eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
734 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
209 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
1⃣7⃣ «غلام نرگس مست تو تاجدارانند» ✍طیبه فرید، عضو تحریریه مجتهده امین عطرش شبیه عطر حاجی ها نب
1⃣8⃣ «آتشم و آتش گرفته‌ام» ✍سمیه رستمی، عضو تحریریه مجتهده امین اول احساس نمودم که کرک و پشم نداشته‌ام به آنی و حتی کمتر از آنی از جمیع اعضا و جوارحم فروریختند از آن نعره که شنیدم. متحیر فروماندم که این نعره از حنجره این جانب چگونه برخاست که سابق‌براین نیز از خود نعره دهشتناک همی درداده بودم؛ ولی نه این‌طور خفن. اول بار هنگامی که بعد سالیان سال عبادت بر مشتی خاک سجده نکردم و اصلاً چش چال، دیدنش نداشتم که نرسیده، اشرف مخلوقات شده بود و من لعین پروردگار. دوم بار چنان به زمین‌گرم خوردم که جایش هنوز درد می‌کند و اندام تحتانی‌ام دچار احتراق درون‌سوز شد و دود سیاهی از آن برخاست. ما می‌گوییم «هبوط»؛ کلاس داشته باشد وگرنه شوت‌شدن بود با تیپایی. سوم بار آن زمان که فرشته خودشیرین؛ جبرئیل امین، آمد و فرزند آدم را گفت: «بخوان!» در دلم انواع فحش‌های سزاوار فرشته مقرب را گفتم و سویش فوت نمودم و حالا «ولایت و اکمال دین!» این را کجای دل آتشینم بگذارم؟! اندک‌اندک جمع یاران و فرزندان همی رسیدند. همه لرزان چون بید که گویی ناغافل بر میخی، سیخی، چیزی نزول کرده باشند و قرار از کف بداده. دستپاچه و آسیمه‌سر گفتند: بالاخره شد آنچه نباید می‌شد و اسرافیل در آن صور وامانده‌اش دمید. یکی از میان ایشان که نخودی، مغز بیشترش بود گالیله‌وار پرسید: پس چگونه باشد که هنوز زنده‌ایم؟! یکی دیگر که به‌قاعده لوبیاچشم‌بلبلی کمتر از دیگران داشت، گفت: لابد چونان گرمیم و هیچ حالی‌مان نیست چه درافتاده و شعله حیات در ما پت‌پتی کرده و خاموش شده. پس صیحه‌ای زد و موی وزوزی خویش پریشان کرد که دیدی جوان‌مرگ شدم؟! هزارسال و اندی سنی نبود برای به جهنم رفتن! و وی از همه خنگ‌تر بود و او را مأموریت در جهان وسوسه چون ابوموسی اشعری‌ها می‌گماردم که لیاقتش همان بود. آن را که نخودی بیشتر مغز بود و اندکی پاچه‌خوارتر از دیگران، گفت: ای شعله تو روز به‌روز سوزان‌تر/ وی مکر تو کل یوم افزون‌تر... که حوصله‌ام سر رفت و گفتم؛ چون آدمیان بنال! وی که ضایع همی گشته بود، دست‌وپای خویش جمع کرد و گفت: خود بفرما این صدای دهشتناک از که بود؟ گفتم: از من! گفتند: به‌به کم الله! تبارک‌الله احسن الاصوات فی جمیع الکُرات! ینی خاک عالم و حتی آدم‌های کلأنعام بل هم اضل بر فروق سرشان که هم‌زمان پاچه‌خوار من و خدایند. یکی که حتی به‌قاعده ذرة مثقال هم وی را از مغز بهره نبود، گفت: مهیب صدایی بود به‌راستی از کجایتان در دادید؟ سال‌ها بود که چنین مستفیض نشده بودیم؟ و مرا ظرفیت فضولی در کار خلقت چنان پر بود که توان آن نبود که خداوند را بپرسم این موجود از بهر چه آفریدی که به هیچ کار نیاید که یکی زان میان تازه از گرد راه رسید و او را ندا داد؛ گر حرف نزنی نگوییم لالی! گفتم: ز چه دیر ماندی؟ گفت: آن صدا مرا به خود چنان خیساند که یک و دو مرا در هم و اندر گشت و حسابی سه شد و با جامه آلوده حضور نشاید. گفتم: تا مرا چنین یارانی است روز‌هایم یک‌به‌یک بارانی است آن خنگ‌تر گفت: مقصود شاعر از باران در اینجا اشک است یا شماره یک؟ و چنان در وی نگریستم که ملک‌الموت را چاره نماند جز قبض روحش و راحت شد. گفتم امروز دین خدا کامل گشت و دیگر انسان نافرمانی خدا نکند. چگونه فریاد بر نیاورم که من باختم! بدم باختم... من که از آتشم به مشتی خاک باختم؛ هیچ ننگی از این بالاتر نیست! پس بگذارید به دوزخ برررم. آنکه نخودی بیشتر بود گفت: شتاب مکن که قدیمی‌ها گفته‌اند: عجله را کار شیطان است و بس. جمله جمع ابلیسان و شیطان در وی پوکر فیس نگریستند. گفت: البته همان قدیمی‌ها گفتند در مثل مناقشه نیست و اِهمی نمود و ادامه سخن بگرفت که یادمان نمی‌رود تو همانی که موجب راندن آدم، ابوالبشر از بهشت گشتی و لامصب چه خوب او را فریفتی با‌با، دست خوش! و پاچه‌خواری وی مرضی ذاتی بود. و چون تراپیستانی که به منبر می‌روند گفت: اندکی جیگر تازه بگیر و دندان طمع بر آن بِنه و دو پر هم به ما بده که تک‌خوری زشت است، حتی میان ما. بدان که همه این قوم بچه‌مثبت نباشند و شیشه‌خرده در جنسشان به‌وفور یافت همی‌شود و خوب به ما افسار می‌دهند و ایشان را با بهشت کاری نیست و جمله مقصد ایشان حال و هول دنیایی است همین‌ها برای مقصود ما کافی است که خداوند عزوجل روزی را مِنْ حَیثُ لایَحتَسِب می‌رساند. و دیگر خیلی رویش افزون گشت و گفت: عصیان پروردگار کردی به کنار، این‌قدرها هم کافر که نیستی لاکردار! و با این گفته وی نیز مرا میان جمع ضایع کرد. با خود عهد کردم او را مأموریتی دهم صعب و دشوار، جهت گمراهی یکی از آدمیان بسیار کاردرست که وی هرچه پاچه بگیرد؛ محل سگی ننهد که بی‌محلی بدترین سلاح است و چنین انتقام بکشم و وی را خز دارم، حتی به عَون الله تعالی! @AFKAREHOWZAVI
1⃣9⃣ «خوش به حال دل من، مثل تو مولا دارد» ✍مریم زارعی، عضو تحریریه مجتهده امین دین و دنیا دارم درِ این خونه جا دارم قنبر نیستم اما مثل حیدر مولا دارم عید غدیر یعنی دست تو بالا برود تا نشانی شود برای ما تا راه را گم نکنیم دست تو به عرش است و ما ریزه خواران خوان توییم به تو وصلیم تا به خدا وصل شویم. تو واسطه فیض اکبری! تو نه تنها امام بر مال و دین ما هستی بلکه امامت بر جان ما داری. خودم و همه ی کس و کارم فدای تو باد. دوست دارم مثل قنبر سرم را بالا بگیرم و با افتخار بگویم: «من غلام صالحترین مؤمنان و وارث پیامبران و بهترین اوصیاء و بزرگترین مسلمانان و امیرمؤمنان و نور مجاهدان در راه خدا هستم*.» الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ و الائِمه المعصومين *أنا مولى من ضرب بسیفین و طعن برمحین وصلى القبلتین وبایع البیعتین وهاجر الهجرتین ولم یکفر بالله طرفة عین، أنا مولى صالح المؤمنین ووارث النبیین وخیر الوصیین وأکبر المسلمین ویعسوب المؤمنین ونور المجاهدین ورئیس البکائین وزین العابدین وسراج الماضین وضوء القائمین وأفضل القانتین ولسان رسول رب العالمین وأول الوصیین من آل یس والمؤید بجبرئیل الامین و المنصور بمیکائیل المتین المحمود عند أهل السماء أجمعین والمحامی عن حرم المسلمین...(رواه الکشى فی رجاله ص 48.) @AFKAREHOWZAVI
