eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
871 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
154 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿فرات🌿: چه کسی گفته باید زیارت ناحیه مقدسه را کامل خواند؟ اصلا این زیارت برای کامل خواندن نیست شاید. شاید برای این است که تا نیمه‌هایش بخوانی و از یک جایی به بعد، مفاتیح را کنار بگذاری و زار بزنی... عِمران واقفی: ناحیه مقدسه عشق بازی کلامیِ یک امام معصوم است درباره یک امام معصوم دیگر. با جزء به جزء حسین علیه السلام. 🌿فرات🌿: ناحیه مقدسه زیارت سنگینی ست. باید هر دوازده ساعت یک بار فقط یک جرعه‌اش را بنوشید، وگرنه قول نمی‌دهم زنده بمانید. عِمران واقفی: می دانی عبره و دمع چه فرقی دارد؟ آبی که از قلب می‌جوشد را می‌گویم. همانی که گدازه‌های آدم ساز است. خسرو را سر بریدند. سروی را خم کردند. ، همچون ، با افتاد به زمین.
عِمران واقفی: می دانی عبره و دمع چه فرقی دارد؟ آبی که از قلب می‌جوشد را می‌گویم. همانی که گدازه‌های آدم ساز است. خسرو را سر بریدند. سروی را خم کردند. ، همچون ، با افتاد بر زمین. 💡🕯 سی هزار تلمبه فوت کردند تا خورشید را خاموش کنند. هیهات که تازه از امشب طوفان توئیتری زینب شروع شده. به هر اپلیکیشن که می‌رسد هشتگ داغ می‌کند و رفتارهای پوپولیستی عبیدالله و یزید را باد هوا می‌کند. به امپراطوری رسانه‌ای زینب خوش آمدید. عالمه غیر معلمه... فرمانروایی ملک رسانه زینب است. بی شک. برای اولین بار در تاریخ، حرف حق شیعه به درون منهتن رسید. به درون وی-اُ-اِی رسید. برای اولین بار فاکس نیوز خطبه حضرت زینب را کامل پخش کرد. فکر می‌کردند با پخش زنده از چند زن و کودک آبروی علی را می‌برند. وقتی زینب شروع کرد... انگار علی، فرمانروای ملک سخن، بر فراز منبر کوفه خطبه می‌خواند. به گمانم ملائکه هم تکبیر گفته باشند. مسئولین فاکس نیوز تا بیایند کات بدهند پته همه‌شان بر باد رفت... چقدر سوز دارد برای یک امپراطوری که سی هزار سَبُع و ذئب را برای کشتار صد نفر شیعه علی بفرستی و زن و بچه شان را به اسارت بگیری و هنگام برداشت رسانه‌ای، یک شیرزن همه سرمایه گذاری بیگ‌پروداکشن را به نفع بنی هاشم مصادره کند....الف الف الف دینار آبروی اموی با یک خطبه زینب بر باد رفت. آهای دختر جوان که گوشی هوشمند دستت است! رسانه بشوی؟ مثل بی‌بی زینب. @ANARSTORY
نور ✅دوستان تازه وارد، این گروه دست گرمیست. یعنی با انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، فکر و ذکرتان نوشتن شود و قالب مورد نظرتان به دست بیایید. مثل فوتبال که قبل شروع مسابقه، گرم می‌کنند تا حین بازی، دچار مصدومیت نشوند. شما هم تمارین باغ انار را انجام دهید تا دست و ذهنتان باز شود تا وقتی وارد کلاس های خصوصی نویسندگی شدید، دست و ذهنتان، رباط صلیبی پاره نکند. برای انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، هشتگ‌های زیر را جست‌وجو کنید👇 برای شرکت درکلاسهای خصوصی نویسندگی به آیدی زیر مراجعه کنید.👇 @evaghefi
