فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
نیایش صبحگاهی🌺🍃
🌸خدایا🙏
نگاهت را از ما
و لحظه هایمان نگیر
نگاه تو یعنی نعمت
نگاه تو یعنی برکت
نگاه تو یعنی محبت
نگاه تو یعنی راستی و درستی
نگاه تو یعنی عاقبت بخیری
نگاه تو یعنی بی گناهی
الهی که
نگاه خدا همیشه روی
زندگی تون باشه
صبحتون بخیر
❤️
آمیـن 🌸
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌هر روز به رسم ادب
یک سلام عرض نماییم
محضر عزیز زهرا آقا اباعبدلله الحسین (ع)
🥀اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
❣یک دقیقه مطالعه
🔸به تاريخ های روی سنگ قبر
نگاه کنید:
تاريخ تولد_تاريخ مرگ
آنها فقط با يک خط فاصله از هم
جدا شده اند....
همين خط فاصله كوچک نشان
دهنده تمام مدتی است كه ما روی
كره زمين زندگی كرده ايم.
ما فقط به اندازه يک #خط_فاصله
زندگی می كنيم !!
و ارزش اين خط كوچک را تنها کسانی
می دانند كه به ما عشق ورزيده اند.
🔹آنچه در زمان مرگ مهم است پول
و خانه و ثروتی كه باقی می گذاريم
نيست، بلكه چگونه گذراندن اين خط
فاصله است.
بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم
بياييد بيشتر يكديگر را دوست
داشته باشيم
ديرتر عصبانی شويم بيشتر
قدردانی کنیم...
كمتر كينه توزی كنيم،بيشتر
احترام بگذاريم...
بيشتر لبخند بزنيم و به ياد
داشته باشيم كه :
🔸اين #خط_فاصله خيلی كوتاه است!
#دکتر_الهی_قمشهای
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توکل یعنی:
اجازه بدهی خداوند خودش
تصمیم بگیرد !
تو فقط دعا کن و پیشاپیش شاد
باش و ایمان داشته باش که خداوند...
دعایت را بــزودی مستجاب میکند!!
چون خداوند...
به اندازه آرزویت،که به اندازه
امیـــــــد و اطمینان توست،
که میبخشد...
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
#زناشویی
برای داشتن یک ارتباط موثر نباید کارها و رفتارهایی را در اتاق خواب انجام دهید زیرا اتاق خوابتان تنها محل آرامش شما و ارتباط با همسرتان است پس هرگز درون اتاق خواب جر و بحث و دعوا نکنید و مسائل کاری خود را وارد خانه نکنید.
مشکلاتی مانند خستگی در اتاق خواب، عدم گفتگو، عصبانیت و … یک بیماری هستند که باید هر درمانی را برای مداوای آنها به کار ببرید و زندگیتان را مستحکم تر از قبل نمایید.
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ چیز از دست دادنی نیست...
یا خودش برمیگرده
یا مشابهش برمیگرده
و اگر خوشبین باشیم
بهتر از اون برمیگرده....
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
سرگذشت
برشی_از_یک_زندگی
عشق_قدیمی
#قسمت_اول
من حسین و ۵۶ساله هستم……در خانواده ایی پر جمعیت بدنیا اومدم….سه تا برادر بزرگتر ودو تا خواهر کوچکتر از خودم دارم…..
از اونجایی که از هر نظر خانواده ی موجهی داشتم دوران کودکی ونوجوونی خیلی خوبی رو سپری کردم ومشکلی برام پیش نیومد……
سرگذشت من از سال ۶۵زمانی که بیست ساله بودم شروع میشه….اون زمان کشور درگیر جنگ نحمیلی عراق بود و خانواده ی ما هم مثل تمام جوونها دیگه جبهه میرفتند…..
خواهرام ابتدایی رو که تموم کردند دیگه ادامه ندادند و ترک تحصیل کردند……..
هر سه تا برادرم توی سن ۲۰الی ۲۳ازدواج کرده بودند و هر سه اون سال رفته بودندجبهه…..
داداشام هر ۴۰روز یکبار برای یکهفته برمیگشتند خونه و دوباره میرفتند……
حال و هوای جبهه و جنگ کل شهر رو گرفته بود و بیشتر دوستهام یا در حال عازم بودند یا عازم شده بودند…..
من هم خیلی دلم میخواست برم مسجد و ثبت نام کنم ولی بابا اجازه نمیداد…..
