eitaa logo
زنده شاد
29.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
6 فایل
مدیریت کانال سید مرتضی پورعلی/متخصص حوزه نشاط اجتماعی/طلبه و دانشجوی دکتری ادمین هماهنگی برنامه ها👇 @Adminzendeshad 👇👇 تبلیغات و رزرو وقت مشاوره https://eitaa.com/joinchat/4012703872C5f1b434449
مشاهده در ایتا
دانلود
زنده شاد
#خاطرات_ساحل 🔻قسمت هشتم... #بزرگترین_سرمایه_ما 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
📝قسمت هشتم... 🔻بعد از تجربه پنج سال فعالیت عملیاتی و میدانی در سواحل شمال و جنوب🏝 تو این مدت بارها و بارها به نهادهای فرهنگی و اجتماعی و تبلیغی گفتم؛ به عنوان یکی از مکانهای مهمِ تبلیغی و فرهنگی محسوب میشه👌 و کلی کارهای جذاب فرهنگی و تبلیغی میشه انجام داد. ⛲️ویژگی که داره نه پارک داره و نه جنگل 👌👌 چرا؟! چون شمای مسافر عزیز از فلان استان کشور بلند نمیشی بیای که صرفا پارک و جنگل ببینی، پارک و جنگل تو شهر خود شما هم هست، اما دریا نه!!!🏖 🌸ولذا یکی از ویژگی های دریا🏝 اینه که از همه جای ایران مسافر داره با عقاید و نگاه‌های مختلف و یقیناً آدمهایی رو تو سواحل میبینی که تو هیچ مکان مذهبی پای منبر و سخنرانی ما نیومدن. اما کو گوش شنوا...👂😶 انواع و اقسام طرح ها رو نوشتیم،✍ مستند نشون دادیم، دلیل آوردیم ولی هیچی به هیچی...🤭 فوقش این بود که یک هفته مونده به تابستون زنگ میزنن که عاقاا طرح ساحل داری؟ چیز جدید دارید؟😐😐 یه چندتا جلسه میذارن و بعد هم تموم😐 اما ما همون سال ۹۴ به دور از همه این حرفها نشستیم گفتیم آیا ما به عنوان وظیفه ای داریم یا نه؟!!🤔 اصلا هیچ نهادی کمکمون نمیکنه، برا هیچ کس هم به فرض مهم نیست. اما ما چی؟! ما هم نمی تونیم کاری کنیم؟! ما هم بشینیم فقط نقد کنیم؟!! اعتراض کنیم که عاقاا وا‌أسفا وا اسلاما... سواحل ما شده اُم‌الفساد؟؟ سهم ما چیه؟!🤔 🔻همین شد که خودمون وارد میدان شدیم 💪💪 حالا امکانات چی چی داریم برا اجرای برنامه؟! فکر کردیم و فکرهای بکر... در ظاهر دیدیم هیچ امکانات و وسیله و بودجه ای برا کار فرهنگی تو ساحل نداریم بعد از چند ساعت تامل و تفکر دیدیم یه چیز خیلی مهمی داریم و ازش بی خبریم🙃 چی بود؟!! لباس .همین عبا وقبا و عمامه بزرگترین آبرو و سرمایه ما👌🙏 گفتیم با همین لباس طلبگی وارد میدون میشیم قدم میزنیم، هیچی هم نمیخواد میریم سمت مردم، سوال شرعی دارند یپرسند مسائل دینی و اعتقادی و هر چی که ما بلد باشیم جواب میدیم 😊 و رفتیم سمت 🔻قاعده رو عوض کردیم .البته عوض که چه عرض کنم یه جورایی کار درست و زمین مونده و اصلی رو انجام دادیم اینکه ما باید بریم سمت مردم ،و رفتیم و شروع کردیم💪💪 و با دوستان خوبم یک دل شدیم و به زدیم😍🤗 🔸کاسبهای ساحل اما همچنان با نگاه طلبکارانه و مزاحم ما رو زیر نظر داشتند 🧐 و تو چند روز اول چندین بار علت حضور ما رو جویا شدند🤔 🔻ولی همچنان باور داشتند که ما از بالا اومدیم و قراره گزارش بدیم 😕🙄 هیچ لبخند و احوال پرسی های گرم ما رو باور نداشتند که عاقا ما خودمون اومدیم و