eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
898 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
آرمینه‌آرمین: طرح انتخابی. 🔸 مهدی میخواد بره سوریه برای عقده گشایی چه عقده‌ای؟ خلاف کاره؟ قمار کرده؟ شرط بندی باخته؟ شرط عشقیه؟ ________________________ شکست عشقی محمد: شرط بندی باخته آرمینه‌آرمین: برگ کمرنگ لایُمکِن الفرار از عِشـقِ🚩الحُسین: عشقی جذابتره Hooria: شرط بندی رو باخته آرمینه‌آرمین: شرط بندی و عشقی رو پس پیگیری می‌کنیم.
آرمینه‌آرمین: خب ما از جمله‌ی مهدی برکه‌ی اعزام به سوریه‌اش زمانی به دستش رسیده که متوجه شده پدرش سرطان داره به بسط مهدی رسیدیم انگیزه‌ای برای مهدی پیدا کردیم که به سوریه برود‌ مادری که جلو کودکش کتک خورده و مرده. همین خودش چندین داستان برای رسیدن به این جمله نیاز دارد مادر باغی داشته و .‌.. برای هر جمله و هر کلمه در پیرنگ که ایجاد میشود یک داستانی ساخته خواهد شد .❌ اگر مواظب قلم نباشید رمان چند جلدی خواهد شد‌❌ آرمینه‌آرمین: چرا باغی داشته برای چی داشته؟ چطور داشته اداره‌اش می‌کرده و .... از پدربزرگ مہدۍ... میشه بگیم پدر بزرگ مہدی دوتا همسر داشتہ.. و کسی که مادر مهدیو میزنه دایی ناتنی مهدی باشه ک ب خاطر ارثه.. مادر مہدی با چندتا از همسایه های عقیر تو این باغ کار میکردن تا خرجشونو در بیارن.. ولی دایی ناتنی باغو چون کنار حرم بوده برای ی گروهک تروریستی میخواسته
مهدی چرا میخواهد به سوریه برود؟ ↓ —قاچاق —ریشه یابی خانوادگی —تجارت —ریا —دختر مورد علاقه —مجبوری به خاطر عکس های لو رفته —دنبال گنج —عقده گشایی —ملاقات با یه رمال کهنه کار —هیجان طلبی —ادعایی که پیش دوستانش کرده —شرط بندی —ساخت فیلم —جاسوسی —فرار از دست برادرای مقتول —گزارشگری با اکراه —مادر گفته اگر نری شیرمو حلالت نمیکنم —انتقام از یه شخصی که اونجاست —ترور یک شخصیت —فرار از دست پلیس اقتصادی و قایم شدن پیش دوست قدیمی —ثابت کنه مرد شده —دنبال یک کتاب قدیمی و دست نویس —تهدیدش کردند —وصیت پدر بزرگش مبنی بر پیدا کردن نامه ای —پیدا کردن گیاه نایابی برای رفع بیماری برادر یا بچه ش —پشت سرش زیاد حرف بود می خواست شهید بشه همه شرمنده بشن —گرفتن رد قاتل پدرش —یا مطلع شدم از هویت اصلیش —مدیر کل میخاد بشه، اشتباهی از کربلا سر از سوریه در میاره —یا پیدا کردن پدری که هرگز ندید — گروه فیلم برداری —رزومه میخاد 😄 —پیدا کردن پدرش —می خواد بره جانباز شه پز بده —دکتر گفته به زودی می میری میخواد بره حداقل شهید شه —پیدا کردن یه نابغه خلاف کار —میدونه مادرش سوری الاصله میره دنبال ریشه ش.و البته چون شغلش طراحی تاکتیکهای جنگی هست راحت تر میتونه بره.. —مادر مہدی با یہ مرد عراقۍ ازدواج میڪنه... ولی اون مرد یعنی پدر مهدی میمیره خانواده همسرش نمیزارن برگرده کشورش و خیلی ظلم میکنن به اون خانوم... و دائم کتکش میزدن مهدی هم شاهد بوده.. برادر شوهرش که یه مرد خبیث بوده میخواسته به خاطر ارث و میراث برادرش با زن داداشش ازدواج کنه اما مادر مهدی با مهدی فرار میکنن ایران... و مهدی همیشه ی کینه از عموش داشنه و با جستجو میفهمه عموش سوریه هست تو گروهای داعش
