eitaa logo
زینبی ها
4.3هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
194 فایل
ما نسل ظهوریم اگر برخیزیم... _من!🍃 @zeinabiha22 _شرایط🥀 @Hh1400h _حرفتو ناشناس بزن... https://harfeto.timefriend.net/17367927276640 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
💕اوج نفرت💕 چشمی زیر لب گفتم. گوشیش دوباره زنگ خورد گرفتم سمتش. _حتما کار واجبی دارن. کلافه گوشی رو جواب داد. _چی شده جلالی. _عیب نداره بگو. ایستاد و ناراحت گفت: _به عموم زنگ بزن تا بیام. گوشی رو قطع کرد. کتش رو پوشید روبروم ایستاد و تو اوج ناراحتیش به خاطر شرایط بوجود اومده با لبخند پر از ارامشی بهم گفت: _زود برمیگردم ،بیرون نروه تا بیام نگاهم رو به پایین دادم. _چشم. _در رو هم از داخل قفل کن به روی هیچ کس هم باز نکن. _مرجان چی? _هیچکس عزیزم. _اخه اگه خواست درس بخونیم. چونم رو اروم گرفت و سرم رو بالا اورد مجبور شدم تو چشم هاش نگاه کنم. سرش رو خم کرد و صورتم رو بوسید. _برای درس خوندن مثل همیشه شب خودم میام. چونم رو رها کرد و سمت در رفت یه لحظه برگشت. _چیزی لازم نداری ? خجالت زده از بوسه ای بودم که روی گونم کاشته بود نگاهم رو ازش دزدیدم. _نه اقا. کمی خیره نگاهم کرد خداحافظی بی جوابی گفت و رفت در رو پشت سرش قفل کردم نه اینکه بخوام به حرفش گوش بدم از ترس شکوه خانم. نگاهی به کیفم انداختم کتاب های برنامه ی فردام تو اتاق مرجان بود. روی تخت نشستم و خدا رو شکر کردم که به واسطه احمد رضا من رو از ازدواج با پسر خواهر بانو خانم نجات داده. چشمم افتاد به بالای کمد احمد رضا کارتون نسبتا بزرگی بالاش گذاشته بود. حوصله ام سر رفته بود صندلی رو زیر پام گذاشتم و به زحمت دستم رو توی جعبه کردم قدم کوتاه تر از اون بود که بتونم داخلش رو ببینم. بالاخره دستم به چیزی که فکر کردم کتابه برخورد کرد. به زحمت درش اوردم دستم به سوزن منگنه ی بیرون زده از جعبه گیر کرد و کمی خراش برداشت. از صندلی پایین اومدم ساق دستم به خاطر برخورد با سوزن منگنه خون افتاده بود از شدت سوزش کتاب رو روی صندلی گذاشتم که متوجه البوم قدیمی شدم که فکر میکردم کتابه. دستم رو داخل دستشویی شستم و سراغ البوم رفتم عکس های قدیمی خانواده ی پروا از تعریف های مرجان که برام گفته بود افراد داخل عکس رو میشناختم پیرمردی و پیرزنی که روی صندلی نشسته بودن نصرت خان و همسرش بودن و پسر هایی که اطراف ایستاده بودن عمو اردلان و ارسلان خان روی صورت زن ارسلان خان که کنارش ایستاده بود، با شیئ تیزی خراش داده شده بود. مطمعنن کار شکوه خانم بود. چون تو عکس خبری از خودش نبود. جدایی از نفرتش به من تو این خانواده خیلی در حقش ظلم شده بود حتی تو عکس ها هم حسابش نمیکردن. ورق زدم و سراغ عکس بعد رفتم تو تمام عکس ها نه خبری از شکوه خانم بود نه از چهره ی زن ارسلان خان کنجکاو بودم تا صورتش رو ببینم. تقریبا تو تمام عکس ها بود ولی از چهره اش چیزی مشخص نبود. مشغول دیدن عکس ها بودم که صدای اهسته ی مرجان من رو از البوم خاطرات خانواد پروا بیرون کشید. _نگار هستی? البوم رو بستم و کنار کمد ایستادم. _چی شده? _میای پیش من مامانم خوابه. _نه اقا گفته بیرون نیام _بیا اون که نیست. _میترسم مرجان از همین جا بگو. مرجان.سوال میپرسید منم جسته گریخته جواب میدادم. متوجه شد که تمایلی برای پاسخ به سوالاتش ندارم. فاطمه علی‌کرم 🚫 و پیگرد دارد🚫 https://eitaa.com/zeinabiha2/32702 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
