#خمینی، سید روح الله🌷
(۱۳۶۸_۱۲۸۱ه.ش.)
رهبر و بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران
✅ در شناسنامه، سید روح الله #مصطفوی ثبت کرده اند؛ اما #پیروانش او را با نام #امام_خمینی می شناسند و در #جهان نیز به نام آیت الله خمینی شناخته می شود. در سال ۱۲۸۱ ه.ش در شهر #خمین به دنیا آمد. از #سادات_موسوی( منسوب به امام موسی کاظم علیه السلام) بود؛ ولی نام خانوادگی خود را از پدر شهیدش، مصطفی، که در ماههای اول تولد او به دست #اشرار در راه خمین به قتل رسید، گرفت.
✅ روح الله تا ۱۵ سالگی زیر نظر مادرش پرورش یافت و مقدمات علوم را از برادر بزرگش، #سیدمرتضی_پسندیده، آموخت. در ۱۹ سالگی به #اراک رفت و در حوزه ی علمیه ی آن جا به تحصیل ادامه داد. سپس همراه استادش، #شیخ_عبدالکریم_حائری_یزدی، به قم رفت. شیخ در آنجا #حوزه_علمیه_قم را تاسیس کرد. امام خمینی علاوه بر #استعدادذاتی و داشتن #مربیانی خوب در کودکی و نوجوانی، #استادان_برجسته_ای نیز داشت که سید علی یثربی کاشانی، سید محمد تقی خوانساری، میرزا جوادملکی تبریزی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، میرزا محمد علی شاه آبادی و #آیت_الله_بروجردی از مهمترین آنان بودند.
✅ در ۲۷ سالگی با خانم قدس ایران، دختر یکی از علمای #تهران، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۵ دختر و ۲ پسر بود. امام خمینی، که کودکی و نوجوانی را در سالهای #مشروطه و جنگ اول جهانی و سپس کودتای #رضاخان و دیگر تحولات مهم داخلی و خارجی گذرانده بود مردی #خودساخته و دارای بینش قوی علمی، دینی و سیاسی بود.
✅ در دوره ی آیت الله بروجردی، مورد توجه و اعتماد آن #مرجع_بزرگ بود و دوباره از سوی ایشان به ملاقاتِ #شاه رفت تا به او #تذکراتی بدهد.
✅ امام خمینی در سالهایی که در حوزه ی قم بود، بیش از هر چیز در تربیت شاگردانی #عالم و پیراسته از هواهای نفسانی کوشید. از این رو، بسیاری از شاگردانش، بعدها چهره های #فداکار و خدمت گزارِ #نهضت_اسلامی شدند.
✅ نقطه ی آغاز حرکتِ #سیاسی امام خمینی، پس از #درگذشت آیت الله بروجردی، از سال ۱۳۴۱ و در پی اقداماتی بود که رژیم دست نشانده ی #پهلوی به بهانه ی اصلاح امور بدان دست زد و نامش را #انقلاب_سفید گذاشت. اصلاحات ارضی، که موجب فروپاشی ساختارِ #اجتماعی ایران شد، ارتباط آشکار با رژیم صهیونیستی، در پیش گرفتن سیاست های #ضددینی و گسترش غرب گرایی و توسعه ی اماکن فاسد و ضدّ اخلاقی و... سبب شد امام خمینی به #مخالفت آشکار با رژیم شاه برخیزد و #حمایت علما و مراجع و قشرهای مذهبی را جلب کند.
✅ #محبوبیت روحانی و #معنوی امام موجب شد عامّه ی مردم به او بپیوندند و نهضت بزرگی در سراسر ایران برپا شود. رژیم شاه نیز #واکنش نشان داد؛ امام را دستگیر کرد، به مدرسه ی #فیضیه ی قم حمله برد، در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، هزاران نفر را در تهران قلع و قمع کرد و سرانجام، امام خمینی را به شهر بورسا در #ترکیه و سپس نجف #تبعید کرد.
👇👇👇👇
ذرهبین درشهر
#روحانی اندیشمند و چهره ی متفکر انقلاب اسلامی 👇👇👇👇 @zarrhbin
#مطهری، مرتضی🌷
(۱۳۵۸_۱۲۹۸ه.ش.)
روحانی اندیشمند و چهرهی متفکر انقلاب اسلامی
✅ در فریمان خراسان در خانوادهای #روحانی به دنیا آمد. در نوجوانی به قم رفت و نزد عالمانی چون #آیتاللهبروجردی، #امامخمینی و #علامهطباطبایی درس خواند.
✅ سپس به #تهران مهاجرت کرد و تا پایان عمر، در این شهر به وعظ و خطابه، تالیف، تحقیق و #استادیدانشکدهیالهیاتتهران مشغول گردید.
✅ #مطهری از شاگردان برجستهی امام خمینی و علامه طباطبایی و در عین حال #متفکر و مبارزی سیاسی_اجتماعی بود.
✅ او و #مهندسبازرگان و #آیتاللهطالقانی و #دکتربهشتی در جلب دانشجویان و روشنفکران به #اندیشهیاسلامی، با یکدیگر #همکاری داشتند.
✅ #مطهری ضمن آنکه از یک سو با هیئتهای موتلفهی اسلامی، که #تشکیلاتیزیرزمینی بود هم سویی و #همکاری داشت، مدیریت فکری #حسینیهیارشاد را هم در سالهای نخست تاسیس آن به عهده گرفت و مدتی نیز فعالیتهای #مسجدالجواد، زیر نظر او اداره میشد.
✅ به طور کلی، #مطهری از نظریهپردازان و پیشگامان فکری انقلاب اسلامی و نمایندهی فکریِ #امامخمینی در #مبارزه به شمار میرود. از این رو امام بر #انتشارافکار و آثار او تاکید بسیار داشت.
✅ #مطهری که عضو و #رئیسشورایانقلاب بود در شبِ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ هنگام خروج از جلسهای، به دست #گروهتروریستیفرقان ترور شد و به #شهادت رسید.
✅ پیکرش را در قم، در حرم حضرت فاطمهی معصومه سلاماللهعلیها به خاک سپردند و سال روز شهادتش، #روزمعلم🌹 نام گرفت.
✅ آثار قلمیِ #مطهری بسیار زیاد است و موضوعات گوناگونی در بر میگیرد. از او دهها اثر بر جای مانده که بعضی از آنها عبارت است از؛ مقدمهای بر جهان بینیتوحیدی، آزادیمعنوی، امامت و رهبری، ده گفتار، توحید، حماسهی حسینی، خدمات متقابل اسلام و ایران، داستان راستان، مسئلهی حجاب و نهضتهای اسلامی در صدسالهی اخیر.
یاد و نامش گرامی و راهش پُر رهرو باد...
📚 فرهنگ نامهی نام آوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#بنیانگذار_آموزش_ناشنوایان_در_ایران باغچه بان،جبار🌹 👇👇👇👇 @zarrhbin
#باغچهبان، جبّار🌷
(۱۳۴۵_۱۲۶۲ه.ش.)
بنیانگذار آموزش ناشنوایان در ایران
✅ #جبارعسکرزاده، معروف به #باغچهبان، در ایروان ارمنستان به دنیا آمد. پدرش اهلِ #تبریز و معمار و مجسمهساز بود و در نقل داستانهایِ #شاهنامه نیز مهارت داشت.
✅ #باغچهبان، تحصیلاتِ ابتدایی را در #ایروان گذراند. مدتی به کارِ #بنایی پرداخت؛ ولی در پیِ شروعِ #جنگجهانیاول به ایران آمد و در مرندِ آذربایجان، #معلم شد.
✅ پس از مدتی به #تبریز رفت و در آن شهر، #کودکستانی برای آموزشِ کودکان کَر و لال تاسیس کرد و نام آن را #باغچهیاطفال گذاشت.
✅ در سال ۱۳۰۶ به دعوتِ مدیر آموزش و پرورش فارس، به #شیراز رفت و در آن شهر کودکستانی تاسیس کرد.
✅ شش سال بعد به #تهران منتقل شد و در تهران #نخستین دبستان کر و لالها را با امکانات و تجهیزاتِ بهتری تاسیس کرد و تا پایانِ عمر به این کار مشغول بود.
✅ #باغچهبان با همکاری و حمایتِ کسانی چون #دکتررضازادهشفق، #دکترذبیحاللهصفا، #دکترعبداللهشیبانی و #دکترمحمدحسنگنجی، کانون کر و لالهای ایران را بنیان نهاد.
✅ او از چهرههای خدمتگزار و #ماندگار آموزش و پرورشِ ایران است.
✅ #باغچهبان به جز تاسیس مدرسه، به ابتکارات و اقدامات دیگری نیز مانند ابداع روش جدید تعلیم الفبای فارسی، ساختن سرودههایی برای کودکان، چاپ نزدیک به ۵۰ #کتاب و مقاله، انتشار مجلهی فکاهی #لکلک و مجلهی هفتگی #زبان دست زد.
✅ او شرح زندگیِ #غمبار خود از کودکی تا جوانی، و نیز کوششها و تلاشهایش را در راه آموزش و پرورش، در #کتابی منتشر کرده است. مزارِ #باغچهبان در یوسفآباد تهران، در همان مدرسهای که خودش تاسیس کرده بود، میباشد.
نام و یادش گرامی و راهش سبز و پر رهرو باد
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و چه خوب است بدانیم که هفته بزرگداشت مقام معلّم در کشور عزیزمان ایران، با شهادت معلم اخلاق و معرفت #استادمرتضیمطهری در روز ۱۲ اردیبهشت، شروع و با تولد معلم عزیزی چون #آقایجبارباغچهبان در روز ۱۹ اردیبهشت به پایان میرسد. و حُسن خِتام، متن زیبایی از جبّار باغچهبانِ بزرگ که اینچنین میگوید:
"من مانند یک علف صحرایی به وسیلهی باد و باران و تابشِ نورِ آفتابِ آسمانِ ایران، سبز شدهام و به رنگ و بوی ایرانیتِ خود افتخار دارم.
قدرتِ من، فکرِ من، ایمانِ من، همه ایرانی است."
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#استاد_آواز_ایران 👇👇👇 @zarrhbin
#شجریان، محمدرضا🌷
(۱۳۱۹ه.ش.)
استاد آواز ایران
✅ پدرِ #شجریان از قاریانِ برجستهی #قرآن در مشهد بود و #فرزندش نیز نخست در #همینراه گام برداشت.
✅ ابتدا در #رادیوخراسان، هم #قرآن تلاوت میکرد و هم #آوازهایبدونآهنگ میخواند. از همینجا، توجه شنوندگان به صدای زیبا و #کمنظیر او جلب شد.
