستان ها شهادت می دهند که چه تعداد آدم ها برای کار طاقت فرسا در چه سنی مرده اند تا عده ای وضعشان خوب شده است.
▫️در این حال و احوال من غرور و پُز خود را داشتم، در آن زمان حتی #شهامت این را نداشتم که به همکلاسی ام بگویم من در این خانه خرابه زندگی می کنم، من شهامت این را نداشتم که در مقابل کاری که در گاراژ می کنم مزد بخواهم، شهامت این را نداشتم که تابستان ها در جایی دیگر به غیر از گاراژ کاری پیدا کنم که مزدی بدهند. آیا شهامت نداشتم یا می خواستم #آبروداری کنم؟ یا غرور و عقده های جوانی بود یا اصلا نمی دانستم که باید چه کار کنم؟ آخر بسیاری از اقوامم، دوستان و آشنایان فکر می کردند وضع ما خیلی #خوب است. عده ای می گفتند: آمیرزا احمد خیلی برایشان پول و پله گذاشته است. اگر مسئله ی ارث و میراث از همان ابتدا حل شده بود شاید یک چیزی بود. اگر دعوای بزرگترها نبود، این مختصر ارث و میراث تبدیل به اَحسن می شد و یک چیزی دست ما را می گرفت.
🍃اصلا فکر نمی کنم من هیچ وقت مغز اقتصادی نداشتم اصلا عقلم نمی رسید که باید در مقابل کار پول بگیرم. پدری نداشتم که در خانه بحث اقتصاد بکند، برادر و خواهر و شوهر خواهری نبود که بگوید نباید مجانی کار کرد باید در مقابل کار، پول گرفت، خانواده ای نداشتم که اعضایش در خانه بحث پول، خرید و فروش، اقتصاد، معامله، کلاه گذاشتن و برداشتن کنند تا من هم چیزی بیاموزم. در گاراژ، متوجه برخی جریانات اقتصادی می شدم ولی #آموزش نمی دیدم، در مدرسه هم که بحث از همه چیز بود جز اقتصاد و پول. من همیشه فکر می کنم این مدرسه های ما، بچه ها را #غیراقتصادی بار می آورند، البته حالا برخی از معلمها که تدریس خصوصی دارند و ماشاالله بحث پول را به داخل کلاس کشانده اند.
▫️ حالا من یک چیزهایی می نویسم که مادرم ناراحت نشود؛ مادرم ۸۴ ساله ام که پایش بسیار درد می کند در شهر یزد، یکه و تنها در خانه اش زندگی می کند بالاخره آخر عمری در خانه ی خودش، هر چند کوچک، زندگی می کند.
🍃 من و مادرم چند روزی سر خوردن تخم مرغ با هم بحث داشتیم، من می گفتم: تو تخم مرغ را بخور او می گفت: تخم مرغ خوبم نیست تو بخور. چند روزی تخم مرغ ها جمع شده بود. بالاخره مادر نیمرو درست کرد و گفت: بیا با هم بخوریم، البته بیشتر نیمرو را به من داد. مسئله این طور حل شد که مادرم هر دو روز یکبار دو تخم مرغ را نیمرو می کرد و با هم می خوردیم. فکر کنم سه چهارم نیمرو را به من می داد و بقیه را خودش می خورد. بالاخره #مادر است؛ الان هم وقتی به یزد می روم او هنوز نگران خورد و خوراک من است، چرا خوردی؟ چرا بد خوردی؟ اینها را نمی نویسم که شما بدانید من در ۱۶_۱۵ سالگی چه کردم، اینها را می نویسم که حواستان جمع باشد، مواظبِ #مادرتان باشید؛ بخصوص اگر از خانواده ی فقیر یا متوسط هستید، باید بیشتر به مادر، پدر و اقوامتان توجه کنید؛ #پول_دارها پولشان #مواظبشان است؛ در خانواده های فقیر و متوسط، اقوام باید مواظب هم باشند.
📚 شازده حمام/ دکتر پاپلی
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
🔴 قابل توجه....
⏪ نمی دانم از وضعیت تیم های #ورزشی شهرستان تا چه میزان #اطلاع دارید ولی واقعا حکایت برخی از آنها شنیدنی و #تلخ است.....
👈 و جای #تاسف دارد که به راحتی آب خوردن بچّه هایی که شاید #چندین_سال برای این #تیمها زحمت کشیده اند و حتی #تحصیلات خود و حضور در دبیرستان های نمونه و شاهد را فدای #تمرین در این تیم ها کرده اند؛ از حضور در تیم #برکنار می شوند!! و متاسفانه زمانی که موسم چیدن #ثمر و برداشت محصول و دیدن نتیجه ی زحمات می رسد با نهایت ناباوری می ببیند که #بزرگان تیم، شایسته سالاری را از یاد برده و با نهایت سنگ دلی آنها را #خط_زده و کسانی را #جایگزین می کنند که از نظر حرفه ای در حد و اندازه های آنها نبوده و نیستند وقتی هم در #قضیه کنجکاو می شوی، می بینی طرف فقط به خاطر اینکه بابایش فلانی است و یا دوست فلانی است و از بندِ #روابط برخوردار است بدون اینکه #شایستگی داشته باشد در تیم #جایگزین شده است‼️
👈 نکنید این #کار را، برای #نوجوانان این شهر احترام قائل باشید، انصافِ شما کجا رفته⁉️ لطفاََ ببینید چه کسی روز و شب #زحمت کشیده و از همه چیزش به خاطر تیم گذشته و چه کسی قرار است #مدال بر گردنش آویخته شود و #لذت بدون زحمت را ببرد⁉️‼️
👈 با سرنوشت و #غرور بچّه های مردم بازی نکنید، چرا همیشه طناب باید از جایی پاره شود که #باریکتر است⁉️؛ شهر، #کوچک است به راحتی می شود کاستی هایتان و پارتی بازی هایتان، عدم شایسته سالاری هایتان را به #گوش_مردم رساند.