اعمال شب اول...🌙
سلام 😍خداروشکر حمایت کنیدااا 😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ان شاءالله در ایام ماه مبارک رمضان نگاهی دقیق بر آیات مهدوی خواهیم داشت🌱
امام مهدی در قرآن شماره ۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir joze1.mp3
4.13M
جزءخوانی "جز ۱" قرآن کریم
📖 بنده های نازنین خداوند سلام شکرخداازهمراهیتون🤲❤️ ان شاالله مثل سالهای پیش درماه مبارک رمضان هرروز ختم قرآن داریم 🌿 جهت فرج وسلامتی مولاجانمون ورهبرعزیزمون فرج مردم غزه فرج هممون ورهایی اززندان نفس 🍃 به شهدای صدر اسلام تا صبح قیامت شهدای مدافع حرم شهدای غواص شهدای انرژی هسته ای شهدای حادثه تروریستی شهدای گمنام شهدای سلامت شهدای امربه معروف شهید سردارحاج قاسم سلیمانی شهیدابومهدی مهندس شهیدوحیدزمانیان شهیدشهرودمظفری نیا شهیدهادی طارمی شهیدحسین جعفری نیا شهیدمجتبی علمدارشهیدابراهیم هادی شهیدبابک نوری هریس شهید سجاد طاهرنیا شهیدحاج احمد متوسلیان شهید حاج احمد کاظمی شهیدحاج حسین خرازی شهید آمارن علی ورودی شهید روح الله عجمیان شهید علی باکری شهید مهدی باکری شهیدحمید باکری شهید حمیدسیاهکالی مرادی شهید عباس بابایی شهید عباس دوران شهید حاج حسین معزغلامی شهیدسیدعلی اقبالی دوگاهه شهید حسن تهرانی مقدم شهید مصطفی احمدی روشن شهید مصطفی صدر زاده شهیدمجید زین الدین شهید مهدی زین الدین شهید محسن میر جلیلی شهید شاهرخ طهماسبی شهید طالب طاهری شهید مجید قربانخانی شهید شاهرخ ضرغام شهیدعبدالمهدی مغفوری شهید حسین یوسف الهی شهید نوید صفری شهید محمدرضا دهقان امیری شهید ابراهیم هادی شهیدمحمد ابراهیم همت شهیدمحمدرضا تورجی زاده شهید محسن حججی شهید علی اکبر نیکخواه شهید علی عسگر نیکخواه به شهید حسن باقری شهید سیداحمد پلارک شهید امین کریمی شهید علی تمام زاده شهید مهدی نوروزی شهیدحاج حسین همدانی شهید شهید امیر حاج امینی شهید حجت الله رحیمی شهید حسین علیخانی شهیدسیدمصطفی موسوی شهید عباس دانشگرشهیدامیرسیاوشی شهید حیدرخضری شهید اسماعیل موسوی شهید عبدالحسین برونسی شهید عباس کریمی شهید محمد امین کریمیان شهید احمد مکیان شهیدسید محمد حسین میر دوستی به شهیدحسین جمالی شهید حامد جوانی شهید حامد شهید میلاد حیدری شهید محرم ترک شهید ناصر ترحمی به شهید غلامرضا داوودی شهید کریم صمدی فر شهید حسن شاطری شهید نظامعلی فتحی شهید عماد مغنیه شهید جهاد مغنیه به شهید مجتبی اکبر زاده شهید سیاوش امیری شهید احمدمشلب شهید حبیب بدوی شهید محمد ابراهیم همتی به شهیدکیومرث نوروزی شهید محمود اخلاقی شهیداحمدحاجیوندالیاسی شهید مهدی نظری شهید حسین بواس به شهیدسید یحیی براتی شهید نعیم غلامی شهید مسلم خیزاب