کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #شانزدهم
کافیست تا تلاقى نگاه تو را با حسین پرهیز دهد....
یال خیمه افتاده است و هیچ گوشه اى از میدان پیدا نیست....
اما این اختفا نه براى توست که پرده هاى ظلمت و نور را دریده اى...
و نگاهت به راههاى #آسمان آشناتر است تا زمین.
مى بینى که #سه_سوار و #هیجده_پیاده ، به شمشیر عون ، راهى دیار عدم مى شوند و خدا نیامرزد #عبداالله_بن_قطبه_نبهانى را
که با ضربه اى نامردانه ، عون را از اسب به زیر مى کشد.
هنوز بدن عون به زمین نرسیده ، فریاد #محمد است که در آسمان مى پیچد:
شکایت به درگاه خدا باید برد از #قساوت این قوم کوردل امام ناشناس ، قومى که معالم قرآن و محکمات تنزیل و تبیان را به #تحریف و تبدیل ایستادند و کفر و طغیان خویش را #آشکار کردند.
تعجیل محمد شاید از این روست که از باز پس گرفتن رخصت مى هراسد یا شاید به ورودگاه عون که پیش چشم اوست ، رغبت مى ورزد...
ده پیاده او را دوره مى کنند و او با شمشیرش میان جسم و جان هر ده نفر فاصله مى اندازد.
#یازدهمى_عامربن_نهشل_تمیمى است که شمشیر #کینه_اش را از خون محمد سیراب مى کند.
عذاب جاودانه خدا نثار #عامر باد.
اى واى ! این کسى که #پیکر عون و محمد را به زیر دو بغل زده و با کمر خمیده و چهره درهم شکسته و چشمهاى گریان ، آن دو را به سوى خیمه مى کشاند
#حسین است. جان عالم به فدایت ، حسین جان رها کن این دو قربانى کوچک را خسته مى شوى.
از خستگى و خمیدگى توست که پاهایشان به زمین کشیده مى شود.
رهایشان کن حسین جان !
اینها براى #خاك آفریده شده اند.
آنقدر به من فکر نکن . من که این دو ستاره کوچک را در مقابل خورشید وجود تو اصلا نمى بینم . واى واى واى ! حسین
جان ! رها کن اندیشه مرا.
زینب ! کاش از خیمه بیرون مى زدى و خودت را به حسین نشان مى دادى...
تا او ببیند که خم به ابرو ندارى و نم اشکى هم حتى مژگان تو را تر نکرده است...
تا او ببیند که از پذیرفته شدن این دو هدیه چقدر خوشحالى و فقط شرم از
احساس قصور بر دلت چنگ مى زند. تا او ببیند که زخم على اکبر، بر دلت عمیق تر است تا این دو خراش کوچک.
او تا ...اما نه ، چه نیازى به این نمایش معلوم ؟
بمان !
در همین خیمه بمان !
دل تو چون آینه در دستهاى حسین است.
این دل تو و دستهاى حسین ! این قلب تو و نگاه حسین!
🏴پرتو هفتم🏴
قصه غریبى است این ماجراى عطش...
ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #هفدهم
قصه غریبى است این ماجراى #عطش....
و از آن غریبتر، قصه #کسى است که خود بر اوج منبر عطش نشسته باشد و
بخواهد دیگران را در مصیبت تشنگى ، التیام و دلدارى دهد.
#گفتن_درد، #تحمل آن را آسانتر مى کند...
اما #نهفتنش و #به_رو_نیاوردنش ، توان از کف مى رباید...
و نهال طاقت را مى سوزاند،
چه رسد به اینکه علاوه بر هموار کردن بار اندوه بر پشت خویش ، بخواهى به تسلاى دیگران بایستى و به تحمل و
صبورى دعوتشان کنى....
بارى که بر پشت توست ، ستون فقراتت را خم کرده است،...
صداى استخوانهایت را در آورده است ، پیشانى ات را چروك انداخته است ، چشمهایت را از حدقه بیرون نشانده است ،
میان مفصلهایت ، فاصله انداخته است ، تنت را خیس عرق کرده است
و چهره ات را به کبودى کشانده است و...
تو در این حال باید بخندى و به #آرامش و آسایش #تظاهر کنى
تا دیگران اولا سنگینى بار تو را در نیابد و ثانیا بار سبکتر خویش را تاب بیاورد.
👈این ، حال و روز توست در کربلا.
در کربلا، شاید #هیچکس به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نکرده باشد.
بچه ها که فریاد العطش سر داده اند، همگى در سایه سار خیمه بوده اند.