✅ #دعایربنا که معمولاً در افطارهای ماه مبارکِ #رمضان از رادیو پخش میشود، با صدای #استادشجریان است.
✅ #شجریان هنگامی که برای اجرای برنامهی گلهای رنگارنگ دعوت شد به #تهران آمد. نزد استادانی چون #نورعلیبرومند، #احمدعبادی، #فرامرزپایور و #عبداللهدوامی شاگردی کرد و با رمز و رازِ #خوانندگی بسیاری از استادان آوازِ #ایرانی آشنا شد.
✅ مدتی نیز در #دانشگاه_تهران به تدریس در #رشتهیآواز پرداخت. اجراهای او همراه با شعرهایی از #مولانا، #سعدی، #حافظ و دیگر بزرگان ادب فارسی، در جلب توجه #مردم به #ادبیاتفارسی بیتاثیر نبوده است.
✅ #محمدرضاشجریان علاوه بر آواز در #خوشنویسی هم مهارت دارد.
✅ پارهای از کارهای این استاد آوازِ #ایران عبارت است از، یاد ایّام، دلشدگان و بر آستانِ جانان. و نیز اثری به نام شب، سکوت، کویر که با همکاری #حسینعلیزاده اجرا کرده است.
هر کجا هست #خدایا به سلامت دارش...🌹
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و یادآوری این نکته لازم است که #آیتاللههاشمیرفسنجانی در اینستاگرام خود در واکنش به غیبت #استادمحمدرضاشجریان اینگونه نوشتند:
" ابتذال، در غیبتِ بزرگانِ هنر میآید، ما نباید هنرمندان بزرگ کشورمان را طرد کنیم که اگر نابخردانه چنین کنیم باید منتظر ظهور ابتذال در عرصهی هنر کشور و انقلاب باشیم."
@zarrhbin
#جهانآرا، محمد🌷
(۱۳۶۰_۱۳۳۳ه.ش.)
فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر و شهید دفاع مقدّس
✅ در #خرمشهر به دنیا آمد. در جوانی عضو گروهی به نام #حزباللهخرمشهر شد. او بر ضدِ #رژیم_پهلوی مبارزه میکرد که دستگیر شد و یک سال به زندان افتاد.
✅ سپس در #رشتهیبازرگانی درس خواند و در دورهی دانشجویی به #گروهچریکیمنصورون پیوست و به مبارزهی #مسلحانه روی آورد.
✅ #جهانآرا پس از پیروزیِ #انقلاباسلامی، جهاد سازندگیِ #خرمشهر را تاسیس کرد و فرماندهیِ #سپاه آن شهر را نیز به عهده گرفت.
✅ با وقوع #جنگتحمیلی، او و همراهانش ۴۵ روز از ورودِ #دشمن به خرمشهر جلوگیری کردند.
✅ #خرمشهر که سقوط کرد، #جهانآرا به تهران رفت و در ردههای بالای فرماندهی به خدمت ادامه داد.
✅ #سرانجام در مهر ۱۳۶۰، هنگامی که در یک هواپیمای سی ۱۳۰ با جمعی از #فرماندهانعالیرتبهورزمندگان از #خوزستان عازمِ #تهران بود، هواپیما در نزدیکیِ تهران #سقوط کرد و همهی سرنشینان آن به #شهادت رسیدند.
یاد و نامش گرامی و راهش پر رهرو باد...
📚 فرهنگ نامهی نام آوران
( آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و اما جملهای ناب از #شهیدسیدمحمدعلیجهانآرا که اینگونه فرمودند:
بچّهها اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را پس میگیریم، مواظب باشید #ایمانتان سقوط نکند.
🍃 فرا رسیدن #سومخرداد سالروز آزادسازیِ #خرمشهر گرامیباد🌹
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#رجایی، محمدعلی 🌷 (۱۳۶۰_۱۳۱۲ ه.ش.) مبارز سیاسی، نخستوزیر و رئیسجمهوری 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#رجایی، محمدعلی 🌷
(۱۳۶۰_۱۳۱۲ ه.ش.)
مبارز سیاسی، نخستوزیر و رئیسجمهوری
✅ در #قزوین به دنیا آمد. در کودکی #یتیم شد و مادرش، او و فرزند دیگرش را به سختی بزرگ کرد. #محمدعلی دورهی نوجوانی را با #کار و تحصیل در قزوین گذراند و سپس به #تهران رفت.
✅ مدتی در #نیرویهوایی خدمت کرد؛ ولی تحتِ تاثیرِ سخنانِ #آیتاللهطاللقانی، امام جماعت مسجد هدایت تهران، #ارتش را رها کرد و #معلم شد و برای تدریس به بیجار رفت.
✅ همزمان با کار کردن، توانست لیسانس ریاضی و #فوقلیسانسآمار بگیرد و در #مدارستهران، از جمله مدرسهی کمال که #دکتر_یدالله_سحابی موسس آن بود، تدریس کند.
✅ #رجایی مبارزِ #کمنظیری بود. با بسیاری از #گروهها و شخصیتهای سیاسی #همکاری میکرد، بسیار #امین_و_پایدار بود و "هرگز" دوستانش را #لو_نداد.
✅ سرانجام #ساواک او را دستگیر کرد و به اتهام همکاری با #گروههایچریکی، به گونهای #بیسابقه شکنجه و به #زندانابد محکوم کرد.
✅ اما با #پیروزیانقلاباسلامی، از زندان آزاد و #وزیرآموزشوپرورش و سپس #نمایندهیمردمتهران در مجلس شورای اسلامی شد. در همین زمان از سوی رئیس جمهوری، ابوالحسن بنیصدر، به #نخستوزیری منصوب شد.
✅ با پیشآمدهایی که به برکناریِ #بنیصدر منجر شد، #رجایی با رایِ مردم، #رئیسجمهور شد و #محمدجوادباهنر را به #نخستوزیری خود انتخاب کرد.
✅ اما پس از چند ماه این دو در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰، در #انفجاربمبی که #منافقین در دفتر نخستوزیری کار گذاشته بودند #شهید شد
نام و یادش گرامی و راهش بر رهرو باد...
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و اما اندیشهای ناب از شهید #دکترمحمدعلیرجایی که میفرمایند: مردم ما از کمبودها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم ما را می آزارد و صدایشان را در میآورد، وجود تبعیضاتِ ناروا و سوء استفاده از #بیت_المال است و بس!
@zarrhbin
#بازرگان، مهدی🌷
(۱۳۷۳_۱۲۸۶ه.ش.)
نخستوزیر دولت موقت انقلاب اسلامی
✅ فرزندِ #عباسقلیتبریزی، از بازرگانان خوشنام و #نیکوکار بود. در #تهران متولد شد.
✅ تحصیلات عالی خود را در رشتهی #مهندسیمکانیک در #فرانسه به پایان رساند و به "ایران" بازگشت.
✅ در دههی پس از شهریور ۱۳۲۰، که #حزبتوده در میان #جوانان، فعالیت کمونیستی وسیعی داشت، #بازرگان به تاسیسِ #انجمنهای اسلامیدانشجویان در "دانشگاه تهران" اقدام کرد.
✅ او همواره بخشی از #اوقاتخود را صرفِ مطالعات قرآنی، #تفسیرقرآن، آموزش، سخنرانی، تالیف کتابها و #کارهایعامالمنفعه میکرد.
✅ #بازرگان، "کتابها" و #مقالاتسودمندی منتشر کرد که در زمان خود با استقبالِ گستردهای روبهرو شد.
✅ او در بخشی از فعالیتها، با #استادمرتضیمطهری، #دکتریداللهسحابی، و #آیتاللهطالقانی همکاری داشت.
✅ با "ملی شدن صنعت نفت"، #بازرگان مامور خلعِ یدِ "انگلیسیها" از #صنایعنفت شد، به آبادان رفت و این "ماموریت" را با #موفقیت انجام داد.
✅ پس از #کودتایآمریکا ۲۸ مرداد، از #تدریس در دانشگاه #محروم شد و به #کارآزاد روی آورد.
✅ در سال ۱۳۴۰، #مهندسبازرگان و #آیتاللهطالقانی و #دکترسحابی تشکلی سیاسی به نامِ "نهضت آزادی" تاسیس کردند که بسیاری را به خود #جذبکرد.
✅ در پیِ مخالفتِ #بازرگان و "همفکرانش" با انقلاب سفید شاه، #رژیمپهلوی آنها را دستگیر و پس از محاکمه به ۱۰ سال #زندان محکوم کرد؛ ولی پس از تحمل نیمی از این مدت آنان را #آزاد ساخت.
✅ #بازرگان در بهمن ۱۳۵۷ از سویِ #امامخمینی به عنوانِ #نخستوزیر و رئیسِ #دولتموقت منصوب شد و با فروپاشی رژیم شاه، مسئولیتِ #ادارهیکشور را به عهده گرفت.
✅ اما در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸، هنگامیکه "دانشجویان" #سفارتآمریکا در #تهران اِشغال کردند، از این سِمت #استعفا داد. او در اولین دورهی #مجلسشورایاسلامی به نمایندگی #مردمتهران انتخاب شد.
✅ #بازرگان در سال ۱۳۷۳، زمانی که برای #معالجهیبیماریقلبی به خارج رفته بود درگذشت. پیکر او را به ایران آوردند و در #قم به خاک سپردند. از #آثار_اوست؛ سیر تحوّل قرآن، راه طی شده، عشق و پرستش، مطهِّرات در اسلام و اسلام مکتب مبارز و مولّد.
💠 نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد...🥀
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و اما جملاتی ماندگار و اندیشههایی ناب از #مهندسمهدیبازرگان،
🍃 #خدا در محیط استبدادزده پرستیده نمیشود.
🍃 #مسلمانیم نه به این معنی که یگانه وظیفهی خود را روزه و نماز بدانیم. بلکه ورود ما به سیاست و #فعالیتاجتماعی مِن بابِ "وظیفهی ملی" و #فریضهیدینی بوده و "خدمت به خلق" را #عبادت می شماریم.
🍃 و اما نظرِ #مهندسبازرگان درباره حکومت اسلامی: انتقاد از مقامات از واجبات است؛ در #اسلام تفتیش عقاید و تحمیل عقیده وجود ندارد.
📸 و در پایان بدانیم که خواندنِ بعضی از کتابها و خاطرات و دیدن بعضی از تصاویر، تلنگری است بر وجدانهای به خواب رفته....
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#ابتهاج، هوشنگ🌷 (تولد: ۱۳۰۶ ه.ش) شاعر 👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#ابتهاج، هوشنگ🌷
(تولد: ۱۳۰۶ ه.ش)
شاعر
✅ #هوشنگابتهاج در سال ۱۳۰۶ شمسی در شهرِ #رشت زاده شد. دورهی دبستان را در همین شهر و دورهی دبیرستان را در #تهران به پایان رساند.
✅ او مدیرِ کلِ #سیمانتهران بود. اما به #شعر و هنر دلبستگی بسیار داشت و تخلصِ #سایه را برای خود انتخاب کرد.
✅ #ابتهاج اولین دفتر شعر خود را با نام #نخستیننغمهها منتشر کرد سپس کتابِ #شبگیر را منتشر کرد که حاصل سالهای پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ هجری شمسی بود. این کتاب او را در مقامِ #شاعری_اجتماعی به جامعهی ادبیِ #ایران شناساند.
✅ در #اشعار_سایه از جهتِ مضمون، دو گرایشِ #عاشقانه و #اجتماعی به چشم میخورد. در سالهای جوانی، اشعاری به شیوهی #نیما سرود؛ اما کمکم راه خود را در #غزل_فارسی پیدا کرد و امروزه یکی از #غزلسرایانموفقمعاصر است.
✅ از آثار اوست: سراب، سیاه مشق، چند برگ از یلدا، یادگار خون سرو و آینه در آینه. #هوشنگابتهاج در #موسیقی نیز دست دارد و از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ برنامههای "گلهای تازه" و "گلچین هفته" را در #رادیو_ایران سرپرستی کرد.
🍃 روزگارِ استاد خوش باد و تنش به نازِ طبیبان نیازمند مباد...🌹
📚 فرهنگ نامه نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲
📌 و اما با هم بخوانیم ابیاتی از #استاد_هوشنگ_ابتهاج
زین گونهام كه در غم غربت شكيب نيست
گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست
جانم بگير و صحبت جانانهام ببخش
كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست
گم گشتهی ديار محبت كجا رود؟
نام حبيب هست و نشان حبيب نيست
عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد
ای خواجه درد هست و لیكن طبیب نیست
در كار عشق او كه جهانیش مدعی است
اين شُكر چون كنیم كه ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد كمال یافت
وین بخت بین كه از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ سایه گوش كن ای سرو خوش خرام
كاین سوز دل به نـالهی هر عندليب نيست
📌 و در پایان...
امروز، نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس، غم و شادی، که پسِ پرده نهان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچهی ایام، "دلِ آدمیان" است.
📌 خاطراتِ #استاد_هوشنگ_ابتهاج نیز خواندنی است بخصوص خاطرات زیبا و دلنشینی که با #استادشهریار داشتهاند.
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#جعفریتبریزی، محمدتقی🌷 (۱۳۷۷_۱۳۰۴ ه.ش) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#جعفریتبریزی، محمدتقی🌷
(۱۳۷۷_۱۳۰۴ ه.ش)
عالم دینی و شارح نهجالبلاغه و مثنوی مولوی
✅ در شهرِ #تبریز به دنیا آمد. از همان کودکی دارای #حافظهای_بسیار_قوی بود و به آموختن علاقه داشت.
✅ مقدمات علوم دینی را در #تبریز فراگرفت. در ۱۵ سالگی برای ادامهی تحصیلات به #تهران رفت. و چندی در #قم از محضر استادانی مانند #آیتاللهحجتکوهکمری و #امامخمینی بهره گرفت، سپس راهی #نجف شد.
✅ در #حوزهیعلمیهینجف، تحصیلات خود را با جدّیت ادامه داد و در ۲۳ سالگی درجهی #اجتهاد گرفت و به #ایران بازگشت. آنگاه در تهران ساکن شد و تا آخر عمر در همین شهر ماند و به تدریس، تحقیق، تالیف و تربیت شاگرد پرداخت.
✅ #جعفری در مجامع بسیاری سخنرانی کرد و با بسیاری از متفکران داخلی و خارجی مراوده و مکاتبه داشت که یکی از آنان #برتراندراسل، فیلسوف و ریاضیدانِ انگلیسی بود.
✅ او بیش صد کتاب تالیف کرد که مهمترین آنها ترجمه و تفسیرِ #نهجالبلاغه در ۲۷ جلد و تفسیر و نقد و تحلیلِ #مثنویمولوی در ۱۵ جلد است.
✅ استادجعفری، که به #علامهجعفری نیز مشهور است. در سال ۱۳۷۷ در پی بیماری سرطان در گذشت و در #حرمرضویمشهد به خاک سپرده شد.
🍃 نام و یادش گرامی، و راهش سبز و پر رهرو باد...🥀
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲
📌باهم بخوانیم خاطرهای زیبا وشنیدنی از زبان خودِ #علامه:
💠 از استاد #علامهجعفری بعد از سفر حج نقل شده است که: در این سفر حج که با تعدادی از دوستان و فضلا همسفر بودم؛ در فرودگاه جده متوجه شدم که تعدادی از اهالیِ روستایی از اطراف مراغه، به علت نداشتن روحانی کاروان، مضطرب هستند. از همراهان پوزش طلبیدم و جهت انجام مناسک حج به جمعِ #روستائیان رفتم.
💠 در این سفر بیش از دیگر سفرها لذت بردم! چون آنها #عنوانخاصی برایم قائل نبودند و مرا به صورت دانشمند و استاد و این چیزها نمیشناختند.
💠 آنان خیلی ساده و بی پیرایه دور من جمع میشدند و ضمن طرح مسایل شرعی خود؛ حمد و سوره خود را نیز(جهت اصلاح) میخواندند! حتی برای صدا زدن من؛ «شیخ» را به کار میبردند! و پیوسته دستور میدادند: شیخ! چنین کن! و چنان کن!
💠 برای من بسیار شیرین بود که در میان آنها باشم و بدون تشریفات و بیریا؛ با آنها دعا بخوانم و برخی از مسائل حج را برای آنها بگویم!
📌 خاطرهی زندهیاد #محمدباقر_نجفی در مورد "علامه جعفری":
💠 وقتی کنگره هفتصدمین سال مولوی (دهه ۵۰) در دانشگاه تهران برگزار شد، برگزارکنندگان کنگره به عمد یا به سهو از #استادجعفری به عنوان یک محقق ایرانیِ #مثنوی دعوت به عمل نیاوردند! ایشان خطاب به ما که بسیار ناراحت شده بودیم، به آرامی گفت: بروید سخنرانیها را گوش کنید و در پی مطالب باشید، نه در پی شخص و نام .
💠 به یاد دارم در این کنگره ، شادروان #مجتبی_مینوی در متن سخنرانی خود، از نظر نسخهشناسی شک داشت که در بیت اول مثنوی، بشنو از نی چون «حکایت» میکند درست است، یا بشنو از نی چون «شکایت» میکند؟
💠 من وقتی موضوع «حکایت» و «شکایت» را با ناراحتی و طنز نقل کردم، #علامهجعفری گفت: "آقای مینوی" در واژهشناسی و نسخهشناسی استادی بزرگ هستند، صحیح نیست به تحقیر از او یاد کنی! اگر از این که مرا دعوت نکردهاند، آزردهخاطر هستی، نباید نسبت به کسانی که دعوت شدهاند، بیحرمتی کنی! حالا به من بگو آیا در جلسات کنگره ، آوای «نی» را شنیدی یا نه؟ گفتم: نه. گفت: اگر صدای «نی» را شنیده بودی، نه در پی «شکایت» بودی و نه «حکایت !» من همان جا منقلب شدم و بیاختیار گریستم.
📌مرور و خواندن خاطرات #علامهجعفری فراموش نشود.
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#زرینکوب، عبدالحسین🌷 (۱۳۷۸_۱۳۰۱ ه.ش.) تاریخنگار و مثنویپژوه 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#زرینکوب، عبدالحسین🌷
(۱۳۷۸_۱۳۰۱ ه.ش.)
تاریخنگار و مثنویپژوه
✅ در #بروجرد، در خانوادهی #بادیانت به دنیا آمد. علاوه بر درسهای #حوزوی، درسهای #دبیرستانی را هم خواند و در امتحان ورودی #دانشکدهیحقوقدانشگاهتهران با رتبهی اول پذیرفته شد؛ ولی بدون اینکه ثبتنام کند به بروجرد بازگشت و #معلم_شد.
✅ پس از ۴ سال بار دیگر به #تهران رفت و با ورود به #رشتهیادبیاتفارسی در #دانشگاهتهران، درس خواند و با رتبهی اول فارغالتحصیل شد.
✅ #زرینکوب از همان آغاز با کسانی چون #عباساقبال، #سعیدنفیسی، #پرویزناتلخانلری، و #محمدمعین آشنا شد و از دانشِ آنها استفاده کرد. او بیش از #چهل_سال استاد دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر بود.
✅ حدودِ #چهل_کتاب_ارزشمند تالیف کرد؛ #صدها_مقاله نوشت، عضو انجمنها و مراکز علمی بسیار بود و #شاگردانی_برجسته تربیت کرد.
✅ او با #سه_کتاب، "سرّ نی"، "بحر در کوزه" و "پله پله تا ملاقات خدا" که در دو دههی آخر عمر نوشت، نامِ خود را در مقامِ #مثنویپژوه برجسته ثبت کرد.
✅ #زرینکوب در دههی آخر عمر به عضویتِ شورای عالی علمی مرکزِ #دایرةالمعارفبزرگاسلامی در آمد و با همکاری همسر خود #قمر_آریان، مدیریت بخش ادبیات آن مرکز را به عهده گرفت.
✅ تعدادی دیگر از #کتابهایزرینکوب عبارت است از: "با کاروان حلّه"، "از کوچهی رندان (دربارهی حافظ)"، "دو قرن سکوت"، "بامداد اسلام"، "کارنامهی اسلام"، "فرار از مدرسه (دربارهی غزالی)"، "تاریخ در ترازو" و "تاریخ مردم ایران".
✅ #زرینکوب در سالهاس آخر عمر، #کتابخانهیخود را به کتابخانهی زادگاهش، شهرِ #بروجرد اهدا کرد.
📚 فرهنگنامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲
📌و اما بیشتر بدانیم، #دکترزرینکوب در مورد طرح مُهرها، سکهها و دانه به دانهی وقفنامهها در دورههای مختلف تاریخی، اطلاعات کافی داشت و اینها را دسته بندی کرده بود، طوری که اسدالله امیری او را به #بیهقی تشبیه کرده است.
📌می گویند استاد زرین کوب یک تشت یخ را زیر میز تحریرش میگذاشته و شبها پا را در آن فرو میبرده است تا بلکه خوابش نبرد و بتواند بیشتر به تحقیق و مطالعه بپردازد.
