eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
902 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
✍️در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد ❌گناهان یک هفته او اینه
khademezahra: سلام وقت بخیر شانزده سال داشت اما درمیدان عشق و تقوا مردبود S: 17 سیمرغ دلش بال گشوده آن را خبری شد خبری باز نیامد بنت الزهرا: میدانی؟ خیلی ها دم از خدا میزنند ولی این میدان مرد عمل میخواهد افسون: ای نفس مطمئن‌،به سوی پروردگارت بازگرد.در جمع صالحان و در بهشت باش. توصیفی بهتر از استناد به ایات اخر سوره فجر نیافتم لایُمکِن الفرار از عِشـقِ🚩الحُسین: ۱_ رَبِّ مَن! تا دفتر بدهکاریم را شستشو ندهی،شهید نمیشوم ۲_یک نوع بلوغ هم داریم که 16سالگی شهیدت میکند🌷 🍃مهجور بنت الحیدر: آنان که یک عمر مرده اند یک لحظه هم شهید نخواهند شد! یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام ❤: شهید نوجوان، حال که به دیدار ارباب نائل شدی. زمینی ها را فراموش مکن.... افسون: مدرسِ بی ادعایِ درسِ اخلاق ،جسم در دل زمین،روح ایستاده در عرش و ملکوت بنت الزهرا (س): در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست.... قبل از اینکه به حسابتان برسند، به حساب خود برسید ᶳᵃʳᵃᵇ-ᵐ نیستم: شانزده کوچک است و دل و عقل اندازه چهل کامل! R.Khatib: چنان سختگیرانه به حساب خودش رسید که فرشتگان قلم ها را زمین گذاشتند. غریب آشنا: هنوزاحلی من العسل های عاشقانت دلمان رابه آمدنت گرم میکند... مهدی ایزدی: اینهایی که برای این شهید کابوس است ما هر روز به عشقش سر بر بالش میگذاریم ☄شکور☄: ۱۷ مکتب فاطمی روح را می توانند خارج از زمان پرورش دهد. آرمینه‌آرمین: علامه طباطبایی فرمودند: -مراقبت، مداومت. مراقبت، مداومت. افسون: غلبه بر یزیدِ نفسش،پیروزی بر کربلای درونش،بهشت برین گوارایش. یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام ❤: 16 شهادت ، نتیجه اعمال این شهید والا مقام است. [گـــمـنـــامــ213ـــ]: 17 شانزده ساله ای که رویِ شصت و یک ساله های کت و شلواری و محترم را زمین زده ..!! Mahdyar: زندگی اش شهیدانه بود و همین شد امضای شهادتش... کاف نون (فخرالزمان): ۱۷ سلام بر کسانی که شب را میجنگند و صبح هنگام ، با کفن بازمیگردند. حیدر جهان کهن (پیاده): تمرین ۱۷ از خودش سخت حساب میکشید. یقه‌ی خودش را ول نمیکرد.
۴۱ عشق تخم مرغ روستایی به تخم مرغ ماشینی _سلام ننه ‌مو زن موخوام. _خو ننه داد زدن نداره بیا برم زن‌مشتی تازه تخم‌گذاشته... ماشا الله یکی ازیکی تپل تر برات بگیروم _نه ننه مو خودوم یکی دیدوم پسندیدوم همو رو موخوام _چه غلطا واه واه حالا کی هست ما از تخم ورپریده ها دورورمان نداشتم _ازتخم های محل نیست ننه مغازه مشتی دیدومش همچی سفیده مثل برف ممانه ..از همه تخم های محل خوشگل تره _عاشقش رفتم _وااای خاک عالم به سروم خدا مو ره مرگ بده ای روزا رو نبینوم ...پسروم‌عاشق یک تخم مرغ ماشینی رفته ...از الان بهت بوگوم این زندگی عاقبت خوشی نداره ننه .. _چراننه .؟؟؟ _ننه جان ای جور تخما بابا وننه درست درمونی بالا سرشان نبوده که ...بعدشم مو از الان گفته باشوم هروز او ره باید از توخیابونا و آرایشگاه ها جمعش کنی از درون که خاصیت ندارن که فقط به ظاهرشان مرسن ...زن زندگی بشو نیست ای تخمو ..حالا ببین کی بهت گفتوم _ننه خوشگلی که بدنیست. _ها کپ گلم بد نیست ولی خاصیت و جوهره وجودی مهم تره اگه خوشگلی ارزش داشت چرا بازم‌تو همو مغازه ی مشتی هرچقدم که تخم گرون بشه بازم تخم های بی نطفه ما گرون تره ..؟ دیدی پسروم همه چی به جوهروجود به اصل ونسب تخم بر مگرده ...