معجر و مقنعه و عبا و دشداشه و لباس کامل ، در زیر آفتاب سوزنده نینوا، حتى خون رگهاى تو را تبخیر کرده است....
تو اگر با همین حجاب ، در عرصه نینوا مى نشستى ،
عطش تمام وجودت را به آتش مى کشید، چه رسد به اینکه هیچکس در کربلا به اندازه تو راه نرفته است ،
ندویده است ، هروله نکرده است
مگر البته خود #حسین
و تو اکنون با این حال و روز فریاد العطش بچه ها را بشنوى و تاب بیاورى . باید #تشنگى را در تار و پود جوانان بنى
هاشم ببینى...
و به تسلایشان برخیزى .
باید زبانه هاى عطش را در چشمهاى کودکان نظاره کنى
و زبان به کام بگیرى و دم برنیاورى.
باید تصویر کوثر را در آینه نگاهت بخشکانى...
تا بچه ها با دیدن چشمهاى تو به یاد آب نیفتند.
باید آوندهاى خشکیده اینهمه نهال را به اشک چشم آبیارى کنى
تا تصویر پژمردگى در خیال دشمن بخشکد و گلهاى باغ رسول االله را شاداب تر از همیشه ببیند.
اما از همه اینها مهمتر و در عین حال سختر و شکننده تر، کار دیگرى است و آن این که نگذارى آتش #عطش_بچه ها از
در و دیوار خیمه ها سرایت کند و توجه ابوالفضل را برانگیزد،...
نگذارى طنین تشنگى بچه ها به گوش #عباس برسد.
چرا که تو عباس را مى شناسى و از تردی و #نازکى_دلش باخبرى...
مى دانى که تمام #صلابت و استوارى و #دلیرى او، در مقابل #دشمن است.
✨ و مى دانى که دلش در پیش #دوست ، تاب #کمترین لرزش را ندارد.✨
پس او نباید از تشنگى بچه ها باخبر شود...،
او #علمدار لشکر است و #پشت_وپناه برادر، او اگر دلش بلرزد، طنین زلزله در
کائنات مى پیچد.
او اگر از تشنگى بچه هاى حسین باخبر شود، آنى #طاقت نمى آورد، خود را به آب و آتش مى زند تا #ریشه عطش را در
جهان بخشکاند.
او تاب دیدن اشک بچه ها را ندارد....
او در مقابل گریه هاى #رقیه دوام نمى آورد.
لزومى ندارد که #سکینه از او چیزى
بخواهد.
او خواستنش را از #نگاه سکینه در مى یابد.
او کسى نیست که بتواند در مقابل نگاه سکینه #بى_تفاوت بماند.
سکینه فقط کافى است که لب به خواستن آب ، تر کند؛ او تمام دریاهاى عالم را به پایش مى ریزد.
اما خدا چه صبر و طاقتى به این سکینه داده است .
دلش را دوپاره کرده است .
نیمش را با پدر به میدان فرستاده است
و نیم دیگر را در زیر پاى کودکان ، پهن کرده است.
ولى مگر چقدر مى شود به تسلاى کودك نشست .
سخن هر چقدر هم شیرین ، براى کودك تشنه ، آب نمى شود.
این دل سکینه است که در سخن گفتن با کودکان ، آب مى شود.
نه ، نه ، نه ، عباس نباید لبهاى به خشکى نشسته سکینه را ببیند.
نگاه عباس نباید با نگاه سکینه تلاقى کند. عباس جانش را بر سر این نگاه مى گذارد و روحش را به پاى این نگاه مى ریزد....
و بى عباس ... نه ... نه ...،
#زندگى_بدون_آب #ممکن تر است تا بدون #عباس.
عباس ، #دل_آرام عرصه زندگى است ،
آرام جان برادر است.
#حیات ، بدون عباس بى معناست
و زندگى بدون ابوالفضل ، میان #تهى است...
ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #هجدهم
زندگى بدون ابوالفضل ، میان #تهى است و آسمان و زمین ،...
بى قمر بنى هاشم ، #تاریک و #ظلمانى است.
نه ، نه ، عباس نباید از تشنگى بچه ها باخبر شود....
این تنها #رازعالم_هستى است که باید از او مخفى شود....
اما مگر او با گفتن و شنیدن ، خبردار مى شود؟!
دل او #آینه_آفرینش است....
و آینه ، تصویر خویش را انتخاب نمى کند.
مگر همین دیشب نبود که تو براى سرکشى به خیمه هاى خودى از خیمه خودت در آمدى و از دور عباس را، استوار و #باصلابت در کار محافظت از خیمه ها دیدى؟!
