eitaa logo
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
24.3هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3هزار ویدیو
88 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه‌ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش می‌کرد تا او را هم با خود ببرند. 💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی به‌قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط می‌خواست جان را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای از خدا می‌خواستم نجاتم دهد. در دلم دامن (سلام‌الله‌علیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس می‌لرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد. 💠 عدنان مثل حیوانی زوزه می‌کشید، دست و پا می‌زد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس می‌تپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگ‌هایم نبود. موی عدنان در چنگ هم‌پیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. 💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشک‌شان زده و حس می‌کردم بشکه‌ها از تکان‌های بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را می‌زد. جرأت نمی‌کردم از پشت این بشکه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاهچال را شکافت. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#تنها_میان_داعش #قسمت100 💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست #محاصره آمرلی را هلهله م
💠 چانه‌ام روی دستش می‌لرزید و می‌دید از این جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمی‌خواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه می‌زدم و او زیر لب (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد. هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست. 💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و می‌دیدم از مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانه‌اش می‌لرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمی‌شد که با اشک چشمانم التماسش می‌کردم و او از بلایی که می‌ترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروخته‌تر می‌شد. می‌دیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمی‌کند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و می‌دانست موبایلش دست عدنان مانده که خون در نگاهش پاشید، نفس‌هایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیده‌ام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!» 💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل (علیه‌السلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) امانت سپردی؟ به‌خدا فقط یه قدم مونده بود...» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🏴 ▪️تک و تنها،تک و تنها چه کشیده است علی ▪️ از سبک بودن تابوت خمیده است علی... ▪️دست افلاک برون آمد و لرزید زمین ▪️دستی از خاک برون آمد و لرزید زمین... ▪️علی از بدرقهٔ جانِ خودش بر می‌گشت ▪️داشت از نیمهٔ پنهانِ خودش بر می‌گشت... ▪️ آه، مولا چه کند در شب تدفین خودش؟ ▪️زیر لب مرثیه می‌خوانْد به تسکینِ خودش... ▪️زیر لب زمزمه دارد ز فراتی ز فرات ▪️بعد زهرا چه حیاتی چه حیاتی چه حیات... شهادت بانوی عالمیان حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد 🥀 🥀خدایا به سوز دل مولا علی علیه السلام و به پهلوی شکسته‌ی سلام الله علیها قَسمت می دهیم که فرج منتقم شان را برسانی... 🌹🌹 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
✍️ 💠 در آغوش مادرش تمام تنم از ترس می‌لرزید و بسمه یادم آمده بود که با بی‌تابی ضجه زدم :«دیشب تو بهم گفت همین امشب شوهرت رو سر می‌بره و عقدت می‌کنه!» و نه به هوای سعد که از وحشت ابوجعده دندان‌هایم از ترس به هم می‌خورد و مصطفی مضطرب پرسید :«کی بهتون اینو گفت؟» سرشانه پیراهن آبی مادرش از اشک‌هایم خیس شده و میان گریه معصومانه دادم :«دیشب من نمی‌خواستم بیام حرم، بسمه تهدیدم کرد اگه نرم ابوجعده سعد رو می‌کشه و میاد سراغم!» 💠 هنوز کلامم به آخر نرسیده، خون در صورتش پاشید و از این تهدید بی‌شرمانه از چشمانم شرم کرد که نگاهش به زمین افتاد و می‌دیدم با داغیِ نگاهش زمین را آتش می‌زند. مادرش سر و صورتم را نوازش می‌کرد تا کمتر بلرزم و مصطفی آیه را خوانده بود که به چشمانم خیره ماند و خبر داد :«بچه‌ها دیشب ساعت ۱۱ پیداش کردن، همون ساعتی که شما هنوز تو بودید! یعنی اون کار خودش رو کرده بود، چه شما حرم می‌رفتید چه نمی‌رفتید دستور کشتن همسرتون رو داده بود و ...» و دیگر نتوانست حرفش را ادامه دهد که سفیدی چشمانش از عصبانیت سرخ شد و گونه‌هایش از گل انداخت. 