وابسته به جایی نیستیم 💪 ولی فایده نداشت گفتیم عیب نداره... ❗️برا اثبات بعضی از چیزها نیاز نیست دلیل بیاری👌 با عمل باید نشون بدیم که ما مانع کار و کاسبی شما نیستیم❕❗️ باید بگذره و مشخص بشه. فعلا از زبان کاری بر نمیاد🙏 و لذا نگاه های سرد و سخت کاسبان و جت اسکی دارها و اسب سوار ها و... پذیرفتیم و چیزی نگفتیم 🔸برا شروع یه کار جدید طبیعی هم بود که اوایل کمی داشته باشیم اصلا تبلیغ و طلبگی یعنی همین دیگه اگه قرار بود که همه چی گل و بلبل باشه ما هم با سلام و صلوات و حاج آقا بفرما بالااا 🔻یه منبر درجه یک بریم که خیلی هنر نکردیم ما نیومده بودیم که با چهار تا اخم و حرف پشیمون بشیم و بگیم خب دیگه ما مامور به وظیفه ایم تموم بریم خونه هامون.. 🔍ما دنبال یه جریان جدیدی بودیم که قطعا هزینه هایی داشت..... ✏️ @zendeshad
زنده شاد
#فرمول_خوشبختی #دست_نوشت ... 🔻یادمه یه بار تو یه جمعی بودیم و یه مراسمی بود..چندتا شخصیت مهم هم دع
⭕️و اما تحلیل و بررسی این داستان و یه جورایی نتیجه گیری: 🔸ببینید تو این قصه هر سه تا شخصیت آدمهای کم تحمل و کم حوصله ای بودند، خودشونو نساختند و لذا به خاطر رفتار بچه گانشون کل اون مراسم تحت الشعاع قرار گرفته بود 🔻شخصیت اول(گزارش دهنده): ادب و رعایت نکرد ،و یه جورایی خب حرمت مهمان و نداشت .حرکتش درست نبود ....و حتی وقتی مسئول جلسه داشت توجیه میکرد بازم حرف زد و کار و خراب تر کرد... 🔻شخصیت دوم (مهمون جلسه): خب حالا یه شخص نسبتا بی تجربه ای یه چیزی گفت .تو چرا بی خیال نشدی آخه..بزرگتر هم بودی..تا آخر جلسه بهش برخورده بود که بله چرا فلانی همچین حرفی به من زد...کوتاه هم نیومد... 🔻و شخصیت سوم(مسئول جلسه): که از نظر من ایشون هم بی تجربگی کرد چرا؟ چون حالا جلسه داشت تموم می شد..مهمون و گزارش دهنده هر کدوم یه اشتباهی داشتند . شما که مسئول بودی چرا آخر جلسه پشت تریبون دوباره این موضوع و یاد آوری کردی و به هر دو تیکه انداختی. 🔻 : آقا بنا نیست که همیشه همه جا حرف بزنیم .اگر مسئول جلسه حرف نمی زد دعوا ادامه پیدا نمی کرد.. آقای خونه خانم خونه اینقد تو زندگی و ناراحتی هست..بنا نیست ما بابت هر برداشتی که دیگران می کنند به همه جواب بدیم برا همه استدلال بیاریم بریم سراغ همه و بگیم عاقا اون جا حق با من بوده و‌‌‌ ول کنید عاقا...قرار نیست همه رو راضی کنیم ممکنه هر کسی هر فکر بی خودی درباره ما داشته باشه اگه بنا باشه ما به فکر بی خود و بی جهت دیگران اهمیت بدیم شک نکنید باز وارد یه قصه جدیدی میشیم و همین طور ادامه دار میشه... خیلی از اوقات باید به خیلی از چیزها بی خیال بود...‌ باشید....😊 @zendeshad
زنده شاد
#خاطرات_ساحل قسمت شانزدهم این قسمت : داخل پرانتز شماره ۲ 👇👇👇👇👇👇👇👇
