.
✍فاطمه یحیایی
بهت ما، از ماجرای تو و آنچه آفریدی، فروکش میکند،
و کم کم به من و قلم در دستم این اجازه را میدهد که از تو بنویسیم.
در این دو روز، خواستم از تو بگویم، اما هرچه کردم، نتوانستم. نشد. ناتوان بودم...
آنقدر همه ی مردم حماسه هایت را هنرمندانه به تصویر کشیده بودند، که چیزی از قلم نیفتاده بود.
اما امروز، یک نکته ی ریز، که در پیشِ چشم همه، پوشیده بود؛ برایم کمی پررنگ شد.
همه ی چیزهایی که از تو شنیدیم،
به آن افتخار کردیم،
با آن اشک ریختیم،
با همه ی وجود تو را تحسین کردیم،
اقتدارت،
شجاعتت،
زخم های عمیقت،
سیمی که با بیمهری به بازویت بسته بودی تا جلوی خون را بگیرد،
کتاب دعا و تسبیحی که در میدان رزم به همراه داشتی،
صورتی که در تنهایی هم پوشانده بودی،
چوبی که به سمت دوربین پرت کردی،
اسلحه ای که با چسب برق به هم چسباندی،
انگشتِ خط و نشان کشندهای که پس از پیدا شدن پیکرت، از دست دادی،
تونلی که در آن پیدا نشدی،
خانه ای که در آن، روی زمین، پیدا شدی،
و مبلی که از روی آن، به مردم همه ی دنیا، نگاه کردی،
همه ی اینها ما را بهت زده کرد.
و هنرمندان را به اقرار واداشت که چنین صحنه ای را، حتی در هیچ سکانس طلایی از سینمای هالیوود، به تماشا ننشسته اند.
اما یک سوال، قهرمان...
وقتی تانک اولین بار به سمت تو شلیک کرد،
و تو دست و پای خود را از دست دادی و به معنای واقعی کلمه مجروح شدی،
قطعا روی مبل نبودی،
بودی؟!
اینجای ماجرای تو، دقیقا این لحظه اش، من را شگفت زده میکند...
در آن لحظه، تو روی زمین میافتی،
دست و پایت به شدت مجروح است،
خون همه جا را میگیرد،
تو پر از رنج هستی،
و در آن موقعیت، یک کار غیر منتظره انجام میدهی💡
بلند میشوی و روی یک مبل مینشینی،
مبلی که شاید خودش هم سرپا نبوده،
پس اول مبل را بلند میکنی،
و پس از آن، بدن مجروح خودت را.
فقط برای اینکه وقتی نظامیان وارد خانه میشوند،
یا دوربینشان به سراغت می آید،
تصویر یک فلسطینی مبارز و مقتدر به جهان مخابره شود،
مثل همه ی عمرت، عزتمند و ظلم ستیز.
برای اینکه پیش پای دشمنت، نیفتاده باشی.
مثل آن روزی که مبل خانه ات را از زیر آوار بیرون کشیدی، به آن تکیه زدی، و با لبخندی پیروزمندانه عکس گرفتی،
تا دشمنت ببیند کسی مثل تو، که در اردوگاه آوارگان به دنیا آمده، و بیست و سه سال عمرش را در زندان های اسرائیل سپری کرده،
با از دست دادن خانه و زندگی، دلش نمیلرزد.
یحیی با از دست دادن خانه، نمیشکند،
یحیی با از دست دادن جان، نمیمیرد،
یحیی تا ابد زنده میماند...
#یحیی_سنوار
#مجاهد_قهرمان
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
معجزه سنوار
امروز بارها به پرتاب چوب دستی شهید یحیی السنوار فکر کردم
به شجاعتش، مردانگیاش، خستگیناپذیریاش، استقامتش، استقلالش در مبارزه، به سخت بودنش حتی در تنهایی و نفرتش از صهیونیستها و عزمش برای نابودی آنها تا آخرین نفس.
راستش یکبار چوب دستیاش من را هم به یاد عصای موسی انداخت
عصایی که در قرآن وقتی خداوند میخواهد معرفیاش کند از موسی میپرسد «چه چیزی در دست راست تو است، موسی(علیهالسلام) در جواب عرض کرد: این عصای من است، بر آن تکیه میزنم، با آن برگ درختان را برای گوسفندانم میریزم و نیازهای دیگری را نیز با آن برطرف میکنم.»
از جواب آن که ناظر به ماهیت عصا بود، فهمیده میشود که مراد خدای متعال اسم آن جسم نبوده؛ بلکه سؤال از پیرامون عصا و کارایی آن بوده است؛ یعنی آن چوب دستی موسی که به عنوان عصا در دست گرفته، دارای این ویژگیها و این منافع است و از این جواب توضیحی موسی به دست میآید که خداوند همین عصا را که یک تکه چوب بوده و دارای این ماهیت است، به اژدهای واقعی تبدیل میکند؛ و این اعجاز بزرگی است.
همین عصا یکبار دیگر نیل را میشکافد.
سنوار در واپسین لحظات زندگیاش در این دنیای خاکی، فقط یک پاره چوب به سمت نگاه دشمن پرتاب کرد
اما، همچون همان عملیات طوفان الاقصی که داستان افسانهی شکستناپذيري اسرائیل را پاره کرد، نتیجه داد.
اسرائیل با هدف دیگری این تصویر را رسانهای کرد اما برخلاف آنچه او به دنبالش بود، یحیی اسطوره شد.
این بود معجزه شهید سنوار
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
انتشار یادداشت
خانم میری
خانم حمیدیان
خانم فرید
در روزنامه سراسری سراج
لینک زیر
https://serajonline.com/?nid=1548&pid=8&type=0
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بهناماو
تو چرا شبیه به آنان نیستی؟
تو چرا شبیه به آنان نیستی #سنوار؟ چرا؟
راستش تنها نقطه اشتراک تو عرب بودن است نه چیز دیگر.
تو چرا این قدر اسطورهای؟ چرا اینقدر بلند؟ همانگونه که حافظ گفت: سروی که از بار غم آزاد آمده...
چرا آنان شبیه تو نیستند، باز هم یادم میآید، نقطه اشتراکتان عرب بودن است همین. حتی اسلامیت هم نقطه اشتراکتان نیست، چرا؟ چون از اسلام تو بوی خدا متصاعد میشود به عالم و از اسلام آنان #یهودیت و وهابیت.
تو چریکی هستی که به جای تمام آنان برای آزادی قبله اول مسلمانان میجنگی و آنان در کاخهای امنشان حتی درباره شهادتت اظهارنظر نمیکنند. آنان کجا مرگ این چنینی را میفهمند و یقینا خدا هم به آنان نمیچشاند اینگونه مردن را.
چرا؟ چون در اوج جنگ حق و باطل، در اوج مظلومیت فرزندان محمد(ص)، در اوج بیعدالتی و حریت، لال میشوند و سرشان مشغول آخور خودشان است.
بدت نیاد یحیی، از شهادت تو و سیدِ مقاومت هم در پوستشان نمیگنجند، از بس که گردو شکستهاند دمشان ورم کرده.
اما! اما! احساس نیاز میکنند و دور هم جمع میشوند که پاره تن یک کشوری را به گمان خام خودشان از مام وطن جدا کنند، زهی خیال باطل. راستش در بیان کوتاهی افکارشان همین یک مثال بس است، هرچند که تا دلت بخواهد این کوتاهی در جاهای دیگر هم توی ذوق میزند.
راستش توقعی ندارم که بیشتر بفهمند، چون اگر بنا به فهمیدن بود، ریختن خون زنان و بچههای غزه باید شیر فهمشان میکرد، باید دشمن شناسشان میکرد ولی نکرد، یک سال مدام صدای اخبار را کم کردند تا گوش کرشان نشنود که فلسطین چه شد؟ اصلا دیگر روی نقشه چیزی مانده؟ اصلا یک بار مساحت #غزه را با بمبهای ارسالی از هم پیالگیهاشان وجب کردهاند؟ بهخدا که ماشین حساب هم زمین کم میآورد، ولی امان از فهم نداشتهشان.
دعوای من با آنان بماند به وقتش، وقتش؟ درست زمانی که در #تنب_کوچک و بزرگ و #بوموسی در روز آزادی #قدس_شریف جشن میگیریم.
اما خدا را شکر که تو شبیه به مکتب پیامبری، خدا را شکر یحیی! که شبیه آنان نیستی. خدا را شکر. کم نیستند مثل تو و سیدِ مقاومت در بزرگی و مرام.
یحیی خوش به حال فلسطین که چون تو فرزندی دارد. خوش به حال مقاومت، که چنین سربازانی دارد.
یحیی واژه مقاومت در لغتنامهها به قبل از تو و بعد از تو تقسیم میشود، تو یک مثال قشنگی برای فهماندن واژه مقاومت.
🖊فاطمه میریطایفهفرد
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
سلام آرزوی ِ همیشه زنده ی من !
هِجرِ رویِ ماهِ تو آتش به دامانم زده. یادش بخیر، روزهایی که بعد از نماز ظهر در مسجد دانشگاه می نشستیم و با هم جز یک قران را حفظ می کردیم.چشمانِ پرفروغت را می بستی و برایم قران می خواندی.
"چه خوش است صوت قران زِ تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن".
آرزو جانم، نمی دانستم روزی می آید که دیدنِ دوباره ی ِ چهره یِ همیشه شاداب و خندانت،آرزویِ از دست رفته ی من می شود.
تو از همان ابتدا گلچین شده بودی.یادم می آید روزی که آمدی و گفتی، مردی به خواستگاریت آمده که تعهّد شهادت به حزب الله دارد و تو چه راحت این زندگی پر مخاطره را پذیرفتی.
روزی که برای اولین بار به بیروت رفتی تماس گرفتی و گفتی :" اصلا احساس غربت و دل تنگی ندارم. از امروز منم یک نیروی حزب الله هستم."
چندی پیش به تو گفتم شرایط لبنان خطرناک شده با بچّه هایت برگرد ایران.
خیلی صمیمانه گفتی:" تویِ این شرایط همسرم را تنها نمی گذارم.خیالت راحت من لیاقت ِ شهادت را ندارم."
تو اجر ِ زندگیِ پر مخاطره در کنارِ یک رزمنده و مجاهد را گرفتی.شهادتت مبارک.
"آتشِ افسرده ام کز کاروان جا مانده ام
همرهان رفتند و خاکستر نشینم کرده اند."
زهرا بینازاده
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔻مردان زندگی یک زن
▫️رسانه ملی در روزهای اخیر با پخش سریالی که برگرفته از زندگی یک زن بود، گذشت.
این سریال به نام طوبی و برگرفته از کتاب اربعین طوبی سرگذشت این زن را از دوران جوانی تا میانسالی روایت میکند.
این سریال از چند وجه مورد بررسی و قابل تحسین است؛تضاد ملت عراق با حاکمیت رژیم منحوس بعث، مبارزات بانوان علیه رژیم پهلوی، روایت پیاده روی اربعین به عنوان یکی از تراث شیعی و جایگاه آن در میان مردم عراق و نکته قابل توجه و مهمتر این سریال پرداختن به مسئله جایگاه پدر و ارتباط پدر دختری و حضور اثربخش پدر در نهاد خانواده است.
🔴 در سالهای اخیر، ما شاهد بودیم علاوه بر فعالیتهای رسانهای غیر بومی، رسانه ملی ما به این سمت کشیده شده بود که اکثر موضوعات سریالها بر محوریت یک زن ساخته میشد و زنِ قهرمانِ داستان، غالباً تنها و بدون حمایتِ مردان اطرافش مشاهده می شد. سریال طوبی درست نقطه مقابل آنچه تاکنون در قالب ادبیات نوشتاری و نمایشی رایج بوده است، روایتگری میکند.
