eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
66.7هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤🎥 امروز عصر در شبکه ی در بخش خبرنگاران جوان خبری بود از که در این گزارش تاکید شد از صفر تا صد در این کارخانه به وقوع می پیوندد؛ که گزارش الحق و الانصاف مختصر بود و مفید، ولی متاسفانه در این گزارش نامی از برده نشد که ما پای تلویزیون با خود گفتیم کاشکی حاجی محمود عزیزیان به این بزرگواران تاکید می کردند که نام را تَنگِ گزارش بیاورند،که متاسفانه نیاوردند؛ ولی یادمان نرود که شصت کیلومتر با فاصله دارد. آمدیم افتخار کنیم دیدیم نامی از اردکان برده نشد، گفتیم افتخارش برای یزدی ها....!!!!! و ای کاش مسئولین و صنعتگران و کارخانه دارانِ اردکانی و غیر اردکانی که در این به فعالیت مشغول هستند اولین شرط برای تهیه هرگونه گزارش را نام بردن از قرار می دادند شاید از این طریق ذره ای از مشکلات صنعت بر هموار می شد و نگاهشان به افق های روشن فردا امیدوارانه تر می گردید. به قول اَرشیای فیلمِ کاتیوشا : "به کجا داریم می ریم مااااا" ارادتمند؛ اردکانی دل شکسته💔 @zarrhbin
🔘 بسه...‼️ 📌 بخوانیم داستانی دیگر از زنهای یزدی.... 🍃 چون دختر پنجم خانواده بود اسمش را گذاشتند یعنی دیگر دختر بس است. پدرش مردی ساده، مومن و اهل یکی از دهاتِ بود که بر اثر خشکسالی، بی آبی و بی زمینی به شهر یزد کرده بود. او در ساخت کارخانه ی اقبال در سالهای ۱۳۱۱ شاگرد بنا بود. بعد از ساخت کارخانه همانجا کارگر شد. پنج تا دختر قد و نیم قد و یک پسر داشت. زنش خانه دار بود. 🍂 آن مرد با حقوقِ ناچیزش را راه می برد. همه اشان در یک اتاق زندگی می کردند. اتاقی که از دوده هیزم و چراغ موشی سیاه بود. نیمی از اتاق فرش داشت و نیمه ی دیگرش زمین خالی بود. مرد هرگز دنبال درآمد دیگری نبود. وقتی از کارخانه می شد، هر جا روضه بود او پای ثابت آن می شد. سر ماه حقوقش را کلاً به زنش می داد و در تمام ماه جیبش خالی بود. او هرگز از هیچکس هیچ چیز قبول نکرد. دو تا دخترهایش با کارگری کمک خرج خانه بودند. پسرش هم شاگرد مسگر بود. 🍃 قرار شد بسه را کنند. از اعقاب سیاهان آفریقا بود. یعنی بابایش کاکاسیاه بود. از آن کاکا سیاه ها که در گذشته به عنوان غلام برای کارگری در خانه ی اعیان به می آوردند. معمولاً آنها را از می آوردند. خیلی قدیم، شاید اوایل دوره ی سیاه ها را مستقیم از آفریقا به خصوص از زنگبار می آوردند. ولی پدر اکبر در بندرعباس متولد شده بود. 🍂 اکبر صورتش سیاه و موهایش فرفری بود. خواهر و مادرش هم همین طور بودند. بسه را با پا در میانی یکی دو نفر به اکبر سیاه که کمک راننده بود دادند. هیچ کس از بسه نپرسید که تو می خواهی زن این آدم سیاه بشوی یا نه؟ جای این بحث هانبود باید یک نان خور از خانه ی کم می شد. بسه سفید و تپل مپلی بود. از همه دخترهای پیرمرد خوشگل تر بود. شوهر سیاه بود و زن سفید. 