eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
2 فایل
کانالهای ما در ایتا @mostagansahadat @zojkosdakt @skftankez @romankadahz @aspazyzoj @bazarkandah تبلیغات 👇 @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
😕 ▪️شاید شانس با شما یار باشد و به دل مادرش بنشینید اما باور کنید سایه این زن همیشه بر زندگی‌تان سنگینی خواهد کرد. وابستگی مردها به مادرشان نه‌تنها بعد از کمتر نمی‌شود بلکه می‌تواند زندگی را به میدان دعواهای تمام‌نشدنی تبدیل کند.😵 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ♥️همیشه به استقبال شوهرتون برین حتی اگه دستتون گیر بود ♥️وقتی اومد خونه چن دقیقه ای رو کنارش بشینین حتی اگه سکوت کرده بود ♥️وقت گرسنگی همسرتون هیچ درخواستی ازشون نکنین ♥️همیشه نه؛ولی گاهی اوقات برای رابطه جنسی پیش قدم بشین اونم وقتی که اصلا انتظارشو نداشته. این خیلی جواب میده و سوپرایزش میکنه. ♥️با آرامش و لحن پایین با همسرتون صحبت کنین. ظرافت زنانه فراموش نشه ♥️کمی شیطون باشین. آقایون دوس ندارن خانومشون خشک و جدی باشه ♥️حدالمقدور هر روز لباساتونو عوض کنین همچنین موهاتونو هر روز یه جور ببندین. در ضمن آقایون اکثرا موی بلند و خیلی دوس دارن. ♥️وقتی که ناراحتن زیاد پاپیچشون نشین یکم که آروم شدن بعدش باهم حرف بزنین و علتشو جویا بشین ♥️آقایون به غذا خیلی اهمیت میدن. هرچی که درست کردین سعی کنین سفره رو رنگارنگ کنین. ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae كودكی كه اغلب موردغفلت واقع میشود، ممكن است پس ازمدتی كشف كند كه اگر جنگ ودعوا راه بیندازد ودیگران را آزار دهد، مورد توجه قرار می گیرد علت بسیاری از رفتارهای منفی کودکان و نوجوانان، دریافت توجه است کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ⭕️ مقایسه كردن كودكان با يكديگر، اعتمادبه نفس آنها را خدشه‌دار می کند والدین گرامی به هیچ عنوان کودکان را باهم مقایسه نکنید هر کس توانایی ها و استعدادهای خودش را داره پس مقایسه ممنوع کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‌🍀تابلو سازی 🔹هدف:مهارت های حرکتی - استفاده از عضلات کوچک و ظریف مقوای ضخیمی را آماده کنید. دانه های متفاوتی از حبوبات رنگارنگ و ماکارونی را تهیه فرمایید. تابلویی را ترسیم کنید. گل، حیوان، و... .حبوبات رنگارنگ را در اختیار کودک قرار دهید و داخل محدوده تصویر کشیده شده چسبانده و آن ها را جا سازی نماید. در صورت تمایل او را تشویق کنید تا با آبرنگ، گواش، و ... حاشیه تابلو را نقاشی نماید. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 💎بین 6 تا 18 سالگی یک عامل بسیار مهم در یا ویران کردن بچه ها عامل است که باید بینهایت توجه کرد و کمکشون کرد دوستان خوبی پیدا کنند و رابطه خوبی باهاشون برقرار کنند. کانال زوج‌خوشبخت وتربیت فرزند باید به بچه ها مسئولیت داد و تاییدشون کرد. اگر به کودک دائم پیام ناتوانی بدید و نذارید کاری را انجام بده بعدها در بزرگسالی این فرد اعتماد به نفس ندارد و دائم میگه نمیتونم. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند درمان خجالت! کودک خجالتی کودک مضطربی است که باور دارد من بد هستم همه بد هستند و این افراد بد اگر از بدی من آگاه شوند به من آسیب می زنند. خجالت به معنی عدم حرمت نفس همراه با اضطراب می باشد. همیشه احساس کودک را تایید کنید. وقتی ترسید، نگید این که ترس نداره یا نترس، باید گفت می دونم می ترسی. در صورت نفی و رد احساس کودک، او به این نتیجه می رسد که من هیچی نمی فهمم، هر چه احساس می کنم اشتباه است و شروع به نفی احساس خود و شخصیت خود می کند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae چند توصیه ۱.