.
نور
چه شباهتی بین خودرو و هنرجو، مربی و راننده وجود دارد؟
دنده های زورکی....
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم.
وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم کردن است.
با تمرینهای سبک و روزانه گرم میشویم تا بتوانیم حرکات سنگینتری را اجرا کنیم.
همین تمرینهای بهظاهر ساده رفتهرفته و طی زمان قدرت بدنیمان را افزایش میدهد و بعد از آن تاب و توان ورزشهای دیگر را هم خواهیم داشت.
در باشگاه ورزشی مربی این ریزعادتها را تجویز میکند. کسی که خودش این راهها را رفته.
💠 #روزانه6
یکی از خوابهایی را که دیدهاید با جزئیات کامل بنویسید. اما دقت کنید که هر جملهای که مینویسید حداکثر چهار کلمه داشته باشد، نه بیشتر.
✍️ خواب دیدم که…
#تمرین
#خواب
#تمرین_نویسندگی
#مدرسه_نویسندگی
#شاهین_کلانتری
﷽؛اینجابا هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
هدایت شده از Ŕ♡ĴΛ
🔴 نویسنده یا جاسوس؟ مسأله این است!
🌐 بخش دوم/ پایان
3⃣ گفتهاند ذهن #جرج_اورول در سه کتاب «کاتالونیا»، «قلعه حیوانات» و «١٩٨۴» مجسّم است. او در این رمانها از زاویهٔ دید یک شخصیت «آزادیخواه» به رژیمهای ضدلیبرال میتاخت و با پیروی از باطن تفکر #سرمایهداری، هرگونه #انقلابیگری را محکوم به شکست میدانست و نتیجهٔ هر شکل از #آرمانخواهی و «آرمانشهرگرایی» را نیز رفتن به سوی #توتالیتاریسم و ظهور «حکومت وحشتِ مطلق» مینامید. این استراتژی تبلیغاتی را همهٔ #جاسوسان_آکادمیک غرب دنبال میکردند. از اینرو در تبلیغات رسانههای غربی، اغلب آثار آنان جزء لیستی است بهنام «١٠٠١ کتابی که قبل از مردن حتماً باید خواند»! چون این کتابها منطبق با دستورالعمل «عملیات ارشاد واقعی» در MI6 «پیام لیبرال سرمایهداری» را در جهان اشاعه میدادند. حتی برخی رسانههای مدعی #اصولگرایی نیز در ایران آنان را بهعنوان آثار برتر برای مخاطبان خود تبلیغ میکنند!!
4⃣ #جرج_اورول نسخهٔ ادبی و پیشرو فلسفهٔ «هانا آرنت» یهودی است. برای همین، عزتالله فولادوند در خرداد ١٣۶١ دو کتابِ «انقلاب» از آرنت و «کاتالونیا» از اورول را همزمان با یکدیگر توسط #انتشارات_خوارزمی به بازار کتاب فرستاد و پیشگفتاری ٢١صفحهای در ستایشِ زندگی و حرفهٔ این #جاسوس_انگلیسی نوشت! فولادوند کتاب کاتالونیا را دادخواستی علیه دروغپردازان و شیّادانی میداند که «رویای آرمانشهر» را در سر مردم میپرورانند و از اینکه تلاشهای اورول برای «بازگو کردن داستان راستین عصر ما» به بار نشست و توانست «میلیونها خواننده را از رویای خوش آرمانشهرها بیرون آورد» ابراز شادمانی میکند.
در این رویکرد ادبی هرکس #لیبرال نیست و آرمانی دارد، #فاشیست است؛ پس باید مردم را از سرشت سیاه او ترساند. از این رو، تیرماه ١٣٨٨ و هنگام اوج پروژهٔ #کودتای_سبز، سایت شهرزاد نیوز (وابسته به سرویس اطلاعات و امنیت هلند) از ایرانیان خواست تا هشدارهای اورول را در رمانهایش علیه جوامع #توتالیتر جدی بگیرند!
