eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
737 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
209 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. شب قدر؛ شب بخشش نجمه صالحی در گزارشی تاریخی و رجالی آمده است که یکی از یاران باوفای امام رضا علیه السلام، "یونس بن عبدالرحمن" بود اما پیرامون شخصیت ایشان، حجم وسیعی از غیبت و تهمت‌‌های ریز و درشت از طرف برخی شیعیان، نثار می‌شد، درست زمانی که واقفیه ظهور پیدا کرد و ماجراهایی اتفاق افتاد و اختلافاتی بین شیعیان پدید آمد... یونس تمام قد به دفاع از امام زمانش، امام رضا جانم ایستاد و همین کارش موجب دشمنی‌های بسیار برای او شد ...خلاصه، عده‌ای نزد او آمدند و گفتند:« یونس ببین دارند پشت سرت حرف می‌زنند و....!» و یونس جوابی داد که وسعت روح ایشان را نشان می‌دهد و درس‌هایی دارد که باید از آن الگو بگیریم... «أَنَّ یُونُسَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قِیلَ لَهُ: إِنَّ کَثِیراً مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَهِ یَقَعُونَ فِیکَ وَ یَذْکُرُونَکَ بِغَیْرِ الْجَمِیلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُکُمْ أَنَّ کُلَّ مَنْ لَهُ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین (ع) نَصِیبٌ فَهُوَ فِی‏ حِلٍ‏ مِمَّا قَال؛ به یونس گفته شد، بسیاری از شیعیان به شما بد می‌گویند و پشت سر شما غیبت می‌کنند. یونس گفت: شما را شاهد می‌گیرم هر کسی که از [محبت] امیرالمؤمنین علیه السلام نصیبی برده است، از آنچه گفته، حلالش کردم» این رفتار کریمانه یونس که فقیه اصحاب امام زمان خود بود برای ما درس بزرگی از مکتب اهل بیت علیهم السلام است؛ و چه خوب می‌شد که از زندگی این بزرگواران درس می‌گرفتیم و از قضاوت و تهمت و ...دور می‌شدیم و از همه مهمتر وسعت قلب یونس را به دست می‌آوردیم و همه محبین امیرالمومنین علیه السلام را اگر خطایی در حق‌مان کردند می‌بخشیدیم!! 🍃اللهم ارزقنا این حال خوب یونس 🍃 پ.ن: بهترین وقت بخشش شب‌های قدره، ببخشیم تا بخشیده بشیم! خدا جوری می‌بخشه که انگار نه انگار چون کریم الصفح است، ما هم ببخشیم انگار نه انگار! کاش یادمون نره! ما که از یونس بن عبدالرحمن یار صدیق امام رضا جان بهتر نیستیم که! ببخشیم تا بخشیده بشیم! **متن کامل گزارش در مدخل یونس بن عبدالرحمن است. ر.ک: رجال کشی، ص۴۸۳، گزارش ۹۱۰ به بعد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 از ما مخواه راحت دنیا که مدتی‌ست از غیر روی ماه تو دل کنده‌ایم ما اصرار بر وصال نه از روی عادت‌ است در این طریق سائل یک‌دنده‌ایم ما 💠 @shaeranehowzavi
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بی نوایم، نِگَهَم خیره به دستان علی ست بی پناهم، سرِمن بی سر و سامان علی ست شده بیمار دلم از غمِ دوریِ نجف دل من منتظر نسخه ی درمان علی ست شب قدر است ملائک همه تسبیح کنان شکرگویم که لبم مست و غزل‌خوانِ علی ست بی گمان لطف خدا بوده که شاعر شده ام طبعِ شعرم ز ازل ریزه خور خوان علی ست روز محشر که خلایق همه گریان هستند چشم من منتظر پرتو احسان علی ست 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡حب امیرالمومنین علیه االسلام ♡ 《أنفَعُ ما يَكونُ حُبُّ عَلِيٍّ لَكُم إذا بَلَغَتِ النَّفسُ الحُلقومَ》 امام باقر عليه السلام: سودمندترين چيز براى شما در لحظه‌اى كه مرگ فرا مى رسد، مهر على عليه السلام است. دعائم الإسلام : ج 1 ص 72 @AFKAREHOWZAVI
