eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
871 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
154 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
مشهور است که جرج برنارد شاو گفته: «عدهٔ بسیار کمی از مردم در طول سال بیش از دو یا سه بار فکر می‌کنند. من با یک یا دو بار فکر کردن در هفته به شهرتی جهانی دست یافته‌ام.» @anarstory
بی انتشار نوشته‌ها «برای دل خودم می‌نویسم.» بله، بسیاری از ما ممکن است برای دل خودمان بنویسیم، و چند کلمه‌ قلم‌انداز روزانه ممکن است برای آسودن دلمان کفایت کند. این شیوه که می‌تواند نوعی نوشتاردرمانی محسوب ‌شود، برای بروز احوالات و تنظیم احساسات مناسب است. قاعده و قانون خاصی ندارد. کاملاً خصوصی است، و حتی می‌تواند بعد از نوشته شدن دور ریخته شود. اینجا نفس نوشتن مهم است و رسیدن به آرامش حاصل از برون‌ریزی ذهنی. این شیوه را آزادنویسی می‌نامیم که محصول آن عموماً دل‌نوشته‌ است. نوشتن به افزایش کیفیت تفکر می‌­انجامد؛ درست. آزادنویسی و برون­‌ریزی ذهنی هم از­ گام­‌های مؤثر تفکر مکتوب است؛ درست. اما شفاف نوشتن، چندان ساده نیست. بسیار پیش آمده که افراد پس از آزمودن آزادنویسی، احساس پریشانی و ناتوانی کرده‌­اند و نوشتن تأثیر مثبتی روی آن­‌ها نداشته است. با توجه به این موضوع این سؤال مطرح می­‌شود که آیا اصلاً تمام انواع نوشتن ذهن ما را شفاف‌تر می‌کنند؟ به نظر می­‌رسد که این‌طور نیست. غالباً افرادی که هوس نویسنده­‌شدن می­‌کنند به ورطۀ لفاظی و احساساتی‌گرایی می‌­افتند. احساساتی­‌گرایی، زیاده­‌روی در استفاده از قید و صفت و شاعرانگیِ باسمه‌­ای ویژگی اغلب دلنوشته‌هاست. اما برای بهره‌مندی بیشتر از نوشتن باید از این فراتر رفت و از نوشتن به عنوان ابزاری اصلی اندیشیدن بهره جست. زمانی از والتر لیپمن در مورد دیدگاهش روی موضوع خاصی سوال شد، او در جواب گفت: «من نمی‌دانم نظرم راجع به آن چیست. من هنوز راجع به آن چیزی ننوشته‌ام.» کافی است همین الان دست به قلم شوید و یک صفحه دربارۀ مزایا و معایب یکی از تصمیم‌های مهمی که باید بگیرید بنویسید تا حساب کار دستتان بیاید که تفاوت نشخوار ذهنی و تفکر مکتوب چیست. @anarstory
نوشتن وضوح می‌آورد. برای اندیشیدن با نوشتن، فقط کافی است دست از قلم برندارید. حتی روده‌درازی دربارۀ مسئله هم مجاز است. طرح درست مسئله، نیمی از حل مسئله است. تلاش کنید تا جنبه‌های مختلف افکارتان دربارۀ یک موضوع را به واژه تبدیل کنید. @anarstory
چرا وضوح تا این میزان مهم است؟ به خاطر اینکه تا دربارۀ چیزی به واضح‌ترین شکل ممکن فکر نکرده باشیم، نمی‌توانیم ارزیابی و تصمیم‌گیری درستی داشته باشیم. یکی از مزایای آزادنویسی و برون‌ریزی ذهنی آشکار ساختن افکار مبهم، غلط و پریشان ماست. غالباً دقایق اولیه برنامۀ نوشتاری ما به برون‌ریزی سریع و بی‌تکلف همین افکار مغشوش می‌گذرد. اما باید توجه داشته باشید بسیاری از چیزهایی که برای خود ما واضح به نظر می‌رسد، پر از سوراخ سمبه و ضعف‌های گمراه‌کننده است. پس اگر می‌خواهیم خطاب به مخاطبی غیر از خودمان بنویسیم، رعایت نکات زیر مفید خواهد بود: -فهرست کردن یک‌به‌یک نکات -بیان کامل جزئیات -استفاده از مثال‌های ملموس از زندگی روزانه -بهر‌ه‌گیری از تشبیه و استعاره برای روشن شدن موضوع (این موضوع مثل…) جملات زیر کلید خوبی برای واضح‌تر شدن هر موضوعی هستند: اصلاً بگذار اینجوری موضوع را برایت باز کنم تا بهتر بفهمی… بگذار مثال دیگری برایت بزنم… شبیه این است که… @anarstory
با انتشار نوشته‌ها وقتی مسئله انتشار مطرح می‌شود موضوع کاملاً فرق می‌کند. اگر در نوشته‌های خصوصی توجه به درستی ساختار و چارچوب و املا و انشا و … چندان ضرورتی ندارد، در این مرحله همۀ این موضوعات ضرورتی دوچندان می‌یابند. ارائه و انتشار نوشته مسئولیت می‌آورد. اگر در خلوت نیازی به نقل منبع نیست، در انتشار مطلب موضوعی ضروری است. در انتشار نوشته مسئله‌ی ارتباط مطرح می‌شود. نوشتن برای مخاطب مشخص و ارائه نوشته، این ضرورت را ایجاد می‌کند تا با سنجشگرانه‌اندیشی بیشتری سخن بگوییم. برای رسیدن به چنین وضوحی به روش‌های مناسب استدلال و ساختارهای استاندارد پاراگراف‌نویسی متوسل می‌شویم، و همین ما را وادار به عمیق‌تر شدن می‌کند. به همین سبب شاید بتوان گفت تاثیر حقیقی نوشتن بر افزایش تفکر زمانی آغاز می‌شود که به انتشار نوشته‌هایمان مبادرت می‌کنیم. اما باید به یاد داشت که تفکر به صبر و حوصله و خط زدن‌های مکرر نیاز دارد. محمد قائد می‌گوید: «اگر کامپیوتر نبود مجبور بودم اختراعش کنم. با دست واقعاً نمی‌شود این کارها را کرد، با دست جابه‌جا کردن پاراگراف‌ها و کلمات در کتاب یا حتی متنی چند هزار کلمه‌ای عملاً ناممکن است. به این می‌ماند که بخواهی از تهران با دوچرخه به کرج بروی ناهار بخوری و برگردی. پیش از ورود کامپیوتر با قلم‌های نوک‌مدادی می‌نوشتم و پاک می‌کردم و حرکت از نو…گاهی از متن پرینت می‌گیرم و دوباره پاراگراف‌ها را جابه‌جا می‌کنم و دوباره پرینت می‌گیرم تا ببینم بهتر شده یا نه. کاری است پر زحمت و گیج‌کننده. در تحمل هر کسی نیست.» بدون پذیرفتن مرارت‌های کار از سطح دل‌نوشته فراتر نمی‌رویم. شاید به خاطر همین است که برنارد شاو گفته عدهٔ بسیار کمی از مردم در طول سال بیش از دو یا سه بار فکر می‌کنند. شاهین کلانتری @anarstory
﷽؛ سلام و نور💡 آموزش قوانین نویسندگی یا ؟ یا یا 🕯آیا برای نویسنده شدن باید تمام قوانین نویسندگی را یاد بگیریم؟ جواب : بله 🕯آیا باید با جزئیات یاد بگیریم؟ جواب: نه لزوما با ریزه کاری های سادیسمی...بلکه باید یک دور تمام اصطلاحات را با عمق جان بفهمید. اندازه ای که اگر نویسنده ای یا استادی به شما نقد کرد بفهمید دارد چه می گوید. 🕯آیا اگر قواعد نویسندگی را یاد بگیریم می توانیم خیلی راخت شاهکار بیافرینیم؟ جواب: نه لزوما. یاد گیری قواعد لازم هست ولی کافی نیست. 🕯آیا اگر قوانین را یاد نگیریم می توانیم پیشرفت کنیم؟ جواب: واقعیت این است که می توانید، ولی مثل اختراع چرخ از اول است. وقتی با قواعد می توانید سی سال جلو بیفتید چرا یادش نگیرید؟ 🕯آیا قواعد نویسندگی مورد اتفاق همه نویسندگان هستند؟ جواب: نه لزوماً. اختلافات زیادی وجود دارد. به خاطر همین باید نویسنده مورد نظر خودتان را با خواندن کتابهای زیاد پیدا کنید. و این یعنی قلم شما شبیه ایشان خواهد بود. پس قواعد ایشان را سر لوحه آموزش قرار دهید. 🕯بهترین چیز برای یاد گیری قواعد چیست؟ جواب: بهترین کار شرکت در یک یا دو دوره در نهایت و خواندن صد کتاب آموزشی مختلف که همه شان دارای نکته ای هستند که می توانند در مسیر نویسنده شدن به شما کمک کنند. همان بحثی که یک وقتی داشتیم. بهزاد دانشگر و نقد امیرخانی و شجاعی...با تمام احترامی که ایشان برای این دو نویسنده عزیز قائل است...دقیقا بر می گرده به اینجا... از نظر ساختار داستانی کارهای رضا امیرخانی مورد پذیرش خیلی از اساتید نیست ولی قلم رضا امیرخانی مورد توجه افراد زیادی است. من جمله راقم این سطور. فارغ از چیز حاشیه ای دیگر...پس یادگیری قوانین لازم به کار بستنش واجب و بعدها بعد از پیدا کردن سبک نوشتنمان شکستنش کمال است. 💡نکته بعدی اینکه...قوانین بعد از نوشته شدن شاهکارها نوشته شدند و از روی ساختار شاهکارها. پس در واقع قوانین بعد از خلق آثار شاهکار هستند و قبل از تولید داستان های معمولی. شخصا از سال 94 سعی کردم خیلی کلاسیک طور بنویسم ولی در نهایت فهمیدم از شکم مادر با سبک و قلم خودم متولد شدم. کمی سخت خوان ولی قابل قبول. 💡💡💡 جسارت که هست ولی از فلفل خبری نیست. نویسنده باید جسور باشد. نویسنده از یک زمانی به بعد دیگه به حرف کسی گوش نمیده اونجا دو حالت داره یا واقعا کارش خوب شده و نقد دیگران رو می فهمه ولی نکته ای وجود داره که رها می کنه اون نقد ها رو... حالت دوم بی سوادی هست که از سر استیصال و درماندگی و برای خودنشانی دیگه به حرف کسی گوش نمیده و و در وادی سرگردانی قلم میزنه و هر روز پرت تر و بی ربط تر می نویسه... واقعا حالت اعتدال بهترین حالت هست...یعنی من شخصا تمام نقدهای به واو شده را به جان خریدم ولی بعدش بلافاصله رفتم نقد ها رو فروختم. 😐 💡💡💡 کلید رمان نویسی داشتن روح پر حرف است. معمولا خانم ها در این زمینه بهتر می توانند کار کنند...به خاطر همین شدیدا به قواعد نیازمند ترند... مردها روحشون کم حرف تر هست و با قواعد راخت کنار می ان... ولی در نهایت همیشه استثناء ها زیادند. 💡💡💡 کلید شروع رمان نویسی داشتن هست. سعی کنید محرم رازی نداشته باشید که مدام خالی بشوید. معمولا کسانی که مدام درباره سوژه رمانشان با اساتید شان مشورت می کنند بعد از مدتی آن سوژه پشت به قبله ذبح می شود و عوداج اربعه اش بریده نبریده می رود در سبد ایده ها سوخته. و نه حذف می شود نه احیا. و همین ذهن نویسنده را خسته می کند. 💡💡💡 کسانی که در به در دنبال کلاس نویسندگی و این استاد و آن دوره و آن محل گعده و انجمن هستند مثل نوشابه خانوده دو لیتری هستند که وقتی می خواهند شروع کنند به نوشتن همه نوشته هاشان تقریبا شبیه کف های بیرون زده از بطری نوشابه است.... در ابتدا شاید از شدت فوران ایده ها و سفیدی خیره کننده محتوا و کف های حباب حباب کِیف کنند و شاید از حجم مطالبی که می نویسند ولی بعد از مدتی متوجه می شوند که نه تنها نوشته هاشان لم یکن شیئا مذکورا بوده بلکه دیگر چیزی برای نوشتن ندارند... چون مرتبا عادت به استفاده از اندیشه دیگران دارند. نویسنده باید ابتدا یاد بگیرد بیاندیشد. . عربی اش می شود . حالا یک درخت گرامی تفاوت و و را بیان کند. @ANARSTORY