آرمینه‌آرمین: خب همه به این سوال جواب بدهند که چه اتفاقی باعث کتک خوردن یک زن از یک مرد سوری خواهد شد؟ ★یکی دیگه دزدی کرده مغازه دار فکر کرده این دزدیده ——— ★شیعه بودنش... ——— ★این شیعه بوده اون سنی این صلوات با و عجل فرجهم گفته وووو ——— ★البته وهابی ——— آرمینه آرمین: نه ——— ★چادری بودن مادرش ——— ★چشم چرانی مرد سوری باعث درگیری لفظی میشه بعد مرده که توی بازار آبروش رفته انتقام میگیره ——— ★اون مرده از ایرانی ها کینه داشته ——— ★حالا ی نفر پیداشده ک از اشناهای دورپدرشه و میگه ادرسی از قاتل مادرش داره. قاتل یک فرمانده نظامی سوریه. پشت پرده؛ دوست پدر مهدی جزو گروهک منافقین بوده در سال 74 و برای رسیدن ب اهدافش میخواد از مهدی سو استفاده کنه.. ——— چه کینه ای؟ — یکی از همین مثال هایی که واسه عقده مهدی زدیم ——— اتفاقا با ایرانی ها خیلی خوبن — ★منظورم از چادر پوشش ایرانی هست وهابی ها با پوشش ایرانی به شدت مشکل دارن ——— ★حمله عصبی به مرد دست می ده
آرمینه‌آرمین: نه قبل از جنگهای داخلی به سوریه رفتید؟. آرمینه‌آرمین: ایرانی‌ها بیشتر در شهرهایی رفت و آمد داشتند که تجاری بود و توریستی‌. اصطلاحی بود بین مهندسین ایرانی که میگفتن بیشتر شُنی هستند تا سنی. به ایرانی‌ها هم احترام میگذاشتند‌ و زبان فارسی رو هم خیلی عالی بلد بودند. ★مرد وهابی از روی چادر ایرانی مادره میفهمه شیعه ایرانی هست. میخواد حجابش رو بگیره جلوی چشم مهدی درگیر میشن ——— ★مثلا این مرد برادرشو تو جنگ دفاع مقدس از دست داده و از ایرانی کینه داره ——— یعنی برادرش رفته نیروی عراق شده؟ با ایرانی ها خیلی خوبن همشون حداقل تو مناطق گردشگری ——— ★پدر عراقی بوده مادر سوری... زمان جنگ دفاع نقدس برادرش میره جنگ و میمیره ——— «اینایی که داریم میگیم تکراریہ دنبال یه سوژه خاص باشیم» ——— طرف اصالتا سوری نیست. ——— ★از بازمانده. های بعثی هست، یعنی پدرش بعثی بوده، مهاجرت کردن سوریه اگه میشه نسلش هم منقرض بشه در داستان ممنون میشیم ——— ★خانم همسر یه شخصیت مهم ایرانی بوده. ——— ★مادر شهید بودند که رفته بودند سوریه مهدی توی ایران بوده ——— ★یک مقام سوری بوسیله ی قدرتش می خواد با او ازدواج کنه ——— ★شوهرش رفته بود سوریه برنگشته بود رفته دنبال اون داشت ادرس شوهرش رو می دادند مرد از شوهرش که ازش نزول گرفته بود کینه داشت عصبانی شد مادره زد مادر به بیمارستان نرسید ——— ★شاید این ایده خوب بود که مادر مهدی وقتی میرسه فرودگاه سوریه کیف و مدارکش رو میدزدن و بعد مجبور میسه از یه شخصی در سوریه که یکی از اشناهاش معرفی کرده پول قرض بگیره و بعد چند روز که پول قرض میکنه و مجبور میشه پولش رو خرج کنه شخصی که بهش پول قرض داده بعد چند روز پیش زن میره که پولشوبگیرهو زن نمیتونه پولش رو پس بده و مرد که خیلی قلدر بوده زنه رو هول میده و سرش به لبه ی پله میخوره ——— ★می رود و جلوی باغ سر و صدا می کند تا آبروی او را ببرد او هم دیوانه می شود در خیابان جلوی همه مادر مهدی را کتک می زند. ——— عمران واقفی: تا اینجا جواب ها تکراری بود. اندکی بیشتر ——— آرمینه‌آرمین: می‌خواهیم مادری را کتک بزنند. یک مادر معمولی در نظر بگیرید بی چادر حتی.