گـُل‌یـٰاس(ʏasɴa): تو شدی پدر همه عالم مولا. ای پناهم قبل و بعد از پدرم ای مولا عِمران واقفی: ناپاک و مغرورم. ای ابوتراب ای پدر خاک دستی به سر و گوشم بکش. پاکم کن‌ خاکم کن. از تو که دَم می‌زنم. شیطان دُم به زمین می‌کوبد همچون سگ. برای دوستی توست دَم و بازدمم. سلام بر تو ای اولین پذیرنده دعوت رسول. ای روحِ لیلة‌المبیت. ای کسی که شمشیرش همچون اژدها طناب و عصای امویان را بلعید. باب ثعبان را که دیدم به خودم گفتم، باید هم اژدها به آستانت سر بساید‌. تو مالک اژدهای حق هستی. همو که در عالم مثالی این جهان باطل را از هم می‌درد. طلبه،نویسنده،روایتگرشهدا🌷سلطانزاده🌷: پ یعنی پهلوان پ یعنی پناهگاه پ یعنی پایه و استوار پ یعنی پدر پدر یعنی کسی که بوی حسین دهد غیرتش ابوالفضلی باشد دلش مهربون و علی وار باشد مهرش عاشقانه وار از جنس خداباشد صدایش طنین انداز باشد دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــاهگــاه دنیــا آغــوش گــَرم پـــِدرتـه دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه هر کـجای دنیـا هم بـــاشی چه بـاشه چـه نبــاشه قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته درست مثل رقیه سه ساله اباعبدالله پدرم از جنس خاک پدرم از جنس خون دلتنگ او هستم ؛ دلتنگ کسی که حسرتش همیشه بر دلم مانده است. همیشه با کلمه پدر مشکل داشتم ، کلاس اول گفتند شغل پدرت چیست؟! بااه و اشک گفتم :شهید و حال روز پدر را با استخوان و چفیه و پلاک به سرمی‌برم! و کادویم به او نامه هایی از جنس حسرت یک بغل از کودکیست نامه دلتنگی های هرشبم نامه‌ی قد کشیدنم نامه‌ی‌ حسرت حتی یک بار گفتن کلمه بابا برلب! پدرت که علی والله باشد مادرت که فاطمه بنت الزهرا باشد دنیایت می‌شود از جنس خدا ؛ از جنس بهشت از جنس شهادت... سایه سرم پناه عالمینم اقام امیرالمومنینم عِمران واقفی: ای مولا، ای کاتب وحی. ای کسی که قرآن را از دو لب مبارک رسول گرفتی و بدون کم و کاست نوشتی. ای آیه. تو و فرزندانت عِدل وحی هستید. من می‌خواهم کاتب شما باشم. ای علی، خودت را به قلبم وحی کن. ابتدا این فرودگاه ویران را بساز و بعد نزول اجلال کن. ya heydar: بر شاه لافتی /حضرت عشق و وفا/مولی امام عارفا /بر آقام امیر مومنا/بفرست حمد و ثنا k: «پ»، مثل پدر! واژه‌اش، سه حرف بیشتر ندارد؛ اما اگر بخواهم اندکی توصیفش کنم، تکه کاغذی کوچک و زبانی الکن، گنجایش توضیح و فهمش را ندارد! پدر را می‌گویم! «پ‌- د‌- ر» پشتیبان در روزگار... پاسدار دنیای رازها پدری که آغوشش، سرآغاز هستی‌ست و گره میان ابروانش، همچون فانوسی‌ست که بر ظلمات جاده می‌تابد؛ تا مبادا راه را گم کنیم! مبادا تاریکی خیابان، چشم‌های خاموشی ندیده‌مان را تسخیر کند... پدری که از جوانی‌اش، لذتش، ثانیه‌ثانیه عمرش گذشت تا هم‌اکنون، با خیالی آسوده بنشینیم و قطره‌ای از دریای وجودش بنویسیم! پدر را من و تو درک نمی‌کنیم... پدر را، تنها پدر می‌فهمد! (البته اگر اشتباه نگفته باشم!) ya heydar: آقای خوبم حیدر کرار بود سخن از او ورد زبونا بود اینگونه کنم وی را خطاب : ای آقا جان ای شاه نجف ای صاحب ایوون نجف ای حضرت عشق ،چون فردایی که جدت ندا داد ولادتت را، آن روز که مادر بزرگوارت بنت الاسد یگانه مولود خانه یگانه معبود عالم را وارد عرصه دنیا کرد شاید فکرش را نمیکرد کسی نامردان روزگار تو را ۲۵سال غریبانه اسیر خانه کنند.