مگر نه وقتى تو از دلت گذشت که
_✨چه علمدار خوبى دارد برادرم !
از میان زمزمه هاى او با خودش شنیدى که :
_✨چه مولاى خوبى دارم من.
مگر نه وقتى تو از دلت گذشت که
_✨چه برادر خوبى دارد برادرم !
شنیدى که :
_✨من نه برادر، که خدمتگزار حسینم و
زندگى ام در بندگى حسین معنا مى شود.
آرى ، دل عباس به آسمان آبى و بى ابر مى ماند...
پرواز هیچ پرنده خیالى در نظرگاه دلش مخفى نمى ماند.
چگونه مى توان #رازى به این #عظمت را از عباس مخفى کرد؟!
همیشه خدا انگار نبض عباس با عطش حسین مى زده است.
انگار پیش از آنکه #لب و #دهان حسین ، تشنگى را احساس کند، #قلب عباس ، از آن خبر مى داده است..
اکنون که روز تشنگى است ،
چگونه ممکن است او از عطش حسین و بچه هاى جبهه حسین بى خبر بماند؟!
بى خبر نمى ماند.
بى خبر نمانده است .
همین خبر است که او را از صبح مثل مرغ سرکنده کرده است .
همین خبر است که او را میان خیمه و میدان ، هاجروار به سعى و هروله واداشته است.
#او_معدن_و_سرچشمه_ادب_است...
او کسى نیست که با سماجت از امام چیزى طلب کند.
او کسى است که به احتمال پاسخ
منفى ، از اصل مطلب مى گذرد.
اما این خواهش ، این مطلب ، این تقاضا، خواسته اى #متفاوت بوده است.
این خود او بوده است که در میان دو سوى دلش ، در تعارض مانده بوده است . با خود عجب کلنجار سختى داشته است .
عباس ؛
میان دو خواسته ، میان دو عشق ، میان دو ایثار.
هرم عطش بچه ها، او را از کنار خیمه کنده است و به محضر امام کشانده است تا از او #رخصت بگیرد و براى #آوردن_آب ، دل به دریاى دشمن بزند.
اما به آنجا که رسیده است و #تنهایى امام را در مقابل این #سپاه_عظیم دیده است ، #طاقت نیاورده است و تقاضاى خویش را فرو خورده و بازگشته است.
بار دیگر وقتى کودکان را دیده است که پیراهنهاى خود را بالا زده اند و شکم به رطوبت جاى مشک پیشین سپرده اند،
تا هرم تشنگى را فرو بنشانند،...
بار دیگر وقتى...
هر بار از خیمه به قصد طرح تقاضاى خویش با امام گریخته است...
و به آنجا که رسیده است ، #فلسفه_حیات خویش را به یاد آورده است...
و به #بهانه_زیستن خویش نگریسته است
و در آینه هستى خویش نگاه کرده است و دیده است که همه عمرش را براى همین امروز زندگى کرده است ؛
#براى_دفاع_ازحسین پا به این جهان گذاشته است...
و براى #علمدارى او رنج این هبوط را پذیرا گشته است .
او لحظه هاى همه عمر خویش را تا رسیدن امروز شمرده است...
و امروز چگونه مى تواند #لحظاتى را بى حسین سپرى کند، #حتى به قصد آوردن آب ، براى بچه هاى حسین.
اما در این سعى آخر...
ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #نوزدهم
اما در این سعى آخر میان #خیمه و #میدان ، کارى شده است که دل او را یکدله کرده است....
سکینه ، سکینه ، سکینه ، اینجا همانجاست که جاده هاى محبت به هم مى رسد.
#عشقهاى_مختلف به هم گره مى خورد و
#یکى مى شود.
عشق او به حسین و عشق او به بچه ها در سکینه با هم تلاقى مى کند.
عشق او به حسین و عشق حسین به بچه ها در سکینه به هم مى رسند.
اینجا همان جاست که او در مقابل #حسین و #بچه_ها یکجا زانو مى زند.
این سکینه همان طور سینایى است که حضور حسین در آن به تجلى مى نشیند.
این #سکینه مرز مشترك میان حسین و بچه هاست.
و لزومى ندارد که سکینه به عباس ، حرفى زده باشد....
لزومى ندارد که سکینه از عباس آب خواسته باشد.
چه بسا که او را از رفتن به دنبال آب منع کرده باشد...
لزومى ندارد که نگاهش را به نگاه عباس دوخته باشد تا عباس ، خواستن را از چشمهاى او بخواند.
همینقدر #کافیست که او پیش روى عباس ایستاده باشد،...