عِمران واقفی: باغ انارِ کنار حرم از کجا به مادرِ مهدی رسید؟ *ارث پدرشه *نسل اندر نسل خانواده ی اینا خادم حرم بودند ________________________ آرمینه‌آرمین: نه بعدها که نهدی میخواد بره انتقام بگیره بیماری پدر باعث میشه که دوباره یک اوجی در داستان ایجاد بشه برای تصمیم گیری کاراکتر ________________________ *از باغ هایی بوده که امیرالمونین کاشتن و وقف کردن عِمران واقفی: علت کتک خوردن شد، ظلم پذیر نبودن مادر... چرا؟ m s: ❕❕ اگر مادر مهدی باغ داره تو سوریه پس اصالتا سوریه. پس مهدی هم اصالتا سوریه. درسته؟ عِمران واقفی: نه. همه چیز در دستان شماست. هر نژادی میتونه باشه. روس باشن. اسکیمو باشن. آرمینه‌آرمین: پس ندارد. میتوانید لبنانی اش کنید که در زمان شاه که ایرانی ها برای جنگ رفتند با پدر مهدی به ایران آمده پس برای زمین دار شدنش در سوریه باید داستان بسازید
↓↓↓ ★میشه اینطوری باشه یه دختر ک کینه از مدافعان داره ب خاطر،کشتن بردادر داعشیش بعد شرط ازدواجش برای دو خاطر خواهش اینه ک برن و انتقام بگیرن و ب مدافعان ضربه بزنن ————— ★دوست صمیمی ش شهید شده. البته کلیشه ایه ————— ★عِمران واقفی: دستش رو بستن و مادرش رو زدن. البته تا انتهای رمان خواننده نمی دونه علت رفتن مهدی به سوریه چیه. ————— آرمینه‌آرمین: قطام ————— چرا زدن؟ سرقت؟ کجا بستن؟؟ ————— عمران واقفی همین چراها پیرنگ ساز هست... ———— ★خانواده ش سوریه بودن و خواهرش اسیر میشه ————— ★مادر مهدی برای زیارت رفتن سوریه داعش حمله کرده مادرش کشته شده . بخاطر همین داره میره از داعشی ها انتقام بگیره . ————— عِمران واقفی: ★تو بچگی که با مادرش رفته بوده سوریه کلی خاطره خوب داره از مادر....یه دفعه این اتفاق بد میفته...مادر توی همون سوریه دفن میشه. چون بچه بوده آدرس قاتل مادر رو نداشته.یک واسطه رو سالها بعد پیدا میکنه ...توی شرط بندی. می تونه قبرش نا مشخص باشه —————— آرمینه‌آرمین: 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 پس ما یه مهدی داریم که در بچگی توریستی یا تجاری رفته سوریه و برای مادر اتفاقی افتاده که از یک سوری کتک خورده. ومرده. ————— عِمران واقفی: 🛑داستان باید در دو بازه تاریخی اتفاق بیفته. با فاصله حداقل پانزده سال. مثلاسال 1376 و سال 1394 ————— به نظر من در کنار این عاشقانشم بکنیم کہ جذاب تر بشه نظرتون چیه؟ ————— آرمینه‌آرمین: توی دستگیره‌های طنز داستان می‌آوریم. راضی باشید. ☺️ ———— عِمران واقفی: البته این فقط تمرین هست. هرکسی بعدا میتونه روی پیرنگ خودش کار کنه. خیلی هم مشتاقم بخونم طرح ها رو ...
