eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
«سلام فرمانده» با انقلاب ایشان کلید خورد. چندین ساله که «سلام فرمانده» زمزمه‌ی دلهای بیدار و‌ منتظر
روح الله دلش را به الله پیوند داد. و خدا دلهای مردم را به دستش داد.
بنیان نهاد تا کلید دارش بیاید. جای که ناخِردان تکیه کردند روزی خُرد خواهد شد.
هیچ گاه از کارها مایوس نشوید‌...چون همه چیز یکدفعه درست نمیشود....وکارهای بزرگ باید بتدریج صورت گیرد
دلم خنک شد. وقتی روح‌الله عصایش را به یهود زد و تمام برنامه هایشان را درهم کرد.
من همینجا ایستاده بودم که روح‌الله قیام کرد و هزاران بسیجی راز خلقت را فهمیدند و همراه او به سمت آسمان حرکت کردند. من دلم آسمان می‌خواهد. مرا هم ببرید. قول می‌دهم بچه خوبی باشم.
وقتی فرماندهی مثل خمینی کبیر داشته باشی معلوم است که تمام جهان هم دست به دست بدهند نمی توانند خط و خشی رو آبروی تو بیندازند. و امروز سید علی همان خمینی است. با همان آبرو و اقتدار و هرکس هم نمی‌پسندد می تواند برود در اتاقش و به کارهای بدش فکر کند.
ندای از قلب فرهنگ...از اعماق تاریخواز ژرفای روح این ملت برمیخواست...
دلم آهویی رمیده بود که به سمت کشتارگاهِ دنیا می بردندش. تا وقتی که امام آمد و ما را از دست اصطبل داران رها کرد.
رحمة الله علیه : همه ما همانطـور ڪه مکلّفیم خودمان را حفظ ڪنیم و خارج ڪنیم از ظلمت به نور، مڪلّف هستیم دیگران را دعوت ڪنیم. (صحیفه نور، جلد۱۱، صفحه۸۴ و جلد ۸، صفحه ۴۷)
می رسد که تمام جادوگران زر و زور خود پشیمان از فریب دادن، دروغ و جدل بشوند شایدایمان بیاورند. آنگاه که ایمان آنها به کار نیاید.
ای دنیاپرست:دنیا و‌متعلقاتش اصلا به نام تو، ارزانی خودت. خدایا اندیشه حسینی وار خمینی را به ما ارزانی دار.
نوش و نیش ها برایم لذت و دردی ندارد. من مدتهاست که در خانه تن زندگی نمی کنم. من با اندیشه روح‌الله به آسمان رفته ام.
روحم، روح الله را که مشاهده کرد، امید رسیدن به الله در وجودش جوانه زد.
تو را که دیدم گفتم: فتبارک الله احسن الخالقین
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین126 نور دختر هستید. امروز روزتان است. رفته‌اید پارک. شراره را می‌بینید که روی نیمکت نشسته و
سال هزار و سیصد و چهل و یک است. شما یک دختر پانزده ساله است. تازه دارند چند خیابان را در قم آسفالت می‌کنند. یک روز قیر است قیف نیست. یک روز قیف هست قیر نیست. یک روز هر دو است مامور پهلوی نیست. شما و دوستانتان موهایتان را دم اسبی بسته اید و در خیابان مربوطه یورتمه می‌روید. مردی نورانی شما را می‌بیند و لبخند می‌زنید. مرد مذکور از نظر سنی جای پدر شماست. خدا خدا می‌کنید ای کاش پسر جوانی داشته باشد تا نسلش ادامه پیدا کند. واقعاها...یعنی اصلا به موضوعات دیگر توجهی ندارید...همینجور که در خیابان ها با دوستانتان با کله لخت و پتی بازی می‌کنید مادرتان با دمپایی بیدارتان می‌کند. آخر دهه چهل کدام دختر پدر مادر داری توی کوچه یورتمه می‌رود؟ اصلا یورتمه مال اسب است نه انسان. اصلا شما لباس خوب ندارید که به درد یورتمه رفتن بخورد. اصلا اینها را ولش...