5️⃣ رمانهای این نویسندهٔ انگلیسی در سالهای گذشته بارها توسط مترجمان سکولاری مانند ژیلا سازگار، صالح حسینی، غلامحسین سالمی، منصور اقتداری، علی پیرنیا، علیاصغر افرجی، مهنوش جواهری، مهدی بهرهمند، پژمان کوشش، حوریا موسایی، اکبر تبریزی و گلرخ سعیدنیا به فارسی برگردانده شد. ناشرانی مانند انتشارات نیلوفر، نشر جامی، نشر حکایتی دیگر، نشر یاران، نشر یاد عارف، نشر فرهنگ ماهرخ و… از مبلّغان آثار #جرج_اورول در ایران بودهاند. پس از سال ١٣٨۴، این ناشران به نحوی هدفمند ١٣ ترجمهٔ مختلف را فقط از کتاب #قلعه_حیوانات (مزرعه حیوانات) روانهٔ بازار کتاب کردند؛ رُمانی که دیگر خیلیها میدانند به سفارش سرویس جاسوسی #MI6 در دنیا پخش میشود، اما هر بار نشریهٔ کتاب هفته و خبرگزاری کتاب ایران (ارگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) انتشار کتابهای قلعه حیوانات و #1984 را در نقاط مختلف جهان با آب و تاب گزارش میکنند!
هدایت شده از Ŕ♡ĴΛ
سلام استاد واقفی
اگه برای نویسندگان باغ انار مناسب هست، لطفاً بفرستید تو کانال انار.
با تشکر از شما.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
سلام استاد واقفی اگه برای نویسندگان باغ انار مناسب هست، لطفاً بفرستید تو کانال انار. با تشکر از شما
نمیدانم اسامی ذکر شده واقعا سکولار هستند یا نه...
ولی میدانم این دو کتاب به سفارش نمیدانم چی چی انگلیس توسط جورج اورول نوشته شده. و البته نویسنده کاملا در انتقال پیامش موفق بوده. قالب بسیار عالی و توصیفات خوبی دارد.
پس
به عنوان یک قالب خوب برای انتقال مفاهیم کتاب خوبیست و توصیه میکنم کسانی که هِرِ اعتقادات را از بِر سیاست و دشمن شناسی تشخیص میدهند برای یادگیری قالب رمان مطالعهاش کنند.
نفرت از مظلوم...
قبلا درباره فیلم زندگی مالکوم ایکس مطلب نوشته بودم. سیاه پوست آمریکایی که به اعتقاد خودش مثل یک حیوان زندگی می کرده و با آشنایی با معارف اسلام و عمل به احکام آن به تغییر و تحولی بزرگ دست پیدا می کند و از یک زندگی متعالی برخوردار می شود.
در میان یادداشت هایی که از دیالوگهای فیلمِ ساخته شده درباره زندگی ایشان برای خودم نوشته بودم به چند سطر برخوردم که واقعا ارزش بازنشر دارد.
ایشان به دلیل محبوبیت و شهرتی که بین سیاه پوستان آمریکا پیدا می کند و به دلیل گرایش پر سرعتی که با دعوت او به اسلام رو می آورند، طبق معمول و قاعده این دنیا حسادت ها شروع می شود. و پرچمدار هیزم در آتش این حسادت ها ریختن مثل همیشه رسانه های آلوده می شوند.
با همین فشار رسانه ای و پرداختن به شایعات و دروغ های بزرگ، با تیترهای درشت، بین طرفداران مالکوم ایکس و رهبر دیگری از مسلمانان اختلاف ایجاد می شود که تلاش های مالکوم به نتیجه نمی رسد و بعد تهدیدات فراوان و دست برنداشتن ایشان از تبلیغ حقیقت اسلام و مبارزه با دولت آمریکا، در نهایت در یک جلسه سخنرانی ترور می شود و به شهادت می رسد...
همین چند وقت پیش مستند غم انگیز دیگری درباره ایشان دیدم. مستندی از نقش رسانه ها در این اختلاف افکنی ها که چه فتنه بزرگی برای مالکوم ایکس دست و پا می کند... و البته که بعدا مشخص می شود که حق با او بوده است و خیلی ها تحت تاثیر تبلیغات و شایعات و رسانه ها خام شده بودند...
یکی از دیالوگ های مالکوم ایکس خطاب به مردم این بود:
« اگر مراقب نباشید، روزنامه ها با شما کاری خواهند کرد تا از کسانی که به آن ها ظلم شده متنفر باشید و به کسانی ظلم می کنند، عشق بورزید...»
