eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ _لااله الاالله... بعضی چیزا رو نمیشه گفت. _نوموخوام... اینو میذارم شرط ضمن عقدم..که نتونی زیرش بزنی..🙁 _ولی برخلاف انسانیته،مردونگیه..!! نه... نمیتونم.. ریحانه_ اینکه از حال دل آقامون خبر داشته باشم کجاش برخلاف انسانیته..؟ اینکه دلم بخاد کمک حالش باشم بنظرت بده؟! یوسف_ نه اصلا بد نیست!. فقط به مرور میشه به من.. همین میشه یه نقطه کدر تو زندگیمون!! ریحانه_ یعنی حرف زدنت، و رو زیر سوال میره؟! یوسف، در دلش، به ، آفرین گفت. نگاهی پرمهر، به خانمش کرد.سکوت کرد.اما پاسخ سوالش مثبت بود. ریحانه_ خب.. وقتی سکوت میکنی.. تو خودت میریزی.. نگران میشم.. سکوتت منو بهم میریزه! فکر میکنم شدم برات دردسر😔 یوسف گرسنه بود... پیشنهاد داد که به رستورانی بروند. ریحانه هم موافقت کرد.مسیرش را به سمت رستوران سنتی تغییر داد.. باید آنقدر حرف میزدند که هر دو قانع میشدند. ریحانه تماسی با مادرش گرفت که نگران نشوند. که شام را بیرون باهم صرف میکنند. یوسف_ من همه چیزو بهت میگم.. اما یه جاهایی رو نه.. نمیشه! _شما که تسلیم بودی😅 ریحانه اش بود... حرف حرف خودش بود. اما یوسف این را قبول نداشت. زیر بار نمیرفت. مرد بود. به برمیخورد که مدام چشم بگوید. باید به او میفهماند که حرفش لجبازی است. و یوسف بهیچوجه زیر بار نمیرود. 😠✋ جدی شد. _لجبازی نکن. وقتی میگم نه.. یعنی نه.! _باشه..قبول..پس، شرطم رو عوض میکنم..🙁 یوسف_ باشه. بگو.. ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد...