25_Jalase-22.mp3
11.37M
🔷🔹※
#فایل_صوتی_خلاصه
#صوت_خلاصه_جلسه_بیست_و_دوم
🔸 تعهد ایمان به نبوت
[کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی درقرآن]
📻 استاد سید علی خامنهای
◤ ※∵ [※] ∴ ※ ◢
اگر گفتید امروز چه روزیه؟
عه عه. دخترها سمت راست بایستند، پسرها سمت چپ. یعنی چه. فاصلهها رعایت شود ببینم.🐊
پ.ن
خدایا همه سمت راستی ها را به سمت چپیها برسان. یکی دو نفر جا میمونن که اشکالی نداره. مثلا میرمهدی رو دیدم که جا موند. متأسفانه امسال هم زن گیرش نخواهد آمد.
@anarstory
Taheri - Ali Va Fateme.mp3
6.95M
بادا بادا مبارک به همه
عروسیِ علی و فاطمه🎊
🍃🌹🍃💚
هدایت شده از کتابخانه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🌱📒
📖 | مرتضی تصمیمهای بزرگ همیشه منتظر نمیمانند تا تو در آنها بیاویزی. بسیاری در بزنگاه تصمیمهایشان را دفن میکنند تا به وقتش آنها را استخراج کنند. اما این وقت قضا میشود مانند نماز صبحی که قضا میشود و با هیچ قضا کردنی، ادا نمیشود.
✍ وحید یامینپور
📔 نخل و نارنج
🍉#یک_قاچ_کتاب #کتاب #استوری
به کتابخانه آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها بپیوندید:
🖇https://eitaa.com/haramqom_lib
26_Jalase-23.mp3
10.6M
🔷🔹※
#فایل_صوتی_خلاصه
#صوت_خلاصه_جلسه_بیست_و_سوم
🔸 ولایت
[کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی درقرآن]
📻 استاد سید علی خامنهای
◤ ※∵ [※] ∴ ※ ◢
27_Jalase-24.mp3
12.91M
🔷🔹※
#فایل_صوتی_خلاصه
#صوت_خلاصه_جلسه_بیست_و_چهارم
🔸 پیوندهای امت اسلامی
[کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی درقرآن]
📻 استاد سید علی خامنهای
◤ ※∵ [※] ∴ ※ ◢
مهاجر
هاجر نشسته بود بالای سر خلیل. با گوشهی روسری، خاک و خون را از گونهی او پاک میکرد. خلیلی که همیشه پر از زندگی بود، الان آرام خوابیده بود. صورتش شده بود به رنگ مهتاب.
هاجر میخواست گریه کند. نمیتوانست. بغض مثل گوله سیم خاردار مانده بود تو گلویش. سیم خاردارهایی که یک عمر، اردوگاه آنها را از بقیهی فلسطین جدا کرده بود. هاجر داشت جان میداد. جانش دیگر نفس نمیکشید.
ریحانا، خواهر خلیل، سر مادر را گذاشته بود روی دامن، بر سر و صورتش میکوفت و مویه میکرد. مادرش اما، از حال رفته بود. یقهاش پاره بود تا روی سینه. رد چنگی، خونآلود، دوطرف صورت از کنار چشم تا زیر لب دیده میشد.
هاجر خیره شده بود به مژههای بلند خلیل. رنگش پریده بود. خون از سینه نفوذ کرده بود به بافت سفید پیراهن. مثل گل سرخی در برف.
با هم رفته بودند شهر الخلیل ماه عسل. بعد از زیارت مرقد حضرت ابراهیم نبیالله، خلیل رفت آبمیوه بگیرد.
هوا گرم و شرجی بود. چند دقیقه بعد برگشت درحالی یک یک دست را پشت سر پنهان کرده بود. نزدیک هاجر که رسید نیمخیز نشست. یک زانو را گذاشت روی زمین. زانوی دیگر را عمود بر آن. با دو دست شاخه گلی قرمز را گرفت طرفش:« تقدیم با عشق به بهترین همسر دنیا.»