👈 اصلاََ #مردم از تمام امور این شهر #باخبرند، فقط بدون #تریبون و بدون #قلم هستند، و حق کشی ها را با نهایت #نجابت زیر سبیلی رد می کنند؛ اما نمی توانند دردِ دل نکنند و از سرخوردگی نوجوانشان و خراب شدن قصر آرزوهایش برای #من نوعی حکایت ها، روایت نکنند.
👈 نکنید این #کار را، به #خدا ارزش ندارد مدیون بچّه های با استعداد این شهر و دیار شوید، دست بردارید از نگاه کردن به پدر و اطرافیانِ طرف، خواهشاََ #ملاک انتخابتان فقط #شایستگی باشد، همین و بس.
🔊 گفتیم،نگید نگفتیم....
#و_من_الله_التوفیق
🖋 هوادارِ مردم
@zarrhbin
⬅️ خیابان یا بلوار... ⁉️
👈 حکایت خیابان شریعتی، خیابان شهید شابلی و خیابان مسجد زینب، مثنوی هفتاد من است؛ که باید آن را شنید و به حال این شهر که #عنوانها را با تلخی #یدک می کشد، گریست.
👈 نمی دانم مسئولین شهر ما از #شهردار و #شورانشینان گذرشان به این خیابانها می افتد یا اینکه اگر هم می افتد به قول خودون "چَشم هم مذارن و رَد مِشَن." ولی چه خوب می شد که اگر چشم ها را می شستند و جور دیگر می دیدند؛
👈 بگذارید بدون مقدمه برای شما مسئول محترمی که نمی دانم مشاورتان در امور عمرانی چه کسی می باشد بگویم که ای کاش در هزینه کردن #بیت_المال کمی جانب #مردم را می گرفتید. واقعاََ کلاه خود را قاضی کنید #بلوار شدن خیابان #شریعتی وقتی قرار نیست بلوار کاملی شود چه دلیلی دارد که به آسفالت کردن قسمتی از آن بپردازید، که انتهای آن مسدود است؟! بهتر نبود اول تکلیف خانه ها و مغازه هایی که تعدادشان هم انگشت شمار است را مشخص می کردید، بعد اقدام به آسفالت می نمودید.
👈 حکایت #خیابان_شریعتی شده حکایت بلوار غدیر که وقتی از خیابان سعدی واردِ شریعتی می شوی نمی دانی از سمت راست، کدام مسیر را انتخاب کنی مسیر آسفالت قدیم یا جدید⁉️، بخدا خودِ نیروی انتظامی هم می ماند #جریمه کند یا نه!!! نکنید این #کار را با #مردم، یا درست و حسابی و منطقی و #مهندسی شده دست به #عمران و آبادی شهر بزنید یا اگر گزینه ها و استانداردها قرار نیست رعایت شود و فقط #رفع_تکلیف باشد خواهشاََ دست به فیزیک خیابانها نزنید و به قول خودون "مِیی اَبروش دُرُس کنی مِزَنی چَشُش رو هم کور مُکُنی."
👈 این را هم از من نشنیده بگیرید که پرونده های کاریِ #مسئولین شهر ما یکی از دیگری پربارتر‼️ و این ضرب المثل هم باشد برای حسن ختام که مگه:"پول در کیسه اُ خر در بازار، دگه خدا رِسِّره نَمُخواد" ما اگر پول داشته باشیم و خر هم در بازار باشد آن خدا راست بیاورد را محکم تر باید خواسته باشیم وگرنه این است حال و روز شهر و خیابانها و بلوارهای نصف و نیمه و اینکه هر که ساز خودش را طوری کوک می کند که به دل خودش بنشیند نه به دل این مردمی که #شورای_متخصص انتخاب کردند که متصدی امور باشند!!!.
📌 گفتیم، نگید نگفتیم.
🖋 هوادارِ مردم
@zarrhbin
🔘 راه یزد به طبس، خاطرات یک کاروان سالار🍃
▫️در آن سالها هنوز کسانی که با قافله های شتر #مسافرت کرده یا #قافله_سالار بودند، مثل سید آقای طزرجانی و حاجی استاد احمد نجمیه ( اطمینان) زنده بودند. ۱۲_۱۰ ساله بودم که سید آقا طزرجانی ۸۰ ساله را شناختم او و پسرش آقا یوسف، #ماشین_دار بودند. آن ها گاهی در دفتر گاراژ #خاطرات خود را می گفتند. درباره ی #سختیهای راه و مشکلات کاروان ها، دزدان و #راهزنان، غول، جن، تشنگی، گرسنگی و گرمای بیش از حد کویرها داد سخن می دادند. حرف های راست و #اغراق_آمیز، همراه هم بود.