Mahdyar: آب و هوای سوریه باغ انار رو می‌پذیره؟ عِمران واقفی: می پذیرونیمش. آرمینه‌آرمین: سعی کنید در پیرنگ نویسی تا میتوانید به خلاف آمد عادت فکر کنید. اگر ذهنتان مثل صفحه حوادث می‌چرخد سری به صفحه اقتصاد و تجارت بزنید. اگر در گیر آن صفحه شدید به صفحه اجتماعی بروید و ... یک خلاف آمد داستانی را که خودش تولید داستان می‌کند در نظر بگیرید 👌 نکته را بگیرید. میپذیرونیمش. یعنی بهانه و داستانی برای حقیقی بودن داستان در ذهن خواننده پیدادمی‌کنیم و میسازیم.
عِمران واقفی: یک دقیقه فرصت. درختان سریعا با ای کاش یه ایده ببارید. ای کاش مادر مهدی ... ★ای کاش مادر مهدی سیده نبود یا حداقل کتک نمی خورد. ——— ★ای کاش مادر مهدی با ان مغازه سر کیفیت جنس بنجل بحث نمیکرد .. و ان مغازه دار ب او تهمت دزدی نمیزد ——— ★ای کاش مادر مهدی میتوانست زندگی کند تا شیرمرد شدن فرزندش را ببیند ——— ★ای کاش مادر مهدی نرفته بود اون مغازه تا اون پیراهن مجلسی بارداری رو از اون مرتیکه هیز بخره.. ——— ★کاش خلاف کار نبود ——— ★ای کاش مادر مهدی برای خرید اسلحه نمی رفت ★کاش مرد و همدستانش رو لو نمی‌داد ——— ★ای کاش مادر مهدی روبنده میزد و چادر عربی میپوشید ——— ★کاش غیرعمدی دختر مورد علاقه مرد را نمی‌کشت ——— ★ای کاش مادر مهدی پول وویزایشان را گم نمیکرد تا بخواهد ب دنبال پول بهره ای برود تا خرج سفر ش جور شود ——— ★ای ڪاش مادر مہدی ڪسی را داشت تا در مقابل ظلم ها مواظبش باشد. ——— ★ای کاش مادر مهدی با اون مرد سوری عروسی نکرده بود ای کاش مادر مهدی صحنه ی اون قتل و چهره ی قاتل رو نمی دید. ——— ★کاش عاشق اون مرد نمیشد. ——— ★کاش مادر مهدی زنده بود ——— ★ای کاش وزیر سوری هیچ وقت مادر مهدی را نمی دید ——— ★ای کاش مادر مهدی اون دختر بی پناه رو نمیدید و برای نجاتش جون خودش رو به خطر نمینداخت. ای کاش مادر مهدی به اون پول کمی که بابت قاچاق مواد از اون مرد گرفت راضی میشد. ——— ★ای کاش مادرمهدی شاهد ب زور بردن دختر شیعی ب جای پول قمار پدرش نمیبود. ——— ★ای کاش اصلا پدرش قمار نمی کرد ——— ★ای کاش مادر مهدی مادر یکی دیگه بود😁 مزاح ——— ★کاش مادر مهدی سپر ....... نمی شد ——— ★ ای کاش مادر مهدی زیبا نبود تا مرد های چشم چران از او خوششان نیاید ——— ★ ای کاش مادر مهدی یه ذره به فکر خونه زندگیش بود😅 ——— آرمینه‌آرمین: ای کاش مادر مهدی حجاب داشت. ای کاش مادر مهدی خوش خنده نبود. کسی را مسخره نمی‌کرد. ادای زن عرب را در نمی‌ آورد. یا ای کاش مهدی شیطنتی نمی کرد که مادرش کتک بخورد ——— عِمران واقفی: ای کاش مادر مهدی باغ انارِ بزرگی که کنار حرم بی بی زینب داشتند به این مرد یهودی اجاره نمی داد. تا هر سال برود برای دریافت اجاره. تا هر سال مرد یهودی دبه کند. تا سال آخر که...