📌 ازدواج قمر آریان و عبدالحسین زرینکوب اگر چه فرزندی با نام فامیلی زرینکوب به بار نداشت، اما مولود این هم پیمانی ابدی، انبوهی از مطالب ارزشمند علمی است که تا ابد نام این دو بزرگ را زنده نگاه خواهد داشت؛
📌 عظیم زرینکوب برادر عبدالحسین اینچنین از دکتر میگوید: #زرینکوب بعد از جلسات هفتگی به همسرش میگفت: «قمر دیگه به من دکتر نگو». در مدتی هم که پدر و مادر ما زنده بودند، هیچگاه نمیگفتند پسرمان دکتر شده است. نه پدر و مادرم از این مسائل خوششان میآمد و نه زرینکوب. فکر میکنم قبل از آنکه دانش زرینکوب در نظر گرفته شود، اخلاق و ادب او بود که باعث شد در جامعه در میان آدمهای معمولی و کمسواد گرفته تا دیگران شناخته شود. حتی آدمهای کمسواد و کاسب، آثار زرینکوب را خواندهاند و به او علاقهمند هستند.
📌 همچنین #مردم میگویند از نظر انسانی و اخلاقی پندهایی از زرینکوب یاد گرفتهایم که شاید در طول عمرمان نه از پدر و مادر و نه از مدرسه یاد نگرفتهایم. این است که یک نویسنده و انسان اهل فکر و فرهنگ را بزرگ میکند؛ این موضوع جدا از دانش اوست.
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#آذریزدی، مهدی🌷 (۱۳۸۸_۱۳۰۰ ه.ش.) نویسندهی مجموعهی "قصههای خوب برای بچههای خوب" 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @
#آذریزدی، مهدی🌷
(۱۳۸۸_۱۳۰۰ ه.ش.)
نویسندهی مجموعهی "قصههای خوب برای بچههای خوب"
✅ "مهدی آذر خرّمشاهی" معروف به #آذریزدی در روستای خرّمشاهِ #یزد به دنیا آمد. پدرش #کشاورز بود و اجازه نمیداد فرزندش به مدرسه برود. اما #مهدی خواندنِ قرآن را از #مادربزرگش یاد گرفت و باسواد شد.
✅ در #نوجوانی به یزد رفت و به کارهای گوناگونی مانند کارگری، بنّایی، جوراببافی و #کتابفروشی دست زد. یکسال نیز در #مدرسهیخانیزد، عربی خواند و دوستانی طلبه و باسواد پیدا کرد.
✅ سپس به #تهران رفت و در چاپخانهی محمدعلی علمی و سپس #انتشارات_امیرکبیر مشغول کار شد. روزی، کتابِ #انوارسهیلی را خواند، به فکرش رسید که آنها را برای "بچهها" به زبانِ ساده #بازنویسی و چاپ کند.
✅ بدین ترتیب، اولین جلد از مجموعهی #قصههایخوببرایبچههایخوب، به وجود آمد. این مجموعه تا ۸ جلد منتشر شد و خیلی زود جای خود را در میان کتابهای خواندنی کودکان و نوجوانان باز کرد؛ تا جایی که #یونسکو به کتابهایش #جایزه داد و خودش مورد تشویق قرار گرفت. وی در "تهران" فوت کرد و در زادگاهش "یزد" به خاک سپرده شد.
✅ از #قصههایاوست: قصههای قرآن، قصههای قابوسنامه، قصههای مرزباننامه، قصههای کلیلهودمنه، قصههای گلستان، قصههای مثنوی مولوی.
🍃 نام و یادش گرامی و راهش سبز و پررهرو باد...🥀
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲
📌چند خاطره کوتاه و خواندنی از #استاد_مهدی_آذریزدی به قلمِ #حسین_مسرت تقدیم به دوستداران آذر یزدی...
#یالوکوپال🍃
📌 سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۰ بود که با آقای آذر یزدی چندین مکاتبه داشتم، بدون آنکه ایشان را دیده باشم. سال ۱۳۷۲ بود که استاندار یزد، آقای آذر یزدی را به یزد دعوت کرد و من نخستین بار ایشان را در حیاط موزه قصر آیینه از نزدیک دیدم.
📌 من در تدارک برگزاری نشست با استاد آذر یزدی بودم که یکی از دوستان آمد و گفت: آقای آذر مرتباً احوال تو را میپرسد، چرا نمیآیی؟ سپس مرا به آذر معرفی کرد و گفت: آقای مسرّت ایشان هستند؛ ایشان نگاهی به سراپای من انداخت و گفت: «حسین مسرّت تو هستی؟؟!! تو که خیلی بچّهای؛ من که نوشتههایت را در ندای یزد میخواندم، فکر میکردم حسین مسرّت، ۷۰ سالشه. با یک عینک ته استکانی و یالی و کوپالی! کو یال و کوپالت؟» کلّی همه از حرفهای او خندیدیم.
#کیفسامسونتآذر🍃
📌 همیشه در دستان آذر، دستمال پارچهای سربی رنگی بود که چند لایه کرده و در دست میگرفت و به آن میگفت: کیف سامسونت. آذر میگفت: این دستمال را دست میگرفتم و به دست فروشیهای جلوی دانشگاه تهران میرفتم و شبانگاه آن را پر از #کتاب کرده و به خانه میآوردم. وچه کیف و حظّی داشت دیدن و خریدن کتابهایی که سالهای سال دنبالش بودی. این شادی را با هیچ چیز عوض نمیکردم.
#تختخوابباهجدهکارتنکتاب🍃
📌 کتابخانه وزیری با پیگیری من دو بار کتابخانه شخصی آذر را خرید. وقتی که میخواستیم برویم کتابهایش را بیاوریم میگفت: اینها را یک بار دیگر نگاه میکنم و سپس به شما میدهم و مجدّد آنها را مطالعه میکرد و کتابهایی را که بسیار دوست میداشت، نگه میداشت.
📌 آذر در همه زمینهها کتاب داشت، حتی ۵۰ کتاب درباره ماشین. وقتی علّت را جویا میشدیم میگفت: میخواهم اگر ماشیندار شدم و ماشینم خراب شد، خودم بتوانم تعمیر کنم. انواع کتاب درباره نساجی و درودگری هم داشت؛ به طور کلّی آذر فرد خودساختهای بود.
📌 آذر در همه حالتی کتاب میخرید. چندین بار آذر کتابهایش را در تهران و دو بار به کتابخانه وزیری فروخته بود. یک بار هم تمامی کتابهایش را به کتابخانه عمومی آذر یزدی که اکنون در آزادشهر است واگذار کرده بود و من و آقای پیام شمسالدینی را ناظر کتابخانه کرده بود؛ کتابخانه آذر قبلاً روبروی کوچه حسینیه خرّمشاه بود و حالا به آزاد شهر رفته است. آذر به محض فروختن کتابخانهاش دوباره کتابهای نو میخرید.
📌 آذر به سادهترین نحو زندگی میکرد. تختخواب او ۱۸ عدد کارتن کتاب بود که روی آن را تشک گذاشته بود. آذر تا آنجایی که میشد در خرید پوشاک، غذا و... صرفه جویی میکرد، الا خرید کتاب. به طوری که اگر کتابهایش را نفروخته بود، الان حدود ۲۰۰۰۰ جلد کتاب داشت که شخصاً خودش خریده بود.
#سیگارمراخاموشکردم🍃
📌 نخستین باری که همراه پسرم (مرحوم نیما مسرّت) که آن موقع نوجوان بود به خانه آذر در محله خرّمشاه رفتیم، ایشان در حال کشیدن سیگار بودند. پسرم گفت: آقای آذر شما که همیشه چیزهای خوب یاد بچّه ها میدهید، خودتان زشت نیست که سیگار میکشید؟! آذر بعدها میگفت: من آن روز از آن بچّه خجالت کشیدم، سیگارم را خاموش کردم و از آن به بعد دیگر سیگار نکشیدم.
@zarrhbin
▪️سرانجام هر دو نفر به #تهران رفتند. چند روزی در منزل جعفرآقا پسرعموی آقارضا بودند. هر دو کنکور دادند. چند ماه بعد نام آنها در #روزنامهیاطلاعات درج شد. "آقارضا" در رشتهی #حقوق و "مهری" در رشتهی #زیستشناسی قبول شدند. هر دو همین رشته را خواسته بودند. در آن زمان کنکور سراسری نبود. آزمون هم تستی نبود.
▫️#خلیفهمحمدعلی شادمان بود. بعد از مرگ رقیه هیچ کس او را چنین شاد ندیده بود. در خانهی کوچکش مهمانی داد. همهی فامیل و بچههایش را هم دعوت کرد. چندنفر از همسایهها هم دعوت بودند. دخترها و زنهای همسایه کمک کردند. نزدیک ظهر #شولییزدی آماده بود. برای ناهار، کوکو و کتلت و سبزی و ماست فراوان، سفره را رنگین کرد.
▪️در آن زمان #مهمانیها، مهمانی بود. وقتی خانوادهای برای #ناهار دعوت بود، زنها از ساعت ۹_۸ صبح و گاه زودتر به منزل میزبان میآمدند. زنهای مهمان به زن صاجبخانه در پختن ناهار و آماده کردن سور و ساط مهمانی کمک میکردند. شادی میکردند و میزدند و میرقصیدند. اما #مهمانیهای_حالا تنها برای صرف ناهار و یا شام است. ۱/۵ یا دو بعدازظهر میآیند و میخورند و میروند. در رستورانها که وضع خیلی بدتر است.( حکایت سفره سلام را بعدها در دورهمی اردکانیها در کانال ذرهبین در شهر بخوانید ؛)
▫️ما #رستوران به معنای واقعی آن خیلی کم داریم. در بسیاری از #نقاطدنیا وقتی یک میز در رستوران رزرو شود، یعنی در تمام دورهی ناهار یا شام، میز در اختیار صاحبِ مجلس است. مینشینند و حرف میزنند. سه چهار ساعت میخورند و حرف میزنند. بحث علمی، سیاسی، اجتماعی، خانوادگی، هنری و ورزشی میکنند. لطیفه میگویند و باهم میخندند. از گرفتاریهای هم باخبر میشوند. به همکمک میکنند. بعد از چند ساعت از رستوران میروند.
▫️در سالهای اخیر در #ایران هم برخی رستورانها دارند تا حدی مسئله را رعایت میکنند. در سال ۱۳۹۰ در #کابل بودم دوست دانشمند و ارجمندم آقای "دکتر عبدالغفور آرزو"(سفیر افغانستان در تاجیکستان در سال ۱۳۹۲) مرا به رستورانی دعوت کرد. دوستان، "دکتر حسن عبداللهی" (وزیر شهرسازی افغانستان در سال ۹۲)، ژنرال محمد عظیمی، احمد ضیاء رفعت و چندنفر دیگر هم بودند. #رستورانی به معنای واقعی دیدم. رستورانی قدیمی با سالنهای بزرگ خصوصی.
