eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.1هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 ‏تبریک به ملت ایران برای خلق حماسه حضور، 👈🏼 تبریک به همتی و هوادارانش، 👈🏼 تبریک به رضایی و دوستدارانش، 👈🏼 تبریک به قاضی‌زاده و حامیانش، ✅ و البته تبریک به سید ابراهیم رئیسی و یارانش انتخابات یک پیروز داشت و آن بود؛ نوبت همدلی و همکاری و تلاش برای ساخت ‎ است. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد 🌀 عیب رفتار اینه که اثرش دیر ظاهر میشه!!! 👈 ولی حُسنش اینه که اثرش قطعیه.💞 🌀اینکه مقام عمل خیلی جاها کمتر از علم تلقی میشه، واسه اینه که طول میکشه اثر خودشو نشون بده!!!! 🔹مثال دقیقش ورزشه، کسی که تازه شروع به ورزش کرد!!! هر روز نباید بره ببینه عضلاتش چند سانت تغییر کرد، باید فعلا ورزش رو شروع بکنه.💪 🌀اتفاقا یکی از نقایص فرهنگی و فکری جامعه‌ی ما اینه که 👈 وقتی ما به بها ندادیم و براش برنامه‌ریزی نکردیم و فکر و ذهن خودمونو براش نذاشتیم👇 ✅کلا آدمای بی‌حوصله‌ و عجولی میشیم، دوس داریم از همه چی نتیجه بگیریم!!!! 🌀اگر همه‌مون به عمل اونجور که باید بها می‌دادیم این باور برامون جا می‌افتاد که همه‌ چی طول میکشه... !!!! 🔹حتی شاید این درس برامون جا می‌افتاد که خداوند متعال می فرماید: "من عالم در شش روز آفریدم."💖 👈حالا یه روزه هم میتونست خلق کنه. . 💟 کلا همه چیز در دنیا به تدریج هست، اگه این رو نپذیری نمیتونی زندگی کنی. ✅ اینکه زود اثرش رو نشون نمیده یه امتیاز منفی برای عمل شده، ولی نباید این نکته منفی رو درنظر گرفت. 👈عوضش این چیز مثبت رو داره که شما رو بار میاره.☺️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد 🔺از رفتار بلافاصله انتظار اثر نداشته باشید. در روایات هست که میفرماید از هر رفتاری خواستی اثر بگیری حداقل باید یکسال ادامه بدی.⚠️ امام صادق(ع) از امام باقر(ع) نقل میفرمایند: 🌺 پدر من امام باقر همیشه می‌گفتند من دوست دارم کاری که میخوام انجام بدم رو ادامه بدم. اگه بنا بوده شب انجام بدم ندادم، روز قضاشو بجا میارم.☘ 💟از حضرت بهجت پرسیدن چیکار کنیم به نمازشب مداومت پیدا کنیم؟ 🔹 فرمودن هر شب نتونستی بخونی روز قضاشو بجا بیار. یقه‌ی خودتو بگیر.....💝 در ادامه روایت آمده که محبوب‌ترین کارها کار« مداوم» هست. بعد حضرت می‌فرماید اگر خواستید کاری انجام بدید و نفست رو به اون کار عادت بدید یکسال ادامه بدید.🔆 انسان هر کاری بخواد انجام بده!!! 👈طول میکشه به نتیجه برسه.✅ حلّه ؟ سبک_زندگی ادامه دارد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇زن و مرد بخوانید 🔥 اثر فوق‌العاده فرو بردن 🔥خشم 💠 🧕🧔همسرانی که بتوانند در مشاجرات خود را فرو ببرند و عصبانیت خود را در تصمیمشان دخیل نکنند بشدت محبوب و عزیز می‌شوند. 💠 🔥فرو بردن خشم، بالاترین و اوج تأثیرگذاری را بر طرف مقابل دارد. 💠 تغییر حالت بدن، ترک مکان، گرفتن، آب نوشیدن، به عاقبت کار اندیشیدن و و ائمه (ع) را ناظر دانستن از فرمولهای موفقیت در اینکار است. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