🔰شرح آشکار شدن مزار مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام ✍نجمه صالحی ❇️مزار مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام تا زمان هارون الرشید بر عموم مردم مخفی بود. ❇️روزی هارون الرشید به شکار رفته بود، آهوانی دید و دستور داد بازهای شکاری و سگ‌ها برای شکار آهوان حمله کنند. آهوها به یک بلندی رفته و خود را بر آن انداختند. بازها خود را بر زمین انداختند و سگ‌ها بازگشتند. هارون از این وضعیت تعجب کرد. آهوان از آن بلندی بازگشتند و سگ‌ها و بازها به دنبال آن‌ها رفتند. آهوها دوباره به آن بلندی پناه بردند و داستان تکرار شد. این کار سه بار انجام شد. هارون به اطرافیانش گفت: بروید و هرکسی را که در این اطراف دیدید برای من بیاورید. پیرمردی از قبیله بنی اسد را به نزد او آوردند. هارون گفت: (داستان)این بلندی چیست؟! پیرمرد گفت:اگر به من امان می‌دهی سخن بگویم؟! هارون گفت: با خدا عهد می‌بندم که تو را آزار ندهم .پیرمرد گفت: از پدرانم شنیده‌ام که این بلندی قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که خدا آن را حرم امن قرار داده و هر کس به نزد آن پناه بیاورد، ایمن خواهد بود. هارون آب خواست و وضو گرفت و به زیارت قبر رفت. (شیخ مفید، الارشاد،ج۱،ص۲۵_۲۷) ❇️پس از آن اتفاق هارون دستور داد بنایی کوچک بر قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام ساخته شود و مردم به زیارت قبر ایشان مشرف شدند. ❇️حمدلله مستوفی سال ساخت این حرم را در سال ۱۷۵ ه.ق نوشته است.(مستوفی، نزهه القلوب،ص۳۱و ۳۲) @AFKAREHOWZAVI
.. ⭕️سوال: چرا مردم کوفه پس از شهادت امیرالمومنین علیه السلام اقدام به یافتن قبر مطهر ایشان نکردند؟ 🔰در پاسخ، اشاره به چند نکته تاریخی لازم است: ❇️کوفه از ابتدای تشکیل آن در سال ۱۶ه. ق. از قبائل مختلف تشکیل شد‌. بر خلاف تصور برخی افراد در دوران کنونی بخش قابل توجهی از مردم کوفه ارادتی عجیب به امیرالمومنین علی علیه السلام داشته‌اند. به ویژه قبایل یمنی (مانند هَمْدان، نَخَع، مِذحَج، بنی شاکر، بَجیله، صائدیان و ...) که در کوفه سکونت داشتند. اسلام آوردن این قبایل به دعوت مولا علی علیه السلام بود همچنین اغلب افراد حاضر در لشکر حضرت را تشکیل می‌دادند. ❇️در قرون بعدی نیز کوفه اصلی‌ترین مرکز تشیع در جامعه اسلامی به شمار می‌رفت لذا تصویری که امروزه در ذهن عموم مردم از چهره کوفیان وجود دارد چندان صحیح نیست. ❇️دفن مخفی پیکر مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه‌السلام هم به وصیت خود ایشان بود. اتفاقا مردم کوفه هم خیلی اعتراض کردند اما امام حسن مجتبی علیه السلام در خطبه‌ای که بعد از دفن حضرت خواندند، به اعتراض مردم پاسخ دادند.* ❇️دفن مخفیانه امام علی علیه‌السلام، دلایل و عوامل فراوانی داشت که مهمترین علت ترس از خوارج یا بنی امیه بود. به عنوان مثال در تاریخ داریم که بنی‌امیه بعد از به قدرت رسیدن، به بدن مطهر حضرت حمزه سلام الله علیه اهانت کردند. شاید مخفی ماندن قبر ایشان هم به همین دلیل بوده است. ❇️ معاویه دستور لعن بر امیرالمومنین علیه السلام را داده بود و هر پسری که متولد می‌شد و نامش علی بود دستور قتلش صادر می‌شد‌ لذا اگر قبر آشکار می‌شد جسارت از جانب معاویه بعید نبود.*(کانت بنو امیه إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه.) ❇️البته این ترس در زمان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام تقریبا از بین رفت و ایشان مکان قبر مطهر حضرت را به شیعیان نشان دادند. بعدها در زمان هارون الرشید در یک واقعه معجزه آسا قبر حضرت آشکار شد و "همه مردم" قبر را رویت کردند. ❇️با این وجود تا نیمه‌های قرن چهارم، با وجود آنکه حرم حضرت کاملا شناخته شده بود و مردم به زیارت ایشان می رفتند، اما هنوز شهر نشده بود. ✳️در قرن چهارم دو حرم، یکی در حدود سال ۳۱۰ توسط ابوالهیجاء هَمْدانی و دیگری در سال ۳۶۹ توسط عضد الدوله دیلمی ساخته شد. ✳️با اقدامات عمرانی عضد الدوله علاوه بر ساخت حرم، مانند حفر قنات، ساخت بازار و ... به تدریج نجف تبدیل به شهر شد. ❇️در گزارش‌های تاریخی تقریبا از آغازین سال‌های قرن پنجم شواهد شهر بودن نجف کاملا مشخص است.* *ر.ک کتاب مُروج الذهب،ج۱. *تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، السیوطی،ص۹۵۶. *برداشتی از کتاب شیعیان متقدم؛ محمدحسین افراخته @AFKAREHOWZAVI
«در پناه تو» ✍طیبه فرید از دیشب جز اشک چیزی به چشمش نیامده بود. وارد کوچه شد،چیزی به سنگینی چند قرن روی سینه اش سنگینی می کرد،صدای قدم هایش با صدای تپش قلبش یکی شده بود. او با این کوچه و این خانه اُنسی دیرینه داشت. هیچوقت اما پشت درهای چوبی این خانه اینقدر شلوغ نبود. چشمش از شدت اشک جایی را نمی دید عرض کوچه را با دلش طی کرد.ارادتمندان امام پشت در خانه صف کشیده بودند. از شدت شلوغی جای سوزن انداختن نبود. حسن ابن علی داشت مردم را قانع می کرد که برگردند،امام بعد از قصه ضربت نای نفس کشیدن نداشت. نفس دنیا به نخ نازکی بند بود. کوچه بوی گریه می داد. ارکان های لطیف هدایت ترک برداشته بود. زانوهای اصبغ ابن نباته توان حرکت نداشت، او در چشم های علی ذوب شده بود، ضرب آهنگ تپش قلبش با نبض علی تنظیم بود و مدت ها بود در هوایی تنفس کرده بود که عناصرش از عطر نفس علی علیه السلام پر شده بود. کجا باید می رفت او اهل اینجا بود. مردم پراکنده شدند اما او مثل خانه خراب ها همان جا نشست.پشت در چوبی،در همان کوچه ای که خانه امیدش آن جا بود. عین کبوترهای مأنوس با گنبد و گلدسته در پناه دیوار نشست. همه رفته بودند که حسن ابن علی علیه السلام در را باز کرد. _اصبغ چرا نرفتی؟ با صدای لرزان گفت: _کجا بروم آقا... من از پناه این خانه کجا بروم؟ قدم های من برای رفتن، جز این کوچه جایی را بلد نشده! من اینجا پرو بال گرفتم،تمام دنیای من پشت این درهاست. کجا باید بروم؟ گریه امانش را برید و عین بچه های مادرمرده سرش را گذاشت روی آستین لباس عربی اش... حسن ابن علی علیه السلام گفت: بیا تو اصبغ بیا... مابعد این ماجرا فقط اصبغ ابن نباته بود و امام. روایتی که ازین دیدار مانده برای ما امام ندیده هاست! خدا می داند میان امام و اصبغ چه گذشت.اما بی شک با دعای امام بود که قلب اصبغ از تپیدن باز نایستاد. کاش خدای علی در شب های قدر علی ما را در محبت علی جوری غرق کند که اثری از منمان باقی نماند... یاعلی @AFKAREHOWZAVI
آیا مردم از دینداری فاصله گرفتند؟ نساء خلیلی می‌دانیم که در حرکت‌های شخصی، تا دل‌ها و ذهن‌ها اقناع نشود، جان‌ها به حرکت در نمی‌آید. دلی که قانع نیست، فرمان به حرکتی نخواهد داد. بنابراین حرکت‌های اجتماعی مانند اربعین، شب‌های قدر جایگاه دین در قلب و جان نقش موثرتری خواهد داشت. این حضور در میدان‌ها، نمود واقعی جایگاه دین و دین‌داری در بین مردم است. وگرنه کدام انسان آسایش‌طلبی است خانه گرم و نرم، خواب راحت شبانه را رها کند مگر دل او را برانگیخته باشد و او را به حرکت در آورده باشد؟ کدام انسان عافیت‌طلبی است که امنیت و تمیزی را رها کند و آواره جاده‌ای خاکی شود؟ از این رو است که حضور پرشورتر و پررنگ‌تر مردم از هر طیف و قشری در مراسم شب‌های قدر نشانه‌ای است از دیندارترشدن مردم. هر چند که برخی با نگاهی سطحی می‌خواهند آدرس غلط بدهند و با مغالطه‌های غلط نتیجه بگیرند که حاکمیت روحانیون مردم را دین‌گریز کرده است، غافل از آنکه در زمان حکومت پهلوی‌ها، کجا واجباتی مانند خمس و زکات مانند امروز فراگیر بود؟ کجا هر سال، مراسم‌های مختلف پُر رنگ‌تر از سال قبل برگزار می‌شد؟ کجا چنین تصاویری با شکوهی از خیل متمسکین به حَب‌الله در تاریخ حکومت‌های گذشته ثبت شده است؟ @AFKAREHOWZAVI
مبارزه به سبک مقلوبه ✍فاطمه میری طایفه فرد اگر هدف مبارزه با ظلم باشد، هرچیز کوچک به کار می‌آید، مثلا همان خرده سنگ‌های کودکان که با آن بازی می‌کنند، آن‌وقت دستان کودکان فلسطینی ابابیل می‌شود و بر لشگر پیل‌گون می‌تازد. مادران فلسطینی هم آمده‌اند با همان وسایل آشپزخانه کوچک‌شان، شاید هم جهیزیه قدیمی، از آن‌ها که مادرها به دختران‌شان می‌دهند، از آن‌‌ها که کلی رمز و راز زندگی درونش نهفته است. از همان‌ها که زندگی عزت‌مند را به دختران دم‌بخت یادآور می‌شود. مادران هم سلاح دارند از جنس ایمانی عمیق و شور و عشقی که در قالب خوراک به فرزندان‌شان می‌دهند. مادران هم مبارزه می‌کنند، با زبان، با اشک، با خون، حتی با غذایی که می‌پزند. از همان مائده‌هایی که از آسمان می‌آید. این‌روزها مادران فلسطینی در گوش فرزندان‌شان از قدس می‌خوانند. از آزادی بیت‌لحم، از خواندن نماز در مسجدالاقصی. مادران فلسطینی این روزها مقلوبه می‌پزند. چقدر با ظرافت خوراک را زیر قابلمه می‌چینند، برنج را رویش می‌ریزند و شعله هم به‌کار می‌آید تا غذا به پختگی برسد. کم‌کم صدای مناجات قبل اذان به گوش می‌رسد. مادر، فرزندان را می‌خواند. همه آمده‌اند تا به مادر کمک کنند تا قابلمه را برگردانند. صدای شادی بچه‌ها با صدای ضربه به قابلمه درهم می‌رود. همه به امید نابودی اسرائیل، بر سر قابلمه می‌کوبند و بعد... غذا خورده می‌شود با محبتی از جنس اولین قبله‌گاه مسلمانان و آمادگی همه خانواده برای نابودی دشمن این مسجد مقدس. مادر است دیگر به زندگی رنگ و بو می‌دهد، هدف می‌دهد، حب و بغض می‌دهد. حتی با همین غذای ساده. بچه‌ها گوشه‌ای نشسته و نقاشی می‌کنند و کنار نقاشی می‌نویسند: القدس لنا @AFKAREHOWZAVI