اگر بخواهید یک رمان بنویسید فکر می‌کنید چه مصالحی نیاز است؟
جمله بندی و دستور زبان: جریان سیال ذهن معمولاً از قوانین عادی دستور زبان و جمله بندی (یا ترتیب کلمات) پیروی . دلیل این امر این است که اغلب، افکار به طور کامل شکل نمی گیرند، یا در میانه تغییر مسیر می دهند، یا توسط یک فکر دیگر قطع می شوند. بنابراین استفاده از دستور زبان و جمله بندی به صورت اشتباه، اما به طوری که در عین حال صحیح به نظر برسد می تواند شیوه ای برای شبیه سازی این فرآیند باشد. علاوه بر این، نویسندگانِ جریان سیال ذهن، اغلب را به روش های غیر متعارف بکار می برند، مثلاً برای نشان دادن مکث و تغییر در مسیر فکری شخصیت از سبک مورب (italics ایتالیک)، سه نقطه، خط فاصله و شکستن خط استفاده می کنند. تکرار: ممکن است نویسندگان از تکرار استفاده کنند تا نشان دهند شخصیت به یک یا  حسی خاص بر می گردد و یا روی آن تمرکز دارد. کلمات و عبارات تکراری می توانند به عنوان یک عمل کنند و خوانندگان را به سمت و داستان سوق دهند. به عنوان مثال، اگر ذهن یک شخصیت دائماً به فکر عطر فردیست که استشمام کرده، خواننده می تواند نتیجه بگیرد که این شخصیت مجذوب آن فرد شده است. ♦️نشانی باغ https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 ♦️نمایشگاه باغ    @anarstory
﷽؛ سلام و نور💡 آموزش قوانین نویسندگی یا ؟ یا یا 🕯آیا برای نویسنده شدن باید تمام قوانین نویسندگی را یاد بگیریم؟ جواب : بله 🕯آیا باید با جزئیات یاد بگیریم؟ جواب: نه لزوما با ریزه کاری های سادیسمی...بلکه باید یک دور تمام اصطلاحات را با عمق جان بفهمید. اندازه ای که اگر نویسنده ای یا استادی به شما نقد کرد بفهمید دارد چه می گوید. 🕯آیا اگر قواعد نویسندگی را یاد بگیریم می توانیم خیلی راخت شاهکار بیافرینیم؟ جواب: نه لزوما. یاد گیری قواعد لازم هست ولی کافی نیست. 🕯آیا اگر قوانین را یاد نگیریم می توانیم پیشرفت کنیم؟ جواب: واقعیت این است که می توانید، ولی مثل اختراع چرخ از اول است. وقتی با قواعد می توانید سی سال جلو بیفتید چرا یادش نگیرید؟ 🕯آیا قواعد نویسندگی مورد اتفاق همه نویسندگان هستند؟ جواب: نه لزوماً. اختلافات زیادی وجود دارد. به خاطر همین باید نویسنده مورد نظر خودتان را با خواندن کتابهای زیاد پیدا کنید. و این یعنی قلم شما شبیه ایشان خواهد بود. پس قواعد ایشان را سر لوحه آموزش قرار دهید. 🕯بهترین چیز برای یاد گیری قواعد چیست؟ جواب: بهترین کار شرکت در یک یا دو دوره در نهایت و خواندن صد کتاب آموزشی مختلف که همه شان دارای نکته ای هستند که می توانند در مسیر نویسنده شدن به شما کمک کنند. همان بحثی که یک وقتی داشتیم. بهزاد دانشگر و نقد امیرخانی و شجاعی...با تمام احترامی که ایشان برای این دو نویسنده عزیز قائل است...دقیقا بر می گرده به اینجا... از نظر ساختار داستانی کارهای رضا امیرخانی مورد پذیرش خیلی از اساتید نیست ولی قلم رضا امیرخانی مورد توجه افراد زیادی است. من جمله راقم این سطور. فارغ از چیز حاشیه ای دیگر...پس یادگیری قوانین لازم به کار بستنش واجب و بعدها بعد از پیدا کردن سبک نوشتنمان شکستنش کمال است. 💡نکته بعدی اینکه...قوانین بعد از نوشته شدن شاهکارها نوشته شدند و از روی ساختار شاهکارها. پس در واقع قوانین بعد از خلق آثار شاهکار هستند و قبل از تولید داستان های معمولی. شخصا از سال 94 سعی کردم خیلی کلاسیک طور بنویسم ولی در نهایت فهمیدم از شکم مادر با سبک و قلم خودم متولد شدم. کمی سخت خوان ولی قابل قبول. 💡💡💡 جسارت که هست ولی از فلفل خبری نیست. نویسنده باید جسور باشد. نویسنده از یک زمانی به بعد دیگه به حرف کسی گوش نمیده اونجا دو حالت داره یا واقعا کارش خوب شده و نقد دیگران رو می فهمه ولی نکته ای وجود داره که رها می کنه اون نقد ها رو... حالت دوم بی سوادی هست که از سر استیصال و درماندگی و برای خودنشانی دیگه به حرف کسی گوش نمیده و و در وادی سرگردانی قلم میزنه و هر روز پرت تر و بی ربط تر می نویسه... واقعا حالت اعتدال بهترین حالت هست...یعنی من شخصا تمام نقدهای به واو شده را به جان خریدم ولی بعدش بلافاصله رفتم نقد ها رو فروختم. 😐 💡💡💡 کلید رمان نویسی داشتن روح پر حرف است. معمولا خانم ها در این زمینه بهتر می توانند کار کنند...به خاطر همین شدیدا به قواعد نیازمند ترند... مردها روحشون کم حرف تر هست و با قواعد راخت کنار می ان... ولی در نهایت همیشه استثناء ها زیادند. خانم صادقی شما به نظرم برای مخاطب خاص خودتون بنویسید اولا...در مرحله بعدی سعی کنید ذائقه شون رو ارتقا بدید... 💡💡💡 کلید شروع رمان نویسی داشتن هست. سعی کنید محرم رازی نداشته باشید که مدام خالی بشوید. معمولا کسانی که مدام درباره سوژه رمانشان با اساتید شان مشورت می کنند بعد از مدتی آن سوژه پشت به قبله ذبح می شود و عوداج اربعه اش بریده نبریده می رود در سبد ایده ها سوخته. و نه حذف می شود نه احیا. و همین ذهن نویسنده را خسته می کند. 💡💡💡 کسانی که در به در دنبال کلاس نویسندگی و این استاد و آن دوره و آن محل گعده و انجمن هستند مثل نوشابه خانوده دو لیتری هستند که وقتی می خواهند شروع کنند به نوشتن همه نوشته هاشان تقریبا شبیه کف های بیرون زده از بطری نوشابه است.... در ابتدا شاید از شدت فوران ایده ها و سفیدی خیره کننده محتوا و کف های حباب حباب کِیف کنند و شاید از حجم مطالبی که می نویسند ولی بعد از مدتی متوجه می شوند که نه تنها نوشته هاشان لم یکن شیئا مذکورا بوده بلکه دیگر چیزی برای نوشتن ندارند... چون مرتبا عادت به استفاده از اندیشه دیگران دارند. نویسنده باید ابتدا یاد بگیرد بیاندیشد. . عربی اش می شود . حالا یک درخت گرامی تفاوت و و را بیان کند. @ANARSTORY https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎بسم الله الرحمن الرحیم. کارگاه آموزشی مدیریت کار تیمی و تشکیلاتی. آقای معماریان ۹۱/۱/۳۰ کار و تشکیلات باید آهنگ عبادت داشته باشد. عبادت؛ گام اول در عبادت است. 🔸نرم افزاری کردن مفاهیم دینی 🔸در جنگ نرم به ما گفتند شما خیلی چیزها دارید که به آنها عمل نمی‌کنید اما ما چیز کمی داریم که به همان ها خوب عمل می‌کنیم. 🔸کاربرد عملی دین نه تئوری. 🔸نرم‌افزار بسم الله الرحمن الرحیم. مهندسی شروع 🔸چگونه شروع کنیم؟ 🔸از کجا شروع کنیم؟ 🔸آیا مثلا هر بار شروع کرده ایم به نتیجه رسیده‌ایم؟ 🔸با چه و شروع کنیم. 🔸بعد از دوران دفاع مقدس در دوران سازندگی چند حالت وجود داشت؟ سرمایه‌گذاری روی رزمندگان دفاع مقدس و الگوسازی از آنها ...اما این اتفاق آنچنان که باید نبود! 🔸اگر هر شبانه روز آدم ساخته شود باز هم جای کار هست. 🔸 با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنید. ▫️برای نابودی یک جامعه⏪افزایش و نابودی 🔸 چرا بعضی از شروع‌های ما به نتیجه نمی‌رسند؟ و... قال رسول ‌الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ✨ هر امر مهمی که با نام آغاز نگردد، ناتمام است. اگر فونداسیون بچه تشکیلاتی در این‌جا محکم است، همیشه می‌توانند در زمینه‌ی فعالیت‌های فرهنگی حتی بعد از دوران دانشجویی بدرخشد و توفیق پیدا کنند. 🌎 جهانی فکر کنید! 🔥شعله‌های بزرگ از کوچک‌ترین جرقه⚡️ و طولانی‌ترین سفر از برداشتن اولین قدم آغاز می‌شود... نسبتِ بینِ آنچه هستم و آنچه باید باشم، باید اندازه گرفته شود... نه شو و نه ! 🔸وارد اتاق تشکیلات که می‌شوی به بیت‌المال فکر کن. در تو بذر توجه و نهال تقید باید کاشته شود تا میوه‌های عشق و ایثار برای تو مثمر ثمر شود. اگر می‌خواهی در آینده باغی در دستان تو بروید بذر توجه بکار. 🔸استاد معماریان: در یکی از نشریات که سردبیر بودم به تایپیست می‌گفتم اگر وضو نداری تایپ نکن. اگر دستان تو روح نداشته باشد که فبها! اما اگر دستانت روح و توجه به خدا داشته باشد نتیجه عالی خواهد شد. 🔴با وضو کار کنید. اگر ریشه ها را درست کنید...درست کردن ساقه‌ها کار سختی نیست. 🔸اگر بیت‌المال را صرف خرید انواع کاغذ گلاسه و... کردید اما روح نداشت هیچ تاثیری نخواهد داشت... 🔸در همه کار آغازتان با نام خدا باشد. نشان خدا در نیت _ عمل_ رفتار_بینش و احساس تو باید باشد. 🔸بسم الله الرحمن الرحیم ویروس کش است. اگر با بسم الله شروع کردی، نمی‌توانی خلاف کنی. 🔸نرم افزار بسم الله الرحمن الرحیم 🔸کاری که با نشان خدا همراه است؛ ۱-استمرار دارد اگر خودتان را به نرم افزار بسم الله الرحمن الرحیم مجهز کنید، نتیجه را خدا قبل از عمل به ما می‌نمایاند. و در حساب ما می‌ریزد که همان توفیق است. توفیق انجام عمل، خودش یک نتیجه است. در این ‌صورت هیچ‌وقت خسته نمی‌شوید. ▪️اگر توفیق پیدا کردی دست کسی را بگیری، نشان از این دارد که خدا نتیجه را به تو داده است. ▪️ظرفیت می‌خواهد که زندگی ما طوری باشد که فقط خدا تلاش ما را ببیند. ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین97 نور همین الان سرتان را از روی گوشی یا تبلت ... بردارید و ده چیزی که می بینید و پنج صدایی
این ش خیلی مهمه...روش وقت بگذارید...مسئله اصلی داستانک یا داستان کوتاه یا روایت شما بستگی به این موضوع داره...
در اتاق، کتابخانه، چوب لباسی، میز تحریر، خواهر در حال نارنگی خوردن. فاطمه چرا انقدر نارنگی شیرین دوست داره؟ بابا نارنگی باید ترش باشه. ترش! نسیم در حال وزش، اولتیماتوم های دو خواهر کوچک تر به هم دیگر، صدای قرچ قرچ خوردن سیب و نارنگی، قیژ قیژ دری که دوباره باید روغن کاری شود، صدای ماشین های خیابان... ★٭٭٭٭★ از شدت صدای سرعت ماشین‌ها، بالشت را محکم تر روی سرم فشار می دهم. واقعا این‌ها نصف شب با خود چه فکر می کنند که دور مارتون را هم می خواهند پشت سر بگذارند. چندثانیه اوضاع آرام می شود. دیگر خبری از ماشین ها نیست. درست وقتی می خواهد لبخند رضایت روی لبم بنشیند، در با ضربه شدیدی باز می شود. _هه هه هه فکر کردی می تونی منو بگیری؟ عمرا اگه بزارم. و بعد چنان دور اتاق می دوند، به جان ماشین‌ها‌ صد رحمت می گویم.نگاهم به کتابخانه و میز تحریر می افتد. کتاب«من دیگر ما» شدیدا به من چشمک می زند. حالا شاید خواهرشان باشم. اما خب قطعا خواهر بزرگتر هم تاثیرخودش را دارد دیگر. خوب می‌دانم در اصول سیاست خواهرداری هم، من الان نباید داد و بیداد کنم. بگویم: بسه دیگه ساعت دوازده نصفه شب شما جغدین! ملت خواب تشریف دارن. بلکه باید روشی دقیقا برعکس این را به نمایش بگذارم. با صدایی آرام می گویم: _بچه‌ها یه لحظه بیاید. یه دقیقه اینجا بشینید می خوام یه چیزی براتون بگم. فاطمه که نارنگی به دست خیره خیره نگاهم می کند، قری ریز به گردنش می دهد. _چی شده آبجی؟ و نرگس پنج ساله با آن بهت کودکانه‌اش متعجب نگاهم می کند. خدایا من از کِی برای اینها انقدر آدم فضایی شده‌ام؟ _چیزی‌نشده عزیزم. بشین برات میگم. خودم هم بلند شدم و از آشپزخانه قاشقی برداشتم. کنار چوب لباسی ایستاده فلزی، قاشق را نگهداشتم. _بچه‌ها یه لحظه این رو ببینید. الان من با قاشق بهش بزنم، از نظرتون صداش خوبه یا نه... بعد هم چندبار محکم به چوب لباسی زدم. فاطمه دیگر قرچ قرچ نارنگی خوردنش تمام شد و محکم با دست‌هایش گوش هایش را گرفت. _اخ زهرا این چه صدای مزخرفیه؟ خب معلومه صداش بده.اه اه‌‌‌... و نرگس که دماغش را بالا داد و لبش را کج کرده. _آجی این خیلی بده. دیگه نزن. لبخندی زدم و محکم بالا و پایین پریدم. مرتب پابه زمین کوبیدم. صدای بدی بود و همانجا در دلم طلب حلالیت می کردم از همسایه پایینی. بالاخره باید یک دقیقه هم که شده، آموزش لازم را می دادم. _دیدید حالا؟ الان هم صدای اون قاشق گوشتون رو اذیت کرد، هم پا کوبیدن من یه جوری شد که احساس کنید خونه داره می لرزه. هر جفتش آزار دهنده است. حالا اگه یکی مرتب بالای خونمون این کار رو بکنه، شما اذیت نمی‌شید؟ یا وقتی می خواید بخوابید، انقدر سروصدا کنه،صداش براتون بشه شبیه اون قاشق‌. پس بیاید قول بدید دیگه تو ساعت استراحت، سروصدا نکنید باشه؟ نرگس با همان دستان کوچکش حالت قول دادن را گرفت. _آبجی من قول میدم. فاطمه هم چون کلا کمی ذاتا اخلاق و رفتارش با دخترها متفاوت بود، دستش را دراز کرد. _دختره و حرفش! خیالت تخت آبجی. فقط الان دیگه حرفات تموم شد بریم بخوابیم. از شنیدن جمله آخرش رسما وا رفتم. اما خب امید زیادی‌به جمله اولش داشتم. به هر حال می دانستم سر قولش می ماند. بچه خوش قولی بود. خنده‌ام گرفت. چشمکی هم به تایید حرفش، حواله صورت تپلش کردم...