بانـــــــــــــــــــــــوان عزیز 👌مواظب باشید ‼️ ‼️دیگران آن قدر همسر شما را تحسین و تشویق نکنند 👈❌که جای شما را بگیرند❌👉 یک مــــــــــــــــ👨ــــــــــــــرد برای 👏 و 👏 ⏪بیش از هر کسی به نیاز دارد . ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد 🎙 هیچ زن و شوهری بی‌عیب نیستند! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان محتوایی ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت76 مامان گفت : _تا شیرکاکائو سرد بشه من میرم این مغازه کار دارم.😊 بعد رفت.به اط
همون موقع آقای موحد و چند تا جوان دیگه از هیئت اومدن بیرون... یکی از لباس هایی که من براش خریده بودم پوشیده بود. متوجه شدم برای اونجور لباس پوشیدن نداشته.نزدیک بودیم و حرفهاشون رو تقریبا میشنیدم.بهش میگفتن خوش تیپ تر شدی. سحر به پونه گفت: _لازم نیست زنگ بزنی داداشت.الان زهرا میره به آقای موحد میگه ما رو برسونه.😌 با تعجب نگاهش کردم.😳گفت: _چیه؟ تو که الان از خداته.😄 من چیزی بهشون نگفته بودم.نمیدونم از کجا فهمیده بود.🙁 به پونه گفتم: _نه،پونه جان.زنگ بزن داداشت بیان.😐 سحر لبخند شیطنت آمیزی زد 😁😏و سریع رفت جلو و آقای موحد رو صدا کرد.همه برگشتن سمت ما.به آقای موحد گفت: _خانم روشن با شما کار دارن.یه لحظه تشریف بیارید.☝️ آقای موحد نگاهی به من که سرم پایین بود کرد.خواست بیاد سمت ما که یکی از آقایون گفت: _شما صبر کن.من ببینم کارشون چیه؟. آقای موحد هم که دید اگه اصرار کنه خوب نیست،چیزی نگفت.منم تا متوجه شدم یکی دیگه داره میاد،سرمو آوردم بالا و بدون اینکه نگاهش کنم،گفتم: _ما با ماشین دوستمون اومدیم هیئت.ظاهرا برای دوستمون مشکلی پیش اومده و رفتن.اگه آژانس مطمئنی سراغ دارید لطفا شماره شون رو بدید تا ما بتونیم بریم. همون موقع آقای موحد به ما نزدیک شد و گفت: _چیزی شده آقای رضایی؟ اون آقا که اسمش آقای رضایی بود،جریان رو براش تعریف کرد.آخر هم گفت: _من قراره بچه ها رو ببرم وگرنه خودم میبردمشون. شما ماشین آوردین؟😊 آقای موحد گفت:_آره😊 آقای رضایی گفت: _پس شما بچه ها رو ببر،من خانم ها رو میبرم. آقای موحد گفت: _شما بچه ها رو ببر،من خانمها رو میرسونم.☺️ آقای رضایی معلوم بود تعجب کرده 😟😳ولی چیزی نگفت و رفت. آقای موحد ریموت ماشینش رو زد.گفت: _شما سوار بشید، من الان میام.👈🚙 سحر و پونه رفتن عقب نشستن.وقتی خواستم عقب بشینم نذاشتن.گفتم: _نمیشه که جلو بشینم،برو اونطرف تر.😠 اونا هم برام شکلک در میاوردن.😝😜همون موقع آقای موحد رسید.گفت: _بفرمایید.دیر وقته. مجبور شدم جلو بشینم.به سحر و پونه اشاره کردم که بعدا به حسابتون میرسم. وقتی سوار شدیم آقای موحد سرشو کمی متمایل به من کرد و بدون اینکه به من نگاه کنه گفت: _کجا برم؟ گفتم: _لطفا اول منو برسونید.آدرس خونه رو دادم و گفتم: _بعد دوستانم آدرسشون رو بهتون میدن. یه کم جا خورد.حرکت نمیکرد.سحر گفت: _آقای موحد به آدرسی که خانم روشن دادن تشریف ببرید.مسیر ما هم سر راهه. آقای موحد حرکت کرد... به سحر پیامک دادم که دارم برات. 😠👊اونم برام شکلک 😁😜فرستاد.سحر و پونه همسایه بودن و با هم پیاده شدن. استرس داشتم...😥پیاده شدم.رفتم صندلی عقب نشستم.