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه، هلند و ایران
﷽؛اینجابا هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
@ninfrance
هدایت شده از ••قسم به هنر(رستمی)••
«فردا شب مراقب باش»
خواب دیدم خوابگاه بودم. وقت شام بود. با دوستانم رفتیم سلف. در ظرف غذا را باز کردم. همه خیلیعادی داشتند غذا میکشیدند. اما من ذوق کردهبودم. غذا کوفتهبرنجی بود. اما کوفتههای عجیب. آب نداشت. در برنج، غوطهور بود. گرد و سفید با دانههای سبزی. درست مثل توپ فوتبال کوچک. کوفته در لیستغذاهای سلف نبود. حتما آنشب خاص بود. نمیدانم!
قاشق و چنگال را برداشتم. کوفتهها را از لای برنج بیرونکشیدم. با ولع شروع به خوردن کردم. غذایمان که تمام شد، بیرون آمدیم. ذهنم دوباره مشغول شد. خواب دیشب چه بود؟ چیزی یادم نمیآید. اما میدانم مرموز بود. خیلی مرموز و ترسناک. دوباره فکر کردم. یادم آمد دو جملهاش را:
_ فردا شب مراقب باش. قراره بیان دنبالش.
صدایش آشنا بود. خیلی آشنا. اما چهرهاش چگونه بود؟ او که بود؟ چرا حافظهام پاک شده؟ باید مراقب چه چیز باشم؟
پلههای سلف را طیکردیم. هوا خنک بود. ستارهها درخشان. نورچراغ، محیط را روشن کردهبود. البته فقط فاصلهی سلف تا خوابگاه را. یک عرض خیابان بین این دو فاصله بود. درحال رد شدن گفتگو میکردیم. نزدیک آنطرف خیابان بودیم. صدای کشیده شدن لاستیک آمد. سر برگرداندم. پیکان سفید با رانندهای عجیب. مردی پنجاه شصتساله. با لبهایی صورتی و صورتی سفید. قیافهای وحشتناک بیخیال و آرام با چشمان بی روح آبی و موهای سفید.
دست راستش از پنجره بیرون بود. دست دیگرش روی فرمان. فرمانش برعکس بقیه بود. نگاه بیاحساسش را به من دوخت. ترش در وجودم رخنه کرد. لبخند کمرنگ مسخرهاش نمایان شد. نمیشناختمش. اما از او منتفر شدم. میخواستم مثل بقیه فرار کنم. همچنان نگاهم میکرد. چند نفر دورهام کردند. نفهمیدم از کجا. جلو آمدند. نفهمیدم چرا. همچنان خیره بود. دقت کردم. رد نگاهش به نگین انگشترم بود. همان نگین شیشهای خاص. با رنگ آبی کمرنگ درخشان. این انگشتر چهطور دست من بود؟ جلو آمدند. درگیر شدیم. دستهایم را درهوا تکان میدادم تا دستهایشان را دور کنم. جنگ سختی بود. چند نفر به یک نفر؟!
لعنت به من. دیشب هم گفتهبود. همان موقع که خواب بودم.
_ فردا شب مراقب باش. قراره بیان دنبالش.
#روزانه6
#نقد
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم.
وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم کردن است.
با تمرینهای سبک و روزانه گرم میشویم تا بتوانیم حرکات سنگینتری را اجرا کنیم.
همین تمرینهای بهظاهر ساده رفتهرفته و طی زمان قدرت بدنیمان را افزایش میدهد و بعد از آن تاب و توان ورزشهای دیگر را هم خواهیم داشت.
در باشگاه ورزشی مربی این ریزعادتها را تجویز میکند. کسی که خودش این راهها را رفته.
💠 #روزانه7
اگر بتوانید ماهیت خاطرهای را از بد به خوب تغییر دهید، چه خاطرهای است و چرا؟ توضیح دقیق بدهید و بگویید چطور این خاطرهٔ ناخوشایند را تغییر میدهید.
✍️ یادم میآید که…
#تمرین
#خاطره
#تغییر
#تمرین_نویسندگی
#مدرسه_نویسندگی
#شاهین_کلانتری
﷽؛اینجابا هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آذر شیوا بازیگر قبل انقلاب وقتی دید فحشا سینما رو برداشته از سینما زد بیرون و علیه سینما دست به اعتراض زد
ایشون شرف داره به خیلیا که با مسخره بازیهایی چون هشتگ میتو دارن کاسبی میکنن
حالا این که یه سری از سلبریتیها وطنفروشی هم میکنن که به کنار ....
@BisimchiMedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید دکتر بهشتی:
اسلام، شهروند پفیوز نمیخواهد.
پ.ن
🙄چیه!؟ نگاه داره! نمیخواهد دیگه. با این نوناتون.
﷽؛اینجابا هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم.
وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم کردن است.
با تمرینهای سبک و روزانه گرم میشویم تا بتوانیم حرکات سنگینتری را اجرا کنیم.
همین تمرینهای بهظاهر ساده رفتهرفته و طی زمان قدرت بدنیمان را افزایش میدهد و بعد از آن تاب و توان ورزشهای دیگر را هم خواهیم داشت.
در باشگاه ورزشی مربی این ریزعادتها را تجویز میکند. کسی که خودش این راهها را رفته.
💠 #روزانه8
قرار شده نسخههای شعر حافظ را تصحیح کنید. این تصحیح برای شما آزاد است. میتوانید اشعار او را حتی به اشعار آزاد و سپید تبدیل کنید. کدام را انتخاب میکنید؟ با آن شعرها چه میکنید؟
✍️ شعری که انتخاب کردهام…
#تمرین
#شعر
#حافظ
#تمرین_نویسندگی
#مدرسه_نویسندگی
#شاهین_کلانتری
﷽؛اینجابا هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم.
وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم کردن است.
با تمرینهای سبک و روزانه گرم میشویم تا بتوانیم حرکات سنگینتری را اجرا کنیم.
همین تمرینهای بهظاهر ساده رفتهرفته و طی زمان قدرت بدنیمان را افزایش میدهد و بعد از آن تاب و توان ورزشهای دیگر را هم خواهیم داشت.
در باشگاه ورزشی مربی این ریزعادتها را تجویز میکند. کسی که خودش این راهها را رفته.
💠 #روزانه9
شما شدهاید اندازهٔ یک «بایت» و مدام در اینترنت به اینطرف و آنطرف میروید. آنجا چطور است؟ چطور سعی میکنید خودتان را از آنجا خلاص کنید؟
✍️ یک روز چشم باز کردم و دیدم…
#تمرین
#اینترنت
#تمرین_نویسندگی
#مدرسه_نویسندگی
#شاهین_کلانتری
﷽؛اینجابا هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
به مناسبت شهادت امام جواد علیهالسلام، مونولوگ، دیالوگ، دوبیتی، دلنوشته و داستانک بنویسید.
#یا_جواد_الائمه_ادرکنی
هدایت شده از ف.مضیق رشادی
روزی هنگام زیارت،نقارهها به صدا در آمدند. همه جا گل بود و بوی عطرحرم. آن روز،روزِ میلادت بود... آقا اینک که شب شهادتت است، مشهد چه حالوهوایی دارد؟
#یا_جواد_الائمه_ادرکنی
هدایت شده از اسماعیلی
مولای من، بی مقدمه اشکهایم برای مظلومیت شما جاری میشود.چون خداوند خانه را محل آرامش قرار داد و شما همچون جد بزرگوارتان حسن بن علی علیه السلام،در خانه تنهاترین بودید.
#یا_جواد_الائمه_ادرکنی
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم. وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم
🗒 بیایید با هم در باشگاه نوشتن تمرین کنیم.
وقتی در یک باشگاه ورزشی شروع به کار میکنیم قدم اول گرم کردن است.
با تمرینهای سبک و روزانه گرم میشویم تا بتوانیم حرکات سنگینتری را اجرا کنیم.
همین تمرینهای بهظاهر ساده رفتهرفته و طی زمان قدرت بدنیمان را افزایش میدهد و بعد از آن تاب و توان ورزشهای دیگر را هم خواهیم داشت.
در باشگاه ورزشی مربی این ریزعادتها را تجویز میکند. کسی که خودش این راهها را رفته.
💠 #روزانه10
۱۰ عکس خبری را انتخاب کنید و راجع به هرکدام دو خط بنویسید. مخاطب نوشتهٔ شما یک کودک ۱۰ ساله است.
✍️ اتفاقی که در این عکس رخ داده…
#تمرین
#کودک
#عکس
#عکس_خبری
#تمرین_نویسندگی
#مدرسه_نویسندگی
#شاهین_کلانتری
﷽؛اینجابا هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. باهم ساقه میزنیم وبرگ میدهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@ANARLAND
هدایت شده از مَهِ یاس
قصهی تشنگی قصهای آشنا بود
ولی مسبب تشنگی غریب بود غریب از انسانیت.