قسمت شانزدهم این قسمت : داخل پرانتز شماره ۲ که تا حالا گفته شده و ادامه هم داره مربوط به سال ۹۴ میشه سال اولی که وارد ساحل شدیم .اگر چه خودم سال ۹۳ اجمالا فعالیتی داشتم. اما به تناسب گاهی یه داخل پرانتزی خاطرات رو هم میگم. مثل خاطره شماره ۱۳ خاطره امروز هم از این بابه امروز (۲۴تیر ماه ۹۹) شازدهمین روزیه که بنا بود برنامه داشته باشیم .استان در وضعیت قرمزه و بعضی از شهرهاش هم قرمز اوایل ورود مازندران سفید بود اما به خاطر تعطیلات و ورود حجم بالای ،این استان قرمز شده بود . 🔻این روزها اما شهرهای ساحلی مازندران همچنان پر تردده و شهر هم که بیشترین مسافت و بهترین موقعیت ساحلی رو داره بیشتر از همه مسافر داره 🔺ما هم خب سعی کردیم با رعایت موارد بهداشتی و برنامه های فرهنگی و خودمونو داشته باشیم 🔸یکی از کارهایی که تو این پنج سال انجام دادیم این بود که تلاش کردیم امکانات و مجموعه رو اضافه کنیم 🔹از دوربین و سیستم صوت و میکروفون بی سیم گرفته تا امکاناتی دیگه مثل نور،وسائل نماز و ...امکانات دیگه بخشی رو از کمک های مردمی تهیه کردیم بخشی رو از مسئولین کمک گرفتیم ▪️بخشی رو از جیب دادیم و خلاصه به خودمون متکی شدیم تا برا اجرای برنامه خودمون مستقل باشیم و به این و اون نگیم . 🔺 اما امروز اتفاقی افتاد که حال همه بچه های گروه گرفته شد من ساعت ۶ ساحل بودم . کلید کانکس و نیاورده بودم .منتظر بودم بچه ها بیان در و باز کنند تا وسائل و بیاریم بیرون و برنامه رو اجرا کنیم .نیم ساعت بعد اومد. کلید و انداخت در و باز کنه گفت عه چرا دستگیره در شکسته .اما در قفل بود . 🔺در و باز کرد رفت تو .منم رفتم تو .گفت عه سیستم صوتی کو؟پاور کو؟میکروفون ها کو؟ چی شد؟ پنجره چرا بازه؟ 🔺زنگ زدیم برا که دیروز آخرین نفر ساحل و ترک کردند سید سیستم ها کجان؟یعنی چی کجان؟ سیستم تو کانکس نیست .خبر نداری؟ نه خبر ندارم... 🔺بله...کل سیستم صوتی و چهار تا میکروفون بی سیم و پاور و..هر چی که بود بردند 😕 یه چیزی نزدیک به ۲۵ میلیون تومن الان که این چند خط و نوشتم خودم یه آهی کشیدم.... بله...همینه دیگه ...🙂 زنگ زدیم پلیس و....گفتند ان شاءالله که پیدا میشه و پیگیر خواهیم بود توکل به خدا ... ان شاءالله که پیدا میشه 🔻این موضوع و ننوشتم که شما رو ناراحت کنم نه نوشتم که بگم به هر حال کار فرهنگی و تبلیغی همه مدل سختی به همراه داره اینم یه نوعش ما سعی کردیم حالمون خوب باشه😊 و قطعا هم خوب خواهد بود زندگی جریان داره کار فرهنگی هم ادامه داره بازم میریم بازم ادامه میدیم👌 امسال با اینکه مالی فراوانی داشتیم و داریم از روز دوشنبه تا جمعه برنامه داریم(سالهای قبل از سه شنبه بود تا جمعه ) الانم اگر وسائلمون پیدا نشه بازم ادامه میدیم و باور داریم ....💪💪 @zendeshad
..... 🔻ما آدمها گاهی فکر میکنیم سختی ها و مشکلات تو زندگی حتما باید حل بشه یه سری از قابل حله ،یه سری هم قابل حل نیست،نمیشه عوض کرد،نمیشه تغییر داد 🔻مثلا مگه میشه آدم پدری که ۶۰ /۷۰ سال سن ازش گذشته رو تغییر داد؟ بعد بگیم من با پدرم مشکل دارم قطعا نمیتونی عوضش کنی زن و شوهر ها به سختی همدیگر و تغییر میدن!!! اون وقت فرزند بخواد پدر مادرش و تغییر بده؟ 