2⃣0⃣ «قلبِ آرامِ عاشق» ✍زهرا نجاتی، عضو تحریریه‌‌ مجتهده‌ امین دلم و قلبم میان حال و هوای غدیرخم سال یازده هجری، پرگشوده.. دارم فکرمی‌کنم شاید به حکم زن بودن ومادری، شاید بشود مثلا نزدیک شد به حال دل زهرای اطهر. لابد دلش پربوده ازشوق اینکه حالا دیگر نه علی‌اش را، اما لااقل گوشه‌ای از او را، می‌شناسند. شایدهم بیشتر دلش می‌تپیده مثل حال وقتی که حضرت پدر، موقع شنیدن دستورمعرفی علی در غدیر، داشته، اشکی که ریخته و آنچه فرموده که می‌ترسم انچه قریش با من کردند باعلی نیز بکنند. و امان از قلب او. نمی‌دانم آن روز قلب او بیشتر می‌تپیده یا روزی که زنان مدینه رفتند و آمدند و هی درگوش فاطمه زهرا خواندند که علی مگر غیر از زره و شمشیر چیزی هم دارد؟ گیرم «السابقون» باشد و چندایه در وصف تقوا و زهدش، آیه آمده باشد آخرش که مال و ثروتی ندارد، قدش هم ان قدرها بلند نیست، ابروهایش هم زیادی پرجذبه است، همیشه هم که لبخند روی لبهاش هست. دلش که گرفت، دوباره سایه‌ مهربان حضرت پدر، روی سرش افتاد، اندوه و دلگیری که مانع نورصورتش شده بود، تشخیص دادو فرمود: _برایت از علی بگویم؟ فاطمه لبخندرضایت زد و حضرت پدر، دستش را تکان داد و فاطمه قطار شترهایی را دید که پشت هرکدامشان هزارکتاب بود. حضرت پدر به آنها اشاره کرد و فرمود؛_علی ازمال دنیا چیزی ندارد، اما هرکدام از این شترها، هزارکتاب برپشت حمل می‌کنند که درهرمدام هزارمنقبت، ازمناقب علی(علیه‌السلام) نوشته شده. فاطمه،(سلام الله علیها)، لبخند زد. دلش آرام گرفت. شاید مثل امشب. شاید مثل فردا وقتی همه آمدند و بخاًبخاً گفتند. و من دلم به لبخند او و لبخندامیرالمومنین، خوش است که درعیدالله الاکبر،خداکند روزی ما و شما شود. این است که ازعمق وجودروی لب و توی گوش فرزند و همسرانم، بااشک شوق می خوانم:«اَلحَمدُلِله‌ِالذّی جَعَلنامِنَ المُتِمَسّکینَ بِوِلایهِ مُولانا اَمیرالمومنینّ عَلیّ بنِ ابی‌طالبِ وَ اَولادِهِ الْمَعصومینَ» پ. ن.کتابهای المناقب، اسرارآل محمدصلی الله علیه واله، و حقیقت‌علی علیه‌السلام. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣1⃣ «بخند علی!» ✍م_صالحی، عضو تحریریه مجتهده امین تو می‌‏دانی تمامیِ پیامبرانِ قبل از من هستی ! ادامه ی همه دلتنگی‌‏های من و حرا هستی! تو معنی دهنده تمام گریه‌‏های شبانه نوحی! تو هیبت موسا داری! تو نفس عیسی داری! تو از خون ابراهیمی، از تبار اسماعیل، از سلاله عشق، تو محمدی! تو من هستی و من توام؛ در آیینه وحدت ازلی! بخند علی و دستی را که بالا می‏‌برم، ایستاده نگه دار! تا تاریخ زیر سایه آن بخندد، تا فردا از سر انگشت‌‏های تو اجازه ورود بگیرد، تا عشق حق داشته باشد از این همه باران بی‏‌وقفه‏‌ای که بر این دل‏‌های خسته باریدیم، بگوید... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
2⃣1⃣ «بخند علی!» ✍م_صالحی، عضو تحریریه مجتهده امین تو می‌‏دانی تمامیِ پیامبرانِ قبل از من هستی !