🔴 شخصیت اول این سریال همانطور که نام سریال نیز معرف اوست زنی به نام طوبی است ولی طوبی به شدت تحت تاثیر دو مرد در زندگیش است مرد اول عماد که پدر طوبی است و مرد دوم فخرالدین که همسر طوبی است. در طول سریال میبینیم که پیوند عمیق و وثیقی میان طوبی و پدرش و طوبی و همسرش وجود دارد. ارتباط بسیار صحیح و پویای پدر_دختری و سکانسهایی که ارتباط عماد با دخترانش را روایت میکند از زیباترین سکانسهایی است که کمتر در سریالها یا فیلمهای سینمایی شاهد آن بودیم.
🔴 ارتباط صحیح پدر_دختری بستر رشد صحیح دختران را فراهم میکند و از آنان دخترانی شجاع، قوی و با اراده میسازد. همچنین ارتباط طوبی با فخرالدین در جایگاه همسر یک ارتباط عاشقانه همراه با معنویت است. زندگی که دارای پستی بلندیهای بسیاری است اما طبق یک قرار اولیه ملجا هر دوی آنها حرم امیرالمومنین است. هر دو میدانند که در مواقع سختی، دیگری را می توانند در حرم علی علیه السلام پیدا کنند. رابطهای که یک سر آن اتصال به اهل بیت دارد و از سوی دیگر رابطه عاشقانه همسرانه است، میتواند یک الگوی عملی برای یک زندگی موفق باشد.
🔴 سریال طوبی سخنی که به کرّات در بزنگاههای مختلف مطرح میکنیم و_ آن اینکه یک دختر تا زمانی که در خانه پدرش است نیاز دارد ارتباط بسیار صمیمی همراه با اقتدار پدرانه را با پدرش داشته باشد و بعد از ازدواج با همسرش ارتباط دوستانه و عاشقانه همراه با پذیرش قوامیت مردانه را داشته باشد_ را به خوبی به تصویر کشیده است.
✍️#فائقه_جاویدان|دکتری مطالعات زنان
با #هم_قلم باشید👇
🗒️@HamQalam
.
🔰انعکاس نشست نقد کتاب "صور سکوت" در سایت رحامدیا:
در انجمن علمی ادبی ساهور دانشگاه باقرالعلوم (ع) مطرح شد؛
زن در فرهنگ یهود جایگاهی ندارد
https://rahamedia.net/?p=5888
#ساهور
#تاریخ_ادبیات
#دانشگاه_باقرالعلوم
#انجمن_علمی_ادبی_ساهور
🌐https://eitaa.com/bouath
#از_زبان_تاریخ
خسته تر و دلگیرتر از همیشه باید صفحاتی را در دلم ثبت کنم که پر است از بچه هایی که از دلهره میلرزند و از ترس گریه میکنند.
سنگین است به وزن بغض های مادرانی که در آتش و دود با جگرگوشه هایشان غزل خداحافظی زمزمه میکنند.
پدرانی که تن سرد فرزندانشان را در آغوش میکشند و فریاد میزنند.
کاش اسمم تاریخ نبود.
کاش اصلا چیزی به نام تاریخ وجود نداشت.
با چه رویی این صفحات را در اوج ادعا های حقوق بشرانه ، ثبت کنم.
گاهی نسیم خنکی ارام تمام آه های عمیق میشود و من هم نفس راحتی میکشم.
دلخوشم به این خنک ها
وقتی پیغام فریضه بودن کمک به مظلومانی بی پناه را ثبت میکردم، دروغ چرا من هم دلهره داشتم. نکند زمین بماند، نکند در ادامه این امر مجبور باشم بنویسم ؛ اما کسی اعتنا نکرد...
تصورش هم درداور بود.
چشم انتظار حرکت هایی بودم که تصورات خرابم را بشوید و ببرد.
چادرش را به سر کرد.
احساس خوبی به این یک دفعه چادر سر کردنش داشتم
و خدا خدای من که اتفاق خوبی رقم بخورد ... ؟!
بانوی ایرانی زیورش را از سرو گردن جدا کرد، در دست گرفت .
چشمانم از لابلای خاکستر و سیاهی ها برقی زد.
گویا امر رهبرش را میبینم که روی چشمش گذاشته و میرود.
نفس راحتی کشیدم و با افتخار نوشتم: بانوانی هستند که پیشتاز ولایت پذیری در امر واجب رهبراشان شدند تا به همه چشمان منتظر که قرنها نقاشیشان کرده ام ، اثبات کنند برای پذیرش ولایت امام زمانشان آماده اند.