آه از این دنیا چه کرد با امام غربا طلبه،نویسنده،روایتگرشهدا🌷سلطانزاده🌷: روزی پدرم علی والله را شهید کردند امروز هم پدرم را در سوریه شهید کردند! ای کاش به جای روز پدر ؛ یک لحظه پدرم برمی‌گشت... ❤ℳ❤: عشق پدر ودختری عشقیست که دل را سرذوق می آورد عشقیست که داد امروز پدر فردایش عشق و محبت است
خانم تنادریه مدام دروغ می‌گوید که حال کوزت خوب است. کوزت غرق در بدبختی شده. ژان بیا. کوزت اندوهگین و ناامید است ولی قلم صنع ویکتور هوگو می‌داند که ماریوس پونتمرسی یک روز دخترک را در آغوش کشیده و بقیه‌اش را نمی‌توان نوشت چون بیشتر مسائل شخصی این دو نوگل نشکفته است. کوزت ماکارونی دوست داشت و مامان فانتین که شیتان پیتان کرده بود که برود بیرون اصلا بهش نگفت که ماکارونی نداریم. کوزت همینجور منتظر ماند تا یکهو شوکه شد و گرسنگی امانش را برید. حالا کوزت زده شبکه ایران‌کالا و مدام از یارانه ها می‌پرسد. کوزت همواره امیدش را حفظ کرده. حالا که دیگر نه از خانم تناردیه خبری هست که اذیتش کند، نه دیگر ژان‌والژان گرسنگی امانش را بریده‌. نه غم بی‌شوهری دارد...مگر نمی‌دانی؟ ماریوس رفت کوزت را گرفت. اِ وا خدا مرگم بده... بله خواهر...خیلی وقته...عقدی هستند...فعلا گوشی...داشتم می‌گفتم. حالا که کوزت برای خودش خانمی شده یک عذاب روانی مدام تعقیبش می‌کند. غم فقدان ژان. غم بی پدری. خدا سایه ولی اش را حفظ کند.
خدایا به حق سلطان توس این دلهای کاک‌توسی ما را به سمت توسعه و پیشرفت این کشور هدایت بفرما.
شادی جان سلام، شرمنده‌ام اما، شدیداً شیدای غم شده‌ایم.
وقتی جنگ شروع می‌شود آدم‌ها دو دسته می‌شوند. بعضی خلألحظه را پر می‌کنند. و بعضی لحظه‌به‌لحظه خلا را. پ.ن خب بلند شو یک کاری بکن.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#تمرین123 نور. 📆امروز چهارشنبه است و جمعه گذشته امام زمان علیه‌السلام ظهور کرده اند. 🖼شما مدام خو
جملات کوتاه و کوبنده بنویسید که با شروع شده باشد. طرف روز شهادت عروسی گرفته و مشروب خورده و هشتگ بی ناموسم زده. حالا یهووو سلام فرمانده را مغایر با ارزشهای اسلامی می‌داند. بیایید بروید در گونی. طرف تا دیروز خودشو خفه می‌کرده چرا زن‌ها رو به استادیوم راه نمی‌دهید، حالا که علاوه بر زنان، بچه ها و خانواده ها به استادیوم اومدن داره خودشو جر می‌ده که چرا اینا اومدن ورزشگاه. طرف می‌گه چرا نمی‌گذارید مردم شاد باشند. حالا که بستر به این بزرگی فراهم شده برای شادی صد هزار تا بچه و پیر و جوان و ...می‌گه چرا جمهوری اسلامی...(این قسمت از بس چرت و پرت زیاد بوده دیگه خودشونم رد دادن) می‌تونید رو به جای ابتدا جای دیگه هم به کار ببرید👇. طرفدارهای با حمایت آمریکایی ها سال ۸۸ پرچم امام حسین آتیش می‌زدند و او سکوت معنادار کرده بوده. حالا به خاطر سلام به امام زمان عجل‌الله‌فرجه داره از قسمت تحتانیش بخار بلند می‌شه. ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