اگر بچه هایتان رازی رابه شمامیگویند و میخواهند به کسی نگویید،اینکار را نکنید. ۲. وقتی با بچه هایتان هستید، تلفن و کامپیوتر و تبلت را کنار بگذارید. وقتی آنها با شما حرف می زنند، لطفا تلفن تان و کامپیوتر خود را خاموش کنید. وقتی آنها خوابیدند می توانید، ایمیتان را چک کنید. ۳. به بچه هایتان کمک کنید تا نقاط قوت و علایق خود را بشناسند. به آنها کمک کنید تا علایق واقعی خود را بشناسند و آنها را پرورش دهند. ۴. مهربان باشید. همیشه. وقتی شما را در آغوش می گیرند، سعی کنید زودتر از آنها آغوششان را ترک نکنید. کانال زوج‌ خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae زمانی که برچسبی به کودک میزنیددختر ما عصبیه پسرمابیش فعاله،اصلا حرف گوش نمیده باعث میشوددیگران کودک شمارابه همین شکل بپذیرند همچنین شمامنفی صحبت میکنید کودک شماهم آن رفتار راخواهد پذیرفت کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
کودکان به کسی یا جایی دلبسته می شوند که نیاز عاطفی آنها را تامین کند. یعنی محبت ببیند، جواب لبخندهای او داده شود، با او بازی کند، او را در آغوش بگیرد وگرنه صرفا تامین نیازهای جسمی مثل غذا دادن، حمام بردن و حتی تامین امکانات و رفاه مثل جلوی تلویزیون نشاندن، نمی تواند عشق واقعی به کسی را در کودک ایجاد کند. شرایط تامین این نیازها را از طرف خودتان فراهم کنید تا فرزندتان نگاهش به مهربانی غریبه ها نباشد. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae مهمانی درمهمانیها مراقب خلوت وبازیهای خاص کودکان باشیم. نباید کودکان "خصوصا دونفره" در اتاق در بسته مشغول بازی باشند. علاوه بر اتفاقاتی که ممکن است برای آنها بیفتد، ممکن است با کنجکاوی جنسی مواجه شوند 👈کنجکاوی خصوصا کنجکاوی جنسی از 4سالگی بروز کرده و ممکن است زمینه ای برای انحراف جنسی قرار گیرد. 👈لازم است در معرض دید والدین یا سرکشی مستمر بازی کنند. 👈اگر با صحنه ای از کنجکاویهای جنسی کودکتان مواجه شدید: 1⃣ به هیچ وجه با عصبانیت و پرخاش برخورد نکنید و کاملا خونسرد باشید. 2⃣ با آرامش کودکان را از یکدیگر جدا کرده و با لحنی قاطق و محکم تذکر بدهید که این بازیها خوب نیست. 3⃣ فورا یک بازی حرکتی و پرهیجان راه بیاندازید و بچه ها را به بازی مشغول کنید. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae عبارتهای پیشنهادی برای بیدار کردن لجبازی کودکان: - نکن - بیابشین - مگه نگفتم دست نزن - بازرفتی سرکمد - چند بارباید بگم - خراب میشه ها ادبیات گفتار با کودک و نوجوان ،نیازمند بازسازی ست. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 〽️کودک از ۳سالگی به بعد باید کار با خمیر را آغاز کند. مچاله کردن کاغذ هم از این سن به بعد به افزایش مهارت های دستی کودک کمک می کند. باید به کودک فرصت داد از ۳ سالگی به بعد دکمه های لباسش را باز کند و ببندد. هرچه مادر، کودک را در این زمینه مستقل تر بار بیاورد، بهتراست. در حدود ۵.۵ تا ۶ سالگی، کودک می تواند بند کفشش را ببندد. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۱ و ۲۲ علی: _اون پیام را که عباس فرستاده بود ,از اسراییل بود من: _خوب این راخودم میدونستم,اخه همیشه جلوی بچه ها,صحبت اسراییل میشد من میگفتم,عنکبوت یا رتیل و... علی: _اگه قول بدی ,خونسردی خودت راحفظ کنی ودوباره آه وناله راه نندازی,یه چی دیگه هست,نشونت میدم,سلما این چی که نشونت میدم,نشانه ی خوبیه,دوستان گفتن, از همین طریق خیلی راحت جای,عباس را پیدا میکنن,البته من تأکیدکردم خودمم باید باشم. دلم میخواست ببینم علی راجب چی حرف میزنه پریدم وسط صحبتش وگفتم: _باشه چشم ,هرچی توبگی زووود باش بگو چی شده... علی درحینی که صفحه گوشیش را بازمیکرد لبخندی زد وگفت: _ای دخترک عجول...