اصلا معلوم‌نیست چه داروی کوفتی به ننه هاشان مدن که هی فرت فرت تخم‌بذارن ... خدا خودش کمکشان کنه هعی خدا شکرت حالا پسر چه مکنی .؟؟؟ _فعلا ننه هیچی نگو شکست عشقی خوردم اعصاب نداروم مروم سر به بیابون بذاروم...هعی روزگار.. 🍃🍃🍃 ۴۱ چشم های سیاه ودرشتش را که به من می دوزد نفس کشیدن یادم می رود دوست دارم ساعت ها بنشینم و چشم هایش را تماشا کنم... چند روز پیش روی در یخچال یک پاپییون صورتی پیدا کردم از همان اول که دیدمش روی سرش تصورش کردم و قند در دلم آب شد بعد کندمش دادمش" آونگ" تا روی سرش ببنده وقتی دیدش خیلی ذوق کرد بستش دور سرش وبهم گفت:بهم میاد؟ ولی من اصلا متوجه نشدم آخه این قدر زیبا شده بود من فقط نگاهش می کردم به هر حال ماتخم مرغ ها هم دل داریم اصلا دل ما اندازه یک جوجه،کوچک و پاک هست... از دیروز که ازش خواستگاری کردم باهام حرف نزد تا دوساعت پیش که اومد پیشم و گفت که اونم دوسم داره.‌‌‌‌.. بعد هم گفت که احتمالا امشب شب وصاله راست می گفت زینب اومد ودوتامون رو از جا تخم مرغی برداشت بعد کمی روغن توی ماهیتابه ریخت منو آونگ دل تو دلمون نبود بالاخره مارو بلند کرد وآروم بهم کوبید و ما با اولین بوسه شکستیم توی ماهیتابه به همین سادگی به هم رسیدیم. 🍃🍃🍃 تخم مرغ درشتی بود. بزرگتر از بقیه. معلوم بود از آن با معرفتهاست. حتی حدس می زدیم،دو زرده یا چند زرده باشد. رویم نمیشد بروم جلویش. می ترسیدم، با تُکِ سرش بزند توی سرم. انگار خیلی غیرتی بود. یکمی تف زدم روی کاکلی که از بچگی از مامان مرغه، روی سرم مانده بود. پوستم را هم دیشب، اوستا نجار شسته بود. تمیز بود. خدا خیرش بدهد. اگر چه زنش همیشه غر میزند: که تو، توی آشپزخانه چکار می کنی مَررد؟؟!! چقدر توی کله ی تخم مرغی ام سر و صدا است. چشم باز کردم دیدم جلویش ایستادم: سلام. _علیکم التُخْم مرغ. در خدمتم. از سلام و علیک گرمش، جان تازه ای گرفتم. مِن مِن کردم: عرضی داشتم. یک تخم مرغ کاکل دار، پوست تمیز شده، مناسب برای املت و کوکو و نیمرویِ با کره، مرد روزهای سخت، توی پسرهایتان کم نیستت؟؟!! از دار دنیا، هم جز همین کاکل و زرده کم رنگ و تحمل روزهای سخت،چیزی ندارم. بعد هم نطقم را اینطوری تمام کردم: به قول استادم در باغ انار: غلامِ تخم مرغی ام. اگر خاتون... دهانم بسته شد. جلوی رویم سه تا پوست تخم مرغ خالی گذاشته بود: برو بازار، وسایل لازم عروسی تهیه کن. کی از تو بهتر؟؟ با کاکلت معلومه اصالتت حفظ کردی. صادق و با جَنَم. با حیا و با شخصیت تخم مرغی.. از همه مهمتر زیر دست استادنا، واقفی باغ انار، بزرگ شده. خدا را شکر که مادرم من را همان روز اول، توی مدرسه ی مرغدانیِ مخ زنیِ باغ انار استاد واقفی، ثبت نام کرده بود.
عِمران واقفی: جمله زیر را کامل کنید. 🔸روحانی......بود. چون...... برای ماندن در تاریخ بنویسید. جوری بنویسید که چند سال دیگر قابل رجوع و استفاده باشد برای خودتان یا دیگرانی که میخوان بر اساس حال و روز مردم در دولت روحانی رمان و داستان بنویسند. 🌙ᴢαняα⃟𖣁⃤: روحانی حاضرجواب و دروغگو و حراف بود‌، چون هیچی بلد نبود😊👍 بامداد.ش: روحانی مهره سوخته بود‌.چون تاریخ انقضاش سر رسیده بود...😉 ۷۷ شبنم.: روحانی ریشش رو رنگ‌ می‌کرد تا به ریش مردم بخنده، ولی نفهمید سال هاست دشمن‌داره رنگش می‌کنه و به ریشش می‌خنده. غوغای بی هیاهو...: روحانی خیلی خوب تونست تو زمین دشمن بازی کنه چون ولایت مداری رو بلد نبود... عِمران واقفی: حسن روحانی اهل کار بود. ولی کاری نکرد. چون حسن فریدون نگذاشت. روحانی اقتصاد را به منجلاب کشید. چون بقیه چیزها رو قبلا به منجلاب کشیده بود. روحانی امشب خواب نمیره. چون هشت ساله خوابه. تازه داره بیدار میشه. 乙ŋც みムო乙ɦ££ρσʊr: روحانی تنبل بود. چون چرخ تولید را خواباند تا راحت بخوابد. روحانی بی تدبیر بود. چون حس و حال تدبیر را نداشت. sarab.