2⃣2⃣ «اکمال» ✍الهام سادات حجازی، عضو تحریریه‌ی بانو مجتهده امین صدای جرس کاروان شتران فضا را آهنگین کرده است. ساربانان و مردانی که موهایشان را حلق کرده‌اند و عرق‌چین بر سر گذاشته‌اند و زنانی که حجابشان چارقد است و روبند سفید بر چهره دارند و بر روی جهاز شتران نشسته‌اند، مسافران این کاروان‌ها هستند. خورجین‌هایی که پر است از قمیص حریر و دیبا و ابریشم و قدح‌هایی که منقش به نقش و نگار زیبایی‌ست به عنوان سوغات مکه برای اقوام قبیله‌یشان. در میان راه کسانی بر لب ذکر دارند و کسانی که تشنه‌اند از مشک‌شان آب می‌نوشند. سفر سختی را پشت سر گذاشته‌اند. یک ماه اعمال پر مشقت حج، در آن گرمای طاقت فرسای مکه. اما همه خوشحال از زیارت کعبه و حاجی شدنشان. در میان این کاروان باشکوه و حاجیانِ از حج برگشته، دو نور هم حضور دارند. شاید شمس و قمر. پیامبر خدا و همراهش علی‌بن ابی‌طالب. هوا به قدری گرم است که چند متر جلوتر شبیه سراب به نظر می‌آید، اما این دیگر سراب نیست واقعی است برکه‌ی خم است. عرق سرد بر پیشانی پیامبر نشسته است. حالتش دگرگون شده است. چیزی بر قلبش سنگینی می‌کند. از سنگینی‌اش نزدیک است شکم شتر به زمین بچسبد. از نشانه‌های نزول وحی است. هر بار که وحی نازل می‌شد همین حالات بر ایشان عارض می‌شد. اما آن وحی چه می‌تواند باشد؟! اینبار بعد از حج، اینها که توحید را لبیک گفته‌اند دیگر چه پیامی را باید لبیک گویند؟! قاصد پیک حق جبرئیل امین که امانتدار فرمان حق است بر محمد امین که او هم امانتدار است پیامی را بی هیچ کم و کاستی نازل می‌کند. آیه چنین است:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» پیامبر به اطرافیان می‌گویند همین جا اتراق می‌کنیم. به آنهایی که جلوتر رفته‌اند بگویید برگردند و آنهایی هم که هنوز نرسیده‌اند منتظر می‌مانیم به ما ملحق شوند. کم کم کاروانیان در محل خم جمع شدند و کوهی از جهاز شتران درست کردند و پیامبر بر بالای آن رفت. دست علی‌بن ابی طالب را گرفت و در میان جمعیت ایستاد و شروع به خطبه کرد: ستایش خدایی را سزاست که در یگانگی‌اش بلند مرتبه و در تنهایی‌اش به آفریدگان نزدیک است، خدایی که به یک نیم نگاه دیده‌ها را ببیند و دیده‌ها هرگز او را نبیند. سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینشش بزرگ است بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است. کسی که از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد، مگر او -عزوجل- خود، راه نماید و بشناساند. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. چنین خدایی که قادرِ مطلق و متعال است چنین خدایی می‌فرماید:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» آیه با «دین» شروع می‌شود و به «دین» ختم می‌شود. الف و لام بر یوم وارد شده است و معرفه است و این نشان از عظمت این روز دارد. بعد از الیوم فعل اکملت ذکر شده و متعلق آن دین است. عبارت بعدی فعل اتممت است و متعلقش نعمت. این دو مربوط به فعل خداست. اکمال و اتمام. مرحله‌ی بعد جمع بین فعل و صفت خداست، آنچه که رضا به آن حاصل شده، دینیت اسلام است. مابه الاکمال و الإتمام و الرضا، ولایت است و مَن به الاکمال و مَن به الاتمام و مَن به الرضا، علی‌بن ابی طالب علیه السلام است. ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
2⃣2⃣ «اکمال» ✍الهام سادات حجازی، عضو تحریریه‌ی بانو مجتهده امین صدای جرس کاروان شتران فضا را آهنگ
ادامه.... اکمال و اتمام، فعلِ چنین خدایی‌ست. و از همه شگفت انگیزتر اینکه چنین خدایی فرمود راضی شدم که اسلام دین شما باشد. اسلامی که «إنّ الدین عندالله الاسلام» است. اسلامی که «و مَن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» اسلامی که به این مرتبه است، تا روز هجدهم ماه ذی الحجه بهتر بگویم در تمام این سال‌های انزال وحی و تا اواخر سال‌های پربرکت بهترین خلق خدا یعنی پیغمبرش، پیغمبری که بر جانش قسم خورده و فرموده «لعمرک»، تا قبل از چنین روزی، اسلام ناقص و ناپسند خدا بود. آن روز این اسلام، کامل و آن ناپسند، پسندیده شد. جایگاه به قدری والاست که بر نبی و رسول عرضه می‌دارد اگر پیام را ابلاغ نکنی رسالتت را انجام نداده‌ای. «یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته» پیامبر فرمود: ألست ولیّ المؤمنین؟ ای مردم، آیا من ولی مؤمنین نیستم؟ همگی یک صدا گفتند بلی یا رسول الله چنین است. سپس فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، هر کس من مولای اویم علی نیز مولای اوست. از میان انبوه جمعیت فردی به نام عمربن خطاب برای عرض تهنیت برخاست و گفت بخ بخ یا ابی ابی طالب. اصبحت مولای و مولا کل مؤمن. اما همین فرد بعدها... ابن عباس می‌گوید آن روزی که این واقعه اتفاق افتاد، روز عید یهود بود، روز عید نصاری بود روز عید مجوس بود روز جمعه بود، پنجمین عید عید غدیر شد. جمع پنج عید در یک روز. عید غدیر عیدالله الاکبر است. اضافه به الله است و متصف به وصف اکبر. که بهترین فهم‌ها هم در عظمتش حیران‌اند. کاروانیان با علی علیه السلام دست بیعت دادند و زنان هم دستانشان را در آب فرو بردند و اینچنین همگان با امیرالمؤمنین عهد و پیمان بستند. و تا امروز که شیعیان برای بزرگداشت غدیر جشن به پا میدارند و به دیدار سادات می‌روند یعنی همان ذریه و نسل علی علیه السلام. و تا قیامت چنین خواهد بود. این نسل و ذریه پابرجاست. جلوه‌ی استواری این حرف باشد برای قیامت که تماشاگر عاقبتِ به خیرِ شیعیان او باشیم. پایان☘ @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
2⃣2⃣ «اکمال» ✍الهام سادات حجازی، عضو تحریریه‌ی بانو مجتهده امین صدای جرس کاروان شتران فضا را آهنگ