شد. کسی پاکش نکرد. زد و جلوه‌گر شد. شغل سلبریتی‌گری را برگزید. به دنبال پرده‌ها درید. افکارش را پالوده نکرد و شد. پ.ن قصه کارگردانها و هنرمندانی است که خودشان اشتباهی می‌کنند و به پای اعتقاد می‌نویسند. لک می‌شوند و مسیر را تا طرد دین ادامه می‌دهند.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔸رودخانه باش. حرفها را بشور و ببر. 🔸تفکیک میکنم تو را. توی خوب. توی خوبتر. توی عالی. گل قالی. باقال
نور 🔸دخترک غمگین بود. پاستیل می‌خواست. پسرک بسته پاستیل را گذاشت کف دست دخترک. دخترک نیشش باز شد. پسرک چشمک زد. دخترک نیشش بیشتر باز شد. متأسفانه از گفتن بقیه‌اش معذورم. 🔸دخترک توی کوچه یورتمه می‌رفت. شاد و خندان. مادرش نهیبش زد. دخترک گفت مادرجون بی‌خی‌خی. مادر لبخند زد و گفت بذار برسیم خانه. 🔸دخترک را بوس کرد؛ پدرش. دخترک در کوچه به هیچ پسری نگاه نکرد آنروز. 🔸دخترک پرید در بغل پدرش. پدرش بوسش کرد و گفت ماشاءالله دیگه چهل کیلو رو رد کردی ماهی کوشولوی بابا. مادر دخترک حسودی کرد و پرید در ....اوهوم. توجه شما را به ادامه برنامه ها جلب می‌نمایم. 🔸دخترک دلش بغل پدرش را می‌خواست. پدر دخترک خلقش تنگ شده بود. چون در اغتشاشات شیشه مغازه شکسته بود و هشت و نیم میلیون خرجش بود. پدر فقط دخترک را ناز کرد. دخترک رفت توی فضای مجازی و یک پست غمگین گذاشت. پسرها به سمت دایرکتش کوچ کردند. 🔸دخترک بزرگ شده بود ولی باز هم آغوش گرم می‌خواست. خودش مادر شده بود ولی از شووَر شانس نیاورده بود. متأسفانه این قصه غمگین تیراژاش خیلی بالاست. دخترک را همین عفتش حفظ کرد. تا مُرد. در برزخ چیزهایی به او دادند که چشمش برق زد و گفت: ایول بابا. این خبرها هم بوده و ما نمی‌دانستیم. اگر می‌دانستم حتی نمی‌گذاشتم کف دستم را هم نامحرم ببیند. 🔸دخترک دلش بابا می‌خواست. دلش بغل و بوس بابایی را می‌خواست. ولی علی کریمی و مهران مدیری همکلاسی های او را به خیابان کشاندند. پدرش پلیس بود و کشته شد. دخترک هیچ وقت آنهایی را که پدرش را از او گرفتند حلال نکرد. گرچه دخترک تحت توجه پدرش بزرگ شد و بی حیا بار نیامد ولی خواهر کوچکش عاقبت به خیر نشد. چون بابایی می‌خواست و نداشت. بغل دیگران را جایگزین بغل بابایی کرده بود و در نهایت نابود شد. 🔸ساعت سه عصر بود. دخترک موهایش را دمب اسبی بسته بود که بابایی الان می‌آید و با هم بازی می‌کنند. جنازه بابا را در تابوت کرده بودند و همه اهالی آپارتمان رفته بودند در مسجد کناری تا توی روضه شرکت کنند. دخترک قاتلین بابایش را با شعار زن زندگی آزادی در ذهنش ثبت کرد. تا روزی که بزرگ شود و مثل شاهد۱۳۶ بر آنها بخروشد. 