«زهره ابراهیمی»
#مثل_خدیجه
@iderize
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖مردِ کارهای نشدنی
امام خامنهای:«بروید سراغ کارهای نشدنی ، تا بشود...»
شهید یحیی سنوار جزء انسانهایی بود که به این دستور ولی امر مسلمین جهان عمل کرد. او نه تنها چون دیگر مردمان مقاوم و با ایمان فلسطینی، با الهام از آیهی «لا یَخْشَون أحَداً إلّا الله» تمام عمرش را در مبارزه سپری کرد؛ بلکه با وجود تمام تهمتها، ملامتهای به ظاهر خودیها هم مردانه ایستاد. همانها که فریب نفوذیها را خوردهبودند و گمان میبردند که سنوار بعد از گذراندن دوران زندانی در زندانهای رژیم صهبونیستی، آموختن و تسلط به زبان عبری قصد خیانت دارد، حتی شایعه شده بود که فرمانده میدان که مغز متفکر طوفان کوبنده الاقصی بوده، یا در تونلها به دنبال جای امن است یا ...
اما ماجرای مقاومت مثالزدنی و شهادت اسطورهای شهید یحیی سنوار با آن سناریویی که تنها با ارادهی الهی اینچنین به رسوایی اسراییل انجامید، از آن کارهای به ظاهر نشدنی بود که نه تنها در طول هفتاد و چند سال گذشته که در یک سال اخیر بعد از شروع طوفان الاقصی، هر روز و هر شب در هر لحظه در غزه و فلسطین و این روزها در لبنان تکرار میشود، تنها یک پیام را به عالم مخابره میکند که مردان و زنان مقاومت، با ایمان محکم و توکل به ارادهی الهی و مردِ کارهای بهظاهر نشدنی هستند، همانها که یقین دارند به «فَمَن یَتوکَل عَلیالله فهُو حَسْبُه»
🖋آمنه عسکری منفرد
#مقاومت
#شهید_یحیی_سنوار
@ghalamnegaremonfared
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🎡
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
اگر چرخ دنیا، آنگونه که میخواهی برایت نمیچرخد، فدای سرت؛ در عین حالی که به تلاشات ادامه میدهی به خدا توکل کن، چرا که خداوند امورات متوکلین را به بهترین وجه ممکن رقم میزند پس آرام باش و از بودن در کنار عزیزانت لذت ببر و سلامِ عروسِ هلندی را با عشق پاسخ بده.
آرامش در دوردستها نیست بلکه همین نزدیکیست؛ مگر چند سال عمر میکنیم که مدام ایراد بگیریم، کینه در دل احتکار و تلافی کنیم؟!
کاش تا زنده هستیم شاد باشیم، مهرورزی کنیم، لبخند را بر لب سنجاق و غم را در قلب پنهان کنیم؛ شادی و غممان را وابسته به قضاوت دیگران نکنیم.
آیا تخریب دیگران، عزت و اعتماد به نفس ما را کاهش و تعریف و تمجید دیگران، عزت و اعتماد به نفسمان را زایش و افزایش میدهد؟
آیا اینقدر عزت و اعتماد به نفس داریم که محتاج تعریف و تمجید دیگران نباشیم و تخریب دیگران ما را زمین نزند؟
اگر اظهار نظر دیگران را تخریب شخصیت خود تلقی نکنیم و آن را بازتاب شخصیت آنها بدانیم، در برابر انتقادات، بزدلانه و یا متهورانه عمل نمیکنیم؛ بلکه انتقاد وارده را با کمال تواضع میپذیریم، اصلاح و جبران میکنیم و انتقاد غیرمنصفانه را با شهامت رد میکنیم؛ اگر در برابر نقدها اینگونه عمل میکنی، بحمدلله به بلوغ فردی و اجتماعی رسیدهای.
🪶مرضیه رمضانقاسم
#انتقادپذیریِ_عزتمندانه
#نقدِغیرتمندانه_به_انتقاد
🌹
╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110