▪️دو ساعت قبل از #ناهار به محل رسیدیم. با میوه، چای و شیرینی پذیرایی شدیم. جمع طبع شعر داشتند. دوستان شعر خواندند. از هم احوال پرسیدند. پیشخدمتها میز ناهار را چیدند و بعد ما را به صرف غذا دعوت کردند. من چنین رستورانی در #تهران هم ندیدم. چند روز بعد هم باز دکتر حسن عبداللهی ما را به رستورانی دیگر دعوت کرد. همین ساختار و آداب در آن رعایت شد.
▫️شاید هم اگر وزرا و سفرا و وکلا مرا در تهران به رستوران دعوت کنند، همین مراسم باشد.
دوستانِ مدیر کل و معاونِ وزیر که ما را در همین اتاقهای کار خودشان ناهار میدهند! بالاخره در آداب رستوران رفتن و مهمانی دادن و مهمانی رفتن و غذا خوردن، بخش مهمی از #فرهنگ است. ما فعلاً بین دو پلاس روی زمین ماندهایم. نه روشهای سنتی خودمان را داریم و نه روشهای مدرن را. مهمانی، ولو در بهترین رستورانهای ما، شده است خوردن و با عجله رفتن. مثل رفتن به فروشگاه فستفود. زود بخوریم و برویم.
▪️بدترین نوع مهمانیها در مراسم عزاداری و عروسیِ "مشهدیها" رایج است. دیر میآیند، زود میخورند و میروند. مهمانی شده سورِ شکم! گاه دوبرادر که یک ماه است همدیگر را ندیدهاند، در مهمانی هم نمیتوانند همدیگر را ببینند.
✅ ادامه دارد...
📚 شازده حمام، جلد ۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلی_یزدی
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#قرنی، محمدولی🌷 (۱۳۵۸_۱۲۹۰ه.ش.) نخستین رئیس ستاد ارتش انقلاب اسلامی 👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#قرنی، محمدولی🌷
(۱۳۵۸_۱۲۹۰ه.ش.)
نخستین رئیس ستاد ارتش انقلاب اسلامی
✅ در #تهران به دنیا آمد و پدرش کارمند ادارهی پست بود. در #دانشکدهیافسری تحصیل کرد و سپس به مراتب عالیِ #نظامی رسید. در کودتای ۲۸ مرداد، طرفدار کودتا بود به همین سبب از "شاه" ترفیع گرفت و به ریاست رکن ۲ #ارتش منسوب شد.
✅ اما در سال ۱۳۳۶،مخالفِ #رژیمشاه شد و قصد داشت با حمایت آمریکاییها، بر ضد شاه #کودتا کند که موفق نشد. او پس از #دستگیری و محاکمه به سهسال زندان و اخراج از #ارتش محکوم شد.
✅ او یکبار دیگر هم، به سبب ارتباطهایی که با #آیت_الله_طالقانی داشت، در سال ۱۳۴۲ دستگیر و #محاکمه شد و به سهسال زندان محکوم گردید.
✅ با پیروزیِ انقلابِ اسلامی، #قرنی از سوی #مهندسبازرگان به ریاستِ ستادِ #ارتش منصوب شد و فعالانه با ضدانقلاب مبارزه کرد. اما چند ماه بعد در اردیبهشت ۱۳۵۸ به دست #گروه_فرقان ترور شد.
🍃 نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد...🌹
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲
📌 فرا رسیدن ۲۹ فروردین روزِ #ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران تبریک و تهنیت باد، از #شهید_محمدولی_قرنی بیشتر بدانیم؛
💠 #قرنی پس از انقلاب اسلامی
"قرنی" با برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران و پایهریزی ارتش مکتبی و مردمی ایران، بنابر حکمی از سوی #حضرتامام(ره) به درجه سرتیپی ارتقاء یافت و به سمت نخستین رئیس ستاد مشترک #ارتشجمهوریاسلامیایران پس از انقلاب برگزیده شد.
همزمان #قرنی عضو شورای انقلاب اسلامی نیز بود، در همان روزهای آغازین انقلاب اسلامی، گروهکهای مجاهدین خلق، فداییان خلق و بسیاری ضدانقلابهای دیگر شعارِ #انحلالارتش سر داده بودند که امام(ره) مخالف این شعار بودند.
در همین دوران، #سرلشکر_قرنی، رییس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، در گفتگویی اظهار داشت که «اگر ارتش ملی را به هر وسیله تضعیف کنند، استقلال ملی و تمامیت ارضی کشور به خطر میافتد. در #ارتش شکلی به وجود میآورم که دشمنان کشور نتوانند کوچکترین لطمهای به ایران وارد کنند. ارتش بر مبنای ایدئولوژی اسلامی و عدل، باید به تدریج و با مرور زمان صورت بگیرد... .»
در دولت نوپای جمهوری اسلامی، #سپهبد_قرنی پس از بازگرداندن نظم اولیه در نیروهای سهگانهی ارتش، در سرکوب و ناکامی گروهکهای ضدانقلاب نقش بسزایی ایفا کرد.
#شهید_سپهبد_قرنی که در جریان آشوبآفرینی ضدانقلاب در کردستان توانسته بود جلو پیشروی آنها را بگیرد، خشم این پادوهای استکبار و سازمانهای جاسوسی سیاسی آمریکا و موساد اسرائیل را برانگیخت و نخستین شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی شد.
گروهک فرقان، در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ #شهید_سپهبد_محمدولی_قرنی را در حالیکه هیچ سمتی نداشت، در حیاط خانهاش در میدان ولیعصر تهران زیر گلولههای آتشین خود قرار داد و به شهادت رساند. پیکر پاک شهید قرنی، در حرم حضرت معصومه(س) در قم به خاک سپرده شد.
@zarrhbin
▪️کتاب حاوی مطالبی دربارهی زندگی "مارکس" و "انگلس" بود. او اهمیت مسئله را نمیفهمید. دلِ مهری برای پدر و خواهرانش تنگ شده بود، اما دلش نمیخواست به #یزد برود. از حرفهای مادرشوهرش دلخور بود. میخواست در تهران باشد تا هر وقت ممکن شد، همسرش را ببیند. نگرانش بود. اما بیپولی به او فشار زیادی میآورد. تصمیم گرفته بود چرخ خیاطیاش را از یزد بیاورد شاید بتواند در تهران خیاطی کند و پولی در آورد. این مسئله را به ملینا و سلماز گفت. آقاتقی و لئون فهمیده بودند که #مهری بیپول است.
▫️میدانستند آقارضا #خانهای در یزد دارد. روزی لئون و آقاتقی به دیدنِ مهری رفتند. گفتند: "در نزدیکی پیچ شمیران مغازهای است. حدود ۴۷ متر مساحت دارد. بالای آن، دو اتاق با دستشویی و امکانات است. صاحبش میخواهد آن را بفروشد. میشود حدود ۳۵ هزار تومان آن را خرید." از مهری خواستند با #آقارضا صحبت کند. اگر موافق بود، خانهی یزدش را بفروشد و اینجا را بخرد. لئون گفت: "مغازه را ماهی هفتصد و هشتصد تومان اجاره میکنند. خودتان هم طبقهی بالای آن میتوانید زندگی کنید."
▪️مهری گفت در اولین فرصت نظرِ آقارضا را در این مورد جویا میشود. باز هم #استوارساقی مردانگی کرد. مهری را با آقارضا یک ساعت تنها گذاشت. #آقارضا روی کاغذی با دستخط خودش به مهری وکالت فروش خانه را داد. مهری راهی یزد شد. خانه را به صورت قولنامهای ۲۸ هزار تومان فروخت. #خریدار گفت مهری و آقارضا را قبول دارد. هروقت آقارضا از زندان آزاد شد، میآید سند میزند.
▫️آن زمان #قول و دستخطِ مردم #اعتبار داشت. مهری وسایلش را به زیرزمین خانهی پدرش برد. هرچه از کتابها هم مانده بود را دوباره به آنجاد انتقال داد. کتابها را در همان اتاق شهربانو جای داد. در یک لحظه مهری به یاد حرفِ مادربزرگش افتاد که گفته بود این #کتابها خیلی ارزش دارد. مهری گفت: "چندتا از این کتابها را با خودم به تهران میبرم. شاید کسی آنها را بخرد!" شش جلد از کتابها را جدا کرد و در وسایلش گذاشت تا به تهران ببرد. او تازه یک چمدان خریده بود. خودش تحولی بود. تحول از #بقچه به چمدان. پدرش خلیفه محمدعلی هم با او راهی تهران شد.
▪️در #تهران با کمک لئون و آقاتقی، معاملهی مغازه و آپارتمان بالای آن انجام شد. فروشنده از ۳۴ هزارتومان پائین نیامد. مهری شش هزار تومان کم داشت و میگفت نمیتواند مغازه را بخرد. لئون دو هزار تومان به او قرض میدهد. آقاتقی هم کسی را پیدا کرد مغازه را دوساله رهن و اجاره میکرد. پنج هزار تومان پیش میداد و ماهی پانصد تومان اجاره. پول جور شد. ظرف یک هفته همه کارها در محضر انجام شد. #خلیفهمحمدعلی هم پانصدتومان به دخترش داد. مهری نصف پول لئون را پس داد. لئون پول را نمیگرفت، ولی مهری اصرار و خواهش کرد تا او هزار تومانش را پس گرفت.
▫️سرانجام #مهری به طبقهی بالای مغازه اسبابکشی کرد. آپارتمان تا خانهی آقاتقی فاصلهی چندانی نداشت. مهری با پدرش به زندان رفت. خلیفه مقداری شیرینی یزدی برای #ایوبساقی آورده بود. مهری از خوبیهای این زندانبان برای پدر و اطرافیانش زیاد گفته بود. مهری شیرینیها را به ایوب ساقی تعارف کرد. زندانبان ساقی، شیرینیها را نمیگرفت. با اصرارِ مهری آنها را قبول کرد. #مهری از آقای ساقی خواهش کرد اجازه دهد خودش و پدرش ملاقاتی با آقارضا داشته باشند.