آرمینه‌آرمین: برای هر جمله و هر کلمه در پیرنگ که ایجاد میشود یک داستانی ساخته خواهد شد . اگر مواظب قلم نباشید رمان چند جلدی خواهد شد بعد از نوشتن. پیرنگ حوادث را عقب و جلو ببرید. ببینید کدام داستان را کجا قرار دهید منطقی تر است. عِمران واقفی: ببینید. طنز در ادبیات که جوک گفتن نیست. منظور رگه های لطیف هست. فرح بخش و روان کننده. به گونه ای که فشار تراژدی متن رو مخاطب تحمل کنه. آرمینه‌آرمین: درجاهایی میتوانید داستان به گذشته برگردد و در جاهایی به آینده برود. دقت کنید کا اکترها از دستتان نگریزند. بعضی کراکارها سرکش هستند با دستگیره‌های داستانی و پلها آنها را به صراط رمان برگردانید داستانها و موقهیتهایی بسازید که کاراکتر برگردد بعد از چیدمان حوادث ببینید که قهرمان داستان شما آیا می‌تواند در همه جا حضور پیدا کند؟ به این صورت می‌توانید کم کم به فکر تعیین راوی باشید. قطعا انتخاب نوع راوی باعث خواهد شد داستانکهایی را حذف و یا داستانکهایی را اضافه کنید رمان یک گره ندارد گره‌های زیاد اوج و فراز و فرود و تعلیقهای متفاوت عِمران واقفی: اگر نویسنده آماتور باشد یک چیز اگر حرفه ای یک چیز دیگر. آرمینه‌آرمین: قلم قوی لازمه. اول شخص خطراتی هم برای قلم دارد آرمینه‌آرمین: بعد از چیدمان حوادث کم کم صحنه‌ها را مطابق زمان و مکانش جلوه دهید. به صحنه‌ها رنگ و بو اضافه کنید. حس و توصیف تا میتوانید جلو ور ور راوی را بگیرید‌ این کار باعث خلق داستانک جدیدی در بطن صحنه خواهد شد. تا می‌توانید کارکترها را پویا کنید و کاراکترهای ایساتا را در حد یک سلام و عیلک در داستان استفاده کنید. گرچه هنوز میتوان در مورد پیرنگ بحث‌ها کرد. ولی امیدوارم ذهنها را خسته نکرده باشم‌. در پایان اگر از ایده‌های داستانی بالا که هنوز پیرنگ نشده کسی خواست استفاده کند حلال است. مطمئن باشبد قلم آنقدر جادویی است که اگر ده نفر با هم ایده‌ها ی مشترک را بنویسند مثل هم نخواهد شد.
-با آل علی هرکه در افتاد. +لِهِ له شد. به جای + متن یا شعر خودتون رو بنویسید. طنز وجدی، آزاد. هر چند تا آزاد. پادشاهان بخروشید. تمرین را در گروه پادشاهان وارونه قرار دهید. @anarstory
بسم‌اللہ‌الرحمن‌الرحیم - با آل علی هر که در افتاد. + کو؟ نیست! *** -با آل علی هرکه در افتاد. +دودشد *** - با آل علی هر که درافتاد... - در به در افتاد... *** - با آل علی هر که درافتاد... - ورش میندازیم. *** - با آل علی هر که درافتاد... - برای تنبلی خودت توجیه پیدا نکن، پاشو وظیفه تو انجام بده. تو باید ورش بندازی. *** - با آل علی هر که در افتاد... + اون طرف افتاد! *** - با آل علی هر که در افتاد. + عههه افتاد. *** -باآل‌علی‌هرکه‌درافتاد ... +ریزمیبینمش ! *** - با آل علی هر که در افتاد. + فعلا که ال عالی با علی در افتاده. بگو با راه علی هر که در افتاد... فتنه ۸۸ *** +با ال علی هرکه در افتاد.. _باشه،شماسید،ما عام!! *** +با ال علی هر که درافتاد.. _جعفر کذاب هم برادر امام بود! *** +با ال علی هر که درافتاد _ی تیکه ش این طرف افتاد..