🔸مهم آن بود که این پیرمردها مسافرت با ماشین های آن چنانی را بسیار #راحت می دانستند. ماشین ها در سه روز ۹۰۰ کیلومتر راه یزد به #مشهد را طی می کردند، در صورتی که با #کاروانها راه ۴۰ روزه طی می شد. آنها صحبت از #ناامنی جاده ها می کردند. روزی سیّد قد بلند ۷۰ ساله ای به نام #آقاسیدحمزه از جلوی گاراژ عبور می کرد، یکی از پیرمردها صدایش زد. سید وارد دفتر گاراژ شد و نشست. با هم چای خوردند و داستان #راه_ریگ را می گفتند. ظاهراََ حدود سالهای ۱۲۸۰ که جاده ها #ناامن بوده است، کاروانی با قافله سالاری سید آقا طزرجانی و چاووشی سید حمزه از #مشهد_به_یزد می آمده است. قافله بزرگی بوده که صدها نفر پیاده و سواره با هم حرکت می کردند.
▫️چشمه خواجه حسن، بین رباط خان و رباط کلمرد قرار دارد (حال این رباط ها از جاده دور افتاده اند) و در دامنه کوهی وسط #کویر واقع است. #قافله به چشمه خواجه حسن نزدیک می شده که پیش قراولان قافله #خبر می آورند عده ای #راهزن با تفنگ و اسب در چشمه خواجه حسن کمین کرده تا #قافله را بزنند.
🔸 مردان قافله با هم مشورت می کنند که چه بکنند و چه نکنند. نزدیک #ظهر بوده و مسافرها از هوای داغ و سوزان #کویر کلافه بودند. اگر کاروان به راه خود ادامه می داد گرفتار دزد می شد و اگر توقف می کرد دچار گرما و کم آبی می شد تازه ممکن بود #دزدها در همان جا که کاروان توقف کرده است به آنها #حمله کنند. چه کنند،چه نکنند؟ بالاخره #تصمیم می گیرند آقا سید حمزه شبیه #حضرت_ابوالفضل_العباس_ع را در آورد. شاید با این #حیله که در عین حال نوعی #توسل هم به آن حضرت بود #دزدان بترسند و فرار کنند.
▫️آقا سید حمزه لباس #سبزی می پوشد و عَلَم قرمز و شمشیری هم تهیه می کنند. #سیدحمزه_سبزپوش دهانه اسب سفیدی را می گیرد و پیاده در آبراهه ها خود را چند صدمتری در دامنه کوه بالاتر از کاروان مخفی و به #موازات کاروان حرکت می کند. قرار بر این می شود که کاروان خیلی کُند حرکت کند. وقتی دزدها به کاروان #حمله کردند مرد و زن و بچه همه فریاد برآورند و از ابوالفضل العباس (ع) #کمک بخواهند. وقتی سر و صدا بلند شد آقا سید حمزه سوار اسب شود و پرچم قرمز را در یک دست و شمشیر در دست دیگر با سرعت هر چه تمام تر به طرف کاروان حرکت کند و فریاد بزند "لبیک،لبیک" آمدم. #زوار هم سر و صدا را بیاندازند که حضرت ابوالفضل آمد. زوار امیدوار بودند که دزدان با این #کار بترسند.
@zarrhbin
👇👇👇👇
🔘 ماجرای اصغر حمال...⁉️
🔹 ۱۵_۱۴ نفر بچه یزدی بودیم که می خواستیم #کنکور بدهیم، قرار شده بود با هم مسافرت کنیم. روزی که در مشهد کنکور دادیم شب به #کوهسنگی رفتیم. کوهسنگی یکی از تفرجگاه های مشهد بود و هنوز هم هست. در سال ۱۳۶۴ آن جا چندتا قهوه خانه بود که دیزی و کباب کوبیده می دادند، ما بچه ها روی دوتا تخت نشستیم و کباب کوبیده سفارش دادیم. مردی آن جا سر میزها می آمد و #گدایی می کرد. من خوب نگاهش کردم دیدم #اصغر، حمال گاراژ اتوتاج یزد است.۵_۴ سالی بود او را ندیده بودم. البته گدای تر و تمیزی بود. لهجه اش #یزدی بود ولی وقتی بچه ها پرسیدند یزدی هستی گفت: نه. بچه ها بفرما گفتند و او بی هیچ #تعارفی نشست و با ما شام خورد. آن شب گذشت من و چند نفر از بچه های آن گروه در #دانشگاه_مشهد قبول شدیم.
🔹چند ماه بعد اصغر را جلو دانشکده ی ادبیات دیدم که گدایی می کرد. با او سلام و احوالپرسی کردم. گفتم: #آدم_یزدی گدایی نمی کند. گفت: یزدی نیستم. گفتم: اسمت اصغر است، سه تا برادر هستید، حمال گاراژ اتوتاج بودی و ۲ برادرت در گاراژ حاج عبدالوهاب قمی #حمال هستند. گفت: تو کی هستی؟ خودم را معرفی کردم. گفت: حالا پس دو تومان به من بده. آن موقع به #گدا یک ریال و دو ریال می دادند. دو تومان به او دادم و گفتم یک روز بیا با هم #حرف بزنیم. ۵_۴ ماه بعد او را جلو بیمارستان شاه رضا ( امام رضا بعد از انقلاب) مشهد دیدم گدایی می کرد. سلام و حال و احوال کردیم. کمی از ظهر گذشته بود پرسیدم ناهار خوردی گفت: نه. او را #دعوت کردم که در قهوه خانه دور فلکه بیمارستان شاه رضا #دیزی بخوریم. کم کم با اصغر رفیق شدم. بالاخره بعد از چهار پنج بار که همدیگر را دیدیم اصغر سرگذشتش را تعریف کرد.