▪️آقای ساقی قول داد پسفردا اجازهی ملاقات بدهد. بالاخره خلیفه هم آقارضا را دید. #آقارضا از شدت درد و رنج، لاغر و تکیده و رنجور بود. ولی روحیهای قوی داشت. گفت ده روزی است که شکنجهها تمام شده است و با وکیلش ملاقات داشته است. آقای #دکتر_ابوالحمد به او دلداری داده بود و گفته بود پروندهاش را دیده است. هیچ مدرکی علیه او نیست. آقارضا امید داشت که #تبرئه شود. هشت ماه بود در زندان بود. از خبر خرید مغازه و طبقهی بالای آن خیلی خوشحال شد؛
▫️به مهری گفت: "حالا خیالم راحت شد. هم خانه داری و هم پانصد تومان درآمد." #خلیفه دامادش را دلداری داد و گفت مطمئن است که از زندان خیلی زود آزاد میشود و دوباره درسهای دانشگاه را شروع میکند. ده روزی بود خلیفه در تهران بود. او به دیدنِ دکتر ابوالحمد رفت. مقداری شیرینی یزدی هم برای آن استاد، دانشمند و وکیل آورده بود. #استاد گفت مطمئن است که آقارضا تبرئه میشود. ایشان گفت هیچ مدرکی و یا اعترافی علیه او وجود ندارد. خلیفه به یزد رفت و مهری مشغولِ زندگی شد.
✅ پایان
📚 شازده حمام، جلد۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلی_یزدی
@zarrhbin
▫️#مرد ادامه داد: "با همین کتابها آدم تودهای میشود. طرفدار شوروی میشود سر از زندان و شاید هم تیرباران در میآورد!" مرد ادامه داد: "کارمند کتابفروشی به من گفت یک خانم ساده با لهجهی شیرین یزدی آمده کتاب کاپیتال مارکس را میخواهد. او از من خواست با شما صحبت کنم. حالا بگو ببینم، در تهران کجا زندگی میکنی؟ با چه کسی هستی؟" مهری احساس کرد دارد چشمش روی خیلی چیزها باز میشود. احساس دلزدگی و تهوع داشت. در آن لحظه بود که فهمید بهاره و مینا چه هدفی از ایجادِ #رابطهیدوستی با او داشتهاند.
▪️بازهم از روی #سادگی سفرهی دلش را پیش مرد باز کرد. گفت با همسرش برای درسخواندن به تهران آمدهاند. بعد ماجرای #آقارضا را کامل گفت. آن مرد محترم پرسید: "از این کتابها در خانهات داری؟" گفت: "یکی دو کتاب کوچک و چند مقاله دارم." مرد گفت: "اگر #ساواک یکی از این کتابها را در خانهات ببیند، کار شوهرت تمام است! حتماً برای او پانزدهسال حبس میبُرّند. خودت را هم سالها نگه میدارند. زود برو خانه، کتابها را از خانهات خارج کن. با آن دوستانت هم دیگر همصحبت نشو. آنها حتماً کمونیست هستند. اگر آنها را بگیرند، تو را هم دستگیر میکنند!"
▫️آن مرد نیمساعت دربارهی شوروی و استالین و تودهایهای ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ صحبت کرد. برخورد ساواک را با کمونیستها و #تودهایها توضیح داد. مهری را نصیحت کرد و گفت: "این جا تهران است. هنوز آدم مهربان و صاف و صادق در آن بسیار است. ولی افراد خطرناک و نامرد هم در این شهر فراوانند. به هر کسی نباید اعتماد کنی." از پنجره اتاق او #دانشگاهتهران دیده میشد. آن مرد اشاره به دانشگاه کرد و گفت: "آنجا مرکز تضاد است. مردان و زنان دانشمند و میهنپرست و از خودگذشتهای در آنجا درس میدهند و درس میخوانند؛
▪️اما در این محوطه، روز به روز نامردانِ نوکرصفت در حال افزایش هستند. عدهای نوکری شاه و آمریکاییها را میکنند و عدهای نوکری شورویها را. با هزار نیرنگ و ترفند نیرو و طرفدار جذب میکنند. دنبال آدمهای آسیبپذیر سادهای چون تو میگردند. اگر چشم و گوشات باز نباشد، هم از مغزت استفاده میکنند و هم از جسمت! آلودهات میکنند. از تو یک #چریک میسازند. یا داخل زندان میمیری و یا چریک میشوی و توی خیابان و جنگل کشته میشوی!"
▫️#مرد که سخنانش رنگ دلسوزی به خود گرفته بود، ادامه داد: این جا تهران است؛ تهرانی که دارد ارزشهای انسانی خودش را از دست میدهد. شهر پول و شهوت، حقهبازی، سیاست و کثافتکاری. مواظب باش! #تهران صد سال با یزد و کرمان و طبس فرق دارد. چهارتا آدم سنتی که در آن پیدا میشود، طلا بلکه الماس هستند." #مهری دربارهی همسایههای مهربانش صحبت کرد. مرد کتابفروش گفت: "آنها مردمان شریفی هستند. حتماً تازه از آذربایجان آمدهاند؛ مثل تو که تازه از یزد آمدهای. در این شهر مردم بَرهوار میآیند، اما گرگ میشوند. اگر کار یا مشکلی داری، با همان همسایههای مهربانت در میان بگذار."
▪️او چند جلد کتاب به مهری معرفی کرد و گفت اگر خواست کتاب بخواند، آنها را مطالعه کند. مرد گفت: "هر وقت خواستی کتاب بخوانی به کتابخانهی دانشگاه پیشِ آقای #ایرج_افشار_یزدی برو. مرد دانایی است. تو را راهنمایی میکند." مهری وقتی از اتاق آن مرد مهربان بیرون آمد، مثل اینکه چهلسال بزرگتر شده بود. بینهایت #خدا را شکر کرد و پیش خودش گفت: "داشتم شوهرکم را به خطر میانداختم!"
▫️سریع سوار اتوبوس شد. عجله داشت که هر چه زودتر به خانه برسد. تا به خانه رسید #کتابها و مقالههایی را که بهاره به او داده بود، داخل یک کیسه کرد و آنها را برد کنار خیابان گذاشت. برگشت خانه. افتاد روی رختخواب و زار زار گریه کرد. صبح روز بعد مهری پیشِ ملینا رفت و به او در پخت شیرینی کمک کرد. چند شب بعد بهاره و مینا به دیدنش آمدند و به آنها گفت مشکلاتی برایش پیش آمده است. ساواک و پلیس به او مشکوک شدهاند. احتمالِ خطر دارد. بهتر است همدیگر را نبینند و از هم بیخبر باشند.
▪️یکسال بعد مهری دوباره #مردکتابفروش را دید. مرد احوال او و همسرش را پرسید و خودش را به مهری معرفی کرد. گفت: "من همایون صنعتیزاده هستم. کاری داشته باشید در خدمت هستم." بعدها مهری و شوهرش با #همایونصنعتیزاده رفتوآمد برقرار کردند و از راهنماییهای او بهرهمند شدند.
✅ پایان؛ هفتهی آینده با "جلسهی دادگاه" #ذرهبین را همراهی کنید.
📚 شازده حمام، جلد۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلی_یزدی
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#فریدنی، نیکول 🌷 (۱۳۸۶_۱۳۱۴ه.ش) عکاس 👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#فریدنی، نیکول 🌷
(۱۳۸۶_۱۳۱۴ه.ش)
عکاس
✅ در خانوادهی #ارمنی در شیراز به دنیا آمد. کودکی و نوجوانی را در اصفهان و تهران و کرمان گذراند. در کرمان دیپلم گرفت و ۲۰ ساله بود که با خانواده به #تهران رفت و در این شهر مقیم شد.
✅ #عکاسی را در کرمان و نزد عکاسی که برای #آمریکاییها کار میکرد، آغاز کرد. از #طبیعت بین کرمان و ماهان عکسهای بسیاری گرفت و ظاهر کرد. وقتی به تهران رفت، عکسهایش مورد توجه شرکتِ #آگفا در تهران قرار گرفت و به کار دعوت شد.
✅ از آن پس #نیکول وارد کار عکاسی حرفهای شد و در کار خود چنان پیشرفت کرد که ۴ سال در #شرکتنفتایران و ایتالیا و پس از تعطیلی آن شرکت، حدود ۲۰ سال در #کنسرسیومنفت کار کرد و عکسهای زمینی و هوایی بسیاری گرفت؛
✅ و با توجه به اینکه کار ظهور و چاپ عکسها را نیز خود به عهده داشت، تجربهی گرانباری اندوخت و در مقام یکی از بزرگترین #چهرههایعکاسیایران جای گرفت.
✅ #نیکول_فریدنی در سال ۱۳۵۴ از همهی کارهای خود استعفا داد تا بتواند آزادانه به سیر و سفر در ایران بپردازد و از مناظر آثار طبیعی و فرهنگی و تمدنی #ایران عکس بگیرد.
✅ حاصل کار او در این زمینه چند جلد کتاب نفیس شامل عکسهای جذاب و دیدنی به نامهای #کتابایران، #چشماندازها و #کتابیزد است.
🍃نام و یادش گرامی، راهش سبز باد ...🌹
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲
📌 و اما فرزاد هاشمی عکاس طبیعت در مورد #فریدنی اینگونه میگوید:
▫️نیکول فریدنی از سال ۷۰ با آژانس «سفیر» همکاری داشت و عکسهایش را در اختیار آژانس گذاشته بود. او آنقدر به #ایران علاقهمند بود که هر ماه برای عکاسی به یک منطقه از کشور سفر میکرد.
▫️او از عکاسان دو ملیتی بود و با اینکه خانوادهاش در کانادا زندگی میکردند، همیشه برای عکاسی به ایران میآمد. وقتی به او میگفتیم باید برای عکاسی به سفرهای خارجی برود ناراحت میشد و دوست داشت عکاسی از نقاط مختلف ایران در برنامههای او گنجانده شود. ما هم سعی میکردیم برنامههایمان را طوری برنامهریزی کنیم که او برای عکاسی در ایران بماند. فریدنی عاشقِ #کویر بود.
▫️او افزود: او آنقدر ایران را دوست داشت که با وجود بیماریاش و شدت گرفتن آن، حاضر نبود برای درمان به خارج از کشور برود، چون نگران بود آنجا از دنیا برود و خارج از #ایران دفن شود. در نهایت هم سالهای پایانی عمرش را در همین کشور گذراند و به آرزویش رسید و همین جا هم به خاک سپرده شد.
▫️هاشمی همچنین اظهار کرد: این بزرگترین درسی است که بچههای امروز به فرهنگ و طبیعت ایران علاقهمند هستند، میتوانند از #نیکولفریدنی یاد بگیرند. او حتی وقتی برای عکاسی به حرم امام رضا علیهالسلام میرفت با وجود اینکه از اقلیتهای مذهبی بود میگفت، میروم #زیارت تا برای کارم انرژی بگیرم.
