eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯پنج شنبه است 🌸یاد کنیم از گذشتگان 🕯كه جايشان هميشه 🌸در كنار ما خالیست 🕯برای شادی روح آنها 🌸فاتحه و آیه‌ای از قرآن بخوانیم جایگاه رفتگان تان بهشت 🙏🌸
🔘 داستان کوتاه @zibastory دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید : میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ یک دفعه کلاس از خنده ترکید ... بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی . او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند . او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم . پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت: برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟ همسرم جواب داد :من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم . و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید. تئودور داستایوفسکی عظمت در دیدن نیست عظمت در چگونگی دیدن است🍀 ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 داستان ملاقات احمد بن اسحاق قمی با امام زمان علیه السلام! 🎙 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی @zibastory
🔆جسارت به سادات در سال 1229 ه‍ ق يكى از تحصيلداران دولت از سيد تنگدستى مطالبه وجه ديوانى (ماليات ) مينمود. سيد هر چه سوگند ياد كرد و اظهار تنگدستى و پريشانى ميكرد اثرى در قلب آنمرد نبخشيده و بر سختگيرى و فشار خود ميافزود، چون از اظهار عجز و بيچارگى خود بهره اى نيافت . گفت چند روزى مهلت بده تا خدا چاره ئى بسازد و از جدم رسول خدا شرم كن . تحصيلدار گفت اگر جد تو كارسازى ميكند و ميتواند، يا شر مرا از سر تو دفع كند و يا حاجت ترا روا سازد آنگاه ضامنى از سيد گرفت و گفت اگر براى ساعت اول فردا صبح وجه را حاضر نكردى نجاست بحلق تو خواهم ريخت و بگو بجدت هر چه مى تواند بكند. تحصيلدار شب بخانه خود مراجعت كرد و براى خوابيدن بپشت بام رفت . نصف شب بقصد ادرار كردن از جاى برخاست و چون هوا تاريك بود پاى بر ناودان گذاشت و با ناودان بزمين آمد تصادفا در زير ناودان چاه مستراح بود. مرد تحصيلدار در همان خلوت شب بچاه سرنگون شد و از اين قضيه در آن نيمه شب هيچ كس آگاهى نيافت روز كه شد از او جستجو كردند. پس از تفحص فراوان او را در چاه مستراح يافتند كه سرش تا نزديك ناف در نجاست فرو رفته و آنقدر نجاست بحلق او وارد گرديده كه شكمش ورم كرده و خفه شده بود. خزائن نراقى 📚داستانها و پندها (جلد اول)، مصطفی زمانی وجدانی @zibastory
حکایت 🔆شیر ناصرالدین شاه ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت. به شاه خبر دادند که چه نشسته‌ای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را می‌دزدد. شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را می‌دزدیدند، دل و جگر ش را هم می‌خوردند. شاه خبردار شد و یکی از درباری‌ها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمی‌داشت. پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد می‌میرد.» جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساخته‌اند و همه اندام‌های گوسفند را می‌برند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش می‌ماند. ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: «اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.» @zibastory
