💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#انفرادی2⛓ #قسمت74🎬 صدای گریهی نوزاد پیچیده بود توی خانه. گریهی بلند و از سر درد. نرجس نزدیک لعیا
#انفرادی2⛓
#قسمت75🎬
لحظهی آخر همزمان با صدای فرو رفتن مبل، صدای سینا را شنید:
- خدایا خودت به خیر بگذرون...
______________________________
هوای دم صبح اواخر شهریور، مطبوع بود. از آنهایی که حال آدم را خوب میکنند. حالش خوب بود، آنقدر خوب که حتی وقتی برای اولینبار پدر شد این حال را نداشت. نماز صبح را توی مسجد امامت کرد. دفتر پاسخگویی را سپرد به سیدهادی و خودش به خانه برگشت. میخواست وسایلش را جمع کند. قرار بود بعد طلوع آفتاب حرکت کنند سمت قم.
رسیده بود ابتدای کوچهی یکمتری که صدای قدمهای پرشتاب و صدای نازک زنانهای او را متوقف کرد.
- ببخشید!.. حاجآقا..
نیمدور چرخید سمت راست. نگاهش را انداخت پایین. نفس لرزانی کشید. زن قدمی نزدیک شد و گفت:
- سؤال داشتم. من محل کارم دوره.. اینه که الان مزاحم شدم.. زمان دیگه نمیتونستم. پول کاشت ناخن ایراد داره؟!
- اول بفرمایید مرجع تقلیدتون؟
زن شانه بالا انداخت:
- چی هست؟
سینا اخم کرد. عبا را روی دوشش صاف کرد:
- نمیدونید؟ یه کتاب میگم مطالعه کنید سؤالهای ابتداییتون رو جواب میگیرید حتماً.
دست برد توی جیبش و دفترچه کوچکی بیرون کشید. اسم کتاب را روی برگه نوشت و آن را گرفت سمت زن. خودکار را گذاشت توی جیبش.
- با اجازه..
چرخید و پا درون کوچه گذاشت. صدای قدمها با او وارد کوچه شد. نفسش را حبس کرد و چرخید. چند مرد، همراه زنی که سؤال پرسیده بود وارد کوچه شدند. چشمانش گرد شد. قدمی عقب رفت.
- چندبار هشدار دادیم... چرا جدی نگرفتی؟
مردی که گوشهی ابرویش شکسته بود جلو آمد:
- فکر کردی باشگاه پلمپ شد همه چی تمومه؟! هرچی میکشیم از شماهاست که گند زدید به زندگی ما...
سینا سری به تأسف تکان داد. گردنش را کشید:
- منم چندبار بهتون تذکر دادم که جای باشگاه با سانس مختلط و به بهانهی ورزش و ساعت رایگان روی ذهن نوجوونها تأثیر گذاشتن.. جاش اینجا نیست!
مرد دیگری گفت:
- میتونستیم مسالمتآمیز کنار هم زندگی کنیم. با تو و روضههات کاری نداشتیم. تو پا کردی تو کفش ما...
- پای من تو کفش خودمه! هر کس بخواد به دین مردم، به اعتقاد و باور مردم لطمه بزنه جلوش میایستم! حرفاتون تموم شد؟
چرخید و دو قدم برداشت سمت خانه. مرد فریادی کشید و بازوی سینا را گرفت. او را کوبید به در.
- از وقتی پات باز شد تو این محل کلی خسارت دیدیم..میدونی چند دلار و یورو میشه؟! فکر کردی به همین سادگی ازت میگذریم؟ دوباره او را محکم کوبید به در. صدای لرزش در خانه پیچید توی محله. فریاد کشید:
- تا کل زندگیت رو ازت نگیرم، تا به آتیشت نکشم ازت دست بر نمیدارم.
#پایان_قسمت75✅
📆 #14040927
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
♨️ https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
منتظر نظرات شما در گروه باغ انار و همچنین لینک ناشناس داستان #انفرادی2 هستیم👇🌹🍃
🆔 https://eitaayar.ir/anonymous/GP6V.z28mv
🥰 ٠٠"٠٠ 🥰
#دعای_سلامتی_امام_زمان_(عج)
اَللّهُمَّ
کُنْ لِوَلِیِّکَ
الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة
وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً
وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها
طَویلا..