▫️این عکاس ادامه داد: نگاهی که نیکول فریدنی به طبیعت ایران داشت تا به حال در هیچ یک از آثار عکاسان ایرانی دیده نشده است. او با توانمندیهای علمی و شناختی که نسبت به ابزار عکاسی داشت، توانست نگاه نویی از #طبیعتایران را در قاب دوربینش به ثبت برساند. عکاسی طبیعت ایران مدیون کارهای اوست و گروههای بسیاری چه بخواهیم چه نخواهیم تحت تاثیر نگاه او به طبیعت قرار گرفتند؛ نگاهی که فضای خاصی از تصاویر تکراری ارائه میکرد.
@zarrhbin
▪️در سال ۱۸۶۲ در همان جزیره کتاب بینوایان را تمام کرد. در همان جزیره در سال ۱۸۶۶ #کتابکارگراندریا را نوشت.او در این کتاب دربارهی #انقلاب اینطور نوشت: " آتشفشانها، سنگ و گدازه را از دل خود بیرون میاندازند و انقلاب، مردمان را. بدینسان، خانوادهها از زادبوم خویش بسی دور میافتند. زندگیها از هم میپاشد، جمعها پریشان میشوند و مردمانی حیرتزده و مبهوت.
▫️گروهی درخاک آلمان، دستهای در انگلستان و جماعتی در آمریکا میافتند و مردم این کشورها را به شگفتی میاندازند. و مردم این کشورها را به شگفتی میاندازند. این چهرههای ناشناس از کجا پیدا شدهاند؟ اینان را همان آتشفشان از دل خورد بیرون ریخته است که در آن دورها دود میکند. این سنگها از آسمان افتادهاند. این افراد مطرود و گمگشته و این سنگهای فلاخنِ تقدیر را با نامهای #مهاجر، #پناهنده، #ماجراجو و #تبعیدی میخوانند.
▪️هر گاه در #کشوری رحل اقامت افکنند، مردم کاری به کارشان ندارند. لیکن اگر از آنجا بروند، از رفتنشان شادمان میشوند. گاه اینان و دست کم زنانشان نسبت به پیشامدی که آواره و سرگردانشان ساخته، بیگانه و بیطرفند و خشم و کینهای از آن به دل ندارند. گویهایی هستند که بیخواست خویش و به زور، به این سو و آن سو پرتاب شدهاند. هرجا که بتوانند ریشه میگیرند و کاری به کار کسی ندارند و نمیفهمند چه بر سرشان آمده است. من دیدهام که سنگی ترکید و دستهی کوچکی از علف دیوانهوار و با فشار به هوا پرتاب شد. انقلاب فرانسه بیش از هر انفجاری سبب چنین آلودگیها و ریشهکنیها شده است."
▫️آقارضا گفت: "این تعریف ویکتورهوگوی انقلابی از انقلاب است." او در #انقلاب شرکت نکرد هرچند مهری را آزاد گذاشت که به تظاهرات برود. حدود ۴۴ سال در #تهران زندگی کرد ولی خلق و خوی آن را به خود نگرفت. حتی لهجهی یزدیاش عوض نشد. همان آدم بیریا، صادق، #راستگو و مردمدوست کوچه پس کوچههای #یزد بود. اما او در جریان این ۴۴ سال، تغییر اخلاق تهران و تهرانیها را به خوبی درک کرد. میگفت: "این شهر هر روز اخلاقی نو را تجربه میکند." میگفت: "تهران کارخانهی تغییر آدمهاست. میلیونها آدم ساده و صادق، عشایری، روستایی و شهرستانی به آن وارد میشوند. آدمهایی که در یک دورهی چندین ساله، روباهمنش و گرگصفت میشوند." او همیشه در تعجب بود که چرا #آدمها در این جنگل آهن و بتن، روباه و گرگ میشوند.
▪️#رضا روز به روز پیرتر ولی مهربانتر میشد. سالی یکی دوبار به یزد میرفت. در فوت خلیفه محمدعلی و مادر خودش اشک ریخت و بیتابی کرد. همیشه برای #شهربانو خیرات میکرد. به دانشجویان بیبضاعت بورس تحصیلی میداد. بچههای اکرم را بچههای خودش میدانست. نوههایش را هم نوههای خودش میدانست. به آنها همه رقم رسیدگی میکرد. اکرم هیچ درآمدی جز کمکهای آقارضا و خواهرش نداشت. در سال ۱۳۸۹ آقارضا بعد از یک مریضی چند روزه دار فانی را وداع گفت. (روحش شاد🍃)
▫️#مهری از زمانی که بازنشسته شده است. به خصوص بعد از فوت همسرش، بیشتر به یزد رفت و آمد دارد. به خواهرانش به خصوص اکرم و بچههایش کمک مالی می کند. اکرم هرگز طلاق نگرفت. او بعد از پنجاه سال هنوز منتظر عباس شوهرش است. پنجاه سال منتظر شوهرش است تا در خانهی او را بزند. اکرم بعد از فوت خلیفه محمدعلی، با کمکِ #مهری سهم خانهی پدرش را از خواهرانش خرید. هنوز در آن خانهی قدیمی زندگی میکند. هنوز چشم به راه است که عباس پسرخالهاش روزی برگردد. مهری گفت که ملاقات با من و ذکر خاطراتش را برای خواهرانش تعریف کرده است.
✅ پایان
📚 شازده حمام، جلد۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلی_یزدی
@zarrhbin
❌منع عبور و مرور در ۵ کلانشهر با دستور روحانی
وزیر بهداشت:
🔹متاسفانه ویروس دچار جهشهایی شده و اینکه بیماریافزایی ان چقدر افزایش پیدا کرده مشخص نیست اما در گرفتار کردن مردم جهت زیادی داشته و زنگ خطر جدی برای همه مردم ایران است.
🔹دیروز خدمت رییس جمهور درخواستی ارائه دادیم تا ما در ۵ شهر مهم که شیوع کرونا بالا است مثل #تهران، #کرج، #مشهد، #اصفهان و #ارومیه اجازه دهند در این سه روز منع عبور و مرور اعمال کنیم و رییس جمهور با این درخواست موافقت کردند.
@zarrhbin
📌 "امید ابوالحسنی"
💠 فرهنگ 《 سبیل گرو گذاشتن》
✍بخوانید ادامه داستان پرماجرای مهاجرت امید...
💭امید برادر را برداشت و راهی #تهران شد. مرد قاچاقچی گفته بود امید خودش را در فرودگاه تهران ، ترک اهل ترکیه معرفی کند. #پاسپورت مال ترکیه بود؛ یعنی ایرانی نبود. قاچاقچی از امید خواست به هیچ عنوان در فرودگاه تهران خودش را ایرانی معرفی نکند و به ماموران بگوید فارسی نمیداند. در فرودگاه مشکلی پیش نیامد. کار قاچاقچی حرف نداشت ! کار جعل اسناد کامل بود . پاسپورت معرکه بود ! امید و برادرش سوار هواپیما شدند . وقتی امید روی صندلی هواپیما نشست ، دلهرهاش فروکش کرد . قاچاقچی کارش را عالی انجام داده بود. این که پاسپورتها جعلی بود یا دزدی ، امید نمیدانست . در فرودگاه وین اتریش ترانزیت شدند؛ یعنی پلیس اتریش هم متوجه پاسپورتهای تقلبی نشد . قاچاقچی به امید گفته بود بعد از وین باید پاسپورتها را نابود کند و در ورود به #اسلو باید بگوید پاسپورت ندارد. امید در ارومیه فقط یک کلمه بلد بود Refogie. یکی از دوستان امید در جریان کارش بود. میدانست امید راهی نروژ است. میخواست به او خدمت کند. از این رو ، به امید گفت برای اینکه نروژیها پناهندگیاش را قبول کنند ، باید خودش را #سیاسی معرفی کند.
💭او نامهای جعلی به امید داد؛ نامهای که بالایش آرم #وزارتاطلاعات بود . نامه نشان میداد که امید عضو یکی از احزاب مخالف جمهوری اسلامی است. طبق این نامه، او تحت تعقیب وزارت اطلاعات بود. در بدو ورود به نروژ ، امید کلمه Refogie را گفت . وضع ایوب خود کمککننده بود . پلیس برای امید مترجمی آورد. امید و ایوب را به #اردوگاهی در اطراف اسلو بردند. امید باید در اردوگاه میماند تا وضعیت پناهندگی خود و برادرش مشخص میشد . کردهای مقیم اسلو کمک کردند. او آدرس چند نفر را داشت . وابستگی قومی در خارج ، بهتر از ارومیه کار میکرد.
💭حدود ۴۵ روز بعد ، مادر و خواهر امید هم وارد نروژ شدند. پاسپورت آنها هم حرف نداشت. ماموران فرودگاه تهران و وین در اتریش نتوانستند تشخیص دهند که پاسپورتها #جعلی است. مادر و دختر به اسلو رسیدند. آنها را هم به اردوگاه بردند. خانواده کامل شد. نزدیک به دو ماه بود که چهارنفر با هم بودند. مادر و دختر و پسر به سختی مشغول #آموختنزبان بودند.
💭روزی مسئولان اردوگاه امید را خواستند . اعلام کردند نامهای که او به پلیس ارائه داده ، #تقلبی است. نامه اداره اطلاعات را میگویم. معلوم نبود پلیس نروژ از کجا فهمیده بود نامه تقلبی است. امید را از اعضای خانوادهاش جدا کردند و به اردوگاهی دیگر فرستادند. اردوگاهی وسط جنگل . در نزدیکی شهر MOSS. مادرش ضجهها زد و خواهرش گریهها کرد . ایوب فهمیده بود که برادرش را از او جدا میکنند. در دلش آشوبی به پا شده بود ، اما نمیتوانست احساساتش را بیان کند .
💭یک مادر همراه با دختری جوان و فرزندی معلول ، در گوشهای از این جهان پهناور تنها شدند ، بدون دانستن زبان نروژی یا انگلیسی . بدون پول . بدون پاسپورت . آنها به مفهوم واقعی تنها شدند . مرد و حامیشان را از آنها جدا کردند . نه راه پیش بود نه راه پس . مادرش بر سرش میزد و خواهرش خون میگریست . اما مجریان قانون نروژ اینها را نمیفهمیدند . امید صدبار به آن #دوستنادان ناسزا گفت . آن کاغذ جعلی به چه کاری میآمد؟ به کار جدایی . فراق .
💭مادر که روزگاری خود را در کرمان ، غریب میدانست ، حالا معنای واقعی #غربت را میفهمید. هماردوییها ، به او دلداری میدادند . خوشبختانه در اردو چند نفر کُرد عراقی و ترکیهای بودند.
مادر نگران سرنوشت پسرش بود . از سرنوشت دخترش میترسید و به سرنوشت پسر معلولش فکر میکرد.