🍃 یک اتاق دخمه مانند، بالای یک طویله ی شتری کرایه کردند و عروس و داماد به آنجا رفتند از خبری نبود. یک پلاس، یک چراغ فیتیله ای و اندکی خرد و ریز جهیزیه ی او را تشکیل می داد‌ بسه این مرد سیاه شد. شوهرش را مثل فرشته می دانست و او را می پرستید. شوهرش بسیاری از شب ها به خانه نمی آمد. اوایل زندگی او می گفت: چون کمک راننده است به مسافرت می رود. 🍂 گاهی که اکبر به خانه می آمد بوهای بدی از دهانش می آمد. بسه نمی دانست آن بوها از چیست! کم کم فهمید که شوهرش می خورد ۷_۶ ماهی از عروسی آنها گذشته بود که به بسه دادند شوهرش گاهی به محله ی شهر می رود و با زن های هر جایی است. ولی بسه مرد را دوست می داشت و می گفت: این حرف ها است. 🍃 هنوز یکسال نشده بود که اکبرسیاه به بسه نمی داد. بسه در قسمت پنبه پاک کنی کار خانه ی اقبال شد. خودش خرجی خودش را در می آورد. اکبرسیاه سر ماه پیدایش می شد و از بسه پول می گرفت. بسه حقوقش را به او می داد. فکر می کرد اگر به اکبر پول بدهد او به خانه می آید. ولی غیبت های اکبرسیاه به خانه ماه به ماه بیشتر و عشق بسه روز به روز به اکبرسیاه زیادتر می شد. 🍂 هیچ کس جرات نداشت با بسه راجع به اکبرسیاه کند یعنی صحبت کردن اشکال نداشت به شرط آنکه فقط خوبی های اکبر را می گفت. اگر کسی از بدی های او می گفت بسه می کرد. خواهر و مادر اکبرسیاه از آن زنهای به اصطلاح ی روزگار بودند. می گفتند: اکبر، بسه را نمی خواهد و به همین خاطر دائماً دنبال زنهای دیگر است؛ باید او را کرد. این دوتا زن سیاه دائم در حال بسه و به خواستگاری رفتن برای اکبر بودند. 🍃 در این میان بسه صاحبِ دوتا شد. بالاخره اکبر سیاه دوباره داماد شد، ولی سر ماه برای گرفتن پول بسه سری به او می زد. بسه هم هی بچه اضافه می کرد ولی بیشتر بچه هایش می مردند. از ۵ تا بچه یک پسر و یک دختر ماندند. بسه نذر و نیاز می کرد که اکبر به خانه برگردد. همیشه نذر و نیازش سر ماه برآورده می شد. در طول ماه او روزها به کارخانه می رفت و شب ها تا صبح در اکبر گریه می کرد‌ دعا می کرد او هر کجا هست باشد. مثل روز برایش روشن بود که اکبر روزی به خانه برخواهد گشت. 🍂 همیشه می گفت: اکبر خودش خوب است این مادر و خواهرش هستند که نمی گذارند او زندگی کند. وقتی بسه یک بچه بیشتر نداشت، یکی از خواهرهایش به او گفته بود که این مرد برای تو نمی شود بیا و بگیر. بسه مدت ها با خواهرش قهر بود که چرا چنین حرفی زده است. بعد از چندسال اکبر از زن دوم هم صاحب چند تا بچه شد. گاه سر ماه هم نمی آمد از بسه بگیرد. بسه خودش می رفت اکبر را پیدا می کرد و نصف حقوقش را به او می داد. 👇👇👇👇
🔷کنارگیری یکی از اعضا شورای شهر عقدا و ورود عضو علی البدل به شورا شهر ؛ 🔹بنا به گزارش خبرگزاری عقدا رسا، حسین کوچکی از شورای اسلامی شهر عقدا استعفا کرد. 🔹پس از آن عضو علی البدل دکتر رضا افخمی از ورود به شورای اسلامی شهر عقدا خود داری کرد. 🔹مهندس احمد امیری به عنوان نفر دوم علی البدل در نوزدهمین ماه پس از انتخابات به عنوان نماینده مردم شهر عقدا وارد شورا اسلامی شهر عقدا شد/عقدا رسا @zarrhbin