آب خود شرم میکند بعد لبان خشک تو تشنه راسیراب کند.
#مهیاس
#سلام_بر_حسین
#یا_جواد_الائمه_ادرکنی
هدایت شده از ••قسم به هنر(رستمی)••
«گیگ و بایتهای سرگردان»
#قسمت1
یک روز چشم باز کردم و دیدم دنیا ناپدید شده. نه دری بود و نه دیواری و حتی پنجرهای!
فکر کردم هنوز هم در عالم رویا هستم. بنابراین سرم را روی زمینی که نمیدانم جنسش از چه بود، گذاشتم. چشمهایم را بستم و منتظر شدم مجدد از خواب بلند شوم.
همین طور که چشم هایم بسته بود نفهمیدم چه با سرعت برق از کنار گوشم ویزویز کنان ردشد و مرا چند سانت از زمین بلند کرد و غلتاند. مگر چقدر سبک شده بودم؟
بعد از چندبار غلت خوردن، بلند شدم و کمی چشمهایم را مالیدم. آنها را دقیق تر کردم. به دور و اطرافم نگاهی انداختم. انگار واقعا بیدار بودم. هرچند به جز سفیدی چیز خاص دیگری نمیدیدم.
چند بار پایم را به زمین کوبیدم. آن هم وجود داشت. هر چند که به هیچ عنوان شبیه زمین نبود. بیشتر شبیه نور بود. نور سفید سفت. البته به آسمان هم که نگاه کردم، همینطور بود. نور سفید.
هنوز چشمم به آسمان بود. به دور دستهای آسمان. شبح خاکستری رنگی از دور نمایان شد. گوشهایم را تیز کردم. صداهای ضعیفی به گوشم میرسید. انگار که صدای همانها بود. به سرعت نور نزدیک میشدند و به ثانیه نکشیده از بالای سرم رد شدند. درست مثل دستهی ماهیهای داخل اقیانوس بودند. همان ها که قطره قطره جمع گردند و وانگهی کوه ماهی شوند. البته هنوز نفهمیدم که اینها دقیقا چه بودند.
چشم چرخاندم. تا جایی که دیده میشد نور بود و نور. تصمیم گرفتم چند قدمی جلو تر بروم.
آخ! به مانعی برخورد کردم که اصلا دیده نمیشد. همرنگ همان سفیدی بود. اما مثل یک در بود یا دیوار. روی آن دستکشیدم. یک برآمدگی زیر دستم حسکردم. دوباره روی آن دست کشیدم. حالت یک صفحه و چند دکمه دقیقا در روبهرویم مشخص شد.
باید چه کار میکردم؟ چه رمزی را وارد میکردم؟ اصلا مگر من کجا بودم؟
یک رویای واقعی یا یک زندان خیالی؟
سعی کردم از دیوار بالابروم، اما خیلی بلند بود. کم کم حس ترس به سراغم آمد. دست و پایم شروع به لرزیدن کرد و صدایم.
_ کمک. کسی اینجا نیست؟ من اینجا گیر افتادم. کمک.
یک باره و دوباره تکرار کردم. اینقدر که صدایم گرفت.
هر چقدر در را میکوبیدم، کسی جوابی نمیداد.
چند بار چند عدد را پشت سر هم وارد کردم اما هیچکدام درست نبود.
از تقلای آزادی دست کشیدم.
سرم را روی زانویم گذاشتم و ناامیدانه اشک میریختم. در حال خودم بودم که صدایی از درونم گفت:
_ تاریخ تولد خودت رو امتحان کن!
سرم را بلند کردم. هنوز هم آن صفحه کلید پیدا بود. بلند شدم.
یک، سه، هفت... و در کمال تعجب، در به راحتی باز شد. اما چرا تاریخ تولد من؟
سرم را بالاگرفتم. دنیایی که پیش روی خودم میدیدم، باورکردنی نبود....
#روزانه9
#نقد
هدایت شده از آنتی نفوذ
@Mohsen5541
⛔️ انتقادات صریح روحانی یزدی به #مسیحمهاجری سر دبیر روزنامه جمهوری اسلامی پیرامون #فتنه۸۸
#مسجد_حظیره_یزد
📡 #آنتی_نفوذ_قم / عضویت👇
https://eitaa.com/antinofoozeqom