#دوران_غیبت
#دفع_بلا
#رفع_غم
#آداب_دعا
#زیارت
#حواله_به_کربلا
ابن نوح گوید: از ابن سوره قمی شنيدم كه مىگفت: اين حكايت را در اهواز از شخصى بنام "سَرور" شنيدم كه مردى عابد و فقیه بود. البته سال آن را فراموش كردهام. او مىگفت:
"من لال بودم و قدرت بر حرف زدن نداشتم. پدر و عمويم در بچگی و زمانى كه سن من سيزده يا چهارده سال بود مرا بخدمت شيخ ابوالقاسم حسین بن روح رحمه الله وکیل امام عصر عجل الله فرجه بردند و از ايشان درخواست كردند كه از محضر مبارك امام عليه السلام خواهش كند تا به بركت دعای حضرت، خداوند زبانم را باز نمايد. شيخ ابوالقاسم حسين بن روح گفت: شما مأمور شدهايد تا به حائر حسينی برويد. ما هم از خدمت او مرخص شده، به كربلا عزيمت كرديم. براى زيارت غسل كرديم، در همان حين پدر و عمويم مرا صدا زدند: سرور! و من با زبان فصيح گفتم: لبيك. آنها گفتند: عجب! تو صحبت كردى؟ گفتم: بله. ابوعبداللَّه بن سوره گفته است: سَرور مردى بود كه صداى بلند و ناهنجاری نداشت.
الغیبه ص ۳٠٩
#کاش_شبی_درحرمت_گریه_کنم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_بفرجه