گوش کن؛ یه ویس دیگه بود به این شرح: _ای مسلمانان جاسوس,فکرکردین که از اسراییل فرارکردین,قصردر میرین؟نه خیال‌ورتان داشته,شما صاحب بچه هایی شدید که نتیجه علم من,علم اسراییل بود وتا تک تک این بچه ها رابدست نیارم وبرای سربازی از قوم برگزیده تربیت نکنم وشما دو تا جاسوس رابه درک واصل نکنم از پا نمینشینم.....نمیخواستم ماهیت من کشف بشه ,اما چکارکنم که این پسرک فضولتان باعث شد که همه چی روبشه...به خودم تبریک میگم,درسته که پسری سرتق ولجباز است وکلامی جز قران بامن حرف نمیزنه و مدام از جهنم وعذاب میترسونتم,ولی,فوق العاده باهوشه ومن میتونم ادبش کنم و اونجور که میخوام تربیتش کنم. خدای من این صدای انور بود... خود خبیثش بود به خدااا...مگر علی ,نکشته بودش؟این افعی چندسر,مثل گربه هفت تاجون داشت... من: _علی...این که انور بود...مگه نکشتیش؟؟ علی: _سلما من اونموقع توشرایطی نبودم که بفهمم انور به درک واصل شده یانه؟یک تیرشلیک کردم طرفش ودیدم غرق خون روی زمین افتاد اما صدای اژیر ووضعیت تو باعث شد به این موضوع توجهی نکنم, احتمالا بعداز ما نیروهای امنیتی رسیدن و نجاتش دادند,اما سلما...حالا باید خیالت راحت باشه که انور هیچ اسیبی به عباس نمیزنه, مطمئنا اون دنبال خودمون میگرده تا بقیه ی بچه ها را ازچنگمان دربیاره وبه قول خودش مارابکشه...هم من وهم همکارام مطمئنیم که انور هنوز جای جدید ماراکشف نکرده واصلا به ذهنش هم خطورنمیکنه ما از عراق خارج شده باشیم واین قضیه را من از اعجاز حاج قاسم ولطف خدا وصدالبته زرنگی پسرمان عباس میدونم.... بایاداوری عباس,دوباره اشکم جاری شد وگفتم: _الان چکار میکنی علی؟؟ علی: _خوب معلومه,من اسراییل را مثل کف دستم میشناسم,سوراخ موشهای انور هم که بلدیم,اگه جای جدیدی رابرای سکونتش انتخاب کرده باشه,پیدا کردنش مثل آب خوردنه,من خودم باید برم,البته باحمایت نیروهای ایرانی وعراقی ومبارزین فلسطینی...ولی باید یک سری شرایط جوربشه... من: _علی ,منم میام..خودت خوب میدونی منم اسراییل رامیشناسم ,میگم طارق وفاطمه,یه مدت بیان ایران وپیش بچه ها بمونن,باهم میریم عباس را پیدا میکنیم,باشه؟! علی با تحکمی که وقت عصبانیت درصداش موج میزد گفت: _نه نه سلما...بزرگترین وظیفه توالان حمایت ازاین طفلهای معصوم هست, بعدش من به تنهایی باخیال راحت ترمیتونم به هدفم برسم,باطارق و..نباید هیچ تماسی داشته باشیم,به احتمال قوی, موساد و جاسوس‌های انور طارق را زیر نظر دارند تا ازطریق انها به ما برسند,اخه من وتو ضربه‌ی بدی به این رژیم وکله گنده هاش زدیم,به هرچیزی متوسل میشن تا مارا به چنگ‌ بیارن, سلما,تاکید میکنم,زمانی که من رفتم, به هیییچ وجه با هیچ کدام ازاقوام و آشنایان‌مان از هیچ طریقی ارتباط نگیر.... ان‌شاالله بعداز ازادی عباس اوضاع فرق کند... باخودم فکرمیکردم,علی راست میگه....انور مار زخمی هست,به صلاحم هست حرفای علی راموبه موانجام بدهم.واینطور بود که علی با رعایت اصولی دوباره راهی خانه ی عنکبوت شد تااینبار پروانه ای دیگر راازدام این موجود چندش اور نجات دهد... 💫ادامه دارد .... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۳ و ۲۴ یکهفته ای طول کشید تا علی را راهی خانه‌ی عنکبوت کردیم,وقت رفتن علی, احساسات منتاقضی وجودم رافراگرفته بود, از طرفی شوق پیداکردن ورهاشدن عباسم چنگ به دلم میزد وازطرفی دلشوره‌ی سلامت ماندن علی به جانم افتاده بود.اصلا این رفتن با بقیه ی رفتنهای علی فرق داشت, جوری خداحافظی میکرد که فکر میکردم خودش میداند خداحافظی اخرش هست ویا حداقل مدت زمان زیادی قرار است همدیگر را نبینیم,بارها وبارها سفارش بچه ها راگرفت وبچه ها با صورتی غمگین نظاره گر رفتارش بودند.