ی تیکه ش اونطرف... *** +با ال علی هر ک در افتاد _بیا با ما در بیفت،اونوقت سالم رد شدی برو با ال علی... *** —با آل علی هرکه در افتاد از چشم خداوند بیفتاد *** +با آل علی هر که در افتاد -مگه کسی جرئتش رو داره؟! *** —با آل علی هر که در افتاد +بچه ها جمع کنید بریم *** —با‌آل علی هرکه در افتاد +عاشق نشده در به در افتاد *** —با آل علی هرکه در افتاد +از بام جهان روی سر افتاد *** —با آل علی هر که در افتاد _ بلند بشو بریم این طلبه ها دوباره دورهم جمع شدند میخوان واسه ما شعر بگن *** — دیدی چه بلایی به سر اسرائیلی ها اوردن؟! +با آل علی هر که در افتاد *** —با آل علی هرکه در افتاد +بی خیال همون چیزی که قبلاً گفته شده رو پیدا کن وگرنه می‌گن اینا دوباره جمع شدن واسه ما شعر بگن . *** —هرکه با آل علی درافتاد +به غلط کردن افتاد *** —با آل علی هر که درافتاد +آل علی را نشناخت *** —با آل علی هر که در افتاد +افتاد، ولی تاج سر شاه نیفتاد *** — با آل علی هر که در افتاد + سرش به سنگ خورد! *** —با آل علی هرکه درافتاد. +دیوانه شدُ بوسید سر تا پای علی را . *** —با آل علی هر که درافتاد +شاید حر شد و توبه کرد و ورنیفتاد *** —با آل علی هر که درافتاد مجنون شد و حب علی در دلش افتاد *** _با آل علی هر که درافتاد + بیچاره نمودش زمانه/ چه شاگرد چه استاد @anarstory
برای این تصویر یک داستانک 20 کلمه ای بنویسید. @anarstory
عزیزانی که اعلام امادگی کرده بودند برای یادگیری وزن برای فردا غزل اول حافظ رو تقطیع کنن. پادشاهان بخروشید. تمرین را در گروه پادشاهان وارونه قرار دهید. @anarstory
🔹سلام و نور. 🔻درختان محترم مشخصات خودتان را تکمیل و در خصوصی برای من ارسال بفرمایید. 🔆این کار برای شناسایی و ثبت نام استعداد ها در دوره تخصصی رمان است. و در آینده دوره های دیگری مثل آموزش شعر و گرافیک و ... 1 🔹نام پروفایل ایتا: 2 🔸نام و نام خانوادگی: 3 🔹سن و تحصیلات: 4 🔸شغل و روزمه: 5 🔹شماره تماس:* اختیاری. 6 🔸شماره ی ایتا: 7 🔹محل سکونت: 8 🔸بهترین کتابی که خواندید و می خواهید مثل آن را بنویسید. همراه با علت. 9 🔹5 رمان برتری که خواندید همراه با علت. 10🔸در کدام یک از باغ ها فعالیت بیشتری دارید؟ باغ انار. پادشاه وارونه. باغ یاقوت؟ 11🔹اگر دوره تخصصی اندکی هزینه داشته باشد حاضرید شرکت کنید؟ 12🔸سابقه شرکت/برنده شدن در جشنواره دارم/ندارم. 13🔹تخصصی که به کار بیاید./گرافیک/خوشنویسی/مقاله نویسی/پژوهش/آموزش قرآن/نهج البلاغه/تدریس مبانی انقلاب/ تدریس شعر/ تدریس تاریخ یا تفسیر و ... ▪️تعهد شرعی می دهم / نمی دهم حداقل روزی نیم ساعت در راستای برنامه‌های گروه، فعالیت انجام بدهم. ♦️گر مرد رهی میان خون باید رفت...از پای فتاده سرنگون باید رفت.👇 🍃با تشکر، خادم شما؛برگ.🇮🇷 ✨
-ای آلِ سعود! +ایشالا جزّ جیگر بزنی. به جای + متن یا شعر خودتون رو بنویسید. طنز وجدی، آزاد. هر چند تا آزاد. پادشاهان بخروشید. تمرین را در گروه پادشاهان وارونه قرار دهید. @anarstory
