eitaa logo
زوار العباس علیه السلام
180 دنبال‌کننده
462 عکس
243 ویدیو
7 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بفرجه
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام شیخ کلینی در کتاب کافی شریف، به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت می‌کند: «لم یرضع الحسین من فاطمة علیه السّلام و لا من أنثی، کان یؤتی به النّبیّ فیضع إبهامه فی فیه فیمصّ منها ما یکفیها الیومین و الثّلاث، فنبت لحم الحسین علیه السّلام من لحم رسول اللّه و دمه صلّی اللّه علیه و اله.» امام حسین علیه السّلام از فاطمه علیها السّلام و هیچ زن دیگر هم شیر نخورد، او را بخدمت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله آوردند، حضرت انگشت ابهام خود را در دهان او می‌گذاشت، از ابهام آن حضرت آنقدر می‌مکید که دو_سه روز او را کافی بود، پس گوشت و خون آن حضرت از گوشت و خون رسول خدا صلی الله علیه و آله روئید. الکافی، ط_الاسلامیه، ١/٤٦٥ .
علیه السلام فمرّ يوما في طريق من طرق المدينة و معه إبريق فيه خمر،فلقيه الصادق عليه السلام،فقال له: «يا حميري!ما في إبريقك؟»،فقال:يا بن رسول اللّه!إنّه لبن،فقال له:«صبّ في كفّي من اللبن»،فصبّه في كفّه،فإذا هو لبن،فقال له الصادق عليه السلام: «من إمام زمانك؟»،فقال:الذي حوّل الخمر لبنا. نقل شده که سید حِمیَری روزی در راه مدینه بود در حالی که کوزه ای از شراب با خود به همراه داشت که ناگهان با امام صادق علیه السّلام مواجه شد . حضرت [ با اینکه می دانستند او در کوزه چه به همراه دارد ] از او پرسیدند حِمیَری در کوزه چه داری ؟ حِمیَری گفت یا ابن رسول الله شیر در کوزه به همراه دارم . امام صادق علیه السّلام فرمود مقداری از آن شیر را در کف دست من بریز . پس [ کوزه را خم کرد و با تعجب دید ] مقداری شیر از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد . در این هنگام حضرت از او سؤال کرد امام زمانت کیست ؟ حِمیَری گفت امام زمان من کسی است که شراب را تبدیل به شیر می کند . تنقيح المقال في علم الرجال (مامقانی) جلد 10 صفحه 313
امام صادق علیه‌السلام: «من أصابه ضعف في قلبه أو بدنه فلیأکل لحم الضأن باللبن ، فإنه یخرج من أوصاله کل داء و غائلة ، و یقوي جسمه و یشد لثته.» کسی که مبتلا به ضعف قلب یا ضعف بدن شد گوشت با شیر بخورد.... المحاسن ج۲، ص۴۶۸ ها
علّامه محمّد باقر مجلسی رَحِمَهُ الله مینویسد ؛ در وقت ولادت أميرالمؤمنين سلام الله عليه سنّ مبارک حضرت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ سی سال بود ، و آن حضرت را بسیار دوست میداشت ، میفرمود که گهواره او را نزدیک رختخواب من بگذارید ، و خود متوجّه تربیت آن حضرت میشد ، و بدن مطهّر آن حضرت را می‌شست ، و شیر در گلوی او میریخت ، و در وقت خواب گهواره او را می‌جنبانید ، و در بیداری با او سخن میگفت ، او را بر سینه مبارک خود می‌چسبانید ، میفرمود که این برادر من و ولیّ و یاور من ، و برگزیده و ذخیره من ، و پشت و پناه من است ، و شوهر دختر برگزیده من است ، و امین من است بر وصیّتها و علوم من ، و جانشین من است در امّت من ، پیوسته آن حضرت را برمیداشت و در کوهها و وادی های مکّه میگردانید ، و علوم و أسرار الهی را بر گوش و جان او میخوانْد. جلاء العیون / باب ۳ ، فصل ۱ . ها