@zibastory شوهرم تعریف میکرد که یه روز که میره سر پروژه ساختمانی وقتی داشته بر می گشته وسط راه میبینه گوشیش جلوی ماشین نیست (چون همیشه میگذاره جلوی ماشین) خلاصه گوشی را از جیبش در میاره زنگ میزنه به همکارش که گوشیم را جاگذاشتم ببین اونجا هست همکارشم میگرده و زنگ شوهرم میزنه که نه این جاها نبود،گشتم ولی نیست وخداحافظی می کنه وشوهرم وقتی صحبتش تموم میشه گوشی را میزاره جلوی ماشین و بعد از چند لحظه که چشمش به گوشی می افته از خنده می پکه که چقدر گیجه باگوشیش زنگ زده و همکارش دیگه چقدر گیج تر به گوشی شوهرم زنگ زده که پیداش نکرده،بله شوهرم میگه سوتی نیست اینا از بس زحمت میکشم دیگه اعصاب نمیمونه برامون😂 خداقوت
@zibastory سلام به همگی✋ آقا این شوهر عزیز بنده بچگی خیلی شر و شیطون بوده، تعریف میکنه موقعی که بچه بودن یه آقایی میومده تو روستاشون حلواحاجی(نمیدونم خوردین یا نه)میفروخته و در مقابل دمپایی کهنه میگرفته،این شوهر ماهم سر ظهر بوده میره حیاط خونشون و میگرده دمپایی پیدا نمیکنه،میره خونه عموش اینا میبینه کلی دمپایی دارن که نو هم بودن و مال عمو و بچه هاش بودن(خانواده پرجمعیتی هم بودن👨‍👩‍👧‍👦) و استفاده میکردن ،اینم یه جوری که کسی متوجه نشه همه رو برمیداره میده به اون آقا و حلواحاجی میخره و 😋غروب که میشه این آقای حلوافروش اتفاقی میره خونه ی عموئه برا خوردن چایی و عصرونه(اونموقع در خونه ها به روی همه باز بود) صابخونه که عموی شوهر ما باشه،هی یه نگاه به مرده میندازه و یه نگاه به بارش 🤔بهش میگه اینا دمپاییای ماس،آقاهه هم میگه نه بابا یه پسری اورد به جاش کلی حلواحاجی بش دادم،آدرس که میده شوهر ما لو میره و بقیه ماجرا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹. روزی امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام برای نماز به مسجد رفتند. به غلامی که در کنار در مسجد بود فرمودند: این مرکب مرا نگه دار تا برگردم. بعد از رفتن حضرت ، غلام افسار را دزدید و فرار کرد. امیرالمؤمنین در حالی که دو درهم در دست داشتند تا به عنوان حق الزحمه به مرد بدهند از مسجد بیرون آمدند. چون دیدند مرد رفته و لجام را نیز برده دو درهم را به غلامی دادند تا از بازار افساری بخرد. غلام رفت و در بازار افسار سرقت شده را یافت که مرد آن را به دو درهم فروخته بود. دو درهم را داد و افسار را گرفت و نزد حضرت آورد. حضرت فرمودند : انسان بر اثر عجله ، روزی حلال را بر خودش حرام می کند؛ در صورتی که با عجله نمیتوان روزی را زیاد کرد! 🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 امام (علیه السلام) در زمان حکومتش چگونه و برچه مبنایی داوری و قضاوت می کند❓ 🔻 پاسخ: همه پيامبران الهى وامامان بزرگوار عليهم السلام، موظف بودند که ميان مردم بر اساس شواهد وقوانين داورى کنند، ومبناى داورى خود را (بينه) قرار دهند، وبه عبارتى حکم به ظاهر کنند. اما در زمان حضرت داود (عليه السلام) استثنايى پيدا شد. داود نبى (عليه السلام) از خداوند مسئلت نمود که حق را آنچنان که هست بر او بنماياند، خداوند متعال فرمود: تو نمى توانى آن را طاقت بياورى. داود (عليه السلام) در خواهش خويش اصرار ورزيد، تا حق تعالى او را بر حقايق اوضاع آگاه ساخت، روزى مردى براى مرافعه به محضر حضرت داود آمده وعرض کرد که اين مرد اموال مرا به زور گرفته است. خداوند حضرت داود (عليه السلام) را آگاه ساخت که اين شاکى، پدر مورد شکايت خود را کشته واموالش را دزديده است. آن حضرت دستور داد تا شاکى را به عنوان قصاص کشتند واموالش را گرفته، وبه شخص مورد شکايت دادند. اين نوع داورى بر مردم گران آمد، همه جا مسائلى مطرح شد که بر داود سخت آمد، ولذا از خداوند متعال مسئلت نمود که اين نوع داورى را از او بگيرد، خداوند تعالى فرمود: در ميان آنها بر اساس بينات وشواهد داورى کن واز آنها بخواه که به نام من سوگند ياد کنند. واما در عصر مهدى موعود (عجل الله فرجه)، از آنجايى که عقلها کامل شده وفساد از روى زمين برچيده مى شود، ودر برابر قدرت با عظمت آن امام همام کسى جرات سمپاشى ونفاق افکنى پيدا نمى کند، آن حضرت بر اساس واقع قضاوت مى کند واز طرفين دعوا، شاهد ويا قسم مطالبه نمى کند. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند: وقتى که قائم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) قيام کند به حکم داود حکم مى فرمايد وگواه وشاهدى نمى خواهد. ودر حديث ديگرى چنين مى فرمايد: (هنگامى که قائم ما قيام کند، حکومت را بر اساس عدالت قرار مى دهد، وظلم وجور در دوران او برچيده مى شود، وجاده ها در پرتو وجودش امن وامان مى گردد، وزمين برکاتش را خارج مى سازد وهر حقى به صاحبش مى رسد، ودر ميان مردم همانند داود ومحمد (صلى الله عليه وآله وسلم) داورى مى کند...). (2) 🔹 با توجه به دو روايت مذکور، داورى کردن امام زمان (عجل الله فرجه) بر طبق قانون دادرسى حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) وقانون داد رسى داود (عليه السلام) گويا اشاره به اين نکته لطيف دارند که آن حضرت هم از موازين ظاهرى دادرسى اسلامى، همچون (اقرار وگواهى گواهان) استفاده مى کند؛ وهم از راههاى روانى وعلمى، براى کشف مجرمان اصلى، آنچنان که پاره اى از نمونه هاى آن در عصر داود (عليه السلام) نقل شده است. ✨ ضمن اينکه در دوران آن جنابت به موازات پيشرفت علوم وتکنيک وصنعت آن قدر وسايل کشف جرم تکامل مى يابد که کمتر مجرمى خواهد توانست ردپايى که با آن شناخته شود، از خود به جا نگذارد. 📚 پي نوشته ها : 📙 (1) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 7، ص 111. 📕 (2) بحار الانوار، ج 13، چاپ قديم، به نقل از کتاب انقلابى بزرگ، ص 300. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💟این متن را نگه دارید و بخونید خیلی مواقع به دردتون میخوره! @zibastory 🌸🍃سوره یونس برای بچه دار شدن. 🍃🌺سوره مجادله برای برای مهر و محبت همسرو معامله. 🌸🍃سوره مزمل برای مهر و محبت. 🍃🌸سوره اسرا برای شفای مریض و بهانه گیری. 🌺🍃سوره نمل برای شفا مریض و برآوردن هر حاجتی. 🍃🌸سوره احزاب برای گشایش بخت. 🌸🍃سوره حشر برای آرامش در زندگی. 🍃🌺سوره حجرات برای زیاد شدن مال. 🌸🍃سوره جمعه برای پیدا شدن مال. 🍃🌸سوره طور برای پایدار بودن و برگشت مال. 🌺🍃سوره حجر برای برکت مال. 🍃🌸سوره تغابن برای ادای قرض. 🌸🍃سوره حج برای کامل شدن دین. 🍃🌺سوره مریم برای هدایت دختران. 🌸🍃سوره محمد برای اخلاق. 🍃🌸سوره اعلی برای هدایت جوانان. 🌺🍃سوره ن والقلم برای آسان شدن و درس خواندن. 🍃🌸سوره جن برای وسوسه. 🌸🍃سوره فتح برای گشایش کار. 🍃🌺سوره کهف برای بیدار شدن. 🌸🍃سوره حدید برای محکم شدن و آرامش بدن. 🍃🌸سوره انبیا برای رها شدن از بند و گرفتاری. 🌺🍃سوره مومنون برای به راه راست رفتن. 🍃🌸سوره صف برای فتح و پیروزی. 🌸🍃سوره یوسف برای عظمت و بزرگی. لطفا به کسانی هم که گرفتاری دارن متن را بدین. شاید گرهی از کار کسی باز بشه و به ما هم دعا کنه💖🌺 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثر صلوات بر حضرت زهرا سلام الله علیها حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory 🍃🤍توی زندگیت اگه به بن بست خوردی... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃@zibastory عالمی را پرسیدند: خوب بودن را کدام روز بهتر است؟ عالم فرمود: یک روز قبل از مرگ! دیگران حیران شدند و گفتند: ولی زمان مرگ را هیچکس نمیداند! عالم فرمود: پس هر روز زندگی را روز آخر فکر کن و خوب باش شاید فردایی نباشد! @zibastory •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
