🏕💚
اگه با مشکل یا گرفتاری یا حادثه ای روبرو شدی،
هیچ وقت نگو: خدایا،چرا من؟
هیچکس بی درد و گرفتاری و مشکل نیست
این جزیی از زندگی ست
مهم عکس العمل تو و قوی بودن تو هست
تمام مشکلات تموم میشن
تو قوی آفریده شده ای
خدا 💚 برای هرچیزی اندازه ای قرار داده،
این کلام خداست...
شاید چیزی که خواستی نشد
اما بازهم صبر کن
بازهم تلاش کن و امیدوار باش به رحمتش
تمام نشدنی هایت را به خدا بسپار
که اگر او بخواهد
تمام نشدنی های دنیا شدنی خواهند شد.
✔فقط صدایش کن و از او بخواه ...
که دلها فقط با یاد خدا آرام می گیرد
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بالمرغ برگی 🍗🔥
اینبار بالِ مرغ، استخونشو جدا کردم و با یه میکس خاص از ادویهها، بردمش به تندترین و هیجانانگیزترین بالمرغی که میشه ساخت 🤯🔥
یه گاز که بزنی، طعمش مثل آتیش میپیچه توی دلت 😋🤌
خوشمزگیای که هم راحت درست میشه، هم همه رو غافلگیر میکنه 👨🍳✨
آشپزی در طبیعت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
#سرگذشت_شیرین
#رنگ_آرامش
#پارت_چهل_هفت🌺
بعدازاین ماجراخیلی بهم ریخته بودن با کوچکترین حرفی عصبی میشدم..بادمه یه شب سرساختن زمین باابوالفضل بحثم شدگفتم تواصلابه فکرزندگیمون نبستی الان که پول داری خب شروع کن من از این زیرزمین لعنتی خسته شدم اصلا پله های اینجا باعث سقط بچم شد..ابوالفضل گفت اه چقدرغرمیزنی اصلاایندفعه میرم سرویس تایک ماه نمیام!!من فکرکردم شوخی میکنه ااما واقعارفت تا۳۵روز نیومد!!!تومدتی که نبودبارهابه خانوادش شکایتش کردم امااونامیگفتن سرکاره داره برای پیشرفت زندگیتون تلاش میکنه اگرالاف بیکاربودخوب بود!!تحمل کردم تاابوالفضل برگشت البته سروضعش مثل کسی نبودکه تواین ۳۵روزسختی کشیده باشه!!خیلی ازدستش ناراحت بودم شروع کردم به غرزدن گفتم من ازاین زندگی خسته شدم تاکی بایدته این زیرزمین چشمبه راه بمونم که اقابرگرده
یک هفته بمونه دوباره بره،طلبکارانه گفت من هرکاری میکنم برای اسایش راحتی توگفتم اسایش کدوم پیشرفت اصلانمیخوام بری سفرماشین بفروش توهمین شهریه کاربرای خودت دست و پا کن..
ادامه..
🖌#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫@zendegiishirinn💫
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه تَله روانشناسی
که خیلی از ماها درگیرش شدیم
ولی ازش بیخبریم...
#اشکان_حُریت
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
🏕💚
اگه با مشکل یا گرفتاری یا حادثه ای روبرو شدی،
هیچ وقت نگو: خدایا،چرا من؟
هیچکس بی درد و گرفتاری و مشکل نیست
این جزیی از زندگی ست
مهم عکس العمل تو و قوی بودن تو هست
تمام مشکلات تموم میشن
تو قوی آفریده شده ای
خدا 💚 برای هرچیزی اندازه ای قرار داده،
این کلام خداست...
شاید چیزی که خواستی نشد
اما بازهم صبر کن
بازهم تلاش کن و امیدوار باش به رحمتش
تمام نشدنی هایت را به خدا بسپار
که اگر او بخواهد
تمام نشدنی های دنیا شدنی خواهند شد.
✔فقط صدایش کن و از او بخواه ...
که دلها فقط با یاد خدا آرام می گیرد
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
.
#داستان_پندآموز
🌱 روزی مردی زیر سایهی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدو تنبلهایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:
🌱 خدایا! همهی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوتهای به این کوچکی میرویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!
همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت به ضرب بر سرش افتاد.
مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت:
خدایا!
خطایم را ببخش! دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی به سر من آمده بود ...
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
✅ برای همـــسرتان جملات زیبـــا بسازیــد!
🌱یکی از عوامل بسیار مهم در بهبود روابط زن و مرد نیز استحکام آن بهکارگیری جملات زیبا و امیدبخش در زندگــی مشــترک است. گاهی در خلوت خـــود فکر کنـــید و جملات متناسب با روحیهی همسرتان بسازید و آنها را در مواقع حسّاس بر زبان جاری کنید. جملات ساده امّا امیدبخش و لذّتبخش میتواند روابط شما را گـــرم و صمیمی نگه دارد. جملاتی ماننـــد:
🌱 همــه جـــوره قــبولت دارم
🌱 علایــقــت بـــــرام مهـــــــمه
🌱 حرف هات همیشه آرومم میکنه
🌱 خیلی زود دلتنگت مـیـــشم!
🌱 تحمّل دیدن ناراحتیت را ندارم!
🌱 دوست دارم با تو غـــذا بخورم!