آقای موحد چیزی نگفت و حرکت کرد. بعد.... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 اولین وظیفهٔ منتظران ◽️ ‌‌‌‌‌‏موانع ظهور، بیرون از ما نیست. قدرت بیرون، هرگز به پای قدرت درون نمی‌رسد و دشمنان بیرونی، قدرتی دربرابر دشمنان درونی ندارند. اگر موانع اصلی ظهور در درون ما برداشته شده و درونمان قدرت بگیرد بر تمام دشمنان بیرونی، غلبه خواهیم کرد. چه خوب گفته‌اند: اولین وظیفهٔ منتظر است. 👤 محمد 🌾🌿🌷🌾🌿🌷🌾🌿🌷🌾🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیدوارم امروز تمام شادی های جهان به قلب تو سرازیر شود و جاودانه در خانه دلت بماند❤️ سلام روزتون زیبا ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دولت بازگشت امید 📰 تیتر زیبا و هوشمندانه صفحه نخست روزنامه فرهیختگان
💦 غسل و نماز یکشنبه های ماه ذی القعده رو فراموش نکنید❗️ 🎁 فضیلت نماز روز یکشنبه ماه ذی القعده : ✨رسول خداصلی الله علیه وآله: ✅ هرکس آنرا بجا آورد توبه اش پذیرفته میشود و گناهانش آمرزیده میگردد وسبب برکت براى نمازگزار وخانواده اش خواهدبود،در روز قیامت کسانى که از او طلب و یا حقى دارند،از او راضى گردندوبا ایمان ازدنیا میرود، قبرش وسیع ونورانى میگردد و پدر ومادرش از او راضى میشوند وآنها نیز موردمغفرت خدا قرارمیگیرند . 🙏ان شالله 📚 اقبال الاعمال ص۳۰۸ 💠📿 کیفیت نماز یکشنبه : 💫 رسول خدا صلی الله علیه وآله کیفیت نماز را اینگونه بیان فرمود: 💦 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و ۴ رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت یک سلام) درهر رکعت، حمد یک مرتبه، توحید ۳مرتبه و فلق و ناس را یک مرتبه بخواند. 📿 بعداز نماز ۷۰ مرتبه استغفار کند، سپس بگوید :👇 🍃لاحول ولاقوه الابالله العلى العظیم🍃 سپس بگوید 👇 🍃یاعزیزُ یاغفار،اِغْفِرْ لى ذُنُوبى، وَ ذُنُوبَ جَمیعِ المومنینَ وَالمومناتِ،فَاِنّهُ لایَغْفِرُالذنُوبَ اِلا اَنْت🍃 التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍فردی که در حضور فرزندانش به همسرش ابراز علاقه می کند و به او احترام می گذارد و با اسم ها و صفاتی زیبا و صمیمی خطابش می کند، به فرزند خویش عشق ورزی می آموزد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌هرگز اجازه ندهید مشکلات کوچک به بحران‌های بزرگ تبدیل شوند و بعد به آن توجه کنید. 👌به محض اینکه نشانه‌های تنش را در خود و یا رابطه‌تان مشاهده کردید؛ ✍ به کمک رابطه‌ی خود بشتابید! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزان حتما در هنگام ثبت نام ؛ نام کانال زندگی عاشقانه را وارد کنید @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نمایش دو صحنه از فضای زندگی درباره‌ی محبّت استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد 🎥 هر چیزی به وقتش ➕ چند مثال از گفتگوهای غلط بین زن و شوهر ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان محتوایی ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت77 همون موقع آقای موحد و چند تا جوان دیگه از هیئت اومدن بیرون... یکی از لباس
