eitaa logo
زینبی ها
4.3هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
194 فایل
ما نسل ظهوریم اگر برخیزیم... _من!🍃 @zeinabiha22 _شرایط🥀 @Hh1400h _حرفتو ناشناس بزن... https://harfeto.timefriend.net/17367927276640 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷روز ششم محرم: بنام جناب قاسم ابن الحسن(ع) 201 بار صلوات 🚩🌴⚫
16.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ما رأیت الا جمیلا 🔻 مرور لحظه به لحظه‌ی مراسم تدفین شهدای حادثه تروریستی کرمان
20.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 علی رو حلال کن 🔻 ذکر مصیبت شهادت حضرت زهرا (س) در شب ششم محرم حسینیه معلی
. • یک چیز آهسته میگویم:             رباب... نشنود 😭 چند روز دیگه..  گهواره را در بازار به حراج میذارن..🥺💔 آی بر لعنت🔥 . . ‌
هدایت شده از  حضرت مادر
🌿🌿🍃 خدایا! به‌ حق مظلومیت حضرت علی‌اصغر؏... به حق کودکان و خردسالانِ بی‌پناه غزه... به‌ حق دختر گوشواره قلبی و کاپشن صورتی... ●عَـجّــل‌لِـوَلیّـکـَــــ‌الـفـَـــــرَج
هدایت شده از  حضرت مادر
امشب شب عجیبیه؛ روضه علی‌اصغـــــر؏ علیه‌السلام...😓 امشب حاجت‌تون رو بگیرید... با اطمینان کامل... با یقین... التماس دعا مارو هم از دعای خیرتون محروم نکنید🙏
💕اوج نفرت💕 ایستادم که نگاه سوالی هر دوشون روی من قفل شد. _بیرون میشینم تا بیاید. احمدرضا غذای تو دهنش رو قورت داد. _چه کاریه? بشین الان هممون میریم دیگه. سرم رو بالا دادم _نه میخوام تنها باشم. احمدرضا ایستاد و سوییچ رو سمتم گرفت _خب بیا برو بشین تو ماشین. تو چشم هاش خیره شدم. از اینکه میخواست من رو تحت اختیار خودش کنه خوشحال نبودم. _جلوی در صبر میکنم تا بیاید کیفم رو برداشتم و بدون توجه به نگاهش سمت در رفتم. نگاهی به ماشین های پارک شده جلوی رستوران انداختم. که صدای علیرضا باعث شد تا برگردم. _نگار به سوییچ توی دستش که سمتم گرفته بود نیم نگاهی کردم _برو تو ماشین بشین _نمیخوام _الان مثلا داری بهش لج میکنی? _میدونه من برا چی دارم میام تهران? دستش که به سمتم دراز بود رو انداخت _یکم شک کرده. ولی انگار دوست نداره باور کنه _بهش بگو قصد من از برگشتن برای زندگی کردن با اون زیر یک سقف نیست. میخوام از مادرش شکایت کنم. میخوام انتقام اون سالها رو ازش بگیرم _چرا خودت نمیگی? از اینکه دست دلم جلوی علیرضا رو شده خوشحال نیستم. کاش خبر از علاقه ی من به احمدرضا نداشت. پشت بهش کردم و گفتم: _من نمیتونم مچ دستم اسیر دست مهربونش شد. _الان بیا برو تو ماشین بشین ناراحتش نکن. به در رستوران نگاه کردم. _علیرضا چرا مثل عمو اقا که با دو تا حرف اختیارم رو ازدستش دراوردی از دست های اینم در نمیاری. _چون احمدرضا شوهرته. حرصی سوییچ رو از دستش کشیدم و سمت ماشین رفتم نیم ساعتی بود که تنها نشسته بودم و به این فکر میکردم که چه جوری باید در حضور احمدرضا با شکوه حرف بزنم. در ماشین باز شد و علیرضا پشت فرمون نشست. کامل به عقب برگشت و تو چشم هام نگاه کرد نگاهم رو ازش گرفتم دلخور گفتم: _میدونم. باید به حرفش گوش کنم _اون که سر جاشه. الان میخوام یه چیز دیگه بگم سر چرخوندم و به چهرش که با لبخند نگاهم میکرد خیره شدم . _به نظر من دو چیز انسان را نابود میکنه یکی مشغول بودن به گذشته، دومیش مشغول شدن به کارهای که دیگران در حقت درانجام دادن. هر کی توی گذشته بمونه آینده رو از دست میده، هر کس به فکر تلافی رفتار دیگران باشه نصفی از آسایش و راحتی خودش رو از دست میده. بهترین انتقام تو زندگی اینه که به راه خودت ادامه بدی واتفاقات بد رو فراموش کنی.به هیچکس اجازه ندی ازتماشای رنج تو لذت ببره. از این به بعد رو بساز شادبودن رو سرمشق زندگی خودت کن ومسیرزندگی جدیدت رو با زیبایی بساز. _زیبایی الان زندگی من انتقامه _یه بار دیگم بهت گفتم انتقام دلت رو سیاه میکنه _بزار سیاه شه _پل های... _پلی وجود که بخواد خراب بشه. یه محرمیت که به اشتباه تو دلم جا داره. با باز شدن در ماشین و حضور احمدرضا ساکت شدم و ادامه ندادم. روی صندلی نشست گفت: _من میشستم داداش _خسته نیستم. حالا مسیر زیاده جا به جا میشیم چرخید نیم نگاهی به من کردو دوباره به روبرو خیره شد بعد از مسافت طولانی دوباره به تهران برگشتم. فاطمه علی‌کرم 🚫 و پیگرد دارد🚫 https://eitaa.com/zeinabiha2/32702 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
💕 اون‌نفرت💕 سلام این‌رمان۸۲۴ پارت هست. و کامل شده اگر مایل به خوندن‌ادامه‌ی رمان به صورت یکجا هستید باید حق اشتراک‌ رو پرداخت کنید. مبلغ ۴۰ هزار تومن‌به این‌شماره کارت ارسال کنید. بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه 6037997239519771 فاطمه‌علی‌کرم. بانک اقتصاد نوین فیش رو برای این آیدی ارسال کنید @onix12 لازم به ذکر است که رمان تا پارت آخر تو این کانال پارتگذاری میشه قوانین❌ بعد از خرید: این رمان نزد همتون به امانت گذاشته میشه کپی پیگرد قانونی و الهی داره. رمان رو برای کسی نفرستید. نویسنده تحت هیچ شرایطی راضی نیستن نقد نمیپذیرم❌
‌_😭😭😭😭 +چرا گریه می‌کنی؟ _دیروز مادر شوهرم اومد ، یخچالو باز کرد، دید که هارو با پلاستیک گذاشتم تو ، کلی کرد😭 +اخه کی دیگه از این کارا می‌کنه ؟🤦‍♀ _خب من که بلد نیستم😢 +مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒 _نه، چی هست؟ +یه کاناله که ترفند داری یاد میده، این که چجور وسایل رو کنی و خونت و باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره... _وااقعا؟ وای نمی‌دونستممم😳 +بیا لینکشو بهت می‌دم ولی به کسی نگیا🤫خزش می‌کنن..👇 https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷روز هفتم ماه محرم: بنام حضرت علی اصغر(ع) 1401 بار صلوات 🚩🌴⚫