🌱 و جمـــــلات دیگــــــر....!
#همسرداری 🥀
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
💫وقتی احساس خوبی درباره خود دارید،
دیگران هم بهتر از همیشه به نظر می رسند،
چرا که جهان بازتابی از خود ماست ،
منشا تمام افکار و حرکات ما ،چگونه دیدن خویشتن است!!!!
🌻
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
همیشه فکر کن توی دنیای
شیشهای زندگی میکنی.
پس بطرف کسی سنگ پرتاب نکن،
چون اولین چیزی که میشکنه،
دنیای خودته!
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
29.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزمرگی متفاوت روستایی 🌱☺️
تقدیم نگاهتون 🌱🌾🌳
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
📚 #حکایت
حکایت برزگر و مار از کتاب مرزبان نامه
کشاورزی در دامنۀ کوهی، زمینی داشت که در آن ماری لانه داشت و روزگار به سر میبرد. کشاورز که از دو رنگیهای اطرافیانش به ستوه آمده و ناراحت بود، تصمیم گرفت با مار دوستی کند. از او که دلیل این کارش را پرسیدند گفت: «مردم اطراف من مانند مارماهی هستند که وقتی از او میپرسی تو ماری یا ماهی، پاسخ میدهد هر کجا که نفعم باشد مارم و هر کجا که نفعم ایجاب کند، ماهیام! از این دورنگیها خستهام. مطمئنم که مار دو رنگی ندارد و اگر روزی از او بپرسم که تو چه هستی، با قاطعیت خواهد گفت، مار!
با همین تفکر، با مار دوست و همنشین شد. هر روز که به سرکشی و کار روی زمین میپرداخت، به مار هم سر میزد و برایش غذا میآورد و مار با گستاخی فراوان، جلوی او چنبره میزد و از غذاهایی که کشاورز به او میداد، تناول میکرد.
این جریان ماهها ادامه یافت تا زمستان از راه رسید. برزگر به زمینش رفت تا به مار هم سری بزند. مار را دید که به حالت نزار، از فرط سرمای هوا بر هم پیچیده و ضعیف و سست و بیحال روی زمین افتاده است. کشاورز به خاطر سابقۀ آشنایی و دوستی که با مار داشت، دلش به حال او سوخت، او را برداشت، در توبرهای گذاشت و توبره را جلوی دهان الاغش آویزان کرد تا با بازدم الاغ، بدن مار گرم شود و حالش بهتر گردد. سپس الاغش را به درختی بست و برای جمعکردن چوب، اندکی از آنجا دور شد.
مار که با گرمای نفس الاغ گرم شده و حالش جا آمده بود، به نفس پلید و شرّ خود بازگشت و لب و دهان الاغ را نیش زد، طوری که الاغ بیچاره بعد از چند دقیقه جان داد. سپس از توبره خارج شد و به سوراخ خود خزید.
کشاورز وقتی با پشتهای از هیزم بازگشت، با حیرت به الاغ بیچارهاش چشم دوخت و این سخن از پدرش به یادش آمد که:
«هر کسی با بدها آشنایی کند، اگر هم خود آخر خوبی باشد، باز بدی نصیب وی خواهد شد، چرا که هر نفس پلیدی تا بدی و پلادت نکند، از دنیا نخواهد رفت، هرچند که به وی خوبیها کرده باشند.
من ندیدم سلامتی از خـان
گر تو دیدی، سلام من برسان.
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---
⚜️حکایت ⚜️
آدمها خیلی عجیب هستند!
من در بخش خدمات یکی از بیمارستانهای خصوصی تهران شاغل هستم، شاید شغل مهمی نداشته باشم ولی روایتهای زیادی از بیماران گوناگون دارم.داستانی که میخواهم برایتان تعریف کنم مربوط به برخورد دو همراه مریض مختلف است که عجیب روی من اثر گذاشت.
روزی پیرزن نود وشش سالهای را که در کما بود به بیمارستان ما آورده بودند از آنجایکه سن این خانم بالا بود، در اولویت برای گرفتن تخت ایسییوی بیمارستانهای دولتی قرار نداشت، در نتیجه همراهان مریض حاضر شده بودند با پرداخت هزینهای گزاف حتی اگر یک درصد مادرشان شانس زنده ماندن داشته باشد آنرا حفظ کنند .
دقیقا چند روز بعد مرد میانسالی با سرو وضع شیک به همراه مادر و خواهر جوانش که دختر به شدت بیمار به نظر میرسید به بخش رادیوتراپی بیمارستان مراجعه کردند. مرد بعد از پرس و جو قیمت از پذیرش، رو به مادرش کرد و گفت :" فاطمه که داره میمیره این درمانها هم که خوبش نمیکنن، اینجا قیمت بالاست چرا براش پول خرج کنیم، میریم همون دولتی توی صف بمونه تا نوبتش بشه!" من در آن لحظه واقعا یکه خوردم و رفتار این مرد را با رفتار خانوادهی قبلی مقایسه کردم، خانوادهای برای زندگی مادر نود و شش سالهاش تلاش میکرد و مردی خواهر جوانش را که هنوز زنده بود و نفس میکشید، مرده میپنداشت و خرج کردن پول را برای او بیهوده میدانست؛ فقط میتوانم بگویم که آدمها خیلی عجیب هستند!
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌺🌸🍃❀✿---