مژگان سیاهش را حایل چشمهایش کرده باشد و نگاهش را به #زمین دوخته باشد.
همین براى عباس کافیست تا زمین و زمان را به هم بریزد و جهان را آب کند.
اگر سکینه بگوید آب، هستى عباس آب مى شود پیش پاى سکینه....
نه ، سکینه لب به گفتن آب ، تر نکرده است... فقط...
شاید گفته باشد:
عمو!...
یا نگفته باشد.
چه گذشته است میان سکینه و عباس که عباس #ادب ،
عباس #معرفت ،
عباس #ماموم ،
عباس #خضوع ،
پیش روى امام ایستاده است و گفته است:
_✨آقا! تابم تمام شده است.
و آقا #رخصت داده است.
خب اگر آقا رخصت داده است پس چرا نمى روى عباس !
اینجا، حول و حوش خیمه زینب چه مى کنى ؟ عمر من !
عباس ! تو را به این جان نیم سوخته چه کار؟
آمده اى که داغ مرا تازه کنى ؟
آمده اى که دلم را بسوزانى ؟
جانم را به آتش بکشى ؟
تو خود جان منى عباس ؟
برو و احتضار مرا اینقدر طولانى نکن.
#رخصت_ازمن چه مى طلبى عباس !
تو کجا دیده اى که من نه بالاى حرف حسین ، که همطراز حسین ، حرفى گفته باشم ؟
تو کجا دیده اى که دلم غیر از حسین به امام دیگرى اقتدا کند؟
تو کجا دیده اى که من به سجاده اى غیر خاك پاى حسین نماز بگذارم.
آمده اى که معرفت را به تجلى بنشینى ؟ ادب را کمال ببخشى ؟
عشق را به برترین نقطه ظهور برسانى ؟
چه نیازى عباس من ؟!
نشان ادب تو از #دامان_مادرت به یاد من مانده است....
وقتى که #مادر #خطابش_کردیم ، پیش پاى ما نشست و زار زار #گریه کرد و گفت :
_✨مرا مادر خطاب #نکنید. مادر شما #فاطمه بوده است ، این کلام ، از دهان شما فقط #برازنده مقام زهراست . من #خدمتگزار شمایم . #کنیز شمایم.
عباس من !
تو شیر #ادب از سینه این مادر خورده اى .
وقتى پدر او را به همسرى برگزید، او ایستاده بود پشت در و به خانه در نمى آمد تا #ازمن ، دختر بزرگ خانه #رخصت بگیرد،
و تا من به #پیشواز او نرفتم ، او قدم به داخل خانه #نگذاشت.
عباس من !
تو خود معلم عشقى ! امتحان چه را پس مى دهى ؟
جانم فداى ادبت عباس !
عرفان ، شاگرد معرفت توست و عشق ، در کلاس تو درس پس مى دهد.
بارها گفته ام که #خدا اگر از همه عالم و آدم ، همین #یک_عباس را مى آفرید،
به مدال ✨فتبارك االله احسن الخالقین✨ ش میبالید.
اگر آمده اى براى سخن گفتن ، پس چیزى بگو....
ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #بیستم
پس چیزى بگو....
چرا مقابل #من بر سکوى #سکوت ایستاده اى و #نگاهت را به #خیمه_ها
دوخته اى.
عباس من !
این دل زینب اگر کوه هم باشد، مثل پنبه در مقابل نگاه تو زده مى شود:
✨و تکون الجبال کالعهن المنفوش.(9)✨
آخر این نگاه تو نگاه نیست .
قارعه است .
قیامت است :
✨یکون الناس کالفراش المبثوت.(10)✨
عالم ، شمع نگاه تو را پروانه مى شود.
اما مگر چه مانده است که نگفته اى ؟! شیواتر از چشمهاى تو چیست ؟
بلیغ تر از نگاه تو کدام است ؟
تو ماه آسمان را با نگاه ، راه مى برى . #سخن_گفتن_بانگاه که براى تو مشکل نیست.
و اصلا نگاه آن زمان به کار مى آید که از #دست_و_زبان ، کار بر نمى آید.
برو عباس من که من پیش از این تاب نگاه تو را ندارم.
وقتى نمى توانم نرفتنت را بخواهم ، ناگزیرم به رفتن ترغیبت کنم ،
تا پیش خداى عشق روسپید بمانم ؛ خدایى که قرار است فقط خودش برایم بماند.
اگر براى وداع هم آمده اى ،
من با تو یکى دردانه خدا! تاب #وداع ندارم.
