eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ با روضه امام حسین(ع) دل از دنیا بِبُر ... @Panahian_ir شب زیارتی ارباب ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅خورشید ما از دیار شب کرده عبور... ای کاش کند ز مشرق عشق ظهور... 🔅هر لحظه در انتظار آنیم برسد..‌. با خود ببرد ما را به مهمانی نور.‌‌... 🌾🌹 🌾🌼🍃🌾🌼🍃🌾🌼🍃🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 ❤ گفتند که تک سوارمان در راه است از اول صبح چشممان بر راه است از یازدهم دوازده قرن گذشت تا ساعت تو چقدر دیگر راه است 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 امیرالمؤمنین عليه السلام: ♦️سخن زيبا، نشانه فراوانی عقل است جَميلُ القَولِ دَليلُ وُفورِ العَقلِ 📚غررالحكم حدیث 4776 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 🔵اولاد صالح باعث رفع عذاب قبر 🌹حضرت رسول (ص) فرمود🌹 ✳️ عيسى بن مريم به قبرى گذشتند كه صاحب آن را عذاب مى كردند. سال بعد از كه برگشتند و به آن قبر رسيدند ديدند، عذاب از آن قبر برداشته شده است عرض كرد پروردگارا سال قبل كه بر اين قبر گذشتم ديدم صاحب آن را عذاب مى كردند، ولى الان كه برگشتم مشاهده مى كنم عذاب از آن برداشته شده است علت چيست؟ وحى شد اى عيسى اولاد صالحى از او باقى مانده بود. امسال او بزرگ شده و جاده اى را اصلاح و تعمير كرده و يتيمى را پناه داده است. خداوند گناهان پدر او را به واسطه اعمال صالح فرزندش بخشيد و عفو نمود هم چنين نقل شده است حضرت عيسى عليه السلام به قبرى عبور كرد ديد ملائكه عذاب ، صاحب آن را عذاب مى كنند، بعد از آن كه كار خود را انجام داد و برگشت .باز به همان قبر رسيد. ديد ملائكه رحمت با طبق هايى از نور كنار قبر او هستند عيسى عليه السلام تعجب كرد و عرض نمود خدايا علت چه بود كه اول او را عذاب مى كردند و الان با طبق هايى از نور در كنار او هستند؟ خداوند به او وحى کرد اى عيسى اين بنده يكى از گناه كاران بود. وقتى از دنيا رفت زن او آبستن بود بعد از آن كه طفل به دنيا آمد او را خوب تربيت كرد تا بزرگ شد مادر او را نزد معلم برد تا به او علم خداشناسى بياموزد. وقتى معلم بسم الله را به آن طفل ياد داد، ديگر خجالت كشيدم او را عذاب كنم در حالى فرزندش روى زمين اسم مرا به زبان جارى كرده است 📚 انسان از مرگ تا برزخ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
عکس باز شود😊👆👆 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
این گلارو خودم کاشتم 😍 الان فصل گلدهیش هست تو پاییز باید پیازشو بکارید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی رغم اینکه امروز زیاد کار داشتم ولی سعی کردم برای حضرت ام البنین کاری انجام بدم و دل فرزندش حضرت ابوالفضل را خوشحال کنم انشاالله که عمل کوچک من را با لطف و کرم زیادشان بپذیرند 🙏🙏🙏....حلوا درست کردم و بین همسایه ها تقسیم کردم ✍ روز وفات بانو ام البنین برامون کارشون رو فرستاده بودند نذرشون قبول ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت83 💠 تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه‌جانش را به
تمام استخوان‌هایم از ترس و غم می‌لرزید که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم :«تو پارچه فروشه، با جوونای شیعه از حرم (علیها‌السلام) دفاع می‌کردن!» 💠 از درخشش چشمانش فهمیدم حس دفاع از به کام دلش شیرین آمده و پرسیدم :«تو برا چی اومدی اینجا؟» طوری نگاهم می‌کرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد :«برا همون کاری که سعد ادعاش رو می‌کرد!» 