🔻چه کسانی از روزه معافند؟ 🔸٢٢ گروه زير از "روزه گرفتن "معافند همان خدايي كه دستور روزه داري را داده است ، اين جمله رانيز فرموده است كه اگر مريض هستيد روزه گرفتن براي شما ممنوع است ! 👈افراد زير به طور كلي از گرفتن روزه در طول زندگي معاف هستند : ١- از هر نوع و به هر ميزان ٢- به هر ميزان كه نياز به مصرف دارو داشته باشد. ٣- سابقه سكته قلبي ويا عمل جراحي ٤- سابقه بيماري مزمن كبدي ، كليوي ، قلبي و ريوي مثل ، نارسايي كليه و نفروپاتي ها ، نارسايي قلبي و ريوي مزمن و موارد مزمن ديگر ٥- بيماران مبتلا به مشكلات روده اي شديد مثل خونريزي دهنده و يا سندروم روده تحريك پذير ٦- بيماران با ضعف بينايي بالا ٧- لاغري مفرط ٨- بيماران با عملهاي جراحي بزرگ مثل عمل ، كيسه صفرا ، ، و و بيماران ( كليه ، كبد و قرنيه و ..) ٩- بيماران با سابقه طولاني ناراحتي معده يا معده و عشر و داراي يبوست شديد ١٠- بيماران روحي شديد كه تحت درمان داروهاي هستند . ١١- بيماراني كه سنگ ساز متعدد دارند. ١٢- مادران شيرده و زنان و كودكان ريزجثه بخصوص دختران زير ١٥ سال كه وضع جسمي بسيار ضعيفي دارند . ١٣-بيماران صرعي ويا مبتلا به طولاني و بيماران داراي شديد ١٤-بيماران با سابقه سرگيجه مداوم و اختلالات تعادلي ١٥- بيماران سرطاني و تحت شيمي درماني ١٦- بيماران داراي ريفلاكس شديد به و افراد مبتلا به فتق معده ١٧- بيماران داراي يك ١٨- بيماران عمل شده ( بواسير ) و يا مقعد شديد و زخمهاي منفرد كه از يبوست نيز رنج ميبرند. ١٩- بيماران با سابقه عمل و چسبندگي در روده ها ٢٠-بيمارانيكه سابقه لخته شدن خون در بدن دارند و يا درحال مصرف داروي ضد انعقاد هستند. ٢١-بيماران مبتلا به اختلالات خودايمني مثل روماتيسم مفصلي ، اسكلرودرمي ، بيماري بهجت و هر بيماري خودايمني و مزمن ديگر ٢٢- بيماران با سابقه ورم لوزالمعده 🌺 دکتر زارع زردینی 16 اردیبهشت 98 @zarrhbin
#خبر 🔷حضور و نقش آفرینی مشهورترین تعزیه خوان های کشور در عقدا؛ 🔹محرم امسال و برگزاری بزرگترین گردهمایی مذهبی عقدایی ها دو تن از چهره های مشهور تعزیه کشور در عقدا نقش آفرینی خواهند کرد مراسم تعزیه خوانی در ایام محرم باعث شد تا چندین هزار نفر از مردم عقدا در سراسر کشور در ایام محرم به این شهر آمده و این یک سنت در عقدا به حساب می آید. 🔹طی سالهای اخیر برخی از مسئولین مخالف برگزاری این مراسم شدند و باعث شد تا طی چهار سال این گردهمایی برگزار نشود، اما با همت و پیگیری چند تن از جوانان عرصه فرهنگی و رسانه ای این مراسم مجدداً احیا شد و حضور گسترده مردم از شهر های کشور شکوه ویژه ای به این مراسم داد. 🔹استاد حاج حسن نرگس خوانی و بیژن کریمی دو چهره سرشناس تعزیه خوانی کشور امسال محرم جهت تثبیت این مراسم در عقدا نقش آفرینی خواهند کرد. 