این احساسات را درچشمان حسن وحسین هم میدیدم, پسرانم برای نگهداشتن پدرشان ,حتی برای یک دقیقه بیشترباپدرماندن,وقت میخریدند, زینب از علی دلکن نمیشد وبغل علی را با هیچ چیز,حتی خوراکیهایی که دوست‌داشت, عوض نمیکرد,زهرا ,از من هم مستاصل‌تر بود,دبا نگاهش به من میفهماند که اگر راهی داشت,کاش بابا علی ,نمیرفت.اینجا بود که یاد جهاد مدافعین حرم و خداحافظیشان با خانواده هایشان علی‌الخصوص کودکان کوچکشان افتادم, اشک چشمانم سرازیر شد وبا خودمیگفتم چرا؟؟به چه گناهی؟؟؟.... به هر زحمت وترفندی بود,بچه ها را ازعلی جدا کردم,علی,این مردزندگی ام ,این تکیه‌گاه أمن حیاتم را از زیر قران رد نمودم وبه خداسپردمش.....قرار بود علی اول به عراق برود واز انجا راهی اسراییل شود. چادر به سرکردم وداخل کوچه ایستادم وتاجایی که ماشین از دیدم پنهان شد ,خیره به رد ماشین بودم..... باخودزمزمه میکردم: _در رفتن جان ازبدن گویند هرنوعی سخن من خودبه چشم خویشتن,دیدم که جانم میرود تا یکهفته بعداز رفتن علی ,هرروز مدام با علی تماس داشتم ,اما بعداز اینکه علی با همکارانش به اسراییل رفتند,این تماسها به هفته‌ای یک بار وبعضی وقتها دوهفته‌ای, یک بار کاهش یافت,دلیلش هم این بود که علی به خاطر امنیت خود وگروهشان باید برای ارتباط گرفتن خیلی احتیاط میکرد, آنطوری که متوجه شدم ,مأموریت علی و گروهش دراسراییل ,مختص به نجات عباس نبود,یک نوع مأموریت امنیتی بود که پیدا کردن عباس در حاشیه ی ان قرارداشت. تماس‌های علی خیلی کوتاه ودرحد یک احوال پرسی شده بود وتا میخواستم از وضع علی وپیداکردن عباس,سوال کنم, تماس خودبه خود قطع میشد. تازه بعداز رفتن علی بود که کمی به خودم آمدم وبه متوجه محیط اطرافم شدم .گویا یک نوع بیماری به شدت مسری وگاهی کشنده دربین مردم چین شایع شده بود و گاهی به گوشمان میخوردکه بیماری,به دیگر کشورها هم کشیده شده... چندسال زندگی درکشور جنایتکار وغاصب اسراییل,من رامطمین میکرد که این ویروس که معروف به کووید۱۹بود ,به احتمال صددرصد ساخته ی دست این رژیم شیطان پرست هست ,حالا هرچه که میخواهند بگویند منبعش ودلیلش چه بوده,مطمئنا منشأ ان انور وامثال اوهستند,اصلا شاید همان ویروسی باشد که انور داخل ازمایشگاهش به من نشان داد ومیخواست روی من امتحانش کند..... باید کاری میکردم که اگر چنین ویروسی وارد ایران شد,جان خودم وبچه هایم که امانت علی بودند درامان بماند....درست است بهترین راه همین بود.... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۵ و ۲۶ وقتی در اسراییل بودیم,قبل از شروع زمستان,اساتید ما برخلاف تجویز هایشان برای بقیه ی کشورها که واکسن انفلوانزا و.. راتجویز میکردند واین هم خیانتی بزرگ به نسل بشر بود .برای ما باالصطلاح یهودی‌ها و هم کیشان خودشان، دارویی گیاهی را تجویز میکردند که تهییه کنیم ودرهرماه، سه شب قبل از خواب در دهانمان بریزیم و پشت سرآن چیزی نخوریم وحتی آبی هم ننوشیم, این دارو ضدویروسی قوی بود که بدن را درمقابل انواع واقسام ویروسها ایمن میکرد وبعد متوجه شدم ,سند این دارو و کاشف این دارو یکی از معصومین شیعه هست , به عطاری سر خیابان رفتم ومقداری هلیله سیاه ومقداری مصطکی ومقداری شکر سرخ گرفتم,انها را اسیاب کردم وبه نسبت‌مساوی باهم مخلوط نمودم,شب به اندازه یک قاشق مرباخوری روی زبان بچه ها ریختم, حسن وحسین وزهرا خوردند اما زینب ,تا دارو به دهانش رسید ,دارو راکه بیرون ریخت هیچ,هرچه خورده بود هم بالا آورد, اخه دارو کمی گس وبد مزه بود. باید فکری به حال زینب میکردم,خصوصا الان که این ویروس وارد ایران وشهرقم هم شده بود... روزها درپی هم میگذشت ... وتماسهای