eitaa logo
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.4هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
10.1هزار ویدیو
611 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر تبادل تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💐🍃🌿🌸🍃🌼🍃🌾 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌟✨🌟✨🌟✨ #ستاره_طارق_چیست؟ ‌ آیا #طارق #
💐🍃🌿🌸🍃🌼🍃🌾 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 @zohoreshgh ❣﷽❣ ؟ 5⃣ ؟ چرا در زمان وقوع زلزله، رعد و برق شدید، کسوف، خسوف یا ترس از وقایع طبیعی هولناک، نماز آیات بر ما واجب می شود؟ علّت نماز و سجده چیست؟ می فرمایند: وقتی صدای صیحه را حس کردید، سجده کرده و ذکر «سبحان القدّوس سبحان القدّوس ربنّا القدّوس» را بگویید. می دانیم که بهترین و زیباترین حالت انسان در نزد پروردگار جهانیان، سجده است؛ امّا سجده چه ارتباطی با عبور ستاره دنباله دار دارد؟ حالت سجده، بهترین حالت برای جلوگیری از بیهوشی و مرگ در موقع خوف شدید است و این امر اثبات شده است. در هنگام خوف شدید تغییراتی در جسم انسان صورت می گیرد، مثل: عرق کردن، لرزش بدن و تغییراتی نیز در باطن جسم صورت می گیرد که عبارت است از: ترشّح هورمون های مختلف، از جمله آدرنالین، که موجب بسته شدن رگ های خونی و جریان خون در بدن می شود و خصوصاً در مناطق بالاتر بدن مثل سر، موجب می شود خون به مغز نرسد. میزان هورمون بستگی به میزان ترس و خوف دارد و در حالت ترس شدید، به طور کلّی مانع رسیدن خون به مغز شده که در نتیجه احساس سرگیجه و سپس بیهوشی و در نهایت سکته مغزی و اغماء و مرگ خواهد شد. اگر انسان در این وضعیّت در حالت سجده باشد، مغز پایین تر از سطح قلب قرار خواهد گرفت و همین طور سایر اعضای بدن در حالت ارتفاع کمتر از قلب قرار گرفته و خون با فشار بیشتر به همه اعضای بدن و از جمله مغز می رسد و چون سر پایین تر از اعضای بدن قرار دارد، خون با فشار به مغز می رسد و مانع از بسته شدن رگ های مغز در اثر تنگی عروق خواهد شد و در نهایت مانع از بیهوشی و اغماء و مرگ مغزی می گردد. بنابراین تنها راه مصونیت در حالت ترس شدید، سجده است و این نماز و سجده تنها از سنّت های اسلامی و از معجزات پیامبر اعظم(ص) است. ضمن اینکه یاد خدا و تمرکز بر ذکر، موجب آرامش انسان می گردد؛ «الا بذکر الله تطمئنّ القلوب» و از ترشّح هورمون های اضافی در بدن جلوگیری می کند و جریان خون را به حالت عادّی باز می گرداند. هنگام سجده همچنین بارهای الکترو مغناطیسی جمع شده در بدن، دفع می گردد. همان طور که ذکر شد، نزدیک شدن ستاره دنباله دار با شدّت و سرعتی زیاد، امواج الکترومغناطیسی زیادی را تولید می کند که حالت سجده به دفع این امواج به زمین و تخلیه جسم از آن کمک می کند. شدّت این امواج به حدّی است که همه دستگاه های الکتریکی و کامپیوتری را از کار می اندازد. در حالت عادّی، روزانه ما مقداری از این امواج الکترومغناطیس را از محیط دریافت می کنیم که بر سلول های جسم تأثیر گذاشته و موجب سردرد و بیماری های دیگر می گردد. تخلیه این امواج از بدن تنها با سجده بر روی زمین ممکن است و آن هم به طریق صحیح و تماس هفت نقطه بدن با زمین. به همین دلیل گفته شده، در هنگام صیحه که بیشترین امواج الکترو مغناطیس وارد فضا می شود، سجده کنید و این سجده باید تا زمان دور شدن این ستاره دنباله دار ادامه داشته باشد، زیرا تنها راه مصون ماندن از امواج شدید الکترو مغناطیس و دوری از تأثیر منفی آن بر اندام ها و جسم انسان است. نکته دیگر این است که در حالت سجده، انسان رو به قبله است و در این حالت، مدارهای مغناطیسی زمین با جسم هماهنگ شده و احساس آرامش همراه با تنظیم جریان خون در بدن اتّفاق می افتد و در تنظیم ضربان قلب مؤثّر است. _______________ ... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 http://eitaa.com/joinchat/3843096576Cf7a42801db ♥️تاظهور دولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼🍃🌾
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄 قسمت ۳۱ و ۳۲ (دوقسمت ادغام شده) با تمام نفرتے ڪه ازخودم وڪارهام داشتم اعت