موضوع مهمی اتفاق افتاده. آقای خمینی درباره انجمن های ایالتی و ولایتی موضع گرفته اند. این اولین بار است که آقای خمینی که در محله یخچال قاضی زندگی می‌کنند توجه مردم شهر را به این اندازه به خودشان جلب کرده‌اند. اصلا تا قبل از این اتفاق ایشان را نمی‌شناختید. برادرتان مدام از این موضوع حرف می‌زند. خدا را شکر می‌کند که آقای خمینی اینطور قدرتمند موضع گیری کرده‌اند. شما همان‌جور در دنیای صورتی خودتان غرق هستید و به این فکر می‌کنید که آخرش کسی شما را می‌گیرد یا نه... ولی ته دلتان یک جرقه می‌خورد و دلتان می‌خواهد که آقای خمینی پیروز شود. یک دوستی دارید که او خیلی فکرش خوب کار می‌کند. او می‌آید برای شما تعریف می‌کند که در حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها چه خبرها بوده‌. همانجور که چارقدش را بر می‌دارد از اتفاقات می‌گوید و مادرتان یک شربت چهارتخم خنک می‌دهد دستش. دوتایی توی زیرزمین خنک روی زیلو نشسته اید و دوست تان روبنده می‌زند ولی برای خودش یک چریک است. تازه یکبار هم توی کوچه با دو تا از خواهرهایش یک مامور شهربانی را لت‌وپار کرده. لت و پار یعنی خیلی بدجوری کتکش زدند. نام دوست تان آزیتا است و از خانواده ثروتمندی هستند که تابستانها از تهران می‌آید در یکی از روستاهای قم...ولی پدرش خبر ندارد که او اینچنین چشم سفید شده. حالا او یک انتخاب مهم دارد. می‌خواهد ازدواج کند‌. بله. پس چی؟ تازه خواستگار هم دارد. پسر خوبی هم هست. ولی پسره می‌خواهد با پهلوی بجنگد. شما چگونه راهنمایی اش می‌کنید؟ آیا موافقید؟ چون آن موقع ها هم شوهر خوب کم بوده. باور کنید. مامور شهربانی در خانه‌تان را می‌زند. آزیتا از روی پشت بام فرار می‌کند. پسر به مامور شهربانی حمله می‌کند و زخمی می‌شود. شما و برادرتان هم وارد این ماجرا می‌شوید و مامور را در خانه زندانی می‌کنید. اگر مادرتان بفهمد دیگر ته‌دیگ سیب‌زمینی به شما نخواهد داد. حالا باید از این مشکل بیرون بروید. روی پشت بام نشسته اید و دارید به دور دست ها نگاه می‌کنید. حس و حال خودتان را بنویسید...یک لباس گیپور خوشگل پوشیده اید و روی یک تخت چوبی که دو تا گلدان رویش است نشسته‌اید...الان یک باد خنک از جانب خوارزم وزان است و رادیو دارد غلط خوری های اسدالله عَلَم و شاه را پخش می‌کند و این یعنی آقای خمینی پیروز شده. حالا شما یک مامور پهلوی در خانه دارید و پسر با شخصیتی که قرار است شوهر آزیتا شود و زخمی شده و برادرتان که در خانه یک دکتر هندی کار می‌کند داروی بیهوشی آورده و... ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🎙 بشنوید | صوت کامل سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم سی‌وسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله). ۱۴۰۱/
امام شخصیت استثنائی بود، به معنای واقعی کلمه. امام، فقط امام دیروز نیست. امام امروز هم هست. امام فردا هم هست.
4_5809764542896410236.mp3
11.24M
(ره) ※ قرنهاست دعا می‌کنیم و اجابت نمی‌شود! چرا؟ ※ خنده‌دار نیست، هنوز هم امید داریم به داشتن امام، و باز هم قرار دعای دسته‌جمعی می‌گذاریم؟ • پویش همگانی (قرائت دسته‌جمعی دعای "الهی عظم البلاء" درلحظه تحویل سال) @Ostad_Shojae @ANARSTORY