45.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 چرا حجاب؟ پاسخ بانوی مسلمان امریکایی 🔻سخنرانی بانو امینه اسلمی مستبصر آمریکایی در مورد چرایی رعایت حجاب توسط زنان مسلمان . 🔸او معتقد است که بر اساس قرآن رعایت حجاب اسلامی نشانگر شخصیت صادق یک زن مسلمان است. 🔸همچنین یک بانوی مسلمان به این وسیله به مردان می فهماند که بازیچه نیست. @zibastory
🔴 تـنــوع اسـتیـکـر هـات کمه ؟؟ ☹😱 دنبال استیکرهای خاص میگردی؟؟؟ بزن رو لینک زیر👇 @kolbesticker یه عــالمـه استیـکرهای خـاص و تک اینجاست👆😍 ♥ استـیــکر های روزانه مذهبــی و منـاسـبـتی ♥ استیـکـر طــنـز امـتـحـانــات ♥ استیـکـر فـانـتـزی، عاشقانه و مناسبتی ♥ استیـکـر برنامه های تلویزیونی جناب خان ، پایتخت و نون خ و ... همه و همه تو اینجا @kolbesticker @kolbesticker سفارش استیکرهای خاص ویژه خودتون💯😍
🔆چشم پوشى بهرام بهرام ، روزى بعزم شكار با گروهى از رجال به خارج شهر رفت و از دور شكارى را ديد. براى آنكه خود آنرا به تنهائى صيد كند مركب تاخت ، مقدار زيادى راه پيمود و از همراهان دور ماند. چوپانى را ديد كه زير درختى نشسته است پياده شد، به او گفت اسب مرا نگاهدار تا ادرار كنم چوپان عنان اسب را بدست گفت و بهرام به كنارى رفت . تسمه هاى دهنه اسب بهرام با قطعاتى از طلا آراسته بود، مشاهده طلاها حس طمع را در نهاد چوپان تهيدست بيدار كرد، بفكر افتاد چيزى از آنها را بربايد و به زندگى خود بهبود بخشد كاردى را كه با خود داشت بيرون آورد و با عجله قسمتى از طلاهاى اطراف دهنه را جدا كرد. بهرام از دور نگاهى كرد، به عمل چوپان پى برد ولى فورا روى گردانيد، سر بزير افكند و نشستن خود را طول داد تا مرد چوپان هر چه ميخواهد بردارد، سپس از جا حركت كرد در حالى كه دست روى چشم گذارده بود به چوپان گفت اسبم را نزديك بياور غبار به چشمم رفته و نميتوانم آنرا باز كنم . چوپان اسب را پيش آورد بهرام سوار شد و بهمراهان پيوست و فورا مسؤل اسبها را احضار نمود و به وى گفت قسمتى از طلاهاى اطراف دهنه اسب را در بيابان بخشيده ام ، به احدى گمان بد مبر و كسى را در اين كار متهم مكن . 📚المستطرف ، جلد 1، صفحه 116
🔆جاسوس در لباس دين در ايامى كه مسلم بن عقيل به نمايندگى حضرت حسين بن على عليهما السلام در كوفه بود و بنام آنحضرت از مردم بيعت ميگرفت عبيدالله بن زياد، بسمت استاندار، از طرف يزيد وارد آن شهر شد و فعاليت خود را براى درهم كوبيدن نهضت شيعيان آغاز نمود. مسلم بن عقيل روى مصلحت انديشى خانه مختار را كه مركز علنى فعاليتش بود ترك گفت و پنهانى در منزل هانى بن عروه مستقر گرديد و بخواص شعيان خاطر نشان ساخت كه اين محل را مكتوم نگاهدارند و آمد و رفتشان در آنجا دور از چشم مردم باشد. عبيدالله براى آنكه از محل اختفاى مسلم آگاه گردد مرد محيل و مكارم بنام ((معقل )) را احضار نمود، سه هزار درهم به وى پول داد و او را موظف نمود جستجو كند، بعضى از اصحاب مسلم بن عقيل را بشناسد، با آنان تماس بگيرد خود را از شيعيان اهل بيت قلمداد نمايد، و اين مبلغ را بعنوان خريد اسلحه در اختيارشان بگذارد. پس از آنكه اطمينانشان را جلب نمود خواستار ملاقات مسلم گردد و برنامه كار آنانرا گزارش نمايد. معقل دستور عبيدالله را بموقع اجراء گردد و مسلم بن عوسجه را كه يكى از دوستداران اهل بيت عليهم السلام بود شناسائى كرد. اولين بار او را در مسجد در حال نماز ملاقات نمود كنارش نشست پس از آنكه نماز را تمام كرد پيش آمد و گفت من از اهل شام و محب خاندان پيغمبرم و سه هزار درهم با خود دارم . شنيده ام مردى از طرف حضرت حسين عليه السلام به اين شهر آمده و براى آنحضرت از مردم بيعت ميگيرد، محل او را نميدانم و كسى را هم نميشناسم كه مرا به وى راهنمائى كند. هم اكنون كه در مسجد بودم بعضى به شما اشاره كردند و گفتند اين شخص از وضع شيعيان اهل بيت آگاه