💠 لبخندی عصبی لب‌هایش را گشود، طوری که دندان‌هایش درخشید و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد :«عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه‌شون می‌خوان کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این که می‌بینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه‌های سوریه، معارضین صلح‌جو هستن!!!» و دیگر این حجم غم در سینه‌اش جا نمی‌شد که رنگ لبخند از لبش رفت و غریبانه شهادت داد :«سعد ادعا می‌کرد می‌خواد کنار مردم سوریه مبارزه کنه، ولی ما اومدیم تا واقعاً کنار مردم سوریه جلو این حرومزاده‌ها کنیم!» 💠 و نمی‌دانست دلِ تنها رها کردن مصطفی را ندارم که بلیطم را از جیبش درآورد، نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید :«چقدر دنبالت گشتم زینب!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ از صدایش دلم لرزید، حس می‌کردم در این مدتِ بی‌خبری از خانواده، خبر خوبی برایم ندارد و خواستم پی حرفش را بگیرم که نگاه برّاق و تیزش به چشمم سیلی زد. 💠 خودش بود، با همان آتشی که از چشمان سیاهش شعله می‌کشید و حالا با لباس سفید پرستاری در این راهرو می‌چرخید که شیشه وحشتم در گلو شکست. نگاهش به صورتم خیره ماند و من وحشتزده به پهلوی ابوالفضل کوبیدم :«این با تکفیری‌هاس!» از جیغم همه چرخیدند و بسمه مثل اسفند روی آتش می‌جنبید بلکه راه فراری پیدا کند و نفهمیدم ابوالفضل با چه سرعتی از کنارم پرید. 💠 دست بسمه از زیر روپوش به سمت کمرش رفت و نمی‌دانستم می‌خواهد چه کند که ابوالفضل هر دو دستش را از پشت غلاف کرد. مچ دستانش بین انگشتان برادرم قفل شده بود و مثل حیوانی زوزه می‌کشید، ابوالفضل فریاد می‌زد تا کسی برای کمک بیاید و من از ترس به زمین چسبیده بودم. 💠 مردم به هر سمتی فرار می‌کردند و دو مرد نظامی طول راهرو را به طرف ما می‌دویدند. دستانش همچنان از پشت در دستان ابوالفضل مانده بود، یکی روپوشش را از تنش بیرون کشید و دیدم روی پیراهن قرمزش کمربند به خودش بسته که تنم لرزید. ابوالفضل نهیب زد کسی به کمربند دست نزند، دستانش را به دست مرد دیگری سپرد و خودش مقابل بسمه روی زمین زانو زد. 💠 فریاد می‌زد تا همه از بسمه فاصله بگیرند و من می‌ترسیدم این کمربند در صورت برادرم منفجر شود که با گریه التماسش می‌کردم عقب بیاید و او به قصد باز کردن کمربند، دستش را به سمت کمر بسمه برد. با دستانم چشمانم را گرفته و از اضطراب پَرپَر شدن برادرم ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که گرمای دستش را روی صورتم حس کردم. 💠 با کف دستانش دو طرف صورتم را گرفت، با انگشتانش را پاک کرد و با نرمی لحنش نازم را کشید :«برا من گریه می‌کنی یا برا این پسره که اسکورتت می‌کرد؟» چشمانش با شیطنت به رویم می‌خندید، می‌دید صورتم از ترس می‌لرزد و می‌خواست ترسم تمام شود که دوباره سر به سر حال خرابم گذاشت :«ببینم گِل دل تو رو با پسر برداشتن؟ پسر قحطه؟» 💠 با نگاه خیسم دنبال بسمه گشتم و دیدم همان دو مرد نظامی او را در انتهای راهرو می‌برند. همچنان صورتم را نوازش می‌کرد تا آرامم کند و من دیگر از چشمانش شرم می‌کردم که حرف را به جایی دیگر کشیدم :«چرا دنبالم می‌گشتی؟»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💚 💚 💝 💝 این عشقِ آتشین، زِ دلم پاك نمی شود مجنون به غیـر خانه ے لیلا نمی شود بالای تختــــِ یوسفــــِ كنعان نوشته‌اند هر یوسفی كه یوسفِ زهرا نمی شود 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤ گفتند که تک سوارمان در راه است از اول صبح چشممان بر راه است از یازدهم دوازده قرن گذشت تا ساعت تو چقدر دیگر راه است 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💑 مقدم بودن همسرتان نسبت به فرزندان 🔸همســران بدانند که باید برای همــسرشان بیشتر از فرزندان ارزش قائل شوند. کاری کنید که بچه‌ها بدانند شما اول از همه به همسرتان توجـــه داریــد. 