حرکت کرد...💨🚙 بعد ضبط ماشین رو روشن کرد.صدای قرآن✨ تو فضای ماشین پیچید.استرسم کم شد ولی تا خونه ذکر میگفتم.😊✨ تا رسیدیم سریع تشکر کردم و پیاده شدم.از اینکه تو ماشین،قرآن گذاشته بود و حرفی نمیزد خوشم اومد.🙈 چند هفته گذشت.... میخواستم به محیا سر بزنم.رفتم خونه شون. دخترش بازی میکرد.👧🏻☺️سه ماه بعد از شهادت آقا محسن،خانواده شوهرش،زینب رو به محیا برگردوندن. محیا خیلی خوب محکم و قاطع رفتار کرده بود.محیا گفت: _یکی از دوستان محسن خیلی کمکم کرد.با خانواده محسن خیلی صحبت کرد تا زینب رو بهم بدن.😇نمیخواستم کار به شکایت و قانون برسه.الان رفتار همه با من تغییر کرده،خیلی ش هم بخاطر صحبت ها و رفتارهای دوست محسن بود.واقعا برادری رو برای من و محسن تمام کرد. صدای زنگ آیفون اومد... محیا گوشی آیفون رو برداشت و گفت: _بفرمایید...😊 بعد درو باز کرد.گفتم: _قرار بود مهمان بیاد برات؟😟 -بعد از تماس تو،تماس گرفتن و گفتن میخوان بیان.😊 -خب به من میگفتی،من یه وقت دیگه میومدم.😊 داشت 👑روسری و چادر👑 میپوشید.منم پوشیدم.بعد زینب رو صدا کرد و گفت: _بیا،عمو اومده.😲👧🏻 زینب جیغ کشید و بدو از اتاق اومد بیرون..👧🏻😍رفت پیش مامانش جلوی در ایستاد. از حرکت زینب خنده م گرفت.☺️ محیا با خانمی احوالپرسی میکرد.بعد خانم وارد خونه شد.خم شد و زینب رو بوسید. سرشو برگردوند سمت من.هر دو مون از دیدن همدیگه تعجب کردیم.😳😳 خانم موحد بود.رسمی سلام کردم.😊لبخند زد و بامهربانی جواب داد.پشت سرش دخترهاش بودن.با اونا هم سلام و احوالپرسی کردم.😊😊بعد آقای موحد وارد شد. زینب از دیدنش خیلی ذوق کرد.👧🏻😍آقای موحد بغلش کرد و با هاش صحبت میکرد.بعد سر به زیر و با احترام با محیا احوالپرسی کرد.از سکوت مادر و خواهرهاش تعجب کرد.وقتی متوجه من شد،تعجبش بیشتر شد. من نگاهش نمیکردم.خیلی گفتم: _سلام. آقای موحد هم جواب داد.محیا به همه تعارف کرد که بشینیم.خانم موحد و دخترهاش و من نشستیم.آقای موحد که زینب هنوز بغلش بود،به محیا گفت: _اگه اشکالی نداره من و زینب بریم تو اتاق زینب.☺️ محیا گفت: _مشکلی نیست،بفرمایید. آقای موحد با زینب رفت تو اتاق.خانم موحد از حال مامان پرسید.منم با احترام ولی رسمی جواب دادم.بعد با محیا احوالپرسی میکرد.محیا خواست بره چایی☕️ بیاره،گفتم: _شما پیش مهمان هات باش،من میارم.😊 درواقع میخواستم از نگاه های خانم موحد خلاص بشم.😬🙈به همه چایی دادم.خودم هم برداشتم. دو تا چایی تو سینی موند.☕️☕️برای آقای موحد و زینب بود.سینی رو روی میز گذاشتم و خودم نشستم؛بی هیچ حرفی.خانم موحد لبخندی زد و سینی رو برداشت و رفت تو اتاق. بعد چند دقیقه اومد بیرون.با محیا صحبت میکردن و منم ساکت بودم. خیلی نگذشت که صدای خنده و جیغ زینب بلند شد و با هیجان داد میزد.... صدای خنده ی آقای موحد هم میومد.همه خندیدن. 😁😃😄😀ولی من ساکت بودم و تو دلم با خدا حرف میزدم.😊✨ 🙏خدایا این بنده ت آدم خوبیه.... حقشه با کسی ازدواج کنه که دوستش داشته باشه..ولی من نمیخوام دوستش داشته باشم..🙏🙁 بلند شدم و خداحافظی کردم و رفتم خونه. فرداش محیا باهام تماس گرفت که برم پیشش. بهم گفت:... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══