شهید سید علی حسینی شهید سید جواد اسدی شهید حسین مشتاقی شهید سید رضا طاهر به شهید اسداله بربری شهید مهدی ناصری شهید عین الله مصطفایی شهید داریویش رضایی نژاد شهید مسعود علی محمدی به شهید محمدرضاعلیزاده شهیدمحمود جهان پناه شهید محمد جهان آرا شهید سعید مسافرشهید محمدحسین محمدخانی به شهیدحبیب رحیمی منش شهید محمودرضا بیضایی شهید محمدهای ذالفقاری شهیدسردار حاج علی محمدقربانی شهید یونس امیری هدیه شهیده زینب کمایی شهیده فائزه رحیمی شهیده فاطمه دهقان شهیده ریحانه سلطانی نژاد شهیده فاطمه اسدی شهیده مریم فرهانیان هدیه به شهید دانیال رضا زاده شهیدحسین زینال زاده شهید مرتضی ابراهیمی شهید یعقوبعلی صیدی شهید محمود کاوه وپنجم هدیه به شهید رحیم آنجفی شهید کاوه نبیری شهید محمدحسین حمزه شهید سردارحاج احمد مجدی شهید اسماعیل خانزاده هدیه به شهیدسعید کریمی شهید محمد امین صمدی شهید حمیدرضاالداغی شهید رسول خلیلی شهید مجیدشهریاری شهید علیرضا بریری به شهید سردار صادق امید زاده شهید حسین محمدی شهید روح الله قربانی شهید قدیرسرلک شهیدعلی خلیلی شهید حسن رجایی فر شهید سعید کمالی هدیه به شهیدعلی آقا زاده نژاد شهید محمد احمدی جوان شهید شهید حاج محسن فخری زاده شهیدسیدمحمدرضادستواره شهید رضا حاجی زاده شهید محمود راد مهر هدیه به شهیدتوحیدمرادی شهید مهدی خلیلی شهیداحمدعلی نیری شهید مهدی ذاکر حسینی شهید محمدحسین حدادیان شهیدعلی عابدینی شهید بهمن قنبری شهیدعلی چیت سازان شهیداحمد بنی اسد پور شهیدسیدرضی موسوی شهید حاج عمار میر انصاری شهید علی جمشیدی شهید محمد بلباسی شهید محمدتقی سالخورده
اولین سحر ماه مبارک رمضان بخیر☺️✨ التماس دعای فرج و عاقبت بخیری از همه ی شما همراهان عزیز داریم
💕اوج نفرت💕 اون روز تا غروب کنار کمد با مرجان حرف زدیم شکوه خانم انقدر ناراحت بود از اتاقش بیرون نمی اومد. احمد رضا زود تر از همیشه به خونه اومد از پنجره دیدم که ماشینش رو تو حیاط پارک کرد طبق معمول اول رفت سراغ مادرش نیم ساعت بعد صدای در اتاق بلند شد. روسریم رو مرتب کردم البوم رو زیر تخت گذاشتم در رو باز کردم با چهره ی خسته و ناراحتش مواجه شدم که سعی داشت اروم باشه. _سلام اقا. نگاهش بین چشم هام و روسریم جا به جا شد. _سلام. سمت تخت رفت و روش نشست. _خوبی? _خیلی ممنون. _ببخشید تنها موندی. _ایراد نداره. _حاضر شو بریم بیرون. _کجا ? با لبخند گفت: _بریم شام بخوریم. به نظرم کار درستی نبود این رفتار باعث عصبانیت بیشتر شکوه خانم میشد. وقتی دید حرکتی نمیکنم گفت: _چرا حاضر نمیشی? _اقا. سوالی نگاهم کرد. _بهتر نیست تو خونه بخوریم? _چرا? _اخه الان اگه بریم بیرون شکوه خانم ناراحت میشن. یکم فکر کرد با لبخند گفت: _باشه پس مامنتوت رو بپوش بریم اشپزخونه، شاید رامین یهو بیاد چشمی گفتم و سمت مانتو مدرسم رفتم. _اونو نه برگشتم سمتش. _اخه لباس هام اتاق مرجانه. ایستاد و گفت: _الان میرم میارمشون، فقط در رو پشت سر من قفل کن. فاطمه علی‌کرم 🚫 و پیگرد دارد🚫 https://eitaa.com/zeinabiha2/32702 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