علی هم قطع شده بود,بچه ها بد قلقی میکردند وحال روحی و روانی من هم تعریفی نداشت. بیماری کویید۱۹یا همان کرونا درایران و جهان غوغا به پا کرده بود وهرروز قربانی میگرفت ,پزشکان توصیه به خانه نشینی وقرنطینه میکردند. چون ویروس ناشناخته بود پس روش مقابله با آن هم ناشناخته بود, فقط میتوانستیم پیشگری کنیم . من وبچه ها از خانه خارج نمیشدیم, درخانه, سرخودم را با اموزش وحفظ قرآن به بچه ها واموزش خواندن ونوشتن ومعارف زندگی به زهرا ,گرم میکردم. حقوق علی که هرماه به حسابش میامد کفاف زندگیمان را میداد,اما خرید مایحتاج زندگی با خودم بود. هنگام بیرون رفتن ,اصول بهداشتی را رعایت میکردم ,هرچند که ته قلبم این بود, این بیماری ویرانگر توطیه ایست کثیف برای تغییر سبک زندگی اسلامی مردم وازطرفی مردن وکم شدن مردم ,خصوصا کشورهای اسلامی وجهان سوم وهمچنین لنگ شدن چرخ اقتصادی کشورهای بزرگی مثل چین و ژاپن... واضح بود که این یک ترور بیولوژیک هست, تروری که ادامه ی طرحهای قبلیشان مثل واکسیناسیون‌ها وتغییر ذائقه ملت وانحراف نسلهای پاک بود ولی ایناراین ترور,به یک باره ودسته جمعی باید صورت بگیرد,انگار این شیطان پرستان کاسه ی صبرشان لبریز شده بود... ولی ته دلم میگفت انتهایش شیرین است وبه قول ایرانیها(عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد) درست در همین اوضاع واحوال بود که زینب درحین بازی با حسن وحسین از روی مبل افتاد واز درد دست ,آهش به آسمان رفت.وقتی وضعیت دستش رابررسی کردم,طبق اموزشهای پزشکی که داخل تل‌اویوو دیده بودم,بهم محرز شد که مچ دست بچه شکسته,باید طوری بی حرکتش میکردم,به ناچار حسن وحسین راسپردم دست زهرا وزینب را با خودم به درمانگاه نزدیک خانه بردم. چشمم به گنبد وبارگاه حضرت معصومه س افتاد,اشکهایم جاری شد,صحن وسرایی که روزگاری مأمن وملجاء شیعیان ودرماندگان بود, با درهای بسته وخالی از زایر خودنمایی میکرد.... اهسته باخود زمزمه کردم: _چرا؟خدا چرا؟؟به چه گناهی باید برسر بندگانت اینچنین اید؟؟خداوندا هنوز کاسه ی صبرت لبریز نشده؟؟ عجب صبری خدا دارد.... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۷ و ۲۸ دو روز بود که دست زینب را گچ گرفته بودیم که به پیشنهاد بچه ها خورش,قورمه سبزی بار گذاشتم,اخه بچه ها خیلی این غذا رادوست داشتند,البته علی هم یکی از طرفداران پروپا قرص این غذا بود. آخ علی,علی...اگه الان اینجا بود میگفت:_به به بانووو چه بویی راه انداختی,فکر ناخن‌های ما راهم میکردی هااا که بااین غذا میخوریمشان.... درهمین حین ,زینب امد طرفم وگفت:_مامان غذا چی داریم؟؟ با تعجب نگاهش کردم وگفتم: _یعنی بااین بوی خوشی که توخونه پیچیده نفهمیدی؟ زینب: _نه مامان از کجا بدونم؟ فکر کردم زینب داره خودعزیزی میکنه , بوسیدمش وگفتم: _قورمه سبزی که دوست داری گذاشتم. زینب: _الکی نگو مامان,اصلا هیچ بویی نیست. خدای من ,این چی داشت میگفت؟! فوری شیشه گلاب را برداشتم وگفتم :_دهنت راباز کن عزیزم ,چشات هم ببند,یه چی میریزم داخل دهنت ,اگه گفتی که چه مزه وبویی میده,منم یه جایزه خوب بهت میدم. زینب دهنش رابازکردوچشاش رابست,گلابها راقورت داد وگفت: _اصلنم بوومزه نداره,اب دادی به من,مامان کلک زدی بهم هااا خدای من چی داشت میگفت؟؟ از داروهای امام کاظم ریختم داخل دهنش, بدون اینکه مثل قبل بالا بیاره وبهانه بگیره, خوردشان وبازهم گفت که هیچ بوومزه ای ندارد. بچه حس بویایی وچشاییش را از دست داده بود.اول فکر کردم عوارض داروهای مسکنی هست که به خاطر دستش بهش میدم اما بعد... چند ساعت گذشت واحساس کردم صورت زینب گل انداخته,اومدم دمای بدنش را بگیرم,خیلی داغ بود,بچه,چهل درجه تب داشت. فوری اتاق زینب راجداکردم, زینب که حالا بی حال گوشه ای افتاده بود را بردم روی تختش خواباندم,کل خانه را با دود اسپند واسپری گلاب ضدعفونی کردم. به بچه ها سپردم هیچ کس به اتاق زینب داخل نشه,زینب را پاشویه کردم.