🔹گفت: من #حمال گاراژ اتوتاج یزد بودم. هر سال #شهریورماه ۱۵ روز دست زن و بچه هایم را می گرفتم و برای #زیارت به مشهد می آمدم. برای اینکه خرج مسافرت در آید دو سه عدل #جارو و بادبزن #بافقی می خریدم و با خود به مشهد می آوردم. روزها زنم بچه ها را بر می داشت و به #حرم می رفت. آن زمان ۶ تا بچه داشتم یکی عروس کرده بودم و یکی هم در سن ۱۸ سالگی خودش حمال گاراژ بود من هم دور بست( فلکه ی قدیم امام رضا علیه السلام) جارو و بادبزن ها را می فروختم و خرجم را در می آوردم. یک شب جاروها و بادبزن هایم تمام شده بود ولی هنوز زن و بچه هایم از حرم نیامده بودند که به #مسافرخانه بر گردیم.
🔹خسته بودم و #خوابم گرفته بود سرم را روی زانوهایم گذاشتم که چرتی بزنم، یک مرتبه یکی #پنج_ریالی جلو رویم انداخت، هیچ نگفتم. ظرف #نیم_ساعت که زنم دیر آمد #مردم چهار، پنج تومان پول جلو رویم ریختند. از زیر چشم دیدم که زن و بچه هایم دارند می آیند. #پولها را جمع کردم و بلند شدم. به زنم گفتم تو به مسافرخانه برو، من #کار دارم یکی دو ساعت دیگر می آیم. زنم رفت و صدمتر دورتر در یک جای مناسب #نشستم سرم را روی زانویم گذاشتم به طوری که صورتم پیدا نبود. حدود دو ساعت آنجا نشستم نزدیک #ده_تومان پول گیرم آمد. دیدم #عجب کاری است که بی هیچ زحمتی ظرف دو ساعت به اندازه حمالی یک ماشین باری ده تُن پول گیرم آمد. آخر پشت کردن عدل های ۱۲۰_۱۰۰ کیلویی و بالا بردن از پله های باری کار ساده ای نیست. ۱۵ روز مسافرت آن سال تمام شد.
🔹به زنم گفتم من در #مشهد کاری پیدا کرده ام و به #یزد نمی رویم، زنم هم خوشحال که در مشهد کنار #حرم امام رضا (ع) می مانیم. دو تا اتاق #اجاره کردیم و #ساکن مشهد شدیم. روزها دور بست سرم را می گذاشتم روی زانویم و روزی ۵۰_۴۰ تومان #کاسب بودم. زمستان شد هوای مشهد هم سرد شد. مسافر و #زوار هم کم شده بود و نشستن روی زمین هم کار مشکلی بود. من هم راه افتادم و #گدایی کردم. کم کم با محلات مشهد آشنا شدم، متوجه شدم که مردم محله سعدآباد، احمدآباد، کوی دکترا و اطراف دانشکده هاو جلوی بیمارستان ها خوب #پول می دهند. حالا ۵ سال است در مشهد کار می کنم #وضعم خوب است.
🔹 ظرف این مدت در مشهد #خانه خریدم. وقتی #حمال گاراژ اتوتاج بودم یک دخترم را در سن ۱۵ سالگی عروس کردم، کلاََ حدود ۱۴۰ تومان (منظور ۱۴۰۰ ریال) توانستم جور کنم و برایش #جهیزیه بخرم. حالا زنم برای دختر دیگرم که می خواهد عروس شود نزدیک ۳۰۰ هزار تومان جهیزیه تهیه کرده است. زنم هم #معامله می کند. زن #حسابگری است، طوری معامله می کند که جهیز دخترش #مجانی تمام شود. از یک وسیله چندتا می خرد و طوری آن ها را به همسایه ها و غریبه ها می فروشد که یکی برایش مجانی می افتد.
@zarrhbin
👇👇👇👇
🔘 خطبه ی آتشین امام حسین علیه السلام در سرزمین منا
⏪ قسمت اوّل....
بسم الله الرحمن الرحیم
✅ ای مردم، ای بزرگان #عبرت بگیرید از موعظه ای که خداوند به دوستان خود در #قرآن می فرماید، اگر شما خود را اولیای خدا می دانید و اگر دیندارید و مخاطب قرآن هستید پس بی تفاوت نمانید و احساس تکلیف کنید! آیا ندیده اید که #خداوند چندبار در قرآن به روحانیون مسیحی و یهودی به شدت حمله فرموده و آنها را توبیخ کرده است که چرا مردان خدا در جامعه بی عدالتی و #فساد دیدند و #سکوت کردند؟ و #فریاد نکشیدند؟ و نیز فرمود: " نفرین بر کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند. آنها که امر به معروف و نهی از منکر نکردند، و چه بد عمل کردند."
✅ خداوند علمای مسیحی، یهودی و روحانیون و آگاهانِ #ادیان قبل را #نکوهش کرد زیرا ستمگرانی جلوی چشمان آنها فساد می کردند و اینان می دیدند و سکوت می کردند و دم بر نمی آوردند. #خداوند چنین کسانی را #کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در #برابر بی عدالتی و تبعیض و فساد در #حکومت و جامعه ی اسلامی #ساکت هستید و همه چیز را توجیه و #ماستمالی می کنید و رد می شوید؟ چرا سکوت کرده اید؟ علت آن این است که عده ای از شما می خواهید که سبیلتان را چرب کنند و عده ای از شما هم می ترسید که سبیلتان را دود بدهند. عده ای طمع سفره دارید و سفره ی چرب می خواهید تا بخورید و می گویید چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و با نهی از منکر و #اعتراض ریسک کنیم؟ فعلاََ که بساطمان رو به راه است و عده ای از شما می ترسید.
