هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
کاری با صورتم کردم که شوهرم چشم از روم برنمیداره☺️
میگه انگار خدا نقاشیت کرده🥰
شدم مثل عروسک😍
❌اونم #نچرال_وطبیعی بدون هزینه سرسام آور و عمل های زیبایی😱
میخوام رازشو بهتون بگم تا با کمترین هزینه بشید سوگلی آقایی 🤫
https://eitaa.com/joinchat/506134858Ca15cb403a7
جای خانوم های شیطون محجبه اینجاس ☝️☝️
هدایت شده از کانال تبلیغات موقت
.
خسته شدی از بس #عفونت داشتی😢
#ترشحات_بدبو دیوونت کرده😬
روت نمیشه با این وضع جایی بری😔
حالت از داروهای 💊شیمیایی بهم میخوره🤮
بیا که چاره کارت دست خودمه فقط کافیه بیای و #رضایت_ها رو ببینی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/506134858Ca15cb403a7
19.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚اگه می خوای به هر چیزی که دلت میخواد برسی این کلیپ روببین...
#دکتر_روح_انگیز_امینی
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بدون_خدا نمیشه هیچ کاری
انجام داد ...
#دکتر_نبی
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
❌تو هم هر چقدر ذکر میگی و دعا میخونی نتیجه نمیگیری؟😢
✅ذکر مخصوص اسم خودت میتونه مشکلت رو حل کنه💁♀😃
💥از موقعی که ذکر مخصوص اسم خودم رو هر روز تکرار میکنم👇
✅درآمدم بیشتر شده
✅عشق همسرم بهم بیشتر شده
✅آرامشم بیشتر شده
🌈برای دریافت ذکر مخصوص خودت بزن روی تسبیح👇
📿ذکر📿ذکر📿ذکر📿ذکر📿
📿ذکر📿ذکر📿ذکر📿ذکر📿
هدایت شده از کانال تبلیغات موقت
تازه عقد کرده بودم که گفتند مادرشوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری...من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم ودرُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
🎭 کفش زنانه و مردانه
✅️ چرم طبیعی تبریز
💰 پرداخت_درب_منزل🤫
🚍ارسال_رایگان همه جا
✅️تخفیفات ویژه رو از دست نده 😍
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/428212893C8bd63ae534
🔔حمایت از کالای ایرانی🔔
هدایت شده از کانال تبلیغات موقت
🍁 عاشق اعتماد به نفسیام که لباسای پاییزه به آدم میده ...
حالا ببین با یه 👞کفش خوووووب👞 استایلش کنی چی میشه🤤
برای دیدن مدل ها بزن رو کفشا 👇
🥾👟🥾👟🥾👟🥾
👟🥾👟🥾👟🥾👟
#برشی_از_یک_زندگی
#پروین
#قسمت_دوازدهم🌺
خودتو گول نزن شروع کردم به گریه کردن و گفتم ؛اما بی بی من وحشمت عاشق همدیگه هستیم همدیگر رو دوست داریم گفت مطمئنی خودتو میخواد و چشم به مال و اموال پدرت نداره یه لحظه عصبی شدم گفتم مگه پدر من چقدر مال و ثروت داره که حشمت بخواد به مال پدرمن چشم بدوزه ؟؟مطمئن باش که اون منو دوست داره منم اونو دوست دارم اگر با حشمت ازدواج نکنم تا آخر عمر در حسرتش میمونم بی بی گفت در حسرت بمونی بهتر از اینه که در به در و آواره بشی دخترم این ازدواج به صلاحت نیست ..
شروع کردم به التماس کردن و گفتم بی بی خواهش می کنم منو به عشقم برسون من چیز دیگه از تو نمی خوام من اونو دوست دارمگفت دخترم این کار آخرش بی آبرویی هست نذار که آقا و داداشت باهات قهر کنن،فقط به خاطر یه پسری که حتی کامل نمیشناسیش..
گوش من به این حرفها بدهکارنبود هرچی بی بی میگفت تو گوشم نمیرفت وحرفم فقط یه جمله بود من حشمت رو میخوام.. سه بار دیگه حشمت اومدو سرو صدا کرد همه ناراحت بودن فقط اجاره ی دستشویی رفتن داشتم اونقدرگریه میکردم که کاملا لاغر شده بودم..
تومحله همه مارو بادست نشون میدادن
یه ماه بعد بود که آقام منو صدا کرد..
آقام صدا کرد به اتاقش با پای لرزان رفتم به سمت اتاق نمیدونستم که قراره آقام چی بهم بگه نمی تونستم مخالفت بکنم و نرم برای همین با ترس زیاد رفتم...درو باز کردم آقام پشت به من نشسته بود وقتی تواتاق واردشدم برگشت سمتم...
