eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
871 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
154 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
«فردا شب مراقب باش» خواب دیدم خوابگاه بودم. وقت شام بود. با دوستانم رفتیم سلف. در ظرف غذا را باز کردم. همه خیلی‌عادی داشتند غذا می‌کشیدند. اما من ذوق کرده‌بودم. غذا کوفته‌برنجی بود. اما کوفته‌های عجیب. آب نداشت. در برنج، غوطه‌ور بود. گرد و سفید با دانه‌های سبزی. درست مثل توپ فوتبال کوچک. کوفته در لیست‌غذاهای سلف نبود. حتما آن‌شب خاص بود. نمیدانم! قاشق و چنگال را برداشتم. کوفته‌ها را از لای برنج بیرون‌کشیدم. با ولع شروع به خوردن کردم. غذایمان که تمام شد، بیرون آمدیم. ذهنم دوباره مشغول شد. خواب دیشب چه بود؟ چیزی یادم نمی‌آید. اما می‌دانم مرموز بود. خیلی مرموز و ترسناک. دوباره فکر کردم. یادم آمد دو جمله‌اش را: _ فردا شب مراقب باش. قراره بیان دنبالش. صدایش آشنا بود. خیلی آشنا. اما چهره‌اش چگونه بود؟ او که بود؟ چرا حافظه‌ام پاک شده؟ باید مراقب چه چیز باشم؟ پله‌های سلف را طی‌کردیم. هوا خنک بود. ستاره‌ها درخشان. نورچراغ، محیط را روشن کرده‌بود‌. البته فقط فاصله‌ی سلف تا خوابگاه را. یک عرض خیابان بین این دو فاصله بود‌. درحال رد شدن گفتگو می‌کردیم. نزدیک آن‌طرف خیابان بودیم. صدای کشیده شدن لاستیک آمد. سر برگرداندم. پیکان سفید با راننده‌ای عجیب. مردی پنجاه شصت‌ساله. با لب‌هایی صورتی و صورتی سفید. قیافه‌ای وحشتناک بی‌خیال و آرام با چشمان بی روح آبی و موهای سفید. دست راستش از پنجره بیرون بود. دست دیگرش روی فرمان. فرمانش برعکس بقیه بود. نگاه بی‌احساسش را به من دوخت. ترش در وجودم رخنه کرد. لبخند کمرنگ مسخره‌اش نمایان شد. نمی‌شناختمش. اما از او منتفر شدم. می‌خواستم مثل بقیه فرار کنم. همچنان نگاهم می‌کرد. چند نفر دوره‌ام کردند. نفهمیدم از کجا. جلو آمدند. نفهمیدم چرا. همچنان خیره بود‌. دقت کردم. رد نگاهش به نگین انگشترم بود. همان نگین شیشه‌ای خاص. با رنگ آبی کمرنگ درخشان. این انگشتر چه‌طور دست من‌ بود؟ جلو آمدند. درگیر شدیم. دست‌هایم را درهوا تکان می‌دادم تا دست‌هایشان را دور کنم. جنگ سختی بود. چند نفر به یک نفر؟! لعنت به من. دیشب هم گفته‌بود. همان موقع که خواب بودم. _ فردا شب مراقب باش. قراره بیان دنبالش.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار می‌کنیم قدم اول گرم
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار می‌کنیم قدم اول گرم کردن است. با تمرین‌های سبک و روزانه گرم می‌شویم تا بتوانیم حرکات سنگین‌تری را اجرا کنیم. همین تمرین‌های به‌ظاهر ساده رفته‌رفته و طی زمان قدرت بدنی‌مان را افزایش می‌دهد و بعد از آن تاب و توان ورزش‌های دیگر را هم خواهیم داشت. در باشگاه ورزشی مربی این ریزعادت‌ها را تجویز می‌کند. کسی که خودش این راه‌ها را رفته. 💠 اگر بتوانید ماهیت خاطره‌ای را از بد به خوب تغییر دهید، چه خاطره‌ای است و چرا؟‌ توضیح دقیق بدهید و بگویید چطور این خاطرهٔ ناخوشایند را تغییر می‌دهید. ✍️ یادم می‌آید که… ﷽؛اینجابا هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه می‌زنیم وبرگ می‌دهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARLAND
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آذر شیوا بازیگر قبل انقلاب وقتی دید فحشا سینما رو برداشته از سینما زد بیرون و علیه سینما دست به اعتراض زد ایشون شرف داره به خیلیا که با مسخره بازی‌هایی چون هشتگ می‌تو دارن کاسبی میکنن حالا این که یه سری از سلبریتی‌ها وطن‌فروشی هم میکنن که به کنار .... @BisimchiMedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید دکتر بهشتی: اسلام، شهروند پفیوز نمی‌خواهد. پ.ن 🙄چیه!؟ نگاه داره! نمی‌خواهد دیگه. با این نوناتون. ﷽؛اینجابا هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه می‌زنیم وبرگ می‌دهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARLAND
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار می‌کنیم قدم اول گرم
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار می‌کنیم قدم اول گرم کردن است. با تمرین‌های سبک و روزانه گرم می‌شویم تا بتوانیم حرکات سنگین‌تری را اجرا کنیم. همین تمرین‌های به‌ظاهر ساده رفته‌رفته و طی زمان قدرت بدنی‌مان را افزایش می‌دهد و بعد از آن تاب و توان ورزش‌های دیگر را هم خواهیم داشت. در باشگاه ورزشی مربی این ریزعادت‌ها را تجویز می‌کند. کسی که خودش این راه‌ها را رفته. 💠 قرار شده نسخه‌های شعر حافظ را تصحیح کنید. این تصحیح برای شما آزاد است. می‌توانید اشعار او را حتی به اشعار آزاد و سپید تبدیل کنید. کدام را انتخاب می‌کنید؟ با آن شعرها چه می‌کنید؟ ✍️ شعری که انتخاب کرده‌ام… ﷽؛اینجابا هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه می‌زنیم وبرگ می‌دهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARLAND
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار می‌کنیم قدم اول گرم
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار می‌کنیم قدم اول گرم کردن است. با تمرین‌های سبک و روزانه گرم می‌شویم تا بتوانیم حرکات سنگین‌تری را اجرا کنیم. همین تمرین‌های به‌ظاهر ساده رفته‌رفته و طی زمان قدرت بدنی‌مان را افزایش می‌دهد و بعد از آن تاب و توان ورزش‌های دیگر را هم خواهیم داشت. در باشگاه ورزشی مربی این ریزعادت‌ها را تجویز می‌کند. کسی که خودش این راه‌ها را رفته. 💠 شما شده‌اید اندازهٔ یک «بایت» و مدام در اینترنت به این‌طرف و آن‌طرف می‌روید. آنجا چطور است؟ چطور سعی می‌کنید خودتان را از آنجا خلاص کنید؟ ✍️ یک روز چشم باز کردم و دیدم… ﷽؛اینجابا هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه می‌زنیم وبرگ می‌دهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARLAND
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
به مناسبت شهادت امام جواد علیه‌السلام، مونولوگ، دیالوگ، دوبیتی، دلنوشته و داستانک بنویسید.
هدایت شده از ف.مضیق رشادی
روزی هنگام زیارت،نقاره‌ها به صدا در آمدند. همه جا گل بود و بوی عطرحرم. آن روز،روزِ میلادت بود... آقا اینک که شب شهادتت است، مشهد چه حال‌وهوایی دارد؟
هدایت شده از اسماعیلی
مولای من، بی مقدمه اشکهایم برای مظلومیت شما جاری می‌شود.چون خداوند خانه را محل آرامش قرار داد و شما همچون جد بزرگوارتان حسن بن علی علیه السلام،در خانه تنهاترین بودید.