eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.2هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 مراسم شستشوی گنبد مطهر حضرت رضا علیه السلام @zarrhbin
#آنچه_شما_فرستاده‌اید با سلام بهداشت خوبه خودش پروانه صادر کرده شاید اینقدر هم که میگن محصولات تراریخته بد نباشه تجارت سرطان با محصولات درجه یک😔😔 @zarrhbin
لحظاتی قبل تصادف بلوار خاتمی حوالی تقاطع بفروئیه ارسالی @zarrhbin
⭕️‌‌‌‌معادن منبع تولید ریزگردها هستند 🔻فرماندار اردکان: 🔸معادن عمده منابع تولید ریزگردها هستند و باید هماهنگی لازم بین دستگاههای استان صورت گیرد تا بر معادن و راههای دسترسی آنها نظارت بیشتری شود. 🔸براساس تحقیقات اخیر درباره کانون‌های مولد گرد و غبار استان، بیش‌ از ۹۰ درصد معادن با توان غبارزایی بالا در محدوده شهرستان اردکان قرار دارد که این رقم قابل توجه است./ایلنا @zarrhbin
سلام خدمت مسئولین محترم شهرستان .. بنده چند وقت پیش مطلبی را در همین کانال ذره بین بخاطر نظافت وسایل بازی در پارکهای اردکان بخصوص پارک آزادی نوشتم که جان بچهای مردم بخاطر کثیفی وسایل بازی علی الخصوص سرسره بازی در خطره ... ویک سوالی داشتم که آیا خداوکیلی مسئولین شهر حاضرند به بچهای خود اجازه بدهند با این گونه وسایل پر از خاک و سیاهی و آلودگی بازی کنند ؟؟؟!!!!! که متاسفانه یا کلام ما قابل درک نبود یا گوش شنوایی در کار نیست که نیست ... یا طبل بی عاری بهترین راه فرار برای شانه خالی کردن از مسئولیتشون هست ... الان هم تصویری که ارسال میکنم دقیقا نمونه بارزی از نظم و انضباط مبلمان شهری تو یکی از محله های شهر پولدار و مهاجر پذیر اردکان میباشد ... آیا شهر به این ثروتمندی یکی سطل زباله مکانیزه یا حداقل یکی سطل زباله معمولی ندارد که سر این کوچها بگذارد ؟؟؟ مگر چقدر هزینه دارد نسبت به بریز و بپاشهای و هزینهای تکراری شهرداری ؟؟؟ آیا شهرداری یا هر ارگان مربوطه جای پارکی برای کامیونها ندارد که در هر کوچه و پس کوچه انواع و اقسام کامیونها رها شده ؟؟؟ که البته موضوع جای پارک پیگیری که شده گویا تنها و فقط تنها یکی ترمینال پارک برای کامیونها وجود دارد که کفاف اینهمه کامیون پراکنده شده سطح شهر را نمیدهد ... جنابان متخصیصین سطح اول شهر لطفا کمی به خود بیایید ... به خدا در محضر همون خدا در برابر حق مردم و مسئولیتدون در قبال مردم جوابگو خواهی بود ارسالی یاد یاران @zarrhbin
🌐 صد و یکمین مرحله از پرداخت یارانه نقدی، چهارشنبه ۲۶ تیر ماه ۹۸ به حساب سرپرستان خانوار واریز می‌شود. @zarrhbin
۲۱تیر ماه روز جهانی " بدون پلاستیک" گرامی باد با مصرف کمتر پلاستیک به فکر حیوانات و منابع طبیعی‌مون باشیم. @zarrhbin