✅ اما مگر در #قرآن نمی خوانید که فرمود از مردم نترسید از حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت نیز نترسید از من #بترسید! آیا شما این آیه را ندیده اید؟ آیا سوره ی توبه را نخوانده اید که می گوید زنان و مردان مومن نسبت به یکدیگر #ولایت_اجتماعی دارند و حق دارند در #کار یکدیگر #دخالت بکنند. به این اندازه که یکدیگر را امربه معروف و نهی از منکر بکنند.
✅ #خداوند این حق و اجازه را داده است که شما نسبت به یکدیگر بی تفاوت نباشید بلکه #حساس باشید. اگر همین اصل امر به معروف و نهی از منکر یعنی #نظارت دائمی و #انتقاد و اعتراض و #تشویق به خیرات و #عدالت و مبارزه در برابر #ظلم و بی عدالتی و #تبعیض اجرا بشود بقیه ی #فرائض، تکالیف الهی #اجرا می شود و همین یک حکم را شما عمل بکنید! نترسید! دنبال دنیا نباشید! سور چران نباشید! اما هیهات که شما اهل همین یک #تکلیف هم نیستید. ولی #من هستم.
✅ امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام و دین است منتها دعوت زبانی تنها نه صرفاََ اینکه ای مردم بیایید و مسلمان شوید! اسلام خوب است و به بعضی شبهاتتان پاسخ بدهیم و تمام. اما نهی از منکر با رد مظالم، جبران همه بی عدالتیهایی که می شود و شده است. و نه صرفاََ گفتن اینکه #عدالت خوب است و #ظلم بد است. یعنی در برابر ظلم و ستمهایی که شده، ایستادن و آنها را عقب زدن و جبران بی عدالتیها، #وظیفه_ی_عملی شماست. باید درگیر شوید و با ستمگران چشم در چشم بایستید و بگویید: نه! باید انتقاد و اعتراض کنید و یقه شان را بگیرید.
✅ تقسیم عادلانه بیت المال و اموال عمومی و توزیع #عادلانه ثروت #حکم خداست. گرفتن مالیات از ثروتمندان و هزینه کردن به نفع فقرا ادامه ی همان تکلیف است. شما گروهی که به آدمهای خوب مشهورید و عالمان دین خوانده می شوید به خاطر #خداست که در نزد مردم #هیبت دارید و هم بزرگان و هم ضعفا از شما حساب می برند.
📚 دانشنامه ی امام حسین علیه السلام
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و اما در مورد خطبه ی منا که این خطبه ی مهیج و اعتراضی امام حسین(ع) در سال ۵۸ قمری یعنی دو سال قبل از مرگ معاویه علیه انحرافات حکومت اموی ایراد شده است؛ اهمیت این خطبه در #منا و در ایام #حج، افشاگری امام علیه معاویه بود. برخی تحلیل گران این #خطبه را که در حضور صحابه و تابعین #قرائت شد نشانه ی برنامه ی امام حسین(ع) برای #قیام_کربلا می دانند. بخش اول خطبه در منا را سلیم بن قیس هلالی در کتابش و بخش دوم و سوم را حسن بن شعبه حرانی در تحف العقول نقل کرده اند.
☑️ متنی را که خواندید خطبه ی منا است که توسط استاد رحیمی پورازغدی ترجمه شده است.
@zarrhbin
✅ آنچه باید از #وقف بدانیم....
🍃 کار و کاسبی؛
🔸 خیلی از کسب و کارهای کوچک برای #رونقشان هزینه ی زیادی نمی خواهد، اگر فضای مختصری هم در اختیارشان قرار بگیرد می توانند خود را #اداره کنند و به سودآوری برسند و عده ای در آنجا مشغول #کار شوند.
🔸 می شود فضایی ساخت و برای کسب و کارهای کوچک #وقف کرد، که صاحبان آن کسب و کار بیایند بدون #هزینه یا با اجاره ای #مختصر از آن #فضا استفاده کنند و وقتی که به سودآوری رسیدند جایشان را بدهند به کسب و کار کوچک و نوپایی دیگر.
🔸 یکی از بیماری های امروزِ #جامعه ی ما #درمان می شود با همین کار، بیماریِ #بیکاری که #بلای خانه مان سوز است و منشاء بیماری های بسیار دیگر.
#دهه_وقف_گرامی_باد
با ما همراه باشید.
@zarrhbin
🔴 اندر حکایت #استخدامها در برخی از صنایع و ادارات و مراکز شهر!!!
بزرگوار!!!
👈 به شما چه؟! که #من در کدام #مسجد شهرم نماز می خوانم....
👈 به شما چه؟! که من طرفدار آبی هستم یا قرمز....
👈 به شما چه؟! که در ریاست جمهوری به چه کسی رای دادم....
👈 به شما چه؟! که در انتخابات شوراها گزینه های انتخابی من چه کسانی بوده اند...
👈 به شما چه؟! که من در کدام محلّه زندگی می کنم....
