eitaa logo
زندگی شیرین🌱
51.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
8.9هزار ویدیو
0 فایل
کپی بدون لینک ممنوع اینجا کانالی است سرشار از مهر و محبت 😊🥰 به کانال زندگی شیرین خوش آمدید.🌹 پست های تبلیغاتی از نظر ما ن تایید و ن رد می‌شود🔴 https://eitaa.com/joinchat/1558708876Ccdcc3a597e رزرو تبلیغات👆 تبادل انجام نمیدم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یــک پــدر تــنــها یــک پــدر نــیــســت گــاهی نــان در ســفــره اســت گــاهی ســقــفــی بــالــای ســر و گــاهی جــانــی بــرای زنــدگــیــســت پــدر ســپــری اســت بــر نــامــلــایــمــات روزگــار پــدر فــقــط تــاج ســر نــیــســت پــدر دنــیــاســت ..♡ روز مبارک ❤️ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
4_5857341317268377675.mp3
8.71M
🎻 💗 🎙 ✨ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
🌺 هنوز سعید رو دوست داشتم ونتونسته بودم فراموشش کنم..پشیمون شدم که چرانرفتم وحرفاش رونشنیدم..سعید نامزد داشت حالا چرا امده بودن دیدن من برام جای تعجب داشت..فرداش که میرفتم شرکت همش امیدوار بودم سعید رو دوباره ببینم ولی نبودش..اون روزسرکار اصلا تمرکز نداشتم ودعا میکردم زودتر تایم کاریم تموم بشه برگردم خوابگاه..عصرکه ازشرکت امدم بیرون،سعیدکنار ماشین وایساده بود و با تلفنش حرف میزدتاچشمش به من افتاد قطع کرد امد سمتم بدون هیچ حرفی گفت باهات حرف دارم..لطفا باهام بیا ایندفعه بدون هیچ مقاومتی رفتم..سوار ماشینش شدم و راه افتاد.تو مسیر هیچ حرفی نزدیم منم سعی میکردم.. زیاد احساسی برخورد نکنم وخودم روجدی نشون میدادم..سعید یه جای خلوت نگهداشت برگشت سمتم گفت رعنا میدونم هیچ توجیحی برای کارم نمیتونم بیارم وبهت حق میدم ازم دلخورباشی..ولی بخدا شرایط من اون زمان خیلی حاد بود و مجبوربودم تن به خواسته خانواده ام بدم که بعدا پشیمون نشم..گفتم خوشبخت بشی الان چه کاری ازدست من برمیادکه امدی دیدنم... ادامه... 🖌 _زندگی شیرین 💞 @maryam_sfri 💫@zendegiishirinn💫 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه ظاهرش به دلت ننشسته باهاش ازدواج نکن و فرصت دوست داشتن و دوست داشته شدن رو از خودت و او نگیر! چون اگه ظاهرش به دلت ننشینه، برخلاف باور اکثر افراد قرار نیست بعد از ازدواج کم کم بهش علاقه پیدا کنی و ظاهرش برات عادی بشه❌ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫 ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼 ـ🌼🤍🌼🤍🌼 ✍مرﺩﯼ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ فرزندش ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﻧﺰﺩ اربابی ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، وی ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ کارها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ، 🔹یک ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﺮﻓﺖ... ﺑه همین ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﻧﮑﻨﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺣﺘﻤﺎ ﺑه خاﻃﺮ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩﺵ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ 🔹ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ در روز بعد ﺳﺮﮐﺎﺭﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ارباب ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ. ﮐﺎﺭﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ تشکر کرد و ﺩﻟﯿﻞ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ. 🔹ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩ.ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑه شدت ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ... ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮ باز هم ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ و علت این کار را ﺍﺯ ﺍﻭ نپرسید. 🔹ﭘﺲ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺍﺯ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺍﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ به همین ﻋﻠﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺣﻘﻮﻗﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ! 