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۳۳ _هه! یادمہ همون شب از سحر ونسیم پرسیدم نظرشون راجع  به قیافہ ی من چیه؟ نسیم ساڪت بود ولے سحر گفت _چشمهایے به زیبایی چشمهات ندیدم. نسیم رو وادار ڪردم نظرشو بگه. گفت -جذابے ولے با این ریخت وقیافہ عین احمقها بنظر میرسی راست میگفتن. 🍃🌹🍃 اونها از صبح تا شب خرج قرو فرشون میکردند و انصافا خیلے خوش تیپ و خوش قیافه بودند. سحرمهربان تر بود. وقتے دید سڪوت ڪردم انگار احساس ضعف و حقارتم را فهمید.    گفت: _از فردا میتونے چندتا از لباسهای منو قرض بگیرے بریم بیرون. نسیم مخالف بود .میگفت _ لباسهاتو پسرها دیدند. اگہ تن عسل ببینند میفهمند براے توست. به غرورم برخورد. گفتم _از فردا میگردم دنبال ڪار 🍃🌹🍃 گشتم یه ڪار نیمہ وقت با حقوقیےڪه فقط ڪفاف رسیدگے به خودمو میداد پیدا کردم. فرداے روزے ڪه حقوقم رو گرفتم با دوستام رفتم دنبال لباس و لاڪ ولوازم آرایشے میخواستم همہ جوره عین اونا بشم. فڪر میڪردم اگه مثل اونا بشم دیگه همہ چے حله .غصه هام.تنهایی هام، خلا های روحیم تموم میشه. ولے تموم نشد.احساس لذت بود.ولے باقے چیزها نبود. 🍃🌹🍃 بدتراز همه وقتے بود که دایے کوچیکم منو با اون وضع وحال تو خیابون دانشگاه دید.با ناباورے نیگام میکرد. پرسید _خودتے؟ دلش میخواست بگم نه ولے من سرمو پایین انداختم. . گفت : _حیف اون مادرو پدر همین دیگہ نپرسید ؟ نپرسید چے بود کہ این شدے؟ یا دست ڪم ازخودش هم نپرسید ڪه تا حالا ڪجا بوده؟ چرا اینهمہ مدت ازم غافل بوده؟ نپرسید اگر ما ڪنارش بودیم شاید رقیه سادات اینطورے نمیشد. بعد رفت از پاقدم خوب داییم سرو کله ی ڪل فامیل حتےسرو کلہ ی مهرےهم پیداشد. همه اومده بودند تابلوی نقاشے شده ی آسد مجتبی رو ببینند و لب گاز بگیرن که واااای بببین دختر آسد مجتبی به چہ وضعے گرفتارشده؟ و با چهارتا فحش و درے ورے بزارن برن.. رفتن مثل اول ڪه نبودن 🍃🌹🍃 من موندم و دوستایے که همہ چیز من شده بودن تو اون روزها و مهمونے های گاه و بیگاه شده بود مرحمے برای قلب و روح جریحہ دار شده ام. 🍃🌹🍃 سال آخر دانشگاه بودم. اوضاع مالیم درست حسابے نبود. سحرمیخواست برگرده شیراز و ما دیگه خونه ای نداشتیم. من ونسیم تو بدشرایطے بودیم همون موقع بود که نسیم بهم یاد داد که چطورے ادعاے میراث ڪنم و با کمک دوستهاے وڪیلش تونستم سهم الارثم رو از مهرے بگیرم و خونه ی کوچیکے بخرم و حداقل خیالم راحت باشه یہ سقفے بالاسرمہ ولی با خونه ی خالے نه میشد شڪم سیر ڪرد نه خرج تحصیلم در میومد. ڪار درست وحسابے ای هم کہ پول مناسبے توش باشه گیرم نمیومد. نمیدونے چقدر اون سال بهم سخت گذشت.. نسیم پدرے داشت کہ مثل ڪوه پشتش بود و مادرے کہ همیشه بهش زنگ میزد وحالشو می‌پرسید. هرچند کہ قدر اونها رو نمیدونست و بہ دلایل خیلے بے اهمیت ازشون متنفر بود و میخواست اونها رو نبینه ولے بالاخره سایه ی بزرگتر بالاے سرش بوداما من. من خیلے تنها بودم فاطمه خیلےتنها 🍃🌹🍃 یه روز نسیم با دوست پسرش ڪه بچہ ی زرنگ وباهوشے بود ازم پرسیدند _اگہ با یک پسر پولدار دوست شم عرضہ دارم اونو نگهش دارم و اونو شیفته ی خودم کنم؟ من کمے فڪر ڪردم و با توجه بہ شناختے ڪه از درون مخفے خودم داشتم گفتم : _آره ڪاری نداره هردوشون خندیدند. مسعود دوست پسر نسیم گفت: _اگہ بتونے دخترڪه نونت تو روغنه احتیاجے به ڪار ندارے و میتونے حداقل خرج زندگیتو تامین کنے اولش فک ڪردم شوخے میکنند ولے اونها جدے بودند.مسعود گفت : _تو،هم جذابے، هم زیبا.بیشتر دخترهاے تهرانی حتی از نوع خانواده دارش فقط از همین طریق تو تهران زندگیشونو میگذرونن نسیم به مسعود گفت: _عسل نمیتونہ زیادے سادست. مسعود اما میگفت _شرط میبندم روش 🍃🌹🍃 ومن قربانے یک شرط بندی احمقانہ شدم و براے اینڪه بہ نسیم اثبات ڪنم من هم جذاب و زیبا هستم تمام توان خودم رو بڪار گرفتم تا قلب اون پسر پولدارے ڪه مسعود برام انتخاب ڪرده بود رو بہ دست بیارم. اولش قسم میخورم فقط ڪه در ظاهر امر پیروزی با من بود و روز به روز در ڪارم خبره تر میشدم ولی من  خیلے چیزها رو باختم. خیلے چیزها. .. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼🍃🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌼.🍃🌼═╝