است نزد شما آمده ام اين مبلغ را براى خريد اسلحه بگيرى و مرا نزد فرستاده حضرت حسين عليه السلام ببرى . سپس گفت من از برادران صميمى شما هستم و براى آنكه مطمئن شوى و بدانى كه راست ميگويم ميتوانى قبل از ملاقات آنحضرت از من بيعت بگيرى . معقل ، آنچنان گرم و نافذ سخن گفت كه مسلم بن عوسجه اظهاراتش را باور كرد، از ديدنش ابراز مسرت نمود، و خداى را شكر گفت . آنگاه از وى بيعت گرفت و او را متعهد و ملتزم نمود كه اين راز پنهان نگاهدارد و توصيه كرد چند روزى در منزلم رفت و آمد كن تا در فرصت مناسب براى تو استجازه كنم . بوعده خود وفا كرد، اجازه ملاقات گرفت ، و معقل در موعد مقرر حضور يافت . مسلم از وى براى حضرت حسين عليه السلام بيعت گرفت و به ابوثمامه صائدى كه متصدى امور مالى مسلم بود دستور داد سه هزار درهم را دريافت نمايد. اين عنصر خائن و اين جاسوس كثيف هر روز پيش از همه بحضور مسلم ميرفت و بعد از همه مجلس را ترك ميگفت و با رفت و آمدهاى متوالى و حضور ممتد در مجلس آنحضرت ، دوستان حسين عليه السلام را در كوفه شناخت ، به اسرارشان پى برد، از برنامه كارشان آگاه گرديد، و هر روز اطلاعاتى را كه كسب ميكرد به عبيدالله گزارش ميداد. 📚ارشاد مفيد، صفحه 189
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🔆رياكار چادرنشينى مسلمان بشهر آمد داخل مسجد شد، ديد مردى با خشوع نماز ميگذارد. توجهش به وى معطوف گرديد. پس از نماز به او گفت چه خوب نماز ميخواندى ، جواب داد علاوه بر نماز، روزه هم دارم و اجر نمازگزار صائم دو برابر نمازگزار غير صائم است . مرد اعرابى كه مجذوب او شده بود گفت در شهر كارى دارم كه بايد آنرا انجام دهم ، بر من منت بگذار و قبول كن كه شترم را نزد شما بگذارم تا بروم و برگردم . او پذيرفت و چادرنشين با اطمينان خاطر شتر را به وى سپرد و از پى كار خود رفت . نمازگزار رياكار با دور شدن اعرابى بر شتر نشست و با سرعت آن محل را ترك گفت . پس از ساعتى مرد چادرنشين برگشت ولى نه از نمازگزار اثرى ديد و نه از شتر. در اطراف و نواحى مسجد جستجو كرد، نتيجه اى نگرفت . بيچاره سخت ناراحت و متاثر گرديد و يك شعر گفت كه مفادش اين بود: نمازش بشگفتم آورد و روزه اش مجذوبم ساخت ، اما نمازگزار روزه دار ناقه جوانم را با سرعت راند و برد. 📚لئالى الاخبار، صفحه 330
🌸با توکل به اسم الله ✨روزمون را آغاز میکنیم 🌸براتون هفته ای عالی ✨پراز لطف و رحمت الهی 🌸پراز خیر و برکت و سلامتی ✨به دور از غصه و غم آرزومندم 🌸شروع هـفته تون پرازبهترینها ✨الهــی بــه امیـد تـــو
🍃🌷هفته جدید را آغاز میکنیم با ذکر پرنور و برکت صلوات بر حضرت محمد ص و خاندان مطهرش 🌷🍃 🍃 🌷الّلهُمَّ 🍃🌼صلّ 🍃 🌷علْی 🍃 🌼محَمَّد 🍃 🌷وآلَ 🍃 🌼محَمَّدٍ 🍃 🌷وعَجِّل 🍃🌼 فرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برخيز كـہ شب گذشت وخورشيد دميد☀️ 🌸سر زد ز افق تلاءلو عشق و اميـد💕 🌸عطر گل و شرم لالـہ و چَـہ چَـہ مرغ🕊 🌸فــــرياد كند كـہ پيك اميد رسيــــد🌸🍃
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️کلّ آب اقیانوس هم ... نمی‌تواند یک قایق را غرق کند ، مگر اینکه در آن رخنه کند ... انسانهای منفی دنیا هم ... قادر نیستند شما را تحقیر کنند ، مگر اینکه بگذارید به درونتان وارد شوند ... ! - در آستانه سال نو، در بحث ها و گفتگوهايى كه بار منفى و صحبت از ركود! و كسادى! است ، شركت نكنيد. هر جا رفتيد، سفير عشق و اميد باشيد. بگذاريد هستى ، پاسخ انتظار هوشمندانه شما را در جهت دريافت فراوانى، با فركانس مثبت از طرف خودتان،را بدهد. اجازه ندهيد يأس و ترس ديگران به شما سرايت كند، هر جا سخنى از نااميدى بود، شما با لبخندى آن جملات را تغيير دهيد. خدا، پاسخ اميدواران را مى دهد.