چشمهای هاجر برق زد. دست گذاشت جلوی دهان. جیغ خفهای کشید. گوشهی چشمهایش چین خورد. لبهایش به بالا کش آمد.
گل را از دست خلیل گرفت. بو کرد. ذوقش کور شد:« اِ... خلیل! اینکه مصنوعیه.»
خلیل بلند شد. گرد و خاک شلوار را تکاند. به آنطرف خیابان اشاره کرد:« آب میوهفروشی بسته بود. اون مغازه گلفروشی رو میبینی؟
اینقدر این رز قشنگ بود که اولش نفهمیدم طبیعی نیست. عوضش از عطر خودم بهش میزنم، هر وقت بو کنی یادم بیفتی.»
هاجر دست کشید به گلبرگهای مخملی سرخ. لبخند زد:« زنده باشی عزیزم! چه یادگاری قشنگی! خوبیش اینه که تا ابد تازهست. مثل عشقمون.»
خلیل دست هاجر را گرفت. بوسید:« این اولشه قلبم. من عاشق بچهم. اگر مادر بشی قول میدهم هزار هزارتا، گل به پات بریزم.»
صبح تو اردوگاه النصیرات، خبر پیچید که ماشینهای کمک رسانی سازمان ملل از بندر تازهساخت غزه میآیند. خلیل با بقیه رفت تا بستهی غذایی سهم او و خانواده شود.
وقتی آوارگان دور ماشینها با آرم یونیسف، جمع شدند، سربازان اسرائیلی از آن تو آمدند بیرون و جمعیت را به رگبار بستند. پشت سرشان هم توپخانه و هواپیما شروع کردند بمباران جمعیت. مردم مثل دانههای باران میریختند رو زمین.
جهنم بود. دود و آتش و غبار به آسمان میرفت. صدای هولناک انفجار از همه طرف میآمد. بوی خون و باروت و خاک، تو هوا پیچیده بود.
هاجر چندبار پلک زد. خیره شد به خونی که ریخته بود کنار جسد خلیل. زبانش بند آمده بود. اختاپوس سیاه بیکسی، بازوهای چسبناکش را پیچیده بود بیخ گلویش و نمیگذاشت نفس بکشد. دوست داشت همانجا بمیرد. ریحانا هنوز شیون میکرد.
به زحمت بلند شد. رفت تو چادر. شاخهی گل را برداشت. عمیق بوکشید. آورد گذاشت روی گل سینهی خلیل. بغضش شکست. صدا به گریه بلند کرد:« داری پدر میشی خلیل.»
#نارون
#خاتمی
خبرگذاری الجزیره
تعدادشهدای قتل عام اردوگاه نصیرات درمرکز باریکه غزه تا کنون به ۲۷۴ نفر و شمار مجروحان نیز به ۶۹۸ نفر رسیده است.
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ
فتح/۴
او کسی است که بر قلبها آرامش را نازل میکند.
مگر میشود زندگیات را به هم ریخته آفریده باشد خدای دانههای انار...
#رایا
@anarstory
420.2K
🌷 20 خرداد 1395 - سالروز شهادت رزمنده مدافع حرم، _عباس دانشگر
فرازی از وصیتنامه شهید
🤲 خدایا . . .
تو هوشیارمان ڪن
تو مرا بیدار ڪن
صدای العطش میشنوم
صدای حـرم میآید
گوش عالم ڪر است ...
خیـــام میسوزد
اما دلمان آتش نمیگیرد
مرضی بالاتر از این !؟
چرا درمانی برایش
جستجو نمیکنیم
روحمان از بین رفته
بازیچهی دنیاییم ...
متولد سال ۱۳۷۲
اصالتا اهل سمنـان بود
از پاسداران دانشگاه افسری
و تربیت پاسداری امام حسین (ع)
یکی از جوانترین شهدای مدافع حرم
که در بیستم خرداد ماه سال ۱۳۹۵ ،
در نبرد با تروریست های تکفیری
در حلب سوریه، مانند مادرش زهرا
بینِ در و دیوار سـوخت و پَرڪشید
او به خاطر ویژگیهای درونیاش ،
پساز شهادت به الگوی «جوانمومنانقلابی»
برای جوانان تبدیل شد و بسیاری از جوانان
از اقصی نقاط کشور علاقهی خاصی
نسبت به این شهید پیدا کردهاند. #همراه_شهدا
273.2K
نیایش صبحگاهی 🌸 🍃
بارالها 🙏
صبح مان و روزمان را سرشار
از خیر و بخشش و مغفرت و توفیق
و استواری و استقامت بر
صراط بندگیات قرار بده🙏
خدایا🙏
همه بندگان توایم
کلیدهمه بسته ها دست توست
دواےهمه خسته ها دست توست
به احسان ولطف خود،
گره هاومشکلات همه راباز کن🙏
آمیـــن یا رب العالمین
#گپ_روز
#موضوع_روز : « ما امام فروش شدهایم و خبر نداریم. »
✍️ جلسهی مدیران بود!
مدیران که میگویم یعنی آنهایی که از همه بیشتر کار میکنند،
از همه کمتر میخوابند،
و از همه بیشتر به رفع نیازهای بقیه فکر میکنند.
از همه بیشتر در دفتر هستند.
از همه بیشتر دغدغهی گسترش و پیشرفت کار را دارند.
سن و سال هم ندارد.
در بعضی بخشها کمسن و سالترین فرد، مدیر شده و بقیه هم با عشق، درکنارش کار میکنند و فرمان میبرند.
• موضوع جلسه را از ابتدا نگفتم!
فقط یک سوال مطرح کردم : بهترین نیرو در واحد شما کیست و چرا ؟
هرکدام از بچهها یکی از نیروهایشان را معرفی کردند و چند ویژگی بارز او را گفتند. و آقای فراهانی یکی یکی تمام این ویژگیها را روی تخته نوشتند.
✘ تمام که شد، دیدیم یکی از این ویژگیها در اغلبِ بچههای ممتاز، مشترک بود:
«فکر کردن به دغدغهی اول مجموعه و بکارگیری تمام تلاش برای رفع آن»
یعنی چیزی که او فکر میکند و برایش تمام خودش را آورده وسط، با چیزی که مدیرش برای آن میدود یکیِ یکیِ یکیست.
تازه یکی از بچهها گفت: فلان نیرویِ من همیشه زودتر از من نیازهای مرا تشخیص میدهد، و عموماً وقتی به او چیزی را میگویم، میبینم نصف راه را هم رفته است.
گفتم : مثلِ خودِ تو !
خودت هم همینطوری هستی آخر!
هر بار به نیازی میرسیم برایش فکر کرده بودی و یا بخشی از راه را هم رفته بودی. و این یعنی شما دو نفر در درک زمان، و تشخیص اولویتها به فهم تراز و مشترک رسیدهاید و این «حرکت دستهجمعی» یک امتیاز مهم در یک تشکیلات است که باعث میشود افراد دچار «زمانشناسی متفاوت»، درک متفاوت و درنتیجه سوء تفاهم نشوند و تشکیلات چابک به سمت مقصدش حرکت کند و از حملات عجیب و غریب شیطان و اختلافانگیزیها در امان بماند.
همه بلدید اینرا : در دعای عهد میخوانیم که :
و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه ...
خدایا ما را قرار بده جزو کسانی که در رفع نیازهای امامش سرعت میگیرد و میدود به سمتش.
آیا آنچه امروز از بچهها گفتیم : تمرین همین فراز نیست؟
همه تایید کردند.
• گفتم : آیا خود ما همهی این ویژگیها راداریم؟
و این مهمترین ویژگی را چی ؟
تصدیق کردیم که خیلیهایش را نداریم و در بعضی خصائص بچهها از ما جلوترند.
گفتم :هرگاه دیدیم، همه دارند :
• چابک میروند و ما با هزار شک و شبهه و سوءتفاهم درگیریم و نمیتوانیم حرکت کنیم،
• یا مشغول عیب این و آنیم،
• یا رشد و پیشرفت کسی روی مخ ماست و منتظریم جایی حالش را بگیریم،
• یا توقع داریم فلان توقعمان برآورده میشد و نشد و حالا کند شدیم،
• یا حالمان با چیزی غیر از این حرکت دستهجمعی خوش است، یعنی :
ما امام فروش شدهایم و خبر نداریم.
فقط «عاشق» میدود برای رفع نیازی کسی.
اگر دیدیم چیزی نمیگذارد سرعت بگیریم برای رفع نیاز، یعنی به همان خَرسَنگی رسیدیم که باید تُف کنیمش بیرون تا سبک شویم وبرویم.
• یکی از بچهها گفت : اگر تمام این ویژگیها را کنار هم بگذاریم، میشود یک فرد تراز که برای هر کسی که اطرافش هست؛ امن است.
گفتم : و این یعنی صاحب اسم «مومن».
و امام از ما سربازی نمیخواهد!
رسیدن به همین مقام امن را می خواهد، زیرا دولت او، دولتِ صالحان است!
آنان که به مقام امن عشق رسیدهاند!
@ostad_shojae
@anarstory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کجا بفهمم امام من، به من چقدر و چجوری فکر میکنه؟
#کلیپ | #استاد_شجاعی
منبع : شرح زیارت آل یاسین و استغاثه
@ostad_shojae |montazer.ir
@anarstory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا همسری رو قسمتت کنه...
روضه زنونه وقتی که میره، با دو سه تا غذا بیاد😁
#ازدواج
@anarstory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلبریتی های غربی یکی پس از دیگری برای مردم مظلوم فلسطین به خط شدند.
#ست_واتکینز
#کاوش_پلاس
برای انسانیت صدایت را بالا ببر،
برای شرافت صدایت را بالا ببر
برای هزاران نفر که کشته شدند فریاد بزن…
🗣 Maytea
@anarstory
دادگاه عالی اونتاریو دیروز بر اساس شکایت تعدادی از خانوادههای جانباخته پرواز 752، هواپیمایی اوکراین را در مورد عدم توجه به هشدار «نوتام» سازمان هواپیمایی جهانی و صادر کردن مجوز پرواز در شرایط جنگی مقصر دانست.
@BisimchiMedia
96.4K
همیشه ....
سخت ترین نمایش،،
به بهترین
بازیگر تعلق دارد
شاکی سختی های
دنیا نباش،،
شاید !!!!
تو بهترین بازیگرخدایی
#امین #رادیو_انار
☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حوصله کنید و این نُه دقیقه رو ببینید و بشنوید.
«چرا باید رأی بدیم»
و «چرا به قله نزدیکیم»
💎
4_6003326306471647076.ogg
1.78M
✅️ متنِ زیبا 👌
به گمانم بزرگترین دارایی ِ زندگی ِ آدمیزاد، همین انسانهای اطرافش هستند ،
همین کسانی که برایت پیغام می گذارند
که اعلام می کنند حواس شان به تو هست .
همین کسانی که با دو سه خط پیغام نشان می دهند چقدر دل شان پی ِ تو، دل ِ تو و درد ِ توست که چقدر خوب تو را می خوانند . . .
همین افرادی که پیگیرند...که نباشی دلگیرند...
همین آدم هایی که دلتنگ ات می شوند و بی مقدّمه برایت می نویسند ،
وقت هایی دو سه خط شعر می فرستند
که بدانی خودت... وجودت... خوب بودن حال و احوالت برای کسی مهم است . . .
آدمیزاد چه دلخوش می شود گاهی، با همین دو سه خط نوشته...
دو سه خط پیغام، از کسی حتّی آن سر ِ دنیا . . .
حسّ ِ شیرینی ست که بدانی بودن ات برای کسی اهمیّت دارد،
نبودن ات کسی را غمگین می کند...
وقت هایی هست که می فهمی حتّی اگر دلت پُر درد است، باید بخندی و شاد باشی، تا آدم هایی که دوستت دارند را، غمگین نکنی . . .
خواستم بگویم که چقدر این دارایی های زندگی ام
این انسانها، برایم پُر ارزش ند . . .😍
♥️🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆به این میگن محتوا
👌به این میگن کار قشنگ
👏کار ساعات ها سخنرانی رو در چند ثانیه انجام داد.
🔆حتما ببینید