🔹گفته می شود با برنامه ریزی های صورت گرفته بزرگترین مراسم تعزیه خوانی استان در حضور چندین هزار نفری مردم در شهر تاریخی عقدا برگزار خواهد شد @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 💚 📌 قصه به اینجا رسید که مهری به دیدن آقارضا در زندان رفت و پیشنهاد همسایه‌ها، را برای جمع کردن پول جریمه را به او داد که آقارضا هم موافقت کرد، اما به شرط اینکه مهری اسم‌ها و مَبلغ‌ها را یادداشت کند تا آقارضا در آینده بتواند محبت آن‌ها را جبران کند بنابراین یک دفتر چهل‌برگ از بقالی آقامحمد ابریشمی خرید و اولین مبلغ را نیز آمحمد داد و آمحمد از مهری خواست اسم او را اول دفتر بنویسد، بخوانیم ادامه‌ی را... ▫️وقتی مهری به خانه برگشت، زن‌ها دور هم جمع شده ک منتظر نظر آقارضا بودند. موافقتِ آقارضا را گرفته بود. پول آمحمد‌ابریشمی را هم نشان زن‌ها داد. شب آقای پیشنماز (محصل‌همدانی) در مسجد بالای منبر حرف زد. مستمعان حدود بیست نفر بیشتر نبودند، ولی برای پخشِ کافی بود. ▪️در آن زمان بُردِ ، کوتاه اما عمقِ آن زیاد بود. ارتباطات احساسی و عاطفی بود. روابط دوستانه و انسانی ایجاد می‌کرد. در آن روزها ارتباطات و اطلاعات بیشتر توسط عملی می‌شد :) حالا رسانه‌های بسیار پیشرفته عهده‌دار این امر هستند. حالا بُرد ارتباطات بلند و جهانی است اما عمق آن بسیار کم است. ارتباطات امروزی، عقلی و اقتصادی است. عواطف و احساسات بشری بازیچه‌ی سیاست و سیاست‌بازان است. رسانه‌های ارتباطی هم ابزاری در اختیار آنهاست. ▫️این را باید دوست دانشمند و استاد مسلم ارتباطات آقای بگوید و آن را تجزیه و تحلیل کند. دکتر محسنیان‌راد، استاد باسابقه‌ی دانشگاه امام‌صادق (ع) را می‌گویم. من صلاحیت علمی لازم را برای اظهار نظر درباره‌ی "ارتباطات" ندارم. هیچ‌کس هم نیست به من بگوید ! وسط خاطرات دوران نوجوانی چکار به کمیّت و کیفیت ارتباطات داری؟ آخر تو چکاره‌ هستی که نحوه‌ی کیفیت ارتباطات پنجاه سال پیش را با حالا مقایسه می‌کنی؟ ▪️ گفت: "به مردی از محله‌ی ما ظلمی رفته است. همه می‌دانیم چه ظلمی به او شده است. طرف گرفتار است. همه همت کنند و مشکل را حل کنند. هرکس هر چه می‌تواند بدهد." او بالای منبر نه اسم آقارضا را برده بود و نه به موضوع زندان رفتن او اشاره‌ای کرده بود. اما همه می‌دانستند که موضوع چیست. ▫️مردها بعد از نماز با هم "مشورت" کردند. حاج مرتضی ضرّابی رئیس صنف مسگرها بود. پیرمردی بسیار جالب بود. اوضاع مالی‌اش خیلی خوب بود. چندین باب مغازه، و در و یزد ملک و املاک و باغ پسته داشت. او در امور اقتصادی و خرج کردنِ پول در خانه سختگیر و اصطلاحاً خسیس بود، در این کار افراط می‌کرد. اما همین حاجیِ خسیس، مخارجِ کفن و دفن و پُرسه‌ی "فقرا" را می‌پرداخت. اگر فقیری می‌مُرد و مخارج کفن و وفن نداشت، می‌گفت مرحوم را به قبرستان ببرید مخارج بر عهده‌ی من. ▪️سید لوکوک یا میراسماعیلی (یزدی‌ها در آن زمان به آدم چاق می‌گفتند لوکوک) مسئول قبرستان سیدصحرا و آقای خطیب مسئول قبرستان جو هرهر (جوب هرهر) می‌دانستند چه باید بکنند. مرده را با احترام دفن می‌کردند. صورتحساب را برای حاجی‌مرتضی ضرّابی(پدر حُرمحمد ضرّابی مسگر و علی