🔹ﮐﺎﺭﮔﺮ ﮔﻔﺖ:  ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺍﺩﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ. 🔹ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ برای ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﻨﺎﺭ از حقوقم ﮐﻢ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯾﺶ ﺑﻮﺩﻩ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ✍ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻨﺪ ﺭﻭح هاﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﻗﺎﻧﻊ ﻭ ﺭاضی اند ﻭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻭ ﮐﺎﻫﺶ ﺭﻭﺯﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎن ها ﻧﺴﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻨﺪ....... 🤲ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺑﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺣﻼﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺮﺍﻡ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺑﺎ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ  ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﮐﻦ...... آمین" 📌📖 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اکثر تعارفات و تشکرهای انرژی منفی داره،یاد بگیرید مثبت تشکر کنید و حرف بزنین 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درست کردن خامه قنادی با تخم مرغ 😍🥚 🥚دوتا سفیده تخم مرغ 🧂نوک انگشت نمک 🥡سه قاشق غذاخوری آب یک پاکت وانیل 🍚یک لیوان شکر 🍃❤️🍃 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون زودپز، حبوباتُ تو کمتر از یک ساعت بپز!👌👍 حبوبات رو از شب قبل خیس کنید، داخل قابلمه بریزید و آب اضافه کنید، یه دستمال تمیز رو خیس کنید، در قابلمه رو با دستمال بپوشونید و روی قابلمه بذارید، ‌یک ساعته حبوبات کامل میپزه 🍃❤️🍃 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
🌺 سعیدگفت من نامزدیم روبهم زدم چون بانازی اصلاسازش نداشتم واین چندماه همش دعواواختلاف داشتیم..من کنار نازی دنبال یکی بودم با خصوصیات اخلاقی تو..ولی هیچ کدوم رونازی نداشت وبعدازچندماه مجبورشدیم‌ازهم جدابشیم.میخوام خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم ومادرم بعدازتجربه ی این چندماه اختلاف ودعوابادخترخواهرش کوتاه امده ومیگه من دیگه توزندگیت دخالتی ندارم..تودلم غوغا بود دوست داشتم ازخوشحالی جیغ بزنم باورم نمیشد سعیدی که من عاشقش بودم دوباره برگشته باشه...بعدازشنیدن حرفهای سعید ازخوشحالی میخواستم گریه کنم.گفت رعنامن نمیتونم بی توزندگی کنم..لطفا درخواست ازدواجم روقبول کن،دو تا حلقه از داشبورد ماشین دراورد گفت لطفا دستت کن به زودی همه چی رورسمی میکنم..دیگه نتونستم جلوی خودم روبگیرم زدم زیرگریه..اون روزبهترین روز زندگیم بود..خانواده من درجریان خواستگاریه مجدد سعیدبودن و مخالفتی نداشتن ولی پدرم نظرش عوض نشده بود و میگفت کوچکترین کمکی بهت نمیکنم وخودت باید جهیزیه ات روتهیه کنی..بودن سعید کنارم ازهمه چی برام مهمتر بود به خواست خود سعیدمایه نامزدیه خانوادگی گرفتیم ویه عقدمحضری کردیم..... ادامه... 🖌 _زندگی شیرین 💞 @maryam_sfri 💫@zendegiishirinn💫 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت زین معیار اندر شهر ما یک مسلمانست آن هم ارمنیست 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫 ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼 ـ🌼🤍🌼🤍🌼 ✍چوپانی ماری را ازمیان بوته های آتش گرفته نجات داد و درخورجین گذاشته وبه راه افتاد. چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمد و گفت: به گردنت بزنم یا به لبت؟ چوپان گفت : آیاسزای خوبی این است؟ مار گفت : سزای خوبی بدی است...!!! و قرار شد تا از کسی سوال کنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند چاره ی کار را. روباه گفت : من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم. برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند ، مار به استمداد برآمد و روباه گفت : بمان تا رسم خوبی از جهان بر افکنده نشود. نه باید مثل چوپان خوب خوب بود. نه مثل مار بد بود باید مثل روباه بود و دانست چه کسی ارزش خوبی کردن دارد! 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---