به نام خداوند آزاد و آزادی آزادی، حق مسلّم زنان است....!!!(۱) از حدود دو قرن پیش شروع شد. در غرب مثل ایران، زنانی احساس محدودیت می‌کردند. حجاب، خانه‌داری و بچه‌آوری، دست آنها را بسته بود. دیگر قابل تحمل نبود. کاری باید می‌کردند. و کردند!؛ البته کم کم! فمنیسم، مولود همین تفکر بود. و اعتقادشان این بود؛ آزادی، حق مسلّم زنان است. در نتیجه از بالا روسری‌ها، و از پایین، شلوارها آب رفت. تنوع، لذت و هیجان را زیاد کردند. آنها به سمت آزادی مدنظرشان در حرکت بودند. آزادی‌ای که از آنها یک مرد می‌ساخت! دیگر نیازی نبود برای بیرون رفتن از خانه از کسی اجازه بگیرند. یا اگر با جنس مخالف خود رابطه برقرار کردند، پاسخگوی کسی باشند. همچنین حق داشتند هر کجا دوست دارند کار کنند و برای خود درآمد مستقل داشته باشند. حتی بخاطر ازدواج نکردن یا فرزند نیاوردن، سرزنش نمی‌شدند. آنها آزاد شدند اما ارضا، هرگز!! می‌خواستند به نهایت آزادی برسند؛ ولی سخت در اشتباه بودند! آزادی، ضابطه‌مند و غیر از ولنگاری است، و ولنگاری نهایت ندارد؛ چون خواهش‌های نفسانی، سیری ندارد. اینجا بود که کارهایی چون روسپی شدن (زن بدکاره)، روسپی شدن مردان، همجنس‌گرایی و سویینگر کلاب (مکان‌هایی که در آن قوانین مرسوم کنار گذاشته می‌شود) رواج زیادی پیدا کرد. لذا امروزه برخی از جوانان ما سودای غرب و رفتن به غرب دارند. می‌گویند آنجا همه چیز آزاد است! در جواب به این جوانان فقط می‌شود گفت؛ حتما این عزیزان، از محدودیت‌ها و قوانین کمرشکن آنجا اطلاع دارند! اما پس از دو قرن... ادامه دارد...
آزادی، حق مسلّم زنان است....!!!(۲) اما پس از دو قرن، ورق برگشت! به یکباره دیدند هیچ چیز جای خود نیست. بی‌بند و باری در جامعه موج می‌زند. نظام خانواده از هم پاشیده است. رشد جمعیت و نیروی کار، به صورت حیرت‌آوری کم شده است. زن و شوهر به موجودی ماشینی تبدیل شده‌اند. حقوقشان برابر شده؛ اما وظایفشان، هم! همه چیز پنجاه پنجاه شده بود؛ حتی بین زن و شوهر! کار کردن، نگه‌داری از فرزند، مخارج خانه، پخت غذا و.... باید تصمیم دیگری اتخاذ می‌شد. و شد! الآن در کشوری مثل سوئیس دیده می‌شود که خانواده‌ها به فرزندآوری ترغیب می‌‌شوند. حتی خودشان دوست دارند فرزندان زیادی داشته باشند. خانم‌ها بیشتر علاقه‌مندند در خانه باشند و به امر بچه‌داری بپردازند. جو حاکم نیز، همینگونه القا می‌کند؛ مثلاً مهدکودک دولتی برای سنین زیر 4 سال خیلی کم، و مهدکودک‌های خصوصی، خیلی گران است؛ ماهی حدوداً 12 میلیون تومان! در هلند نیز، کمتر کسی خواهان برقراری ارتباط با روسپی‌ها است. وقتی نگاه می‌کنی، می‌بینی کمتر کسی آرایش می‌کند، و وقتی می‌پرسی، می‌شنوی: دوست دارم طبیعی باشم!؛ وقت ندارم!