2⃣3⃣ ☀️آفتاب بر فراز غدیر ✍️زهرا سعادت، عضور تحریریه‌ی مجتهده امین ✋️سلام برغدیر... سلام بر آفتاب بر فراز غدیر، سلام بر مولای متقیان که با دستهایی خیبرشکن،آسمان را برپا داشته و زمین به برکت قدوم سبزشان تاب واقعه عاشورا و ظلم بر آل علی علیه السلام را تا محشر،آورده است تا روزی به یمن قدوم بهارآفرین فرزند خلف مولا،گستره حکومت مستضعفان و تحقق وعده حق الهی،به ثمر نشیند! 🌸غدیر از برکت ولایت تا همیشه تاریخ می‌جوشد و به زلال معرفتش فتنه و غفلت را از بطن امت واحده مسلمان می‌زداید! 🍀چه خام اندیش اند علی ستیزان،که غدیر را اتفاقی ساده میپندارند... غافل از اینکه سرنوشت رقم خورده بشریت،تجلی شکوهمند یک گزینش رحمانی است تا به حبل المتین ولایتش چنگ زده و رستگار شوند! 🪷مولاجان! چه تلخ است حقیقت کتمان واقعه ای به بلندای تاریخ! عهد قبول ولایتی که بارها گسسته شد... حقی که ناجوانمردانه در سقیفه غصب گردید... ناطق قرآن و کتاب هدایت الهی که میراث جاودانه آخرین حجت رسالت بودند چنان مهجور ماند که صراط مستقیم را گم کردند!! 🌅امروز فرزند حقیقت کعبه،همان تداوم صراط الاقوم تا قیامت،در غربت بی مرامی همان نسل عهد شکنان،چون خورشیدی در پس ابرهای جهالت است تا تقدیر الهی ،الیوم اکملت لکم دینکم را به منصه ظهور برساند! 🌟اینک در غدیر نزدیک به عضر ظهورش،جانهایمان را در دریای باور و بصیرتش طراوت بخشیده و از کویر حیرت دنیا به آغوش سند حقانیت مظلومیت شیعه که از مدینه آغاز و درکربلا متجلی شد تا انتهایش ظهوری باشد بر اثبات اراده الهی، پناه میبریم. 🤝امروز تجدید بیعت میکنیم ... نه به رسم بیعت شکنان! چرا که غدیر،پیمان نامه ی باز، تا ابدیت است... من کنت مولاه فهذا علی مولاه ✨️مولاجان! سینه های زخم خورده مان از ستم آنانی که غدیر را نادیده گرفتند هنوز از محبت تو لبریز است... 🌊ما را از دریای بی کرانه ولایت علوی سیراب کن تا جانمان تطهیر گردیده و اندیشه هایمان تابناک بمانند!! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
2⃣3⃣ ☀️آفتاب بر فراز غدیر ✍️زهرا سعادت، عضور تحریریه‌ی مجتهده امین ✋️سلام برغدیر... سلام بر آفتاب
2⃣4⃣ «تصورکن» ✍زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین فکرکن ۱۲۰۰۰۰ نفرجمع شده باشند، زیرآفتابی داغ و سوزان، چهره‌ها سرخ شده و حرارت گرفته.. نم عرق روی صورت و بدن را پوشانده، مرد و زن خیره به کوهی از جهازشترها که دو مرد نسبتا بالابلند از آن بالا رفته‌اند و دستی دست دیگر، را آن قدر بالا برده تا به محکم‌ترین حالت با صدها جمله، نقش او را حالی نه فقط آن بیست‌هزارنفر، که حالی میلیاردها انسانی کند که تاابد خواهند آمد. تصورکن درمیانه راه، مردی آمده و آن قدر «اعلی بودن علی» به مذاقش تلخ آمده که