🔸چنین توجهی از جانب شما انرژی مضاعف به همسرتان می‌بخشد و هر دوی شما را نسبت به اداره مشکلات، هماهنگ و همدل می‌سازد. علاوه بر اینکه بسیار در حل اختلافات و نیز تولید محبت جدیـد کارســاز است. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 گاهی زن در برابر خانواده‌اش باید بشه و گاهی مرد باید در برابر خانواده‌اش بشه. 🔸 مثلاً اگر وقت ندارید به مادرتان سر بزنید یا اعتراضی به عملکرد اونا دارید؛ بهتره این امر با صراحت و احترام متقابل و صمیمیت از طرف "فرزند همان والدین" به آنها (هر کس به خانواده‌ی خودش) در غیاب همسر بیان بشه. 🔸 از طرفی بهتره با حفظ حرمت‌ها، زن و شوهر یاری‌گر هم باشن ... به طور مثال : به جای این که مرد از والدینش دعوت کنه، عروس این کار را بکنه .. یا داماد روز مادر، هدیه به مادر خانمش بدهه. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#نکات_تربیتی_خانواده #قسمت104 💎 " منّت گذاری ممنوع ! " ⚠️ بعضی از آدمای مذهبی هستن که اطلاعِ کافی
"انسان فعال و منفعل" 💢 واقعا بین این دو نگاه خیلی فرق هست. در نگاه غیر دینی انسان نیست بلکه اتفاقا هست. 😒 🔺 مثل یه گونی سیب زمینی یه کناری میشینه! ⭕️ همش دنبال هوای نفسشه! میگه از هر چیزی خوشم اومد سمتش میرم و از هر چیزی هم بدم اومد ازش فاصله میگیرم!😤 ✅ اما در نگاه دین، انسان فعال هست. فعال هست برای اینکه بتونه از زندگی لذت ببره....💞🌺🌸 🚫 آدمی که غیر فعال باشه، نمیتونه از زندگیش لذت ببره، چون توانایی لذت بردن رو در خودش از بین برده.... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
"برخی عواقب هواپرستی" 💢 اگه شما چشمت رو باز بذاری تا هرچی خواست ببینه و دلت رو رها کنی تا هر لحظه از هر چیزی خوشش اومد به سمتش متمایل بشه؛👀 ⭕️ چند وقت دیگه این بیماری ها رو دچار میشی: 🔺 دیگه از لذت بخش ترین اموری که توی زندگی هست لذت نمی بری. زود بی حوصله، خسته و افسرده میشی!😤😪 باید کلی پول خرج کنی برای چند لحظه شادی و بعدش در طول روز دیگه لذت نبری...😓 به جای عشق و محبت، دشمنی ها دلت رو پر میکنه...😠 ❌ به سرعت اهل کینه توزی میشی و خیلی زود با دیگران دشمنی پیدا میکنی. ❌ علاوه بر اینا، بیماری های جسمی، عصبی میگیری و مجبوری که هزار تا درد بی درمان دیگه رو هم تحمل کنی. 🚫 و بدترین و وحشتناک ترین اثری که این طرز زندگی داره اینه که از خدا دور میشی.... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💢و بدترین و وحشتناک ترین اثری که این طرز زندگی داره اینه که از خدا دور میشی.... 🔸 خب آخه عزیزم، چرا آدم باید یه جوری زندگی کنه که از خدا دور بشه؟ 😒 🔺دور شدن از خدا در حقیقت به معنای از دست دادن بزرگترین پشتیبان زندگی انسان هست... ⭕️میدونید که روز قیامت هم بدترین عذاب بین همۀ عذاب ها اینه که «خدا به یه نفر نگاه نکنه...» ❌ و طبق روایات، کسی که هر کاری که دلش بخواد انجام بده، خدا به اون آدم نگاه نمیکنه... بزرگترین ضربه ای که هواپرستی و هرزگی به آدم میزنه اینه که آدمو از خدا دور میکنه.... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔸 اشتباه بزرگ بعضی از آقایون اینه که به جای احترام به والدین خانم خصوصا مادرزن، در صدد رقابت با اونا بر میاد که روابط رو تیره و تار می کنه .. 🔸 در حالی که یک مدیر خوب برای اداره امور، افراد دلسوز رو به عنوان دستیار انتخاب می‌کنه تا از تجربیات اونا بهره‌مند بشه و در صدد حذف‌شون بر نمیاد 🌸 برای ورود به قلب همسرتون لازمه کلید دروازه‌اش رو داشته باشید که احترام به خانواده اش هست. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══