مى بینمت که #مشک_آب را به دست #راست گرفته اى و #شمشیر را در دست #چپ ، یعنى که #قصدجنگ ندارى.
با خودت مى اندیشى ؛
اما دشمن که الفباى #مروت را نمى داند، اگر این دست مشک دار را ببرد؟!
و با خودت زمزمه مى کنى ؛
بریده باد این دست ، در مقابل جمال یوسف من!
و این شعر در ذهنت نقش مى بندد که:
✨و الله قطعتموا یمینى و عن امام صادق الیقین انى احامى ابدا عن دینى نجل النبى الطاهر الامین(11)✨
چه حال خوشى دارى با این ترنمى که براى حسینت پیدا مى کنى ...
که ناگهان سایه اى از پشت نخلها مى جهد و غفلتا دست #راست تو را قطع مى کند.
اما این که تو دارى غفلت نیست ، عین #حضور است .
تو فقط حسین را قرار است ببینى که مى بینى ، دیگران چه جاى دیدن دارند؟!
تو حتى وقتى در شریعه ، به #آب نگاه مى کنى ، به جاى #خودت ، تمثال #حسین را مى بینى...
و چه #خرسند و #سبکبال از کناره فرات بر مى خیزى...
نه فقط از اینکه آب هم آینه دار حسین توست ، بل از اینکه به #مقام_فناء رسیده اى...
و #درخودت هیچ از #خودت نمانده است و تمامى #حسین شده است.
پس این که تو دارى غفلت نیست ، عین حضور است .
دلت را پرداخته اى براى همین امروز.
#مشک را به دست #چپت مى گیرى و با خودت مى اندیشى ؛
دست چپ را اگر بگیرند، مشک این رسالت من چه خواهد شد؟
و پیش از آنکه به یاد لب و دندانت بیفتى ، #شمشیر ناجوانمردى ، خیال تو را به واقعیت پیوند مى زند و تو با خودت زمزمه مى کنى.
✨ یا نفس لا تخشى من الکفار مع النبى السید المختار و ابشرى برحمۀ الجبار قد قطعوا ببغیهم یسارى فاصلهم یا رب حر النار(12)✨
#مشک را به #دندان مى گیرى و به #نگاه_سکینه فکر مى کنى...
عباس جان !
من که این صحنه هاى نیامده را پیش چشم دارم ،
#توان_وداع با تو را ندارم.
من تماما به لحظه اى فکر مى کنم که تو #هرچیز، حتى آب را مى دهى تا #آبرویت پیش سکینه محفوظ بماند.
به لحظه اى که تو در پرهیز از تلافى نگاه سکینه ، چشمهایت را به حسین مى بخشى.
جانم فداى #اشکهاى تو!
گریه نکن عباس من !
دشمن نباید چشمهاى تو را اشکبار ببیند.
میان تو و سکینه فراقى نیست .
سکینه از هم اکنون در آغوش رسول االله است .
چشم انتظار تو.
اول کسى که در آنجا به #پیشواز تو مى آید، سکینه است ،
سکینه فقط آنچنان در #ذات_خدا غرق شده است که تمام وجودش را پیش فرستاده است.
تو آنجا بى سکینه نمى مانى ، عموى وفادار!
من؟!
به من نیندیش عباس من !
اندیشه من پاى #رفتنت را #سست نکند.
تا وقتى #خدا هست ، #تحمل همه چیز ممکن است .
و همیشه خدا هست .
خدا همینجاست که من ایستاده ام.
برو آرام جانم......