🔸دخترک دلش ناز و بغل می‌خواست. مادرش هم می‌خواست. خب پدر آمد خانه. دخترک را بغل کرد. مادر یک کفگیر به پدر زد و گفت بروید لباستان را عوض کنید و بیایید ناهار بخورید آقایی. ولی چیزی از موارد یاد شده نگفت. دخترها بابایی‌اند.🤔 🔸دور قلبم را خامه دوزی کرده بودم. به قلبم گفتم برویم توی کار عاشقی؟ گفت: به نظر من زر اضافه نزنید و به کارهای دیگر برسید. به نظر خودمم حرفش حسابی بود. 🔸نازنین را دیدم و گفتم: نازی همدم من؟ گفت: نه متاسفانه. هیچی دیگه همدمم نشد. 🔸نازیلا را دیدم و گفتم نازی بازدم من؟ گفت: چرا بازدم؟ گفتم: چون خاص هستی. خیلی خوشحال شد و گفت مرسی. منم گفتم: خاله خرسی. ناراحت شد و کات فور اِور کردیم. 🔸در خیابانهای هلند راه می‌رفتم و مغازه هایی با شیشه‌های قرمز رنگی می‌دیدم که یک سری دخترها و زن ها تویش بودند. آنچه برای دیگران جذابیت‌ و آمال بود برای من دستمال بود. دخترکی دستمالی شده و دور انداخته شده. 🔸خادم حرمین شریفین دلم را راهی برلین کردم تا در مراسم تجمع برلین شرکت کند. هزینه اتوبوس را می‌دادند، آبمیوه هم می‌دادند، یک ساندویچ هم رویش. آنقدر شرایط خوب بود که تمام کارگران آلمانی هم آمده بودند. گرچه شعار های ما را نمی‌فهمیدند و هدفمان فرق داشت ولی دورهمی خوبی بود. همینجا از دولت بسیار خوب سعودی هم تشکر می‌کنم که تمام هزینه ها را تقبل کرده بودند. ان‌شاءالله خداوند ثروتشان را زیاد کند تا چند شبکه دیگر مثل اینترنشنال بزند و ما کارگردان که واقعا آه در بساط نداریم و واقعا در برلین و لندن با بدبختی و بدهکاری زندگی می‌کنیم به این اردوهای یک روزه بیاورد. البته برای دخترهایمان هم تنوع شد. دخترهایی که در آمستردام پشت ویترین بودند و واقعا خسته شده بودند. حتی سخنرانی آن انسان شریف که دانه دانه لباس هایش را در آورد هنگام سخنرانی برای ما بسیار دلچسب و جذاب بود. واقعا این مسافرت چسبید. دست بوس پادشاه عربستان هم هستیم. البته قبلا هم ثروتشان را خرج گروه های اصلاحگر آیسیس کرده بودند و کلا آدمهای دست و دلبازی هستند. حقا که خادم حرم الهی هستند. 🔸دخترها را به صف کردند. روی همه‌شان قیمت گذاشتند و فروختند. پولش را ریختند به حساب قادر عبد المجید. قادر در لندن کار می‌کرد. تجهیزات خرید برای شبکه اینترنشنال. @ANARSTORY قسمت اول👇👇👇
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔸رودخانه باش. حرفها را بشور و ببر. 🔸تفکیک میکنم تو را. توی خوب. توی خوبتر. توی عالی. گل قالی. باقال
قسمت دوم👆👆👆 🔸شیطان در گوش فالوئرهایش می‌شاشد. باور کن. قبلا بفرمایید شام به خورد مخاطب می‌دادند. اینترنشنال بفرمایید شاش به خورد مخاطبش می‌دهد. وگرنه که این همه چشم و گوش بسته بودن و تبعیت اصلا عادی نیست. به جان قوطی قسم. 🔸ایران‌اینترنشنال، آخرین تلاش ابلیس، در ظاهرِ اسلام برای آلوده کردن قلوب پاک مومنین است. این مانع را هم رد خواهیم کرد. 🔸بادیه‌نشینِ سوسمار خوری را دیدم که پولهای بادآورده را به دست باد می‌داد. @ANARSTORY