کوتاه نویسی و کاریکلماتور قسمت ۱ نویسنده: مهدی فرج‌اللهی کاریکلماتور انواع مختلفی دارد. گروهی از کاریکلماتورها فکاهی و طنزآمیز هستند که نوع این گروه طنز و شوخ­‌طبعی است. گروهی دیگر عاشقانه­‌هایی کوتاهند که در ادب غنایی قرار می­‌گیرند. برخی از آن­‌ها به حکمت و فلسفه نزدیک می­‌شوند. گروهی از کاریکلماتورها شعرند. سبک کاریکلماتور به سبک هندی نزدیک است اما برای این­گونه نوشته­‌ها شاید عنوان طرزِ شاپور مناسب­‌تر باشد. از نظر فرم و شکل و از لحاظ دستوری معمولاً کاریکلماتور جملۀ منثور ساده و مستقل یا مرکب با وجوه خبری، عاطفی و شرطی است که به قالب و شکل امثال‌وحکم می‌­ماند. در میان نوشته­‌های شاپور داستانک هم پیدا می­‌شود اما نمی­‌توان آن را به‌طورکلی به کاریکلماتور اطلاق کرده و کاریکلماتور را نوعی داستانک نامید. نگاهی به اصول و عناصر شعر به‌ویژه در قالب شعر منثور و وجوه اشتراک کاریکلماتور با آن می­‌اندازیم که عبارتند از: ایجاز و کوتاهی، کشف، غافلگیری، بازی هوشمندانه با كلمات، ايهام، تشخيص يا انسان­گونگی، تعلیل و توجیه فانتزی، تشبيه و استعاره­‌های اغراق‌آمیز، تمثيل، تضاد و پارادوکس، حس‌­آميزی. @anarstory
پرويز شاپور- پدر کاريکلماتور- پنجم اسفندماه سال ۱۳۰۲ ه.ش در قم – به قول خودش- و در تهران – به قول شناسنامه‌اش از در ورودی زندگی وارد شد و پانزدهم مرداد سال ۱۳۷۸ قلبش برای شنيدن رازی که مرگ با دلش در ميان نهاد سکوت کرد و پيکرش را به گورستان هديه داد و همان‌گونه که وصيت کرده بود او را در خودش به خاک سپردند. شاپور در عمری که برای نام‌نویسی روی سنگ قبر فرصت داشت تحصيل را از مدرسه دقيقی آغاز کرد و رشتۀ اقتصاد را با مدرک کارشناسی به پايان رساند. سال ۱۳۳۳ درحالی‌که خودنويسش را از خورشيد پر کرده بود فعاليت مطبوعاتی‌اش را با نشريات اهواز آغاز کرد. سال ۱۳۳۴ پس از رجعتش به تهران با نشريات سپيد و سياه و توفيق شروع به همکاری کرد که آثارش با نام‌های مستعار «کاميار»- پسرش- و «مهدخت» – خواهرش- در صفحات دارالمجانين، سبديات و برخورد عقاید و آرا به چاپ می‌رسید. عمران صلاحی و شاپور به ادارۀ خوشه در خيابان صفی علی‌شاه می‌رفتند و کارهای مشتركشان را به شاملو که سردبیر نشريه بود تحويل می‌دادند. صلاحی كاريكاتور می‌کشید و شاپور سوژه‌ها را می‌داد. يک صفحۀ ثابت داشتند. فكر از شاپور ذكر از صلاحی، طرح از شاپور شرح از صلاحی، تقرير شاپور تحرير صلاحیي و … خردادماه سال ۱۳۴۶ شاپور نوشته‌های کوتاهش را به شاملو داد. شمارۀ بعد كه چاپ شد اسم كاريكلماتور را روی آن گذاشته بودند. شاملو گفته بود: يه چيزی خودمون سر هم كرديم جاافتاده ديگه. يک لغت من‌درآوردی که از ترکیب كاريكاتور و كلمات به دست آمده است. ناصر فيض جايی نوشته بود که کاريکلماتور يعنی كاری بكنيم كه کلمه‌ها به تور بيافتند. ابوالفضل زرويی نصرآباد اين واژه را بدساخت و بدآهنگ می‌داند. شاملو علاقه زيادی به شاپور داشت به همين خاطر مجموعه هوای تازه را به وی هديه کرد. هرچند معتقد بود شاپور نبايد به يک موضوع پيله کند و بايد کارهايش را قبل از چاپ کمی بُر بزند. شاملو دوست داشت گزیده‌ای از کاريکلماتورهای شاپور آماده کند که مرگ به او اجازه نداد. شاپور از سال ۱۳۷۰ تا پايان عمر با نشريۀ گل‌آقا