ادامه دارد
✍ *حکایتی بسیار زیبا و آموزنده*
*در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد . در روز اول ازدواج ، جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر ...*
*و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛ بدون هیچ احترامی ...*
*در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت ، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت ، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم .*
*متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند ، فکر می کنند ، بر مادر شوهر پیروز شدند .*
*عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد ، با فرزندانی که بزرگ شده بودند ، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند .*
*در مسیر به کاروانی برخوردند ، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد . مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند .*
*مادر ، همسر سابقش را شناخت به او گفت : " چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند ؟ "*
*آنها کی هستند ؟*
*گفت : " فرزندانم هستند . "*
*گفت : من را می شناسی ؟*
*پیرمرد گفت : " نه . "*
*زن با حکمت گفت : " من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست .*
*همانگونه که می کاری درو خواهی کرد .*
*به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن ؛*
*چون تو به مادرت اهانت کردی ، و این جزای کارهای خودت هست ، و زن با تدبیر به فرزندانش گفت :*
*" کمکش کنید برای خدا . "*
🔰 *نتیجه اخلاقی ؛*
*هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد ، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید .*
💞🌷 *پدر و مادر موجودی که هیچ وقت تکرار نمی شوند .* 🌷💞
_*قدرشان را بدانید*_
🌼🌼🌼🌼🌼🌼⚘🌱⚘🌱⚘
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
💫♥️
🍀
اگر از همسرم ناراحت شدم چکار کنم
گاهی اوقات زن یا شوهر خواسته و نیاز خودش را مطرح نمیکند و به همسرش نمیگوید که چه رفتارها و گفتارها و عکسالعملهایی ناراحتش میکند. همسر او هم متقابلاً چون نمیداند که این رفتار یا گفتار موجب ناراحتی و آزردگی خانم یا آقا میشود، آن را مکرراً انجام میدهد. فرد مقابل هم که شدیداً از دست او عصبانی است، در ذهنِ خود رأی صادر میکند و برچسب بیتوجهی یا بیعاطفه بودن به او میزند و احساس فداکاری نیز میکند؛ بهایندلیل که آزرده میشود، ولی صحبتی نمیکند. او در خیال خود به حفظ رابطهشان کمک میکند؛ اما درحقیقت به رابطۀ زناشوییشان و همسر خود خیانت بزرگی کرده است. او در ذهن خود این فرضیه را مطرح میکند که «او باید بداند که من چه خواستهای دارم»یا اینکه «او میداند که من از فلان کارش ناراحت میشوم» و البته سخت در اشتباه است. گاهی افراد با گفتن درستِ خواستههایشان میتوانند کمک بزرگی به خود و همسرشان کنند و نیازی نیست که آزردگیها و ناکامیهایشان را درون خود بریزند، چون این بغضهای فروخورده، روی هم تلمبار میشود و ناگهان موجب انفجار و واکنش خشمناک شدیدی میشود
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🍀♥️
#خانومااا
همه زوجها دعوا مي كنند
همه اختلاف نظر دارند
#ولي بايد حواسمان باشد كه حرمتها شكسته نشود ...
وقتي حرمتها شكست ممكن هست كنار هم بمانيم ولي ديگر هيچ چيز مثل قبل نخواهد بود ...
و ما مي مانيم و يك دنيا پشيماني ...
اينكه عصباني بودم و موقع دعوا حلوا خير نمي كنند و ... هم بعضي از ترك ها و شكستگي ها را پر نمي كند
#پس حالا كه كنار هميم؛ مواظب زبان خودمان و قلب عزيزانمان باشيم ...
مي پرسيد چطوري ؟!
١- فقط زماني با هم صحبت كنيم كه هر دوتامون از شدت عصبانيتمون كاسته شده باشه ...
اينكه فكر مي كنيم هر زمان عصباني بوديم همان موقع بايد مشكلمون رو حل كنيم يك غلط رابج هست
آرام بودن باعث مي شود كه با شدت و حق به جانب وارد گفتگو نشويم ...
٢- به جاي گله و كنايه زدن ، انتقاد كنيم و منتظر بمانيم كه پاسخ طرف مقابل را هم بشنويم ...
شايد دلايل موجهي داشته باشد و مشكل ما ناشي از يك سو تفاهم باشد ...
٣- با ياد آوري اينكه شخصي كه طرف گفتگوي من است ، عزيز من هست و در نهايت به خاطر حسن هاي ديگرش دوستش دارم با انزجار و زبان بدن منفي با او صحبت نكنيم ...
٤- به جاي اينكه دنبال برنده يا بازنده باشيم به دنبال اقدام موثر براي حل مسئله باشيم و غرق جزئيات مسئله نشويم ...
٥- قبل از بيان هر جمله كمي فكر كنيم كه هدف من از بيان آن چيست
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🍀♥️
💫
#یه_مادرشوهر_خوب_باش
این پیشنهادها به شما كمك می كند، بفهمید چطور می توانید وضع را در موقعیت بهتری نگه دارید، رابطه تان را با عروس تان تنظیم كنید و زندگی خوبی با پسر و نوه ها داشته باشید.
°♡°از دخالت کردن و تصمیم گیری به جای پسر و عروستان جدا خودداری کنید.
°♡°مسئولیت تصمیم گیری را به خودشان بسپارید و به آنها اعتماد کنید و به نظرشان احترام بگزارید.
وقتی را با عروس تان و نوه ها بگزرانید.
زمانی را به یاد بیاورید كه تازه عروس مادرشوهر خودتان شده بودید. عروس بودن كار راحتی نیست. باید تطابق هایی انجام بدهید و با عادت های عجیب خانواده جدید آشنا شوید و كنار بیایید. سعی كنید
فعالیتی را پیدا كنید كه مورد علاقه هر دو نفرتان باشد و با هم انجام بدهید.