🔺حتی زن و شوهر هم همین اند گاهی نمیشه یه رفتار و اخلاق و عوض کرد شدنی نیست بعد بیست سال سی سال زندگی که نمیشه عوض کرد به صورت کامل القصه اینکه عاقا اگه قرار بود همه چی عوض بشه و باب میل من و شما باشه که معنی نداشت 🔸یه جاهایی نباید عوض بشه و ببینیم من و تو چیکاره ایم؟ میتونیم تحمل کنیم یا نه؟ پس آدمها قراره کجا بزرگ بشن کجا تربیت بشن؟ کجا رشد کنند؟ رشد و بزرگی تو چی اتفاق میفته؟ تو همین چیز است 🔹ماها فکر میکنیم حتما فقط با چله گیری و ذکر گفتنه نچ...اشتباهه.. رشد تو همین چیزاست 🔻اینکه همسرت یه جاهایی اونی که تو دوست داری نمیشه😐 ولی تو همون شرایط و پذیرفتی و حالت هم خوبه جوری خودتو ساختی که تحمل میکنی که هیچ عین خیالت هم نیست این یعنی رشد کردی بزرگ شدی موفق شدی تو 💪 @zendeshad
📌اگر به من بگویند که یاد گرفتی چیست؟ میگویم است یعنی: +پذیرفتن با تمام سختیهاش +پذیرفتن با تمام نقص هاشون. +پذیرفتن اینکه هست، باید به مسیر ادامه داد. +پذیرفتن اینکه گاهی من هم میکنم. +پذیرفتن اینکه من نیستم. +پذیرفتن اینکه هیچ کس زندگی من نیست. +پذیرفتن اینکه از دیگران نداشتن. داشتن پذیرش توی زندگی یعنی به تمام دعواها و اختلافها. @zendeshad
افکار منفی در ذهن تمام ما در جریان هستند. شما نمی توانید جریان را متوقف کنید. اما نکته این جاست که شما نباید با آوردن این افکار بر زبان، به آن ها زندگی ببخشید. با دوستان خود تماس نگیرید تا به آن ها بگویید که کارها درست پیش نمی روند. مخصوصا در شرایط سخت باید بسیار مراقب باشید، زیرا در این شرایط بسیار وسوسه انگیز است که ناامید شوید و با اطرافیان تان در این رابطه صحبت کنید و بگویید که چقدر شرایط بد است، چقدر گزارش های پزشکی ناامید کننده است. اگر شما به صورت مستمر درباره خود صحبت کنید، به مشکلات قدرت بیشت تری می بخشید و حیات آن ها را طولانی تر می کنید. باید نگرش خود را معکوس کنید. درباره مشکلات صحبت نکنید، بلکه در مورد های الهی صحبت کنید. @zendeshad
🌸خانمهای زندگی دوست سلاااام.. حالتون چطوره😊 یه نکته کاملا کاربردی و دقیق تقدیم شما : به مردان دهید تا صمیمیت فوران کند... خود را حلال بدانید. مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل کند و تایید کنید که تنها او قادر به حل این مسئله است. ❌ به مردان اندرز ندهید... (ادای خانم معلم ها رو در نیارید ، یعنی چی شوهرت ظرفها رو خوب نشسته صداش میزنی بیا اینجا ببینم ، میاریش تو آشپزخونه بعد شوهر بیچاره فکر میکنه الان میخوای ازش تشکر کنی بابت شستن ظرفها ، بشقاب ها رو میاری بهش میگی این چه وضعه ظرف شستنه😐😐 یعنی اصلا نابودش کردی رفت.. بعد بهش میگی اصلا نمیخوام دیگه بشوری...اه اه .کار من و دو برابر کردی 😐... خانمها حاج خانمها ، خواهران بانوان نکنید این کار و.‌‌..) 🔺مردان دوست دارند که مشکلات را به تنهایی حل کنند و اگر به شما چیزی نمیگویند یعنی به تنهایی قادر است موضوع را حل کند و در صورت لزوم با شما در میان میگذارند. با نصیحت نکردن زندگی خود را عاشقانه کنید. ☺️ سکوت مردان را نشکنید... این اشتباه خانمهاست که وقتی مرد ساکت است مدام به سمت آنها میروند و با آنها حرف میزنند. اگر او ساکت است به سکوت نیازمند است و احترام به این سکوت یعنی صمیمیت بیشتر. @zendeshad