همکاری داشت. او علاوه بر طنزنویسی کاريکاتور هم می‌کشید. طرح‌هایی خطی و ساده با سنجاق‌قفلی، موش، گربه و… سال ۱۳۵۲ در گالری زروان، سال ۱۳۵۶ در نگارخانه تخت جمشيد و همچنين در نمايشگاه استاد اولم ترکيه نمایشگاه‌هایی از آثارش بر پا شد. طرح‌های شاپور در نشريات گرافيس سالانه و ديزاين ژورنال نيز به چاپ رسيده است. شاپور به نوشتاری روی آورد که دکتر سيروس شميسا از آن به‌عنوان يک نوع جديد ادبی ياد می‌کند. منوچهر احترامی خاطرات زيادی از شاپور تعريف کرده است و در اين روایت‌ها به شوخی‌های شفاهی شاپور اشاره می‌کند. شوخی‌ها و لطايفی که شاپور آن‌ها را می‌سازد و معمولاً خودش در مرکز ماجرا قرار داشته و با خودش شوخی می‌کند. او معتقد بود اگر همه کسانی که در حال حاضر کاریکلماتور می‌نویسند دست از نوشتن بر دارند، كاريكلماتور جای خودش را باز كرده است. اما همین‌که به پيروی از کاریکلماتورهای شاپور می‌نویسند و در اين سطح! نشان می‌دهد كه شاپور از زمان خودش عبور كرده است. @anarstory
دل در گرو تو گذاشتم. تو دلخور شدی و من بیدل. موضوع . هر چند تا آزاد. پادشاهان بخروشید. تمرین را در گروه پادشاهان وارونه قرار دهید. @anarstory
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین #کاریکلماتور دل در گرو تو گذاشتم. تو دلخور شدی و من بیدل. موضوع #دل. هر چند تا آزاد. پاد
شيخ عارف كامل، شاه‏‌آبادى -روحى فداه- مى‏‌فرمود: 🔹 بايد انسان در وقت ذكر، مثل كسى باشد كه كلامْ دهن طفل مى‏‌گذارد و تلقين او مى‏‌كند، براى اينكه او را به زبان بياورد، و همينطور انسان بايد ذكر را تلقين قلب كند؛ و مادامى كه انسان با زبان ذكر مى‏‌گويد و مشغول تعليم قلب است، ظاهر به باطن مدد مى‏‌كند؛ همين كه زبان طفل قلب باز شد، از باطن به ظاهر مدد مى‏‌شود. چنانچه در تلقين طفل نيز چنين است: مادامى كه انسان كلام دهن او مى‏‌گذارد او را مدد مى‏‌كند؛ همين كه او آن كلام را به زبان اجرا كرد، نشاطى در انسان توليد مى‏‌شود كه خستگى سابق را برطرف مى‏‌كند. پس در اول، از معلم به او مدد مى‏‌شود و در آخر، از او به معلم كمک و مدد مى‏‌شود. 🔹 انسان اگر مدتى مواظبت كند در نماز و اذكار و ادعيه به اين ترتيب، البته نفس عادى مى‏‌شود، و اعمال عبادى هم مثل اعمال عاديه مى‏‌شود كه در حضور قلب در آنها محتاج به رويّه نيست، بلكه مثل امور طبيعيه عاديه مى‏‌شود. 📗 سر الصلوة، امام خمینی (ره)، ص ۲۳ @Manahejj @anarstory
✨انْجُمَنِ نِويسَندِگاٰنِ اِنقِلاٰبےِ رُماٰن.✨ به گوش باشید. رهبر معظم انقلاب اسلامی به کمبود رمان و قصه‌های خوب در بیان تاریخ انقلاب اسلامی اشاره کردند و فرمودند: هیچ بیانی نمیتواند تاریخ را مانند داستان و قصه بیان کند و آنچه که قابل اعتماد باشد متأسفانه کم نوشته شده است و عده‌ای نیز از روی عناد در مورد انقلاب، جنگ و حضرت امام، مطالبی را نوشته‌اند که دقیقا تحریف انقلاب و جنگ و تحریف شخصیت امام است و متأسفانه مجوز انتشار آن را نیز گرفته‌اند، بنا بر این داستان نویسی در مورد تاریخ انقلاب، مقوله مهمی است که باید در مورد آن کار و تلاش شود. 💎 @anarstory