eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت پس خودت را مهیا کن زینب... که حادثه دارد به اوج خودش نزدیک مى شود. این است که پسش روى تو و پیش روى همه اهل خیام ایستاده است و با نوایى صدا مى زند: _✨اى زینب! اى ام کلثوم ! اى فاطمه ! اى سکینه ! سلام جاودانه من بر شما! از کلام و سلام در مى یابى که این،... وداع با توست و کلامهاى با عزیزان دیگر: _✨خواهرم ! عزیزان دیگرم ! مهیا شوید براى و بدانید که حافظ و حامى شما است. و هم اوست که شما را از شر ، نجات مى بخشد و کارتان را به خیر مى کند. و دشمنانتان را به انواع دچار مى سازد. و در ازاء این بلیه، انواع و را نثارتان مى کند. پس مکنید و به زبان چیزى میاورید که از قدر و در نزد خدا بکاهد... هم به وضوح بوى و را از این کلام استشمام مى کند. اما نمى خواهد با از پشت پرده اشک وداع کند.... چرا که خویش را در قلب حسین مى داند و مى داند که گریه او با چه مى کند. ، راه گلویش را بسته است و سیل اشک به پشت سد پلکها هجوم آورده است. اما بغضش را با زحمتى طاقت سوز در سینه فرو مى برد، به اسب سرکش اشک مهار مى زند و با صداى شکسته در گلو مى گوید: _✨پدر جان ! تسلیم مرگ شدى ؟ پیداست که چنین آتشى پنهان کردنى نیست. با همین یک کلام شرر در خرمن وجود حسین مى افکند. حسین اما در آتش زدن جان عاشقان خویش استادتر است... گداختگى قلب حسین ، از درون سینه پیداست اما با پاسخ مى دهد: _✨دخترم ! چگونه تسلیم مرگ نشود کسى که هیچ و براى او نمانده است !؟ نشترى است انگار این کلام بر بغض فرو خورده سکینه... که اگر فرود نیاید این نشتر چه بسا قلب سکینه در زیر این فشار بترکد... و نبضش از حرکت بایستد. سکینه صیحه مى زند، بغضش گشوده مى شود و سیل اشک ، سد پلکها را درهم مى شکند. احساس مى کند که فقط با بیان آرزویى محال مى تواند، محال بودن تحمل فراق را بازگو کند: _✨پس ما را برگردان به حرم جدمان پدر جان! او خوب مى فهمد که این آرزو یعنى برگرداندن شیر به سینه مادر. اما وقتى بیان این آرزو، نه براى محقق شدن که براى نشان دادن است ، چه باك از گفتن آن... حسین دوست دارد بگوید: _✨با قلب پدرت چنین مکن سکینه جان ! دل پدرت را به آتش نکش. نمک بر این زخم طاقت سوز نریز. اما و مى گوید: _✨اگر این مرغ خسته را رها مى کردند.. نه، کلام نمى تواند، هیچ کلامى نمى تواند آرامش را به قلب سکینه برگرداند، مگر فقط ! وقتى سکینه در آغوش حسین فرو مى رود... و گریه هایشان به هم پیوند مى خورد و اشکهایشان درهم مى آمیزد، آه و شیون و فغانى است که از اهل خیمه بر مى خیزد. و تو در حالیکه همه را به صبر و سکوت و آرامش فرامى خوانى خودت سراپا به قلب زخم خورده مى مانى... و نمى دانى که بیشتر براى حسین نگرانى یا براى سکینه. اما اگر هر کدام از این دو جان بر سر این وداع جانسوز بگذارند، این تویى که باید براى وجدان خویش ، علم ملامت بردارى. این دو آغوش هم فقط کار توست. دختران دیگر هم سهمى دارند. این ، این ، این که به پهناى صورتش اشک مى ریزد.... و لبهایش را به هم مى فشرد تا صداى گریه اش ، جان پدر را نیاشوبد، اینها هم از این واپسین جرعه هاى محبت ، سهمى مى طلبند. اگرچه سکوت مى کنند، اگر چه دم بر نمى آورند، اگرچه تقاضایشان را فرو مى خورند.. اما نگاههایشان غرق تمناست. سکینه را به آغوش مى کشى و سرش را بر شانه ات مى گذارى تا هم پناه اشکهاى او باشى و هم راه آغوش حسین را براى گشوده باشى. براى ماجرا است .... ادامه دارد کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت _✨.... بر لب و دندان اباعبداالله، سید جوانان اهل بهشت ، چوب مى زند! و چرا چنان نگویى و چنین نکنى؟!.. تویى که جراحت را به رساندى و ریشه مان را و خون فرزندان محمد(صلى االله علیه و آله و سلم) و ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب را به ریختى و یاد پدرانت کردى و به گمانت آنان را فراخواندى. پس به آنان مى پیوندى و به آنان دچار مى شوى و آرزو مى کنى که اى کاش لال بودى و آنچه گفتى، نمى گفتى... و آرزو مى کنى که ایکاش فلج بودى و آنچه کردى، نمى کردى... بار خدایا!.. ما را بستان و از ستمگران بر ما بکش و و را بر قاتلان ما و قاتلان حامیان ما جارى ساز. قسم به خدا که اى یزید! تو پوست خود را و گوشت خود را و بر رسول خدا وارد مى شوى با بار سنگینى از و خاندان و بستگانش، در آنجا که خداوند آشفتگى آنان را سامان مى بخشد،.. خاطر پریشانشان را جمع مى کند و حقشان را مى ستاند. ''و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل االله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.(38) و گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده اند، آنان زنده اند و در نزد خداوندشان روزى مى خورند.'' و تو را همین بس که حکم کننده خداست. محمد توست و جبرئیل او. و به زودى آنکه سلطنت را براى تو آراست و تو را بر گردن مسلمین سوار کرد...، خواهید دید که را چه عقوبت و جایگاه بدى است. و خواهد دید که کدامیک از شما بدترى دارید و لشگر ناتوانترى. و اگر چه روزگار، مرا با تو کرد ولى من همچنان تو را مى بینم و را لازم مى شمرم و توبیخت را مى دانم. ولى حیف که چشمهایمان اشکبار است و سینه هایمان آتش وار.... در شگفتم! و بسیار در شگفتم از اینکه بزرگ زادگان حزب به دست بردگان آزاد شده حزب ، شدند!؟ و از دستهاى شماست که مى چکد و با دهانهاى شماست که کنده مى شود.... مگر نه اینکه بر گرد آن بدنهاى پاك و تابناك حلقه زده اند و ، آنها را در خاك مى غلطانند. اگر اکنون تو هستیم ، تو خواهیم شد. آن هنگام که هیچ چیز جز خویش را با خود نخواهى داشت و خدایت به بندگان خویش نمى کند. و ملجاء و پناه من خداست... ادامه دارد