از ایستگاه تا انقلاب 🔺پارت اول ساعت ۱۲ ظهر امروز مثل هر روز برای نماز جماعت و سخنرانی از محل کار به سمت میدان حرکت کردم تا سوار اتوبوس شم. .تو مسیر ۵۰۰متری که پیاده به سمت ایستگاه اتوبوس در حال حرکت بودم دیدم یه زن و شوهر نسبتا جوون گوشه خیابون تو سایه ایستاده اند و مشغول خوردن دو عدد ساندویچ به همراه مشکی هستند .من که با دیدن این صحنه هر آنچه را که از نیت روزه داشتم پرید و رفتم سمت آقاهه. گفتم آقاهه سلام خوبی؟ خدا قوت .گفت مخلصتم حاجی .بفرما ساندویچ گفتم نوش جان.مسافری نه ؟ نه حاجی چطور، گفتم هیچی همین طور ..گفتم نمیدونم یه چیزی در گوشت بگم؟ گفت بگو حاجی ..گفتم شاید یادت رفته ماه رمضونه و مردم ان ..حالا به هر دلیلی روزه نداری بهتره یه جایی غذا بخوری که بقیه نبیینند. گفت اخ حاجی به مولا راست میگی. چشم حواسم نبود 🔻پارت دوم: دویست متر جلو تر دیدم باز یه جوونی تنها ایستاده چه جور داره بستنی لیس میزنه و تو یه دستش هم آب معدنی خنک ،گفتم ای خدا..اخه با روح و روان ما چرا بازی میکنید گفتم سلام جوون گفت علیک و چپ چپ نگام کرد .گفتم خسته راهی احتمالا عذری داری که روزه نداری و مشغول بستنی خوردنی اگه یه گوشه بری که کسی نبینه بهتره گفت میخورم و یه آب هم روش . سال شما مال مردم و خوردید یه روز هم ما داریم بستنی میخوریم حرفیه؟؟ وبه شما هم ربطی نداره ... دیگه وقت و گپ و گفت اضافی نبود فقط بهش گفتم اینکه مشکلت با و اعتراضی که داری و سر خدا داری خالی میکنی شاید جالب نباشه و رفتم.. 🔺پارت سوم: دم ایستگاه اتوبوس منتظر اتوبوس بودم که یه جوون شیرین عقل اومد کنار من و گفت حاج آقا زن میخوام؟ گفتم به سلامتی. گفت برام زن پیدا کن با این خصوصیت: با حجاب زیبا بدون هیچ عیب و ایراد ظاهری و مهم تر از همه پول دار باشه چندین بار هم تاکید کرد که حاج آقا هر چه زودتر فقط انجام بشه و... منم نگاش کردم و گفتم ببینم چی میشه حالا...گفت حاجی کی بیام ؟ فردا بیام خوبه؟ گفت عجله هم خوب نیستاااا برو حالا چشم... 🔺پارت چهارم : پس از نماز و منبر از هلال احمر مرکزی در حال رد شدن بودم که پیر زنی رو دیدم با عصا داشت میرفت سمت داروخانه تا منو دید عصا رو گرفت بالا با حالت عصبانی،عصا رو یه چرخی داد و با زبان بی زبانی گفت نفس کش و منم تو دلم گفتم یا مکه مکرمه الانه که بزنه ...دیدم نه خدا بخیر کرد .نمیدونم میخواست زهر چشم بگیره چی بود قصه..الله اعلم.. یا شایدم اونم فکر میکرد اقتصادی این روزا زیر سر منه و.... 🔻پارت پنجم : سوار اتوبوس شدم که برگردم محل کار و سمت . وسط اتوبوس ایستاده بودم یه خانمی اومد سمت من و گفت حاج آقا میشه یه دعا بنویسی شوهرم به من بیشتر محبت کنه ؟ حالا شما فکر کن تو اتوبوس ، هم دارن نگاه میکنن من چی بگم اخه .دعا بده برا جلب شوهر یعنی چی؟ گفتم خواهر دو تا نکته : اولا شما وظیفه درست خودتو انجام بده ،خدا خودش محبت ایجاد میکنه ثانیا حالا دنبال دعا و‌‌‌..هستی تو مفاتیح یه سری دعاهای خوب هست اونا رو بخونید همراه با عمل گفت حاج آقا اونا ن یه دعا که معجزه کنه شوهرم عاشق من بشه و...من شانس ندارم و...از این حرفها گفتم اخه عشق و محبت که به شانس نیست نمیخواد، معجزه زندگی خودتون هستید و ...خلاصه رسیدیم به ایستگاه پایانی یعنی میدون انقلاب تا از اتوبوس پیاده شدم دیدم یه آقایی رو کرد بهم گفت و الهی ریشه تون بسوزه گفتم نگران نباش ریشه ما ضد حریقه، سوختنی نیست .. 🔺تو فکر و خیال بودم که دیدم یه جوون گفت حاجی موتور؟ گفتم نه مسیرم نزدیکه پیاده میرم گفت سید بیا بشین میخوام برسونمت ما به شما خیلی داریم، بیا حاجی... یکی دو دقیقه ای نشد که رسیدیم و گفت حاجی دنبال ؟ گفتم یا خدا انقلاب چی؟ انقلاب داشتیم نکنه تو میخوای بشی پسران انقلاب..گفت ن حاجی. انقلاب روح.. کمکم کن .... ۱۴۰۰/۲/۵ @zendeshad
کم حرفی را به حساب بی توجهی نگذارید. یک زن دوست دارد شوهرش همه ی چیزهای ریز و درشت را برایش تعریف کند و وی را در جریان تمام قرار دهد و وی هم سنگ صبور همسرش باشد. گاهی حتی هنگامی که بخاطر مشکلات مالی وکاری و … کم تر حرف می زنند، به این فکر می افتند که او حتماً کس دیگری غیر از من را پیدا کرده تا پای صحبت ها و درد دل هایش بنشیند. به جای این حرف ها و خیال پردازی ها، این حقیقت را قبول کنید که اکثر مرد ها مایل نیستند مشغله های فکری شان را با همسر خویش درمیان بگذارند؛ زیرا می ترسند وی را دچار نگرانی و اضطراب کنند. بعلاوه زیرا مطمئن هستند از عهده ی حل مشکل برمی آیند، فکر می کنند تا آن وقت نباید به همسرشان چیزی بگویند. @zendeshad
" را طــلاق ندهیــد.....!" 🌸 این یعنی اینکه خودتون رو از خوشی‌های دنیا و زندگی محروم نکنید در مقابل تسلیم نشوید و زانوی غم بغل نگیرید. 🌸 خودتون رو دوست داشته باشید و به خودتون و خواسته‌هاتون احترام بذارید. بهترین پشتیبان و حافظ و حمایت کنند شما خدای مهربان است. 🌸 از هیچ کس توقعی نداشته باشید که جز دلگیری پیامدی به همراه ندارد. یادتان باشد که شاید کسی هم از شما توقعی داردو شما نمی‌دانید! @zendeshad
💠 وقتی با همسرتون میرید تفریح؛ تا جایی که ممکنه از صحبت نکنید. 💠 بذارید اون چند ساعتی که برای اومديد بیرون، فقط صرف در کنار هم بودن و دور شدن از استرس باشه. @zendeshad
💠 وقتی با همسرتون میرید تفریح؛ تا جایی که ممکنه از صحبت نکنید. 💠 بذارید اون چند ساعتی که برای اومديد بیرون، فقط صرف در کنار هم بودن و دور شدن از استرس باشه. 🍃🌸 @zendeshad
🌸 💖آقای محترم خانه❗️ وقتی به خانه برمی‌گردید از همسرتان بپرسید که آیا روز خوبی را پشت سر گذاشته یا نه❓❗️ به حرف‌هایش توجه کنید، اما در مورد کارهایش نکنید. با او همدردی کنید. 💖خانم محترم خانه❗️ حتماً هنگام ورود همسرتان به خانه لبخند به لب داشته باشید، حتی اگر کوهی از بر دوشتان سنگینی می‌کند. اصلاً خوب نیست که موقع ورود همسرتان به تلویزیون چسبیده باشید و یا در آشپزخانه پنهان شده باشید❗️ 🍃🌸 @zendeshad