💠حضرت بقیةالله عجل‌الله‌تعالی‌فرجه: @zibastory اگر شيعيان ما (به تعهدشان بولایت و امامت ما) وفادار بودند، هرگز ملاقات ما با آنها به تأخير نمى‌افتاد و(با فرج و ظهور) ديدار با ما براى آنها به دست می‌آمد هیچ‌چيزى به جز كارهاى ناشايست شیعیان، ما را از ايشان دور نمی‌سازد 📚بحارالانوار ج۵۳ص۱۷۷ آنکه از شرم گنه باید کند غیبت منم تو چرا جور گنهکاران عالم میکشی
💠غرور @zibastory فرشتگان نگهبان بر روی زمین برای خداوند از مردی بنام اولینوس که در امپراتوری قدیم روم زندگی می کرد خبری بردند به این مضمون که اولینوس مهربان در همه 47 سال زندگیش نه به کسی بد کرده و نه هیچ گاه نا امید و گرسنه ای را از خود رانده است او آنقدر خوب اس که تقاضا می کنیم او را قدرتی مافوق انسانهای دیگر عطا کنید......پروردگار پذیرفت و فرشته ها به سراغ مرد رفتند و به او مژده دادند که:اگر بخواهی صاحب قدرت شفا دادن خواهی شد.اما اولینوس نپذیرفت: -نه....این قدرت را خداوند باید داشته باشد که بر تقدیر انسانها نیز آگاه است ! فرشته ها گفتند :-آیا می خواهی کلام سحر انگیز به تو عطا شود تا گناهکاران را به راه راست هدایت کنی؟اولینوس باز هم مخالفت کرد.من در آن اندازه نیستم که وظیفه پیامبران بر دوشم باشد! فرشته ها با ناراحتی گفتند: -اما تو نباید رد احسان کنی لااقل چیزی از خدا بخواه تا ما پیغام تو را برسانیم. اولینوس فکری کرد و گفت: -از خداوند می خواهم واسطه برکات او باشم بی آنکه خود مطلع شوم چرا که می ترسم دچار غرور و خود پسندی گردم.فرشته ها رفتند و برگشتند و گفتند:خواسته ات براورده شد اما چون قرار گذاشتی خودت هم ندانی چیزی از ما نخواهی شنید! اولینوس شکر گذاری کرد و رفت.از آن پس و به امر خداوند از هر کجا که اولینوس مهربان رد می شد به فاصله چند دقیقه بیماران شفا می یافتند و زمین حاصلخیز می شد و....... اما اولینوس هرگز دچار غرور نشد! ✅(حضرت علی(ع)می فرمایند: خودپسندی مانع افزایش کمال معنوی و سد راه رشد انسانی است.) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسامی‌طبقات‌بهشت📺🎥 @zibastory •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☘️ حدیث قدسی: ❤️اگر بنده‌ی من یک قدم به سوی من بیاید، من ده‌ها قدم به سوی او می‌روم... و هر که آهسته سوی من آید، من شتابان به سویش می‌روم...💞😔 . 📚کنزالعمال‌،ح1133 . 💞 خدا رو شکر که خدای ما تویی...🙏💞 @zibastory الحمدلله رب العالمین •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎عبادت عاشقانه @zibastory 💫خواب مرحوم آیت الله مرعشی نجفی در مورد نماز شیخ ارده شیره 🤲نمازی که میخونی اگه توش منم منم‌نباشه و خالصانه باشه ارزشش خیلی بیشتره. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♦️فردی به حکیمی گفت خبر داری که فلانی درباره ات چقدرغیبت کرده؟ حکیم گفت:اوتیری رابه سویم پرتاب کرد که به من نرسید تو چرا آن را برداشتی و در قلبم فروکردی 🔹سبب نقل کینه هاودشمنی هانباشیم @zibastory •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
برای اندکی نان پیش هر کسی سر خم کنند 📕در بحار ج 77ص369 روایتی از پیامبر(ص) وجود دارد که در اواخر عمر خود خطاب به یاران و اصحاب خود فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند. نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند. بازرگانان و کاسبان، رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان آراسته کنند. @zibastory •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•