چادرم را سرم انداختم وفوری,به سمت طب الصادق حرکت کردم. خدایا بچه ام را از تومیخوام...کمکم کن,حالا دیگه مطمین بودم زینب کرونا گرفته,بااین دست شکسته وبدن ضعیف...خدایا به دادم برس. پزشک گیاهی طب الصادق دارویی داد که از سیروسداب وگردو وانجیر تشکیل شده بود, داد وگفت هرشش ساعت یکبار بهش بدم, داروی امام کاظم هم داد تا هرشب بهش بدم وتوصیه کرد از داروهای زینب به بقیه ی بچه ها هم بدم وخودم هم بخورم,ودراخر گفت خانه رامدام بااسپند وگلاب ضدعفونی کنم واگر تنگی نفس عارض شد بخورجوش شیرین بگیریم وبرای تبش هم توصیه کرد با آب ونمک دریا ویا آب وسرکه خانگی ,بچه را پاشویه دهم.... بدوو وباقدم هایی بلند خودم رابه خانه رساندم... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۹ و ۳۰ زینب همچنان درتب بالا میسوخت, شب تا صبح کنارتختش مدام پاشویه اش کردم,تبش میافتاد وبعداز یک ساعت دوباره روز از نو وروزی از نو... تمام کارم شده بود پرستاری از زینب وتمام امور خانه را وکارهای حسن وحسین را سپرده بودم دست زهرا.... زهرا این دختر زیبایم مثل مادری دلسوز به بچه ها میرسید ,حتی بااین سن کمش , پخت وپز هم میکرد...خدایا شکرت که هست, خدایا شکرت که زهرا را دارم. یک شبانه روز دیگه تبش ادامه داشت و بعدش قطع شد,اما بدن درد وبی قراری عارض وجودش شد,زینب از درد ناخوداگاه گریه میکرد واز بی قراری با پاهای نحیف و بدن ضعیفش دور تا دور اتاق میچرخید ومن هم تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که زجرکشیدن دخترم راببینم واشک بریزم... خدا لعنت کند شیطانهای انسان‌نما را که از زجرکشیدن مردم ومردن ملت لذت میبرند, خدا ریشه کنشان کند... من از زینب مستأصل تربودم, دم نوش گیاهی و آرامبخش را که خواب‌اور بودند,به خوردش میدادم تا لااقل خواب برود وکمتر زجر بکشد. تااینکه نزدیک غروب ,ارام گرفت وراحت خوابید.خوشحال بودم,فکر میکردم تمام شد, زینب خوب شد..اما.... نماز مغرب وعشا راکنارتخت زینب خواندم , با دیدن زینب که در آرامش خوابیده,اهسته بیرون رفتم.غذای بچه ها را دادم ودوباره برگشتم کنار زینب,نزدیک تخت روی زمین نشستم وختم صلوات برداشتم,خیالم راحت بود که جگرگوشه ام خوب شده,نفهمیدم کی سرم روی تخت افتاد وبه خواب رفتم, با صدای خرخری از خواب پریدم. چراغ خواب راروشن کردم ازصحنه ای که میدیدم ترس برم داشت.خدای من صورت زینب کبود شده بود وتنفسش سنگین,انگار چیزی روی قفسه ی سینه اش سنگینی میکرد, انگار بچه در اغما فرورفته بود و نفسهای اخرش را میکشید,دست پاچه بودم به سمت داروهای گیاهی رفتم,روغن سیاهدانه به شقیقه ها وزیر بینی اش مالیدم,هیچ تغییری نکرد حتی هیچ عکس‌العمل وحرکتی هم نشان نداد,از طب نوین وطب اسلامی هرچه میدانستم انجام دادم,روغن بنفشه,ویسک,روغن پونه و... هیچ کدام ,کمترین اثری نکرد,باید کاری میکردم,اما چکار؟ در این دیار غربت,بدون حضور علی... وازهمه مهم تر این نصفه شبی به کجا بروم ودست به دامان کی بزنم. وضوگرفتم دورکعت نماز صاحب الزمان خواندم, به سجده رفتم,زار زدم,گریه کردم,از حجت زنده ی خدا کمک خواستم وگفتم: _مگر نگفتی حواست به شیعیانت هست؟من هم شیعه ی جدت علی ع هستم,من هم عاشق ودلباخته ی امدنت هستم... دخترم از دستم رفت...دستم رابگیر تا تربیتشان کنم برای سربازیت...دستم رابگیر تا تمام زندگی ام راوقف ظهورت کنم. با صدای اذان صبح,سراز سجده برداشتم ومشغول خواندن نماز شدم,بعداز نمازم برای خدا درد دل کردم: _خدایا کم زجر کشیدم؟درد هجران عباس کم بود؟