روزهایی را میدید که هرگز در تصورش هم نمیگنجید. روزهای فراق! روزهای دلهره و روزهای ترس! روزهایی کوتاه که هرروز کوتاهتر میشد. روزهایی سرد که هرروز سردتر میشد. روزهای تلخِ ناامیدی . هرلحظه به برادران ناتنیاش نفرین میفرستاد و هر دم از خداوند و پیامبرانش یاری میطلبید.
💭کمپ یا اردوگاه MOSS شبیه زندان بود. عملا خلافکاران را به آنجا میفرستادند. کمپ در جنگل واقع بود و تا شهر نزدیک به چهل کیلومتر فاصله داشت. امید ، #امیدش را از دست نداد. تمام مدت زبان میخواند . زبان سخت و مشکل نروژی را . شش ماه در انتظار پروندهاش بود . مادرش هرروز به مسئولان کمپ مراجعه میکرد . هرروز اشک میریخت . او امیدش را میخواست . پول کافی نداشت . مختصر پولی که آورده بود ، تمام شده بود. در اردوگاه خورد و خوراک میدادند به اضافهی ماهانه سیصد کرون پول نقد ، با این پول مادر نمیتوانست یک موبایل بخرد و با پسرش در ارتباط باشد. لباسهایشان اصلا برای زمستان نروژ مناسب نبود . زن در روزهای سرد زمستان پتو دور خودش میپیچید و چشم انتظار امیدش ، ساعتها مقابل در اتاق مینشست
👇👇👇
❌❌
❌جنابان شورای انقلابی و شهردار جهادی پاسخگو باشید
#آنچه_شما_فرستادهاید
جناب آقای نوریان جنابعالی که مدعی هستید صنایع مستقر در اردکان می بایست مصارف صنعتی و مایحتاج غذایی خود را از داخل شهر اردکان تهیه کنند وهمانطور که مطلع هستید عوارض دریافتی ازشهروندان می بایست مطابق با قانون در همان شهر به مصرف برسد چگونه می شود شهردار جهادی تشخیص داده اند درست درپایان سال تعداد 140عدد فلاورباکس که در تصویر قابل روئیت می باشد ودر سطح شهر پخش شده،از تهران خریداری کنند؟!
لطفا ریاست محترم شورا برای مردم شفاف سازی کنند مبلغ هزینه کردخرید این همه فلاورباکس آیا مقرون به صرفه بوده که از خارج استان یزد تهیه شود؟
آیا عوارضی که بابت آلایندگی به حساب شهرداری واریز می شود را می بایست خارج از استان هزینه کرد؟
این خلاف عرف و اخلاق نیست؟
با کدامین مجوز به شهردار جهادی این اختیار داده شده ایشان خارج از استان خرید داشته باشند
منتظر پاسخ شما هستیم
درضمن ذوق و سلیقه برای انتخاب رنگ فلاورباکسها که هیچ سنخیتی با شهر و فضای شهری ندارد هم بماند...
#فلاورباکس
#شرکتیاشیلدوستطبیعت
#تهران
#معاونتخدماتشهری
#عوارضآلایندگی
@zarrhbin🕊
ذرهبین درشهر
❌❌ 🔺نبوغ و اوج خلاقیت در مبلمان شهری 😊 ماه 🌜به نیمه نرسیده تغییر کرد مرسی که فسفر سوزوندید 😄 ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذرهبین درشهر
❌❌ ❌ چرا استان یزد سیاهه انتشار ندارد؟!؟! 👈 چه رازیست بین کلان شهری مثل اصفهان و تهران که با آن
❌❌
👈 آقای استاندار و مدیرکل محیط زیست استان پاسخ دهند ؛
❌چرا استان یزد سیاهه انتشار ندارد ؟!؟!
👇پروژه تهیه فهرست انتشارآلایندههای هوای کلانشهرهای کشور
موجودی ، فهرست یا #سیاههانتشار آلایندههای هوا، محاسبه میزان آلایندههای موجود در جو است. یک موجودی انتشار معمولاً شامل کل انتشارات مربوط به یک یا چند گاز خاص گلخانهای یا آلایندههای هوا است که منشاء آن در همه دستههای منبع در یک منطقه جغرافیایی خاص و در یک بازه زمانی مشخص است.
به بیان دیگر، #سیاههانتشار شامل مجموعهای از دادهها است که انتشار آلایندگی تولیدی از منابع گوناگون را به تفکیک مکانی و زمانی بیان میکند. هدف از توسعه سیاهه انتشار، کمی سازی مقادیر آلایندگی تولیدی از منابع مختلف، شناسایی و اهمیت سنجی و مقایسه منابع مختلف برای آلایندگی های گوناگون، تولید مقادیر اولیه مورد نیاز برای مدل های پراکنش آلودگی هوا و مدل های عددی فتوشیمیایی بزرگ یا کوچک مقیاس و اجرا و اثر سنجی سناریوهای مختلف کاهش آلودگی هواست.
فاز اول پروژه محاسبات سیاهه انتشار آلایندگی شامل مونوکسید کربن (CO)، اکسیدهای نیتروژن (NOx)، هیدروکربنهای آلی فرار (VOCs)، اکسیدهای گوگرد (SOx) و ذرات معلق (PM) میباشد.
سامانه ملی سیاهه انتشار، یک سامانه نرم افزاری با رابط کاربری تحت وب می باشد که اولین نسخه از آن در سال 1398 برای ده کلان شهر آلوده کشور از جمله شهرهای #تهران، #مشهد، #کرج، #اصفهان، #تبریز، #شیراز، #اراک، #اهواز، #قم و #کرمانشاه راه اندازی شده است.
✍ چرا با وجود صنعتی شدن اردکان و آلودگی شدید هوای این شهر ، مسئولین سکوت را برای رسیدن به اهداف خود پیشه کردهاند ؟!
👈چرا استانداری یزد برای دومین سال متوالی بهترین استانداری کشور بشود در حالیکه مردم رضایت درستی از عملکرد آن ندارند (شاخصهای این انتخاب هم قابل تامل است)
👈همراهی استاندار با مدیران کشوری برای توسعه هرگونه صنعت در پهنه اردکان_یزد ، که داشتن هوای پاک برای مردم آن ، آرزو شده و مریضی و مهاجرت در این خطه بیداد میکند چه توجیه عقلانی دارد ؟!
👈و در آخر آقای استاندار قرار بود ۲۴ مدیر ناکاربلد را از قطار خدمت پیاده کنید ، مدیری که به جان و سلامت مردم اهمیت ندهد ، ذرهای لیاقت خدمت ندارد
مدیرکل محیط زیست برای مردم اردکان چه کرده است ؟!؟!
#نه_به_کوره۲
#نه_به_نیروگاه۲
#نه_به_توسعهصنعت
#سیاههانتشار
#نتایجکمیتهپایشآلایندگی
#محیطزیست
#استانداری
#فرمانداری
@zarrhbin🕊
❌❌
❌ در پی آلودگی هوا ، مدارس تهران و اصفهان برای فردا تعطیل شد !!!!
♦️هشدار زرد تشدید آلودگی هوا برای برخی از استانها از صبح فردا
🔹سازمان هواشناسی کشور ساعتی پیش نسبت به افزایش غلظت آلایندههای جوی و تشدید کاهش کیفیت هوا از صبح فردا تا دوشنبه در ۷ شهر پرجمعیت #تهران، #کرج، #اصفهان، #اراک، #مشهد، #قم و #تبریز هشدار سطح نارنجی صادر کرد.
✍شکر خدا نامی از استان یزد نیست ، #اردکان_یتیم هم که نه کلانشهر است و نه پرجمعیت
@zarrhbin🕊
❌خبرها چگونه با آدم حرف میزنند؟
٨ آذر ١۴٠٢: مدیر پالایش و پخش بنزین: #بنزین معمولی تهران همان سوپر و بسیار باکیفیت است!
٩ آذر ١۴٠٢: #طالبان تانکرهای بنزین ایران را پس فرستاد!
١۴ آذر ١۴٠٢: برای اولین بار کیفیت هوای استان #تهران و #اصفهان بنفش و برخی شهرهای خوش آب و هوا و کوچک نیز آلوده شد
@zarrhbin🕊
ذرهبین درشهر
❌❌ ✍چند خطی با سازمان هواشناسی کشور جناب رئیس سازمان هواشناسی ایران که یزد را هم جزو شهرهایی با هو
❌❌
❌ امروز هم هوای صبح #اردکان از #تهران ، #البرز و #اصفهان آلودهتر است!!!
✍ در چند روز گذشته این سه شهر صنعتی به لطف تشکیل کارگروه اضطرار مدارس آنها تعطیل بود
اما
برای مردم نجیب و مظلوم اردکان کارگروه اضطراری هم تشکیل نمیشود !!!
آقای دادستان محترم این ترک فعل و دفاع از حقوق عامه مردم حوزه استحفاظی بر عهده شخص شماست
👈اگر آلودگی صبحگاهی هوای اردکان تداوم داشته باشد و کاری از دست کسی برنیاید
از مسئولین استان و شهرستان میخواهیم برای حفظ سلامت فرزندانمان مدارس را تماما به شیفت عصر منتقل کنند و پای تمام عواقب آن بایستند❌
@zarrhbin🕊
❌❌
❌ در صبحی که کلانشهرهای #تهران و #البرز هوای #پاک
و مردم #اصفهان هوای قابل قبولی دارند
اما مردم #اردکان باید با هوای آلوده و ناسالم صبحگاهی دست و پنجه نرم کنند
و
فرزندان ما در این هوای آلوده روانه مدرسه شوند
#اردکان_پاکم_آرزوست
#اردکان_دیگر_هوا_ندارد
@zarrhbin🕊
❌❌
❌ برای شما سوال نیست چرا باید هوای #اردکان از کلانشهر #تهران هم آلودهتر باشد ؟!؟!
✍ آقای فرماندار دیروز گفتید در آینده !!!( که به عمر ما هرگز قد نخواهد داد) ، صنایع به شعاع ۴۰ کیلومتری مناطق مسکونی منتقل خواهند شد
لطفا از تعداد صنایعی که در حریم شهری هستند گزارشی ارائه دهید
#شیشه
#سایتشهیدرضایینژاد
و ... ؟!؟!
@zarrhbin🕊
🔺 مقایسه وضعیت فعلی #هوایاردکان با ۵ کلانشهر صنعتی کشور
آلودگی هوای فعلی #اردکان و #تهران را ببینید
@zarrhbin🕊
❌ ❌
🔺هوای فعلی اردکان #آلودهتر از #تهران ، #مشهد ، #البرز و #قم
چرا ؟؟؟؟؟
#نتایجپایشآلایندگی
#سیاههانتشار
#فرصتبهپایانرسیده
#معاونعمرانیاستاندار
#نمایندهفعلیاردکان
#محیطزیستکشور
@zarrhbin🕊