هوای عروس خانم را داشته باشید
هنگامی كه خانواده پسرتان و همسرش به دیدن تان می آیند، غذایی درست كنید كه می دانید عروس تان دوست دارد. هنگامی كه می دانید سر عروس تان خیلی شلوغ است، به جای او غذا درست كنید. به عروس تان روش تهیه غذاهای خانواده تان را كه آن ها دوست دارند، بدهید.
°♡°سرزده به خانه شان نروید
سرزده به خانه عروس تان نروید. این كار علاوه بر اینكه چهره خوبی ندارد، گاهی حمل بر فضولی هم می شود. مضاف بر اینكه ممكن است در زمان استراحت او مزاحمش شده باشید.
بدگویی نكنید
°♡°هرگز در برابر بچه ها (نوه ها)و پسرتان از عروستان بدگویی نكنید.
هدیه بدهید
بدانید عروس تان چه چیزهایی را می پسندد و مهم تر اینكه چه چیزهایی را اصلا نمی پسندد. درباره هدایایی كه برای او می خرید تامل و فكر كنید تا عروس تان چاره ای جز دوست داشتن هدیه اش نداشته باشد.
°♡°مقایسه نکنید.
هرگز عروستان را با دختر ها و عروس های فامیل مقایسه نکنید و به انتخاب پسرتان احترام بگزارید.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🌷
👌🏻زنان نیازمند توجه از جانب همسرشان هستند.
☝️🏻عدم توجه مردان به همسر، زمینه اصلی خیانت زنان میباشد.
🎀سیاست های زنانه🎀👠
#سیاستهای_دوران_نامزدی
#کادو دادن خیلی خوبه اما 👈 حد و اندازه داره...
❌به هیچ وجه قرار نیست همون روزهای اول همه پس اندازتون رو بدید ادکلن و #پیراهن مارک دار و کیف پول چرم گاومیش! و کفش پوست مار بخرید!! 😐
👈بازی را یادتان نرود👉
🔺اول باید او برای شما کادو بخره، اولین کادو و دومی و #سومی رو که خرید شما هم دست به جیب بشید..
👈یک هدیه پایینتر از هدیه طرف مثل یه کتاب یا خودکار یا خودنویس بخرید یا یک شاخه گل..
اولین کادو به هیچ وجه نباید گرانقیمت و آنچنانی باشه. بعدها کلی وقت دارید تا براش کادوهای گرانقیمت و برند و مارک دار بخرید.
💯روز تولدش رو ھم لطفا منفجر نکنید!
یک تبریک #سادہ با یک کادوی کوچیک کافیه..
❌واقعا بعضیا مرد رو با #زیاده_روی هاشون خفه میکنن. مواظب باشید❌
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
❤🍂
#خانومی
حالِ خوب می خواهی ؟! 😍
یاد بگیر رویِ پایِ خودت بایستی، به خودت تکیه کنی و همه کاره ی دنیای خودت باشی.
دلت که گرفت، دنبالِ گوشی برایِ شنیدن و دستی برایِ نوازش نگردی و خودت درمان دردها و بی کسیِ خودت باشی.
از هیچ کس توقعی نداشته باش!
توقع داشتن از آدم ها، جز اینکه باعث رنجش، و مانعِ ابتکار و خودباوری ات باشد نتیجه ی دیگری ندارد!
#سعی_کن فقط روی خودت، و توانمندی های خودت حساب کنی...
❤🍂
نمایش زندگی ات را
با تمام وجود زندگی کن:
لبخند بزن؛
اشک بریز؛
غمگین شو؛
شادی کـن؛
و به طور کلی،
همه ی زندگی ات را زندگی کن.
ولی یک اصل رو در کنار همه ی چیزهایی که گفتم مد نظر داشته باش:
از تلاش و کوششت غافـل نشو؛
بگذار خودت تنها تماشاگر زندگیت باشی، که خودت را تشویق می کنی!
♥️🍀
#همه_بخونن
تفاهم به معنی اختلاف نداشتن و توافق کامل با طرف مقابل نیست بلكه؛ تفاهم یعنی فهمیدن و فهماندن..
تفاهم بین زوجین یعنی:
فهم درست شخصیت همسر
فهماندن و بروز دادن واقعیت درونی خود به همسر
شخصیت افراد را همان طور كه هست بشناسیم. با توجه به مجموعه شرایط محیط زندگی، فرهنگ خانوادگی، وضع شغلی، تفاوت های فردی و جنسیتی و ویژگی های مهم دیگر.