👈 به شما چه؟! که آئیین و مذهبم چیست....
👈 به شما چه؟! که مرید کدام مرام #سیاسی در کشور هستم....
👈 به شما چه؟! که پدرزن و پدرشوهر و پدربزرگ من کی بوده⁉️
👈 اصلاََ به شما چه؟! که خود در مقامی می بینید که در شخصی ترین امور افراد دخالت می کنید؛ اگر واقعاََ شایستگی #کار را در وجود من مشاهده می کنید به ننه و بابای من چه کار دارید!!!
👈 در ضمن اگر پستهای کلیدی را بنا بر روابطی که دارید برای فامیل هایتان بدون داشتن شایستگی های مورد نیاز #کنار گذاشته اید، لطفاََ با وعده های پوچ و امیدواری های الکی طرف را معطل خود نکنید، #مردم برای #شخصیت خود #احترام قائلند.
👈 واقعاََ #ما به کجا چنین شتابان در حرکت هستیم، چرا دلمان برای همدیگر نمی سوزد، چرا فرع ها را چسبیده ایم و اصل ها را رها کرده ایم، بخدای احد و واحد، این راهی که بعضی در این شهر پیش گرفته اند نه تنها به ترکستان هم نمی رسد! بلکه شکاف بین جامعه را نیز عمیق تر و شدیدتر خواهد کرد، نکنید این کار را، با روان و #اعصاب یک #جوان جویای #کار بازی نکنید، اگر می توانید کمکش کنید فَبِها، واگر نمی توانید و میلتان نمی کشد! فکر نکنید با #ثروتی که دارید قَیِّمِ #مردم هستید و اجازه ی #دخالت در همه ی امور افراد جامعه را دارید.
🔺 من دیگر حرفی ندارم،اینبار به صورت کلی مطرح شد، مِن بَعد اگر دردِ دلی از جانب #مردم به گوش ما رسید و ایشان به نهاد، صنعت و اداره ای اشاره کردند؛ حتماََ به صورت مستقیم #نام خواهیم برد. پس بزرگوار!! درست و منطقی سئوالات استخدامِ نیروهایت را مطرح کن تا دیگر بر ما خُرده نگیری؛ و هیچ وقت #صداقت یک جوان جویای کار را با نیرنگ و ریای خود #مقایسه نکن که اصلاََ قابل قیاس نیست و وقت شریفتان را هدر می دهد. #والسلام
👈 از ما گفتن بود، نگید نگفتیم....
🖋 هوادارِ مردم
@zarrhbin
🍃 بچه ای که در خانه ی خودشان، نان، آب، استراحت داشت، مادرش لباسش را می شست هفته ای لااقل یکبار حمام می رفت و کسی جرات نداشت به او امر و نهی کند، از #ترس اینکه مبادا در کوچه رها شود و با بچه ها دعوا کند او را برای کارکردن به مغازه می فرستادند و مغازه دار از او برای #قاچاق سوء استفاده می کند، و ریالی مزدش نمی دهد یا به دوچرخه سازی می رود و باید در تابستان گرم با نفت، بلبرینگ بشوید باز به او #پول نمی دهند یا به #ملا می رود و پول هم می دهد ولی باید هیزم بخاری بیاورد و شیر بز بدوشد و حالا هم که پیش پسرعمو آمده بود، افتاده بود به #نوکری، و از حمام هم خبری نبود و از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ شب باید #کار می کرد. ولی از #ترس حرف های آقای پیش نماز و آشیخ علی پسر آشیخ غلام رضا و آقا سیدناصر روضه خوان و آقا شیخ جواد جرات آن که در گرمای تابستان تهران و مشهد یک #بستنی ۲ ریالی از پول صاحب خانه، که پسرعمویش هم بود بخرد و بخورد نداشت. زیرا همین #بستنی در آن دنیا تبدیل به #سرب_داغ می شد و در #حلق او می کردند تا #جگرش هم بسوزد.
🍂 بالاخره حسین شد بی پول و با دیدن منظره ی #اخراج یک پیرمرد فلج از خانه ته دلش به شدت لرزید. حسین #فکر کرد که خداوند در آن دنیا حساب صاحبخانه ی این مرد را در #جهنم آن چنان خواهد رسید که دل مادرش برایش #کباب شود.
🍃 وقتی در تهران بودیم روزی به منزل آقای محمدی که استاد دانشگاه بود رفتیم. خانه اش پر از #کتاب بود. پنج تا اتاق داشتند همه جایش کتاب بود. وقتی حیسن به....(دستشویی) رفت دید آن جا هم یک گنجه ی کوچکی است و چندتا کتاب آنجا بود. حسین همان جا #تصمیم گرفت که #استاددانشگاه شود. از آقای محمدی پرسید که چطور می شود استاد دانشگاه شد. آقای محمدی با لحن ملایم و پدرانه ای گفت: کلاس چندم هستی؟ آقا کلاس پنجم را تمام کردم. خوب پسرم باید درس بخوانی، دیپلم بگیری #کنکور بدهی، بروی دانشگاه لیسانس و فوق لیسانس بگیری آن وقت می توانی در دانشگاه #استخدام شوی و بعد دوباره درس بخوانی #دکترا بگیری؛
🍂 آن وقت بعد از ۲۰_۱۵ سال گاهی ۳۰ سال استخدام شوی. البته باید چندتا کتاب و #مقاله هم بنویسی، من از این حرف ها خیلی #خوشم آمد و خواستم که استاد شوم. البته من در آن زمان نمی دانستم که کار استادهای دانشگاه به آن جا می کشید که #استاد_فیزیک_اتمی دانشگاه فردوسی مشهد، تنگدستی اش به جایی می رسد که برای #شندرغاز اضافه حقوق ریاست شرکت تعاونی مصرف کارکنان دانشگاه را قبول می کند و به جای بحث و تفحص و #تحقیق درباره ی فیزیک اتمی و شکافت و همجوشی #هسته_اتم، مجبور می شود یخچال، فریزر، روغن، برنج بخرد و به #دانشگاهیان بفروشد. زنده باد وزیر علومی که استاد فیزیک هسته ای اش رئیس شرکت تعاونی می شود. خدا عاقبت ایشان و همه ی ما را ختم به خیر کند.