والاگهر وکیل دادگستری و پدربزرگ دکتر سرهنگ محمدعلی ضرّابی دندان‌پزشک در مشهد) می‌فرستادند. تمام و کمال مخارج را می‌پرداخت. مجلسِ پُرسه‌ای هم در محله‌ی مربوط برگزار می‌شد که حاجی‌مرتضی مخارج آن را هم می‌داد. ▫️آن زمان آدم فقیرِ بی‌پولِ بی‌کفن کم نبود. حاجی حداقل هر ماه مخارج یکی دو نفر را می‌پرداخت. به شکلی عمل می‌کرد که احترام شخص مُرده و بستگانش حفظ شود این هم کارِ بود که سال‌ها حاج‌مرتضی می‌کرد. البته، حاجی کارهای خیر دیگری هم می‌کرد. بخشی از مخارج روضه‌خوانی حسینیه محله را هم عهده‌دار می‌شد. اما همین حاجی برای خانه‌اش منبع آب نمی‌ساخت. می‌گفت بچه‌ها بروند آب‌انبار آب بیاورند. فاصله‌ی خانه‌اش تا آب‌انبار دویست متر بود. خانه‌اش برق هم نداشت. به بچه‌هایش می‌گفت: "برق برای چه می‌خواهید؟ روز کار کنید و شب زود بخوابید." 👇👇👇👇
📺📡📻 ⬅️ اجازه ندهید شما را مصرف کند! ✅ می‌دانم گوش نمی‌دهید اما اگر بخواهم با بیانات گهربارم! شما را به فیض برسانم فقط این نکته را می‌گویم که «خبر، آدم را مصرف می‌کند». درست مثل کراک، هروئین و شیشه! ✅ فرد معتاد گمان می‌کند اوست که دارد مواد مصرف می‌کند در حالی که این کراک است که آدم را ذره‌ذره می‌جود و آخرش هم کرم می‌اندازد به وجودش. هم این‌طور آرام‌آرام روح آدم را می‌خورد و استرس را می‌اندازد به جانش. ✅ اگر کسب‌وکارتان خبر نیست، این‌ همه اخبار را دنبال نکنید. اگر می‌توانید دنیای پیرامونتان را به جای بهتری تبدیل بکنید، ! 📌 اما این تصور که با دیدن اخبار فقر در آفریقا، ظلم در آمریکا، فساد در اروپا و .. دارید کار مفیدی می‌کنید اشتباه است. خیلی اوقات ما در اتفاقات کشور خودمان هم اندازه تشتک نوشابه نقش نداریم. حرص عالم و آدم را نخورید، چون آن‌ها هم حرص شما را نمی‌خورند. ✅ دنبال کردن تمام اخبار ما را به فرد بهتری تبدیل نمی‌کند اما به یک انسان افسرده‌تر، چرا! اطلاعات، دانش نیست. مثل کف روی آب فقط سرگرم‌کننده است. آگاهی عمیق می‌خواهید؟ بخوانید، فیلم و موسیقی خوب ببینید. سفر بروید. با آدم‌هایی که دوستشان دارید حرف بزنید. ✅ شاید رکورد سرانه مصرف اخبار دنیا مربوط به ما باشد. یعنی اگر الان خبرنگاری به مادربزرگ من در غرب کشور زنگ بزند، او جوری آخرین تحولات دنیا را تحلیل می‌کند که آنتن‌های صدا و سیما از روی بام‌ها بریزد. دلیل این‌ همه اعتیاد به اخبار را به قول مشهدی‌ها «مدُنم ولی نموگُم»! حوصله‌ی خواندنش هم نیست. ✅ رسانه‌ها مغازه‌هایی هستند که بیشتر اوقات خوراکی‌های گندیده‌ای به اسم را به شما می‌فروشند. نخورید. مسموم می‌شوید. مثل چشیدن سم، هر روز و بی صدا در نهایت شما را می‌کُشد. 📌شما یک زن خانه‌دار یا کارمند هستید، یک مادر یا پدر، دختر یا پسر معمولی، نه عضو خبرگزاری آسوشیتدپرس. بسیاری از آن‌ها هم این‌قدر خبرها را دنبال نمی‌کنند. به همه‌چیز واکنش نشان نمی‌دهند. 📌 دیدن ویدئوی جزغاله‌شدن کارگران بنگلادشی یا ضجه زدن مادر فرزند از دست داده آفریقایی چه فضیلتی دارد جز اینکه روح مادر من که نه دبیرکل سازمان ملل است و نه رئیس‌جمهوری در آن قاره را فرسوده‌تر کند؟ ✅ زندگی کنید. لزوماً این نیست که ته اخبار را در بیاورید. ببینید و بگذرید. جرعه‌نوشی کنید نه اینکه دبه بیست‌لیتری را سر بکشید! ✅ یک مشت دیوانه هستند که کارشان این است، خدا زده پس کله‌شان و از صبح تا شب لابه‌لای فساد اداری و قتل و کشتار و دروغ و دغل غوطه می‌خورند و شب هم خواب این چیزها را می‌بینند. شما از خودتان کنید. اجازه ندهید خبرهای بد کرم بیندازد به روح‌تان. ✅ تشویق‌تان نمی‌کنم به بی‌خبری از عالم یا غلتیدن به دامن هپروت، اما اگر مصرف می‌کنید، کم‌مصرف کنید. هرچیزی را! ✍ @zarrhbin
🔺️ فوری 🔹️کدخدایی: هفت نفر از نامزدها تایید صلاحیت شدند سخنگوی شورای نگهبان: 🔹فقط ۷ نفر از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورا تایید صلاحیت شدند 🔹اسامی را باید وزارت کشور  اعلام کند @zarrhbin
🔷عقدا شهری که دانش آموزانش بی معلم بر سر کلاس میروند...: 🔹با توجه به شروع سال تحصیلی جدید دبستان خیام عقدا با معضل بزرگ نبود معلم روبه رو شد 🔹اولیای دانش آموزان عقدا از بی دبیر ماندن دبستان خیام عقدا ابراز نگرانی کردند 🔹چطور میشود اداره آموزش و پرورش شهرستان اردکان پس از گذشت ٣ ماه هیچ اقدام صحیحی برای تکمیل کادر آموزشی شهر عقدا صورت نداده و هرسال عقدا باید هفته ها بی معلم سرگردان بماند 🔹دبستان خیام عقدا در اغاز سال تحصیلی باید بدون معلم بماند و چطور می شود با این وضعیت نگران کننده آیندگان این شهر را به حال خود رها کرد. 🔹آیا میتوان امیدوار بود که اداره آموزش و پرورش یک تدبیر سازنده برای تکمیل کادر آموزشی عقدا صورت دهد یا به روال هرساله باید مدیران و اولیا دانش آموزان عقدایی دست به دامان مسئولین شوند تا از ابتدایی ترین حق شهروندی برخوردار شوند. @zarrhbin
❌❌ شهرداری یزد از توزیع ۱۴ هزار اصله نهال مثمر به صورت رایگان بین شهروندان یزدی خبر داد !!! ✍ از شهرداری اردکان ، انتظار توزیع نهال رایگان نداریم ، جلوی قطع و خشکاندن درختان موجود را بگیرند ... @zarrhbin🕊
پرسنل چادرملو با ۵ سال سکونت می‌توانند عضو شرکت تعاونی توسعه و عمران شوند حاج احمد کمالی مدیرعامل این شرکت با انتشار این خبر گفت : پرسنل بومی و غیربومی که حداقل ۵ سال سابقه سکونت در اردکان داشته باشند میتوانند عضو شرکت تعاونی توسعه و عمران شهرستان اردکان شوند و محدودیتی برای هیچ‌یک از پرسنل چادرملو وجود ندارد ✍ برخی سوالات و ابهاماتی نیز پیرامون شرکت وجود دارد که به زودی مطرح و انتظار پاسخگویی از سوی مدیرعامل محترم داریم @zarrhbin🕊
متاسفانه باخبر شدیم که دکتر متالهی، شهردار محترم اردکان، به دلیل عارضه قلبی در یکی از بیمارستان‌ها در مرکز استان بستری و تحت عمل آنژیوگرافی قلب قرار گرفته‌اند. کانال ذره‌بین برای ایشان آرزوی سلامتی و بهبودی دارد. امیدواریم هرچه زودتر سلامتی خود را بازیابند و در خدمت به شهر و مردم شریف اردکان همت گمارند . @zarrhbin🕊