💠 از تصور بلایی که دیشب می‌شد به سرم بیاید و به حرمت حرم (سلام‌الله‌علیها) خدا نجاتم داده بود، قلبم به قفسه سینه می‌کوبید و دل مصطفی هم برای محافظت از این به لرزه افتاده بود که با لحن گرمش التماسم می‌کرد :«خواهرم! قسم‌تون میدم از این خونه بیرون نرید! الان اون حرومزاده زخمیه، تا زهرش رو نپاشه آروم نمی‌گیره!» شدت گریه نفسم را بریده بود و مادرش می‌خواست کمکم کند تا دراز بکشم که پهلویم در هم رفت و دیگر از درد جیغ زدم. مصطفی حیرت‌زده نگاهم می‌کرد و تنها خودم می‌دانستم بسمه با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده که با همه جدایی چندساله‌ام از هیئت، دلم تا در و دیوار پر کشید. 💠 میان بستر از درد به خودم می‌پیچیدم و پس از سال‌ها (علیهاالسلام) را صدا می‌زدم تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دنده‌ای از پهلویم ترک خورده است. نمی‌خواست از خانه خارج شوم و حضورم در این بیمارستان کارش را سخت‌تر کرده بود که مقابل در اتاق رژه می‌رفت مبادا کسی نزدیکم شود... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
1.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•💙🎊•° عروس خانه‌ی حیدر مبارکت باشد شروع زندگی مشترک کنار علی😍 انشاءالله قسمت همه ی دختر پسرای مجرد❣🙏
💫🌾 عالمی عاقبت بخیر می‌شود با دعای مادرانه‌ات. و چه خیری بالاتر از یاری امام زمان؟ مادر دعا کن عاقبت بخیر شوم… 🌸 ولادت سلام‌الله‌علیها بر همگی مبارک.🌸☘☘ ✅ واحد مهدویت مصاف 🍀🌷🌺🍀🌷🌺🍀🌷🌺
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🌷🌷 دعای مادر همیشه مستجاب است. مخصوصاً مادر پهلو شکسته💔 و چه می‌شود اگر دعایش این باشد: اللّهم عجّل فرج ولدی مهدی... 🌸 به مناسبت ولادت سلام‌الله‌علیها و روز مادر ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) 🌿💫🌹🌺🌿💫🌹🌷🌿
📌 بسم رب المهدی... 🤲 مادر که دعا می‌خواند، عرش می‌لرزد و صدای اجابتش، هستی را فرامی‌گیرد. مادر! می‌دانی که ما چند فاطمیه است که در انتظاریم؟ از آن‌وقت که شنیده‌ام، نام مهدی را فریاد زده‌ای، دانستم که تو اولین مضطر به او هستی. 😭💔 هنوز هم انگار، فقط تو مضطری! 😞😞 🎶 مادر! هنوز هم صدایت در گوش هستی می‌پیچد… و ما مانده‌ایم با دنیایی از سرگردانی… تو برای دفاع از امام خود، از جان گذشتی. چون می‌دانستی، نبودِ انسان کامل، یعنی سقوط عالم... ⛅️ مادرم! ما هنوز مهدی را نداریم…💔💔 برای حال پریشانمان دعایی بخوان! بخوان تا ما هم مضطر شویم و دعا کن که مهدی بیاید… 🗓 ۱۳ ربیع الثانی شهادت (سلام الله علیه) به روایت ۴۵ روز تسلیت باد. 🌿🌹🍁🌼🌼🌿🌹🍁🌼
✅ حجب و حیای حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در روز مباهله مرحوم ابن شهر آشوب در فرازی از بیان واقعۀ چنین می‌نویسد: صبح روز بعد از تعیین قرار مباهله با مسیحیان نجران، صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله بیرون رفت در حالی که حسین علیه‌السلام را در آغوش و دست حسن علیه‌السلام را گرفته بود و سلام‌الله‌علیها پشت سر پیامبر و علیه‌السلام پشت سر فاطمه علیهاالسلام راه می‌رفت؛ و در روایتی دیگر آمده: دست علی علیه‌السلام را گرفته بود و حسن و حسین علیهماالسلام پیشاپیش او بودند و فاطمه سلام‌الله‌علیها پشت سرش می‌آمد؛ سپس دو زانو نشست و علی علیه‌السلام را روبرو در مقابلش و فاطمه علیهاالسلام را پشت سرش در راستای بین دو کتف و حسن علیه‌السلام را سمت راستش و حسین علیه‌السلام را سمت چپش قرار داد... 📚 مناقب (ابن‌شهرآشوب)، ج۳، ص۳۷۰ كشف الغمة (محدث‌إربلی)، ج۱، ص۲۳۳ 🔴 بعضی معتقدند صحبت از و در دوران سیاهی که اغلب زنان مسلمان ایران، حتی بانوان چادری میل به بی‌حجابی و تبرّج پیدا کرده‌اند، حرفی کهنه و سخنی بی‌فایده است! اما این طور نیست . ما با هدف تأثیر در دلهای حق‌پذیر می‌گوئیم.
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبتی کسی که حتی شاهد وصیت و دفن سلام‌الله‌علیها بود 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت سالروز جنگ جمل 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
🏴دلداده‌ باید بود و از دلدار،باید خواند یعنی‌ تو را،تکرار در تکرار،باید خواند... 🏴ما را ببخش‌ آقا،کمی‌ امشب، تحمل‌ کن ازحالِ‌ میخ‌ و‌ در،بسی‌ خونبار باید خواند... 🏴یا حرف‌ از،سیلی‌ّ‌ِ‌ یک‌ نامرد باید زد یا از جراحاتِ‌ در و دیوار باید خواند... نذر فرج‌ و تسلّی‌ قلبِ‌ داغدارشان «صلوات» 🏴فرارسیدن شهادت سلام الله علیها تسلیت باد... 🍂✨💔🌹🍂✨💔🌹🍂
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اقدام بی‌نظیر یک خانم ⁉️ چگونه دفن شبانه موجب تحقیر دشمن شد؟ 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت سالروز شهادت سلام‌الله‌علیها 🔸 دریافت نسخه باکیفیت 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir