هدایت شده از 🍀
#برنامه_ریزی_و_مدیریت_زندگی
قسمت چهارم
دسته چهارم: افراد بی هدف و بی عمل!
این افراد در زندگی خود، هدف و برنامه ی مشخصی ندارند. زندگی خود را میگذرانند ، بدون آنکه مشغول فعالیت خاص و مفیدی باشند.اغلب وقت خود را با کارهای بیهوده تلف میکنند و بیشتر به دنبال سرگرمی و گذراندن وقت هستند.
شاید بتوان این افراد را مرده متحرک خطاب کرد، زیرا بهرهی خاصی از نعمت عمر و حیات خود نمیبرند و نه به حال خودشان مفیدند و نه به حال دیگران!
اگر ما احساس می کنیم تاکنون در زندگی به موفقیت لازم دست پیدا نکردهایم و هنوز وارد مسیر موفقیت نشدهایم، باید خودمان و سبک زندگیمان را دقیق و جزئی بررسی کنیم.
با یک مقایسه ساده باید بیابیم حال و گذشته زندگی ما شبیه به کدام یک از این چهار دسته بوده و هست.
و در برهههای مختلف زندگی، عملکرد مان چگونه بین این چهار دسته در حال گردش بوده!
اما نکته مهم این است که دسته ی پنجمی هم وجود دارد، که انتظار میرود در پایان این کارگاه ،اگر جزو این دسته پنجم نیستیم به آن بپیوندیم.
از قسمت بعد وارد گام های عملی برنامهریزی و مدیریت زندگی خواهیم شد.
انشاءالله ...
برداشتی آزاد از کارگاه #برنامه_ریزی_و_مدیریت_زندگی
مدرس: محمد مهدی الهی منش
برای دریافت اصل مباحث به@doreh_tarbiati پیام بدهید.
@anarstory
هدایت شده از 🍀
#برنامه_ریزی_و_مدیریت_زندگی
تمرین اول:
مرتبط با قسمت اول تا چهارم
🔘به صورت جزئی و با مثال برای خودمان بنویسیم که زندگی ما درحالحاضر و همین طور در پنج سال گذشته شبیه و نزدیک به کدام یک از این چهار گروه بوده و هست؟!
حیدر جهان کهن (پیاده):
#نیم_ساعت_خواندن
رمان نوجوان گردان قاطرچیها تا صفحه ۱۴۵
#نیم_ساعت_نوشتن
شاید روزی رمان بشود، رمان «ورق پارهها»
بگذار به یک موضوع دیگر بپردازم قرار نیست هر خزعبلاتی را که در طول روز شنیدهام روی کاغذ بیاورم. باید فقط خزعبلاتی را روی کاغذ بیاورم که گرهی از گره های دنیا را باز کند. اساساً این چه گره مسخره و مزخرفی است که به دست خزعبل باز میشود؟!! خب جوابش را هم بشنو، گاهی وقت ها یک چیزی که برای یک کسی داروست برای کس دیگر سم است و برعکس. می شود انتظار داشت که بعضی خزعبلات روزی به درد بخورد. درست مثل آت آشغال های زیر زمین پدر خانم.که یک قسمتش هم کتاب های شخص شخیص بنده است. کتابهای فروش نرفته. کتابهای دست دوم. عصرهای پنج شنبه در شهر میفروختم. بله ماجرا از همان جا شروع شد. فروش بدک نبود. با ذوق و شوق تصمیم گرفتم باز هم کتاب بیاورم. رفتم و در اطراف شهر سر زدم. رفتم پیش رسول. پسر خوبی است. در عالم عرفان سیر میکند. مثل جوادی. کاغذ و کتاب می خرد و بعد به کارخانه ها میفروشد تا بازیافت کنند.
جوادی معلم پرورشی است. لاغر و تکیده. من هم از او سر حال تر به نظر می رسم. ماشالله به خودم. چشم نخورم!
به جواد زنگ زدم بر نداشت. با تاکسی رفتم. رسول نبود. کارگرهایش بودند. رفتم سر وقت کتاب ها مثل همیشه تا چشم کار می کرد کتابهای درسی به دردنخور و کتابهای کنکور جوانی سوز! به درد نخور ها را کنار می زدم. به دردبخورها را جدا میکردم. رمانها، آثار نویسنده های معروف، موضوعات جالب و... ده پانزده جلد کتاب خوب پیدا کردم. گذاشتم یک گوشه. بلند شدم که بروم پای باسکول. سر خوردم. وقتی سر میخوردم دسته یک گونی را گرفتم که نیافتم. گونی چرخید و خالی شد. بین کتاب های داخل گونی چشمم به یک کتاب قدیمی خورد.
ادامه دارد...
#پیاده
#990925
@ANARSTORY
هدایت شده از 🍀
#برنامه_ریزی_و_مدیریت_زندگی
قسمت سوم:
دسته سوم: آدم های پرهدف و پر تلاشند!
افراد این دسته ، مانند گروه اول هدف های مشخص و علاقه مندی های زیادی دارند، با این تفاوت که اهل تلاشند و در عمل نیز هدفها و برنامههایشان را پیگیری میکنند تا به آنها برسند.
این افراد به دلیل داشتن هدف و اهل عمل بودن، آشنا به علوم مختلفی هستند و در زمینه های گوناگون تجربه و مهارتی دارند اما با وجود اینکه افراد فعال و پویایی هستند در زندگی به احساس رضایت و موفقیت لازم دست نمییابند.
چرا که آن ها دو مشکل اساسی دارند:
یک: این افراد اغلب هیچ کاری را در حد رسیدن به تخصص دنبال نمیکنند.
دو: ارتباط بین هدف ها و برنامه هایی که دنبال می کنند مشخص نیست و نمی دانند از مجموع فعالیت ها و برنامه هایشان در نهایت می خواهند چه نتیجه ای حاصل شود.
و این باعث می شود در زندگی گرفتار سرگردانی شده و به مرور دچار احساس خستگی و نا امیدی شوند.
برداشتی آزاد از کارگاه #برنامه_ریزی_و_مدیریت_زندگی
مدرس: محمد مهدی الهی منش
برای دریافت اصل مباحث به @doreh_tarbiati پیام بدهید.
@anarstory
هدایت شده از فرجام پور
سلام علیکم
خدا به این مادر صبر بده
البته همه اینها امتحان الهی است ✅
خودش داده، خودش هم می گیرد.
مادری را می شناسم که بسیار مومن و با تقواست
هر دو پسرش را در جوانی از دست داده، به همین راحتی که فرمودید. یکی نامزد داشته ودیگری به نامزدی هم نرسیده.
خودش می گفت،
وقتی که خیلی بی تابی می کردم و می گفتم خدایا چرا من؟
سر سجاده به یکباره صحنه ای جلوی چشمم نقش بست.
خودم را دیدم، هر روز که برای نماز به سمت نماز خانه محل کارم می رفتم،
ذکرم این بود،
خدایا پاکم کن. خدایا مرا خالص کن فقط برای خودت. خدایا فقط خودت. خالصم کن.
تازه فهمیدم، این مصیبت ها حاصل دعا و درخواست خودم بوده✅
و چون بی نهایت عاشق فرزندانم بودم
اینها مانع خلوص من بودند.
خودم خواستم ✅
یاد داستان زندانی شدن حضرت یوسف افتادم که
گفت، خدایا زندان برای من بهتر است....
ولی وقتی زندانی شد گفت خدایا چرا؟
وحی آمد، خودت خواستی✅
حواسمون باشه، چی از خدا می خوایم.
و حواسمون به ذکرهامون باشه
خود کرده را تدبیر نیست ✅