ო: روحانی رئیس خودش بود... چون درد جمهور رو نمی‌فهمید! روحانی درد بود؛ چون مردم ازش ناراضی بودن. shahed313: روحانی عاشق کدخدا بود، چون یه غربگرای مطلق بود. روحانی یه بی تدبیر کامل بود، چون نگاهش به خارج از کشور بود. روحانی یه خود حقیر بین بود، چون به دانش و توان جوان ایرانی ایمان نداشت. روحانی یه بیسواد اشرافی بود، چون در کشور ملکه ی منفور آموزش دیده بود. روحانی یه دروغگو بود چون مدرکش قلابی بود. روحانی یه بشر متقلب و فریبکار بود، چون جواز انسانیتش تقلبی بود. روحانی یه خائن بود چون روی خون شهدا پا گذاشت. روحانی یه متکبر ناقص الدین بود، چون می گفت انتقاد به من وارد نیست ولی به امام زمان وارده. sarab.ო: روحانی هرکی بود، رفت؛ چون امروز انتخابات بود. {*Z@h®@*}: روحانی فردی نا پیدا شدنی بود. چون مثل خودش هیچ جا نبود... ...نورای جان❤: روحانی تنها رییس جمهوری بود که با همان رنگ و مدل ریش امد وبا همان رفت. حاج عمار :): روحانی بیخیال بود؛ چون اقتصاد را به فنا داد. 乙ŋც みムო乙ɦ££ρσʊr: روحانی یک اشتباه بود. چون خوی اشرافگری داشت در سر نه سودای خدمت! بنت الزهࢪا🌸🍃: روحانی بی اختیار بود چون نوکر ملکه بود ..Hosna..: با خانواده، رفتیم مصلی برای نماز جمعه. بعد نماز هم، همونجا رای رو دادیم. البته اگه من و برادرم رو فاکتور بگیریم. منم خیلی دوست داشتم رای بدم ولی حیف دست و بالم بسته بود. عوضش وقتی مادرم رأیش رو نوشت، در یک حرکت کاملا زیرکانه برگه رو ازش کش رفته و بدون اینکه فرصت انجام کاری رو بهش بدم، یا حتی متوجه بشه انداختمش تو صندوق. جای بحث هم نداریم. خیلی منصفانه بود. نوشت. منم انداختم. به هرحال بگذریم.. باشد که عقده ی رای دادن در دل هایمان نماند:)
🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: هفت کلمه بنویسید که چهارتاش با سین شروع شود و سه تاش با شین. یا بعکس. حالا یک در میان بنویسید. اگر معنی بدهد بهتر است. یعنی باید معنی بدهد. اصلا صبر کنید...اگر معنی ندهد با همین پشت دست. اگر یکی در میان هم نشد اشکالی ندارد ... ولی معنی بدهد. می‌توانید دو سه تا کلمه دیگر هم به این جمله اضافه کنید.🖐🤛 مثلنی👇 شوهر سارا شیمی خوانده. شاهین سال شصت سل گرفت.🤔 ا.گودرزی: سیما سی سالگی ‌اش ستوان و شوهرش سرهنگ شد ‌شـہ‌بانو🗒: سینا شن‌های ساحل را شکل ستاره ساخت. سحر شیشه ساختمان را شکست. Sahar Hoseini: شیما سیب هارا توی سبد چید. شبنم ساک شال هایش را بست. سرباز ساعت سرد را به شبنم داد. زهرا: ساحله شعر سعدی را خواند. ساعت شنی، سپیده شکست. طباطبایی* معتقدی: ستاره شب سیاهم شدی، شراب سرخی و شوریده سر من افࢪاح🦋: ساجده شب را سرگردان و شوریده حال گذراند. شهربانو سفر شیراز را از سرگذراند. جمله ی اخر خیلی بی معنی شد😐😂 به بزرگی خودتون ببخشید استاد . خاتَم(ص): شمیم سحر؛ شریان سکوت؛ شهادت سعید و شام سرد شبهای ساحل، شعرِ سرودهای شیرین سمانه شدند. شهادت سعید، شعرِ سکوت شب و سرود شب‌بوها شد. سابرینا بانو: سرباز شوریده ای سر شما سربند شادمانی و شقایق میبندد ... سارا سرسره سرد را سوار شد و شروع کرد به شادی و شلوغ کردن ❤نورای جان❤: شایان شب به سلامتی شهلا شیروانی سیرابی سالم خورد. که کلمه نیست آرتان: شراره های خشم سحر وشیما شاید ساده بود شهری را بهم ریخت...... ทℴℴℛ₷αท: سیمای شن سوخت شیشه ساخته شد. 👩🏻‍🏫: سهیل شربت سکنجبین شیرین با سبزی دوست داره ولی شربتش شور شده میـرمهـدی: سرما سرم را سوراخ ساخت شکلات شبم را شاهانه ساخت سس ساندویچ سخت سوزاندم شبِ شرّمو شوم تر کرد ✧┆روحــ الرحمنــ عــلــے جانمــ: شهید سردار سلیمانی شد ستاره‌ شب آسمان شهدا