یه روز که خیلی اصرار کردم بابا گفت:حسین اگه تو هم بری جبهه مامانت دق میکنه…..همینجوری سه تا از داداشات رفتند و مامانت کلی نگرانه……میبینی که من هم سنی ازم گذشته و توانی ندارم به خانواده برسم…..تو باید بمونی و مراقب مادر و خواهرات باشی…..
اینجوری شد که نرفتم و چون به بیست سالگی رسیده بودم مامان و بابا شروع کردند به اصرار که باید ازدواج کنی،و اینکه خوبیت نداره پسر توی این سن مجرد بمونه…..
البته اینم بگم که اون زمان پسرا از سن بیست سال به بالا از عهده ی اداره ی خانواده برمیومدند و تقریبا مستقل بودند…….
از طرفی خونه ها همه ویلایی و بزرگ بود و تعداد زیادی اتاق هم داشت……
بابای من هم مستثنی نبود و یه خانه ی بزرگ داشت که وسط حیاطش حوض بود و هروقت یکی از داداشا ازدواج میکردند دست همسر رو میگرفتند و داخل یکی از همون اتاقهای خونه زندگی میکردند…………….
بللللههه…..من هم شدم بیست ساله و مامان و بابا طبق روالی که برای برادرام پیش گرفته بودند چند تا دختر آفتاب و مهتاب ندیده ی فامیل و اشنا رو انتخاب کردند و اسامی اونارو بهم گفتند تا من انتخاب کنم……
من واقعا نمیدونستم کدوم بهتره و یا خوشگلتره چون هیچ وقت مستقیم توی صورت هیچ کدوم نگاه نکرده بودم……
اون شب مامان بعداز شمردند اسامی گفت:خب!!حسین!!بنظرت کدوم رو میخواهی؟؟؟
گفتم:اجازه بده چند روز فکر کنم بعدا میگم………….
مامان خندید و گفت:ای پسر بی حیا…..
با لبخند جواب خنده اشو دادم و خوابیدم………….،..
فردای اون شب،،، زمانی که از محل کارم برمیگشتم توی صف نونوایی ایستادم تا برای مامان نون بخرم که چشمم افتاد به دختری که از بقالی بغل نانوایی خرید میکرد…..نمیدونم چرا یه لحظه هنگ نگاهش کردم و دلم براش لرزید……
خیلی متین و با وقار بود….به دلم نشسته بود و دلم میخواست بدونم خونشون کجا و خانواده اش چیکارند،،؟؟؟اما دنبال دختر مردم افتادن از خانواده و شخصیت ما خارج بود…..
چند روز گذشت و دوباره دیدمش….اینبار با دقت بیشتری نگاهش کردم و زیر نظر گرفتمش….پوست سفید و چشمهای عسلی داشت…..معصومیت از چشمهاش میبارید…..عاشق همین معصومیت و وقارش شده بودم…..همیشه سرش پایین بود و نگاه نابجا وحرف بیربط و اضافه نمیزد…..
بالاخره چون نیتم پاک بود و برای ازدواج مدنظرش داشتم اروم و با فاصله دنبالش کردم و خونشونو یاد گرفتم……
اینقدر به دلم نشسته و عاشقش شدم که هر وقت بابا و مامان اسم دختری رو برای ازدواج میاورند اخم میکردم و ناراحت میشدم……
با اینکه عشقم یکطرفه بود ولی ته دلم مطمئن بودم که اون دختر هم از من خوشش میاد و به پیشنهاد ازدواجم جواب مثبت میده……
🖌#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫@zendegiishirinn💫
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دو تا نکته ی مهم هست
که همیشه به ذهنت بسپار..
👌✔
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫
🌱پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود.
حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید.
اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند.
🌱هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس
میگفت : نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
🌱تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت :
خستهام و خوابم مياد.
برادرش گفت :
الان پرندهات را از قفس رها میکنم، كه پسرک آرام و محكم گفت :
🌱خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
اين حكايت همه ما است.
تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبستهایم.
🌱پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
20.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊♥️
ای صفای قلب زارم
هرچه دارم از تو دارم...
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
📚#بسیار_آموزنده_و_خواندنی
ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ
ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮ ﻧﺴﻞ ﺧﻮﯾﺶ ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﻮﺩ
ﻭ .......
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ
ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ
ﺟﻨﺲ ﺑﻮﺩﯾﺪ؟؟
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ
ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ای
ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ
ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ ....
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ، ﻣﻬﻨﺪﺱ
ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ گذاریم
ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ،
ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ ...
ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ،
ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ .....
ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ
ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ ....
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ ....
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ ...
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ ....
ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی که حال خوبی نداری
جسارت کن و حالت رو خوب کن!
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---