درد بی خبری ازعلی کم است؟خدایا به درد فقدان این یکی مبتلایم نکن.... حواسم نبودکه با صدای بلند واگویه میکنم, چشم که بازکردم ,حسن وحسین وزهرا با چشمان اشک‌الود,جلوی در نظاره‌گر حرکاتم بودند... اشاره کردم به طرفشان,بچه ها وضو بگیرید ودعا کنید زینب خوب شود.به امید اینکه معجزه ای شده باشد, به طرف زینب رفتم....نه ...بچه ام هنوز کبود بود و تنفسش سنگین.. نمیتوانستم دست روی دست بگذارم باید کاری میکردم... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتی اگه بادمجونم دوست نداری، عاشقش میشی🍆🍆🍆🍆 🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گردو ‌پلو 😋 . . ملزومات:🍗🧅🍚🥜 . ۲ پیمانه برنج ۱ پیمانه گردو ۳ تکه ران مرغ ۱ عدد پیاز ۱ پیمانه در مجموع زرشک و‌کشمش نصف ق غ کره ادویه: کمی زیره، کمی دارچین، فلفل سیاه نمک و زعفران . . پخت مزغ: ی دونه پیاز درشت خرد کردم، مرغارو روش چیدم، کمی روغن ریختم تفت دادم، با نمک‌و فلفل سیاه و برگ بو پختم، آبش که کشیده شد و کاملا پخت ریش ریش کردم. رون‌مرغ نرم تر هست، ولی با سینه و فیله مرغ هم خیلی لذیذ میشه😋 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
5.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. عدس پلو مغان یا دشت مغان😋 . مواد لازم: برنج ۴ پیمانه عدس ۱ پیمانه گوشت چرخ شده ۳۰۰ گرم سبزی قرمه سرخ شده ۲۰۰ گرم پیاز بزرگ ۱ عدد ادویه: زردچوبه، فلفل قرمز، فلفل سیاه، دارچین، کمی زیره سبز نمک و زعفران به میزان لازم . . طرز تهیه: بعد از سبک شدن پیاز، ادویه ها رو چندثانیه تفت داده، و گوشت رو اضافه کنید، نمک‌و سیزی قرمه و عدس پخته هم اضافه کنید و به همراه زعفران بزارین لابلای برنج تا دم بکشه. . . ✅ این غذا هرچی تندتر باشه لذیذتر هست. ✅زرشک جز ترکیب اصلی این غذا نیست، ولی برای تزیین استفاده کنید. ترکیب مزه هاشون باهم خیلی لذیذ میشه. ✅ برنج حتما کمی زنده ار باشه تا درنهایت خمیر نشه ✅ حتما یکم آب قبل از دم کشیدن اضافه کنید، تا برنج خشک نشه. من داخل همون تابه آب ریختم و اضافه کردم برای همین تهدیگ یکم سبز شده😉 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
❖ یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟ ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ﻗﻄﺎﺭ، ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ، ﻛﺸﺘﻰ ... ﺗﺎ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﻯ ... ﺧﻠﺒﺎﻥ ،ﻣﻠﻮﺍﻥ، ﻟﻮﻛﻮﻣﻮﺗﻴﻮﺭﺍﻥ ... ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻰ : ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﺰﺭﮔﺸﻰ ﺁﻗﺎ ﺷﻴﺮﻩ ﺷﻰ ... ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ... ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻗﻮﻯ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺿﻌﻴﻒ ... ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻰ ... ﻛﺎﺵ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻗﻮﻯ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ، ﻛﻪ ﺍﻻﻥ ﺿﻌﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻳﺒﺎﺕ ﻧﺒﻴﻨﻢ ... ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ، ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺩ ﺍﻭﺭﻡ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ... ❖ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae خریدکردن یکی ازعادت‌های زنان است باعث شادی خانم‌ها می‌شود،مردان آنچه راکه نیازدارند می‌خرند اما زنان آنچه راکه دلشان می‌خواهد!پس خریددر مردان یک هدف وبرای زنان یک تفریح لذت‌بخش است. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻 ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ‌‌ دادن خیلی خوبه اما 👈 حد و اندازه داره... ❌به هیچ وجه قرار نیست همون روزهای اول همه پس اندازتون رو بدید ادکلن و مارک دار و کیف پول چرم گاومیش! و کفش پوست مار بخرید!! 👈بازی را یادتان نرود 🔺اول باید او برای شما کادو بخره، اولین کادو و دومی و رو که خرید شما هم دست به جیب بشید.. 👈یک هدیه پایینتر از هدیه طرف مثل یه کتاب یا خودکار یا خودنویس بخرید یا یک شاخه گل.. اولین کادو به هیچ وجه نباید گرانقیمت و آنچنانی باشه. بعدها کلی وقت دارید تا براش کادوهای گرانقیمت و برند و مارک دار بخرید. 💯روز تولدش رو ھم لطفا منفجر نکنید! یک تبریک با یک کادوی کوچیک کافیه.. ❌واقعا بعضیا مرد رو با هاشون خفه میکنن. مواظب باشید. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻 ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ‌‌ ◽️داشتن بهترین رابطه با همسر ▫️تا زمانی که شما با خودتان درگیری های احساسی و فکری دارید نمی توانید رابطه احساسی خوبی را پیش ببرید. تفاوت های یکدیگر را درک کنید. تفاوت های همسرتان را بپذیرید، این تفاوت هاست که باعث پیشرفت و تحولات در زندگی می شوند. ▫️برای رابطه عاشقانه هدفی تعیین و برای آینده برنامه ریزی کنید و خودتان را برای رابطه طولانی مدت آماده کنید. حامی یکدیگر باشید و یکدیگر را مورد سرزنش قرار ندهید. به یاد داشته باشید شما در کنار هم قرار گرفته اید و نه رو به روی یکدیگر. ▫️دعوا اتفاق می افتد اما مهم این است که با احترام به همسر حلش کنید. بیشترین علت بروز طلاق به دلیل تحقیر و عدم احترام به یکدیگر است، اغلب در دعوا ما زیاده روی می کنیم که به رابطه آسیب جدی وارد می کند. از موقعیت‌های مخاطره‌ آمیز دوری کنید. ▫️اگر می‌ دانید شرکت در برخی دورهمی‌ های دوستانه، همسرتان را ناراحت می‌ کند، یا از این‌ کار اجتناب کنید یا پیش از اقدام با او درمیان بگذارید و اگر الزام خاصی برای حضور در آن جمع وجود دارد، حتما کنار همسر خود باشید و مدام به او توجه کنید. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻 ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ‌‌ والدین غرق در فضای مجازی، کودکان تشنه توجه بسیاری از والدین بیش از اندازه در فضای مجازی غرق شده‌اند. کودکان در زندگی به توجه پدر و مادر خود نیاز دارند و اگر این توجه و محبت را از والدین خود دریافت نکنند در دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به دنبال توجه، محبوبیت و دیده شدن می‌گردند. فراموش نکنیم که محبت و دریافت توجه نیاز بنیادی کودکان است و باید نیازهای کودکانمان را دریابیم. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ‼️فرزندتان را با هیچ کس مقایسه نکنید. یکی از بدترین کارهای ممکن این است که آثار خلاقانه او را با خواهر یا برادر یا دوستانش مقایسه کنید و به او سرکوفت بزنید. هیچ گاه از جملاتی مانند «تو هیچ وقت نمی توانی مثل خواهرت داستان های خوبی تعریف کنی» یا «چرا سعی نمی کنی مثل برادرت نقاشی های زیبایی بکشی؟» استفاده نکنید. این کار به معنای واقعی خلاقیت را در وجود کودکان نابود می کند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae در تربیت فرزند دیگران حتی نوه هایمان هیچ دخالتی نکنیم. هرگاه برای تولد بچه ای کادو میبرید اگر خواهر، برادری دارد حتما برای آنها هم چیزی ببرید. هرگز برای بچه ها تفنگ و اسلحه هدیه نبرید! هدایایی را که برای ما مناسب نبودند به دیگران هدیه نکنیم. هدیه مناسب ببرید نه گران! طوری که هدیه گیرنده نگران تلافی آن شود! در مکان های عمومی اگر فرد سالمندی ایستاده شما ننشینید.