در حالی که سرش پایین بود گفت پروین این پسره چی میگه چیزی بین تو و این پسره هست آیا تو دوسش داری نتونستم حرف بزنم فقط شروع کردم به گریه کردن...آقام عصبی داد زد مگه با تو نیستم چرا جواب منو نمیدی سرتو میندازی پایین گفتم پسره رو دوست داری یا نه؟؟میخوای باهاش ازدواج کنی؟؟ گفتم بله من می خوام با حشمت ازدواج کنم..خودم هم نمیدونم همچین جرعتی رو از کجا بدست آورده بودم؟؟
آقام گفت این پسره عیاشه، بی پوله ،خانواده ی درست حسابی نداره من آرزو دارم تو مثل خواهرت ازدواج کنی صاحب خونه زندگی خوبی بشی ..خونه و زندگی نداره مسئلهای نیست ولی پسر خوبی نیست خانواده ی خوبی نداره آیا بازم میخوای باهاش ازدواج کنی؟؟؟
اگر بااون ازدواج کنی باید کلا دور خانواده اتو خط بزنی دیگه فکرشم نکن که اینجا خانوادهای داری گفتم آقا جون این چه حرفیه میزنید من بدون شما چیکار کنم من هیچ پشت و پناهی ندارم..
گفت اگر پشت و پناه میخوای بمون اینجا و این پسره رو فراموش کن اگر دنبالش رفتی خانواده اتو فراموش کن ..
شروع کردم به گریه کردن گفتم این بدترین عذابی هست که به من می دید گفت ببین من چیزی از خواهرت کم نمیزارم هرچی برای شوهرش و جهازش دادم ، برای تو هم می خرم ...ولی دیگه حق نداری اینطرفا بیای و فکر کن پدر و مادر و خانواده از بین رفتن و نیستن..
چشامو بستم و گفتم باشه قبول می کنم من با حشمت ازدواج می کنم...
اقام در یک لحظه شروع کرد به گریه کردن نمی دونستم چیکار باید بکنم رفتم جلو خواستم دستاشو بگیرم دیگه اجازه نداد..با گریه گفت پروین تو دل منو شکستی آه نمیکشم که خدا دامنتو بگیره چون اولادمی ولی اینو بدون تو حق فرزندی تو به جا نیاوردی منکه مثلاً عاشق حشمت شده بودم دلم سنگ تر از این حرفا شده بود..گفت نمیتونم اجازه بدم دستی دستی خودت رو بدبخت بکنی..باگریه گفتم آقا جون نمیدونم حشمت چیکار کرده که اینقدر ازش بدتون میاد ولی باور کنید پسر خیلی خوبیه من اونو دوست دارم و انشالله که باهاش خوشبخت میشم..لطفاً اجازه بدید من با کسی که دوست دارم ازدواج کنم..
گفت چطور اجازه بدم تو با کسی ازدواج کنی که میدونم هیچ آخر عاقبتی نداری ..
گفتم به خاطر این که من دوسش دارم واقعا نمیدونم چطور شده بود که جلوی آقام براحتی از دوست داشتن حرف میزدم... گفت برو ازدواج کن انشالله خوشبخت بشی ولی حتی اگر بدبخت هم شدی حق نداری دیگه به سمت خونه ما بیای فکرمیکنی تنهایی و زلزله اومده ،تمام خانوادت موندن زیر آوار برو پشت سرتم نگاه نکن از اتاق اومدم بیرون رفتم اون یکی اتاق یک دل سیر گریه کردم اصلا مادرم نمی اومد سراغم تا باهام حرف بزنه و درد دل بکنه...خودم تنها بودم زانوی غم بغل میکردم و گریه میکردم گاهی بی بی فقط بهم سر می زد توی این خونه حق نداشتم سر سفره بشینم دیگه مدرسه رو کلا تعطیل کرده بودند و اجازه نداشتم که مدرسه برم ...
آقام به مادرم و بیبی موضوع رو گفت و گفت پروین ازدواج میکنه و دیگه حق نداره به این خونه بیاد مادرم و بی بی شروع کردن با صدای بلند گریه کردن ...مادرم گفت پروین اینکاروبامن نکن نذارحسرت دیدنت به دلم بمونه باهرکس ازدواج کنی بعدازدواج عاشقش میشی لطفا ماروتنهانذار..ولی من قبول نکردم..کاش نصف عمرمو ازم میگرفتن ودوباره برمیگشتم به اونروزی که این حرفها زده شد ولی افسوس که دیگه زمان برنمیگرده...
ادامه...
🖌#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫@zendegiishirinn💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بعضی از پدر و مادرها به فرزند احساس گناه میدن ...⁉️
#استادحورایی
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---