📚 شازده حمام/ ج۱/ دکتر محمدحسین پاپلی یزدی
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
🍂 خوب مادر است و #اطاعتش واجب. آن هم مادری که #پدر هم بوده است. آن هم مادری که #کار می کرده است، شَعربافی می کرده تا #مخارج_زندگی را بدهد. مادرم می گوید، همین ها را ننویس، #ننویس من کار می کردم، می گوید تو وقتی بعضی از کارهای یزدی ها می نویسی من تنم می لرزد، دستِ خودم نیست. چرا می خواهی #خاطرات بچگی ات را را بنویسی؟ #چرا می نویسی پدرت ۳ تا زن داشته؟ خواهرت خوشش نمی آید. #چرا می نویسی عمویت چه کارها کرده است؟ دختر عمویت خوشش نمی آید. # چرا می نویسی پسر عمویت فلان کار را کرده است؟ آن ها خوششان نمی آید.
🖋 او می گوید فقط #بنویس یزدی ها #مومن هستند، مثلِ #فرشته. پول دار هستند مثلِ #قارون، بخشنده هستند مثلِ #حاتم_طائی، شجاع هستند مثلِ #رستم، زیبا هستند مثلِ #فرخ_لقا. اما من می خواهم همه #کارهای خوب و بد یزدی ها و هم وطنان عزیزم را #بنویسم. از مدرسه و مسجد ساختن و ایجاد خیریه تا #تریاک کشیدن و #عرق خوردن و #نزول خوردن؛ از مکه رفتن و روضه خواندن تا دَدر رفتن. #اکثرمردم همه ی این کارها را می کردند.
🍂 مادرم می گوید پدرت عرق نمی خورد، کنیاک و ویسکی می خورد. یعنی می گوید حالا که می خواهی بنویسی پدرت مشروب می خورد نوعِ #گرانش را بنویس فکر می کنم او حتی توی مشروب خوردن هم می خواهد پُز بدهد. بگوید آمیرزا احمد پاپلی عرق خور نبود، کنیاک و ویسکی خور بود. آخر در آن زمان عرق ارزان بود و طبقاتِ #فرودست می خوردند، ولی کنیاک و ویسکی گران بود و طبقاتِ #بالادست می خوردند. آخر یکی از ویژگی های #شهرما مثل مردم بقیه ی کشورها پُز دادن است. #ویژگی که روز به روز دارد گسترده تر می شود. مردم خود را قرض دار، #قسط_دار می کنند چون می خواهند پُز بدهند.
🖋 مردم زندگی شان را می کنند، یک #ظاهری دارند و یک #باطنی. مردم کار به زندگیِ #خصوصی هم ندارند. کار به اعمال بیرونی هم دارند. تا حدود ۵۰_۴۰ سال قبل #مردم یزد و اکثر شهرهای ایران #هرکار می کردند، #کلاه_بردار نبودند؛ #حقه_باز نبودند. در یک #شهر هم آدم خوب و هم آدم بد هست. مردم شهر ما در مجموع آدم های #خوبی هستند در همه ی #ایران هم #مشهور به #خوبی هستند؛ آدم های کلاه برداری نیستند، ولی نمی شود گفت که همه ی مردم یک شهر خوب و به خصوص #معصوم هستند اما مادرم می گوید #بنویس همه #خوبند، #خوبند، #خوبند.
☑️ ادامه دارد.....
📚 شازده ی حمام/جلد ۳/ دکتر محمدحسین پاپلی یزدی
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
🍃اندیشه های ناب...
💠کیسه ی ملت....⁉️
✅ #قرار بر اين بود كه پس از #پیروزیملت هر چه در #کیسهیملت است، همه #ملت بگيرد و #خرج كند.
#قرار بر اين بود كه وقتى #پیروز مىشويم هر چه در اين #مملکت هست سر يك #سفرهیگسترده بگذاريم و همهی ملت #دورسفره بنشينند و #مصرف كنند. اين #کار نشد...
📚ولايت، رهبري، روحانيت۳۴۹
#شهید_دکتر_بهشتی
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#رجایی، محمدعلی 🌷 (۱۳۶۰_۱۳۱۲ ه.ش.) مبارز سیاسی، نخستوزیر و رئیسجمهوری 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#رجایی، محمدعلی 🌷
(۱۳۶۰_۱۳۱۲ ه.ش.)
مبارز سیاسی، نخستوزیر و رئیسجمهوری
✅ در #قزوین به دنیا آمد. در کودکی #یتیم شد و مادرش، او و فرزند دیگرش را به سختی بزرگ کرد. #محمدعلی دورهی نوجوانی را با #کار و تحصیل در قزوین گذراند و سپس به #تهران رفت.
✅ مدتی در #نیرویهوایی خدمت کرد؛ ولی تحتِ تاثیرِ سخنانِ #آیتاللهطاللقانی، امام جماعت مسجد هدایت تهران، #ارتش را رها کرد و #معلم شد و برای تدریس به بیجار رفت.
✅ همزمان با کار کردن، توانست لیسانس ریاضی و #فوقلیسانسآمار بگیرد و در #مدارستهران، از جمله مدرسهی کمال که #دکتر_یدالله_سحابی موسس آن بود، تدریس کند.
✅ #رجایی مبارزِ #کمنظیری بود. با بسیاری از #گروهها و شخصیتهای سیاسی #همکاری میکرد، بسیار #امین_و_پایدار بود و "هرگز" دوستانش را #لو_نداد.
✅ سرانجام #ساواک او را دستگیر کرد و به اتهام همکاری با #گروههایچریکی، به گونهای #بیسابقه شکنجه و به #زندانابد محکوم کرد.
✅ اما با #پیروزیانقلاباسلامی، از زندان آزاد و #وزیرآموزشوپرورش و سپس #نمایندهیمردمتهران در مجلس شورای اسلامی شد. در همین زمان از سوی رئیس جمهوری، ابوالحسن بنیصدر، به #نخستوزیری منصوب شد.
✅ با پیشآمدهایی که به برکناریِ #بنیصدر منجر شد، #رجایی با رایِ مردم، #رئیسجمهور شد و #محمدجوادباهنر را به #نخستوزیری خود انتخاب کرد.
✅ اما پس از چند ماه این دو در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰، در #انفجاربمبی که #منافقین در دفتر نخستوزیری کار گذاشته بودند #شهید شد
نام و یادش گرامی و راهش بر رهرو باد...
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و اما اندیشهای ناب از شهید #دکترمحمدعلیرجایی که میفرمایند: مردم ما از کمبودها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم ما را می آزارد و صدایشان را در میآورد، وجود تبعیضاتِ ناروا و سوء استفاده از #بیت_المال است و بس!
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب....
💠 مردم....⁉️
✅ اگر #مردم نباشند، هیچ #حاکممقتدری نمیتواند #کار کند .
#آیتالله_هاشمی_رفسنجانی
@zarrhbin
#تختی، غلامرضا🌷
(۱۳۴۶_۱۳۰۹ه.ش)
قهرمان ملی ایران
✅ #تختی در محلهی #خانیآبادتهران دیده به جهان گشود. بیش از ۹ کلاس درس نخواند و واردِ بازارِ #کار شد.
👇👇👇👇👇👇👇👇
@zarrhbin
📜 اندیشه های ناب...
✅ #کار، گنج است و #دنیا، معدن است، پس بشتابید به #کار تا مهلت دارید.
✍ #حضرت_محمد_صلواتاللهعلیه
📚 رهنمون (سخنان بزرگان، مشاهیر و نوابغ جهان)
@zarrhbin
هر چیز که #خوار آید
یک روز به #کار آید
✍روزی پیرمردی به همراه پسرش از دهی به ده دیگر در حرکت بود، مختصر آب و نانی برداشتند و راه افتادند. چندی نگذشته بود که در میانه راه نعلی را بر زمین دیدند. پیرمرد به پسر گفت که آن را بردارد که به کار خواهد آمد. اما پسر گفت که پدرجان تکه آهن شکسته و فرسوده به چه کار میآید، به زحمت برداشتن نمیارزد.
پدر دید که پسرش هنوز زندگی را خوب نفهمیده و نمیشناسد، خود خم شد و نعل را از زمین برداشت.
ساعاتی گذشت.
هوا گرم بود و جیره آب آنها هم تمام شده بود، کمکم پسرک که تشنه بود توان راه رفتن را از دست داد و در آن حال گفت: پدر اینجاها آب پیدا نمیشود؟ پیرمرد گفت چرا جلوتر چاه آبی هست. صبوری کن.
اما زمانی که دانست پسر بسیار تشنه است، دانه گیلاسی را روی زمین انداخت. پسر هم خم شد و آن را برداشت و خورد و این اتفاق بارها افتاد، تا به چاه آب رسیدند.
پدر آن زمان به حرف آمد و گفت: تو الان برای رفع این تشنگی بارها خم شدی و دانههای گیلاس را از زمین برداشتی، اما زمانی که به تو گفتم آن نعل را بردار، به کار میآید، به آن بیاعتنا بودی؛ چون آن را بیارزش میپنداشتی.
اما من آن را برداشتم، به نعلبندی فروختم و با فروش آن این گیلاسها را خریدم.
پس همیشه به یاد داشته باش،
هرچیز که خوار آید
یک روز به کار آید.
@zarrhbin🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کار بد ، بده / این دولت و آن دولت ندارد
🔺️ انتقادات یک مداح درباره وام بانکی برای پیادهروی اربعین: با این پول میخواهید مردم را به زیارت امام حسین بفرستید؟!
🔹 کاسبی راه انداختید؟! حیا نمیکنید، خجالت نمیکشید؟!
🔹️اگر قرض الحسنه بود دعا گوی شما هم می بودیم ، قرار است ۱۰ تومن وام بدهید ،دو و نیم میلیون سپرده از مردم می خواهیدو ۲۳ درصد سود.
#دولتانقلابی
@zarrhbin🕊