#رجب_الاصب
#امام_باقر علیه السلام
#ابوبصیر
#راشد_افریقایی
أبوبصیر یکی از شاگردان إمام باقر علیه السّلام است ، او میگوید ؛
روزی یکی از شیعیان که تازه از آفریقا به مدینة آمده بود ، خدمت إمام باقر علیه السّلام رسید. حضرت ضمن گفتگو ، احوال یکی از شیعیان خود به نام راشد را از او جویا شدند. آن مرد پاسخ داد حالش خوب بود و به شما سلام رساند.
حضرت فرمودند خدا رحمتش کند.
مرد با تعجب پرسید مگر او مرده است؟!
إمام باقر عليه السّلام فرمودند آری.
پرسید او کِی در گذشته است؟!
حضرت فرمودند دو روز بعد از خارج شدن تو از شهر.
مَرد قسم خورد که او بیمار نبود.
إمام علیه السّلام فرمودند مگر هر کس که می میرد ، به علّت بیماری است؟
أبوبصیر میگوید من در اين هنگام از إمام باقر علیه السّلام در مورد آن شخص از دنیا رفته ، سؤالاتی پرسیدم. حضرت فرمود او از دوستان و شیعیان ما بود ، گمان میکنید همراه با شما ، برای ما ، چشم هائی بینا و گوش هائی شنوا وجود ندارد؟! به خدا سوگند ، هیچ یک از أعمال شما بر ما پوشیده نیست ، ما را نزد خود حاضر بدانید و خود را به کار نیک عادت دهید و از أهل خیر باشید تا به همین علامت و نشانه شناخته شوید ، من ، فرزندان و شیعیانم را به اينگونه رفتار فرمان میدهم.
منتهی الآمال / ۲ ، زندگانی إمام باقر علیه السّلام
#حجاب_غیرت_شیعه
#دعا_وظیفه_شیعه
#ندیدن_امام_باچشم
#امام_باقر_علیه_السلام
#دیدن_نور_امام
#ابوبصیر
#ابوهارون_مکفوف
جناب ابوبصير گوید:
در خدمت امام باقر علیهالسلام وارد مسجد شدم؛ مردم در رفت و آمد بودند. امام علیهالسلام به من فرمودند: از مردم بپرس مرا مىبينند!
ابوبصیر گوید: به هر كس برخورد كردم، پرسيدم: حضرت باقر «صلواتاللهعلیه» را نديدهاى؟ تمام افراد میگفتند: «خیر؛ او را ندیدهایم!» با اينكه امام باقر عليهالسلام همان جا ايستاده بودند.
تا اينكه ابوهارون مكفوف (نابينا) وارد مسجد شد. امام علیهالسلام فرمودند: از او بپرس! رفتم و به ابوهارون گفتم: حضرت باقر «صلواتاللهعلیه» را نديدهاى؟ ابوهارون گفت: مگر نمىبينى که آن حضرت همینجا ايستاده است؟! گفتم:(تو که نابینایی!) از كجا دانستى؟! ابوهارون گفت:
وَ كَيْفَ لاَ أَعْلَمُ وَ هُوَ نُورٌ سَاطِعٌ!
چگونه مکان امامم را ندانم در حالی که وجود مبارکش، نورى درخشان است!
الخرائج و الجرائح، ص۲۲۹
إثبات الهداة، ج۴ ص۱۱۱
#الحمدلله_که_مولایم_امیرالمومنین_است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_بفرجه