؛ آرایش برای کسی است که اعتماد به نفس ندارد!! آنوقت است که فقط می‌توانی دهان از تعجب باز کنی!!! پس از 2 قرن آزمون و خطا، سخن 14 قرن پیش را فهمیدند! اسلام همان موقع فرمود ارزش زن و مرد، ذاتاً یکی است و هر یک را بهر کاری ساختند. بر این اساس عمل کنید برای شما بهتر است! هرچند اسلام با کار کردن زن در محیط بیرون از خانه مخالف نیست؛ ولی با جنسی ساختن فضای اجتماعی جامعه مخالف است! اسلام می‌خواهد در جامعه، فضای کار و تلاش حاکم باشد. فقط همین. در این صورت است که جامعه، پویا و پیشرو و شکست ناپذیر خواهد شد. حال ایران، در ابتدای این مسیر 200 ساله است! سؤال اساسی از زنان کشورم این است: آیا تجربه غرب، شما را کفایت می‌کند یا اینکه خواهان تجربه‌ای دیگر هستید؟ و البته از قدیم نقل صحیحی رسیده است که می‌گفتند: آزموده را آزمودن خطا است!!! برای تکمیل اطلاعات می‌توانید مستند انقلاب جنسی را مشاهده فرمایید. روز و هفته حجاب و عفاف گرامی باد مرتضی رشیدی 21/4/98 @zarrhbin
🔻امام جمعه بندرعباس خداحافظی کرد آیت الله نعیم آبادی: 🔹امروز، آخرین خطبه‌ام به عنوان امام جمعه در استان است و هیچ دلیل خاصی بر نبودنم در این سنگر نیست جز تصمیم رهبری معظم انقلاب. 🔹نمایندگان ولی فقیه در استان‌ها تغییر می‌کنند و نظر رهبری بر جوان‌تر بودن نمایندگان‌شان در استان‌هاست. @zarrhbin
علم الهدی:‌ 🔹از بعضی خواهران که حالت ولنگار دارند، خواهش می‌کنم با حجاب شوند 🔹دشمن روی بی‌حجابی زن‌های ما حساب کرده @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 📌 بخوانیم ادامه‌ی خاطرات دکتر از ... 🍃 روزی از مقابل در خانه‌ی شهربانو می‌گذشتم. سر کوچه نشسته بود. سلام کردم، گفت: "حسین، هیچکس خانه‌ی ما نیست، برو توی اتاق من، روی طاقچه دست چپ، یک روسری گلدار هست، بردار و بیار." من بارها به داخل حیاط و خانه‌ی آن‌ها رفته بودم، ولی برایِ بود که داخل اتاقِ شهربانو می‌رفتم. 🍂 ۱۱_۱۰ سال داشتم. سقف اتاق شهربانو به شیوه‌ی کلاه‌فرنگی بود. نور به طور مایل از پنجره‌های سقف کلاه‌فرنگی به داخل می‌تابید، بخشی از اتاق روشن و بخشی نسبتاً تاریک بود، اتاق از حیاط خلوت پشتی هم نور می‌گرفت، پنجره‌ی کوچکی هم به طرف حیاط داشت. اتاق، چهارگوش بزرگی بود. رادیوی لامپی بزرگی را توی یک طاقچه گذاشته بود. چندین طاقچه طبقه بندی شده بود، طبقه‌ها پر از بود. 🍃 من هرگز در در هیچ خانه‌ای این‌قدر ندیده بودم، در طبقه‌های طاقچه‌ی دیگر تا نزدیک سقف، مجله و بریده‌هایِ بود. اتاق بسیار تمیز بود. لحافی در یک گوشه‌ی اتاق جمع شده بود. چندتا مخّده به دیوار تکیه داده شده بود. اتاق با قالی کهنه‌ی تمیزی فرش شده بود. در گوشه‌ای از اتاق میز کوتاهی قرار داشت، از آن میزهایی که به صندلی نیاز ندارد، فرد باید روی زمین بنشیند تا از آن استفاده کند. چند جلد کتاب روی میز بود. عنوان یکی از آن‌ها را دیدم: . 🍂 طاقچه‌ی سمت چپ را یافتم، تعدادی در طاقچه بود، یکی را برداشتم و برای شهربانو بردم. تشکر کرد و گفت: "پسر زرنگی هستی!" روسری‌اش را عوض کرد. روسری قبلی‌اش سفید و تمیز بود. پرسیدم: "چرا روسری‌تان را عوض کردید؟" گفت: "یک‌مرتبه دلم خواست سرم کنم. مردم چه گناهی کرده‌اند که باید قیافه‌ی پیرکی مرا ببینند. باید لااقل روسری رنگی و لباس گلدار بپوشم تا آن‌ها شوند." شهربانو ادامه داد: " طور دیگری نمی‌توانم مردم را شاد کنم، با آن‌ها را شاد می‌کنم." 🍃 بعد از آن روز چندین بار دیگر مرا به داخل اتاقش فرستاد تا چیزی برایش بیاورم. یک‌بار به من گفت: "برو توی اتاقم یک کاسه بردار و از دبّه‌ای که در گوشه‌ی روبه‌روی درِ ورودی است، مقداری بیاور." وقتی آجیل آوردم، یک مشت به خودم داد. بقیه را به رهگذران‌ِ کوچه به خصوص به می‌داد. 🍂 بی‌بی‌هاجر عاشق مدینه هم غروب سر کوچه می‌نشست. همیشه تعدادی زن اطراف بی‌بی‌هاجر می‌‌نشستند و احوال بی‌بی‌هاجر را می‌پرسیدند. گاهی من هم‌ همان‌جا می‌گفتم. البته، بی‌بی‌هاجر خودش بزرگ‌ خاندان عاشق مدینه‌ها بود. چندین بچه، ده‌ها نوه و چندین نتیجه داشت. 🍃 ولی همیشه سر کوچه می‌نشست. کسی در کنارش نمی‌نشست؛ یعنی جرات نمی‌کرد کنار بنشیند که به "کافر" معروف بود. زن‌ها جرات نمی‌کردند کنار زنی بنشینند که آنها را به شورش وا می‌داشت. کسی کنار زنی نمی‌نشست که می‌گفت این‌قدر ! از چی می‌ترسید؟ او می‌گفت این‌قدر از گناه و جهنم نترسید. چه کسی در دهه‌ی ۱۳۳۰ جرات می‌کرد پهلوی پیره‌زنی بنشیند که می‌گفت من به جای همه‌ی شما به می‌روم. من به جای شما جوابِ خدا را می‌دهم. 🍂 می‌گفت بچه‌ مدرسه‌ای‌ها نباید به حرف پیره‌زن‌ها و پیرمردهای بی‌سواد گوش بدهند. می‌گفت این کر و کورند، شهربانو معتقد بود خیلی از این گناهان که مردم بر می‌شمرند، است. یک روز به ملوکه بی‌بی‌هلی (صفاری) گفته بود از نظر این مردم، بزرگ‌ترین ، علم و دانش و است. او می‌گفت از نظر رقیّه عروس من هرچه آدم بی‌فکرتر و بی‌عقل‌تر باشد، مومن‌تر است و زودتر به بهشت می‌رود. می‌گفت اگر این‌طور باشد، همه‌ی جایشان توی بهشت است! 🍃 در کوچه‌ و محلّه‌ی ما یک زنِ ملّا و دانا و بود که از نظر اهالی بود. در شهر و محله و کوچه‌ی شما چطور؟ چندتا کافر هست؟ البته در شرایط فعلی با این همه مدرسه و دانشگاه "گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هرآنچه هست گیرند." 🍂 مادرم می‌گوید شهربانو هم نمی‌خواست ما زن‌ها پیش او بنشینیم. می‌گفت حرف‌های شما مرا می‌کند. حالا پس از ۵۵ سال من از نوه‌اش مهری می‌پرسم: "چرا مادربزرگ شما همیشه سرِ کوچه تنها بود؟" او گفت: "مخالفانش او را کافر می‌نامیدند." من منتظر بودم مهری این عبارت را بر زبان بیاورد تا از او سئوال کنم. فوری پرسیدم: "چرا مردم به او "کافر" می‌گفتند؟ این کلمه‌ی کافر کجا پیدا شد؟" 👇👇👇👇