#اݪهۍعَجللِۅَلیڪالْفࢪج
#ساعت صفر عاشقی
# ساعت ٠٠ : ٠٠
Mohsen Farahmand Azad, Sayed Mustafa Al Musawi, Ali Fani63f0c9c1bb3ce6d2f07ffb09_-7085336328756683485.mp3
زمان:
حجم:
28.6M
📝دعای کمیل
🎤علی_فانی
#شب_جمعه
#دعای_کمیل
📌هر شب جمعه دعای کمیل به نیت فرج آقا امام_زمان عجل الله
اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#بیاد شهیدانمون
🎙بسم الله الرحمن الرحیم
📖روزمان را با قرآن آغاز کنیم، هر روز قرائت یک صفحه از قرآن کریم
💌صفحه ۲۵۱ قرآن کریم
@BisimchiMedia
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#طرح_تحول💥 #داستان_کوتاه📃 #حیاتوحش 🦖 آیا ترس را میشناسید؟ بله من!، از همانکودکی... از همان
#طرح_تحول💥
#داستان_کوتاه📃
#مادر 🧕
مادر از مقابلم رد میشود و تا به در خانه برسد. نگاهم را روی کلمات کتاب میگردانم. هوفی از سر کلافگی میکشم. این چندمین بار است که میرود و برمیگردد. در را باز میکند و در حیاط نگاهی میاندازد.
- نیومد این پسر، دیگه شب شد، یعنی چی شده؟
برمیگردد. همانطور که نگاهم روی کلمات کتاب است میگویم:
- هیچی نشده، تا از ایستگاه برسه دیر میشه دیگه.
مادر از روبهرویم رد شده و تا سالن میرود. رو به پدر که نگاهش به تلویزیون است میگوید:
- بیا برو سر کوچه ببین این بچه کجا مونده؟
پدرم همانطور که نگاه به تلویزیون دارد، میگوید:
- اگه برم سر کوچه زودتر میاد؟
مادر حرصی میشود.
- نگران نیستی تو؟
پدر «میاد» میگوید و من با بستن کتاب ادامه میدهم.
- مامان مگه اولین باره؟
حق با من است. خانهی ما در حاشیهی شهر است و از خطوط حمل و نقل شهری دور، و از آخرین ایستگاه اتوبوس باید کلی پیاده آمد تا به خانه رسید. این روال همیشگی شبهای زمستان است که برادرم تا برسد به خانه هوا تاریک میشود.
مادر از روبهروی من رد شده و باز به طرف در میرود.
- نه، من میدونم، بچهمو گرفتن خفت کردن، یه چاقو کشیدن توی شکمش، الان افتاده یه جا هیشکی هم نیست به دادش برسه.
دیگر نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم و بلند میخندم.
- آخه مادر من کی به بچهی تو کار داره؟ ملت مگه بیکارن اونو خفت کنن؟ اصلاً هیشکی هم نه پسر تو رو باید چاقو بزنن؟ مگه آدم قحطه؟
مادر برمیگردد و چشم غرهای میرود.
- مادر نشدی که بفهمی.
صدای زنگ در که بلند میشود میگویم:
- اینم پسرت.
سالها میگذرد. من به دختر نوجوانم اجازه دادهام برای اولین بار تنها به خانه برگردد و حالا از همان لحظه ی اول درحال خودخوریام.
- نکنه تصادف کنه؟ نکنه یه وقت یه اراذلی ببینه دختر تنهاست گولش بزنه؟ نکنه یه ولگرد معتادی از یکی از ساختمونهای نیمهکاره بیاد بیرون اذیتش کنه؟ اصلاً نکنه یکی بچه رو وسط راه بندازه توی ماشین ببره؟
تا دخترم را در خانه نمیبینم دلم آرام نمیشود، اما صدایی در ذهنم جان میگیرد و مرا شرمنده میکند.
- مادر نشدی که بفهمی.
#پایان✅
#فرهنگ✍
📆 #14040928
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
♨️ https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
منتظر نظرات، پیشنهادات و انتقادات شما راجع به داستان کوتاههای #طرح_تحول هستیم👇🌹🍃
🆔 https://harfeto.timefriend.net/17607141716049
دعای فرج.mp3
زمان:
حجم:
5.7M
❤️دعـــــــــــای فـــــــــــرج ❤️
بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم
💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💚
#دعای_فرج🔻
باصدای:مهدی تهوری