بسیاری از توقعات بی جا، سوء تفاهم ها قضاوت های منفی، نگرانی های بی مورد
مقایسه های غلط
و مشكلات دیگری كه باعث كدورت و مشاجره می شود و فضای عاطفی خانه را آلوده می كند، برخاسته از شناخت نادرست زن و شوهر از یكدیگر است.
#سیاست_خانومی
👈 همیشه به استقبال شوهرتون برین حتی اگه دستتون گیر بود
👈 وقتی اومد خونه چن دقیقه ای رو کنارش بشینین حتی اگه سکوت کرده بود
👈 وقت گرسنگی همسرتون هیچ درخواستی ازشون نکنین
👈 با آرامش و لحن پایین با همسرتون صحبت کنین. ظرافت زنانه فراموش نشه
👈 کمی شیطون باشین. آقایون دوس ندارن خانومشون خشک و جدی باشه
👈 حدالمقدور هر روز لباساتونو عوض کنین همچنین موهاتونو هر روز یه جور ببندین. در ضمن آقایون اکثرا موی بلند و خیلی دوس دارن.
👈 وقتی که ناراحتن زیاد پاپیچشون نشین یکم که آروم شدن بعدش باهم حرف بزنین و علتشو جویا بشین
👈 آقایون به غذا خیلی اهمیت میدن. هرچی که درست کردین سعی کنین سفره رو رنگارنگ کنی
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🥀
همه ما در روابط ميان فردى و يا زندگى مشتركمان دچار اشتباهاتى شده ايم كه باعث ناراحتى دوستان، همسر و... شده است.
✖ #شوخى بي مزه در جمع، انتقاد بی موقع، سوء برداشت، توهين، بى احترامى ، زير قول زدن...
♦ مهم این است که وقتى اشتباهى می كنيم، دلى را می شكنيم، حرفى می زنيم كه كدورت ايجاد مى كند چطور برخورد كنيم؟ چگونه #عذرخواهى كنيم؟!
🔺 اگر فكر می كنيد كه تنها با گفتن ببخشيد قائله ختم خواهد شد و طرفتان موظف است كه اشتباه شما را ببخشد و فراموش كند و همه چيز تمام شود سخت در اشتباه هستيد!
✳ اگر خواهان سر و سامان دادن رابطه تان هستيد، لازم است كه مولفه های يک عذرخواهى خوب را ياد بگيريد،
1-بيان تأسف
2-توضيح اينكه چطور اينگونه شد
3-قبول مسئوليت
4-بيان پشيمانى
5-پيشنهادى براى جبران
6-درخواست بخشش
👈 با بکار بستن مولفه
های عذرخواهی خوب و در کنار آن یادگیری مهارتهایی مانند:
🔹 کنترل خشم🔹همدلی( خود را جای طرف مقابل گذاشتن و دنیا را از چشم او دیدن)، 🔹در زمان عصبانیت تصمیم نگرفتن و اقدام به عمل نکردن🔹پرهیز از تعقل نمایی ( من خیلی بهتر از تو متوجه مسائل می شوم و تو خوب درک نمی کنی...)
و مانند اینها....
می توان به #تداوم ، استحکام و همچنین آینده خوب یک رابطه امیدوار بود
💑 با رفتار اشتباه همسرمان چگونه برخورد کنیم؟🤔
🔸ناراحت شدن زن و شوهر از دست یکدیگر میتواند طبیعی باشد. به هر حال ممکن است همسرمان دچار اشتباهی شود که ما را ناراحت کند اما مهم آن است که در قبال کار اشتباه همسرمان رفتار نابجا از ما سر نزند.
🔸اولا عکسالعمل ما باید متناسب با بزرگی یا کوچکی اشتباه همسرمان باشد. ثانیا طبق آموزههای دینی، بدی یا اشتباه همسرمان را با رفتار خوب از بین ببریم. تا مصداق آیه ۲۲ سوره رعد باشیم: (وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ؛ خردمندان کسانی هستند که بدی را با نیکی از بین میبرند.)
🔸قهر کردن، ناسزا گفتن، بد دهانی کردن، داد و بیداد کردن، آبروی همسر را بردن و... از مصادیق رفتار نابجا با وجود ناراحتی بجای ماست که عامل زیــاد شـدن بدی و اشتباه همسرمان میگردد.
ریز #نکته های زن و شوهری
#احترام و محبت
💞 زن وشوهر محبتشون رو به زبان بیارن و با کلمات محبتآمیز و محترمانه همدیگر رو خطاب کنند.