قید زندگی‌اش را زده و گفته:_اگر قرار است من بعد علی، مولای من باشد، خدایا مرا بکش. و اتفاقا خدای علی اعلی، خیلی خیلی حرفش را جدی گرفته و هنوزجمله‌اش تمام نشده، سنگریزه‌ای از آسمان، نازل شده و مرد را از بالا تا پایین، به دوقسمت مساوی تقسیم کرده و ایه«سال سایل بعذاب واقع، للکافرین لیس له دافع»، نازل شده. تصورکن حتی دومی و سومی هم آن قدرعرصه برایشان تنگ شده که قبل ازهمه آمده‌انددرخیمه‌ تنها امیرالمومنین عالم، الی یوم‌القیامه و بخ ٍبخٍ، گفته‌اند. همان دو نفری که بیش از چهل روز، دوام نیاوردند و خلیفه‌اللهی را جوری از او دزدیدند که الی یوم القیامه، هرگناهی، هر خبط و خطای انسانی، هرجرم و جنایتی، پای آنها هم نوشته شود. اما همه اینها به کنار، چقدرحسرت می‌برم برزنانی که دستشان را درهمان تشتی گذاشتندکه پراز آب بود و دست مولای دوعالم، قسیم النار والجنه، برای بیعت درآن فرو رفته بود. تصورکن لابد فاطمه زهرا، صدیقه کبری با لبخندی سرشار ایستاده بوده درب خیمه و حسنین، شاد بالا و پایین می پریده‌اند و زهرای اطهر، آماده می‌شده برای مسیولیت‌های خطیر پیش رویش تا باجانفداییش برای امامی، که آن روز، ولی‌اش می‌شد، حالی ما همه تا ابد کند:» اگرکسی تمام روزهای عمرش را بین رکن ومقام، نمازبخواند و تمام روزهای عمرش را روزه بدارد و به‌قدر ذره خردلی، حب اولی و دومی، توی دلش باشد، با سر توی جهنم خواهدافتاد.» تصورکن و با من بخوان:«الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت مولانا امیرالمومنین، علی ابن ابی طالب، علیه السلام.» @AFKAREHOWZAVI
2⃣5⃣ شکر نعمت غدیر ✍ کبرا خالقی، عضو تحریریه مجتهده امین آن زمان که حجابِ سقیفه با ابراز تردید و تحریف، بر نور ولایت سایه افکند و مردم زیر بار ولایت ائمه کفر رفتند؛ داغ نورانیت بر دل انسان‌های جاهل، غافل، ترسو... گذاشته شد و شیاطینِ زر و زور و تزویر، مدیریت عالم را به دست گرفتند و غدیر شد؛ آوردگاه جبهه حق علیه باطل. در طول تاریخ این دو جبهه دائما در حال نبرد با هم هستند و در این درگیری‌، انسان‌هایی که در جبهه نور مبارزه می‌کنند و به احدی‌الحسنین می‌رسند؛ به شرافت بندگی نائل می‌شوند. اما هواخواهان تباهی و تاریکی همیشه در وادی ضلالت قدم بر‌داشته و به حضیض ذلت می‌نشینند. بنابراین فقط انسان‌هایی که در چارچوب مدیریت امام زمان (علیه‌السلام) و همراه حق حرکت می‌کنند و در ادامه‌ی راه همیشه به او توجه دارند؛ می‌توانند شکر عید غدیر را به‌جای آورند. عید حقیقی ما آن روزی است که حقیقت از عالم غیب رُخ بنماید و چشم منتظران به دیدار آن یگانه‌ی دوران که ائمه معصومین (علیهم السلام) آرزوی خدمت در دورانش را دارند؛ روشن شود. در این روز عهد و بیعت خود را با امام تجدید می‌کنیم تا هم‌چنان در مسیر ظهور گام برداریم. @AFKAREHOWZAVI