eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
899 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره‌ی لحظه‌های قبل، حین و بعد سال تحویل، یک طنز بنویسید. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مثلاً: بعد گشتن در بازارهای مختلف و فهمیدن قیمت‌های نجومی، به سختی چند دست لباس گرفتم و برای عید نوروز پوشیدم. آنقدر از پوشیدن لباس‌های جدیدم ذوق زده بودم که برادران یوسف، از سفر به مصر و ساکن شدن در قصر آخ ناتون ذوق زده نبودند. با لباس‌های جدید و به قصد پُز دادن به فامیل، به سفر رفتیم. اما در کمال تعجب، هیچکس به لباس‌های نوئمان توجهی نکرد. حالا همین فک و فامیل، وقتی که پارسال لباس‌های کهنه پوشیده بودیم، هی ما را برانداز می‌کردند و زیرزیرکی می‌خندیدند. زمان زیادی به سال تحویل باقی نمانده بود که همگی دورِ سفره‌ی هفت سین نشستیم. شمارش معکوس آغاز شد و همگی با صدایی بلند، از دَه تا یک شمردیم. اگر کسی از عید و سال تحویل خبری نداشته باشد، فکر می‌کند که ما در حال خنثی‌سازی بمب اتم هستیم. توپ و تانک را در کردند و سال جدید را تحویل گرفتیم. حال نوبت روبوسی بود. دوبار لُپ‌هایمان را به هم چسباندیم و خواستیم برای بار سوم بچسبانیم که دیدیم طرف مقابلمان نیست و روبه‌رویمان دیوار است. هزار و چهارصد سال از نوروز می‌گذرد، ولی هنوز تکلیف دو یا سه بوس کردن فامیل مشخص نشده است. البته دمِ کرونا گرم که این مشکل را موقتاً حل کرده است. بعد از دست دادن و روبوسی کردن و تبریک گفتن، نوبت به عیدی می‌رسد. در دست بزرگ فامیل، یک پاکت خوشگل و رنگارنگ وجود دارد و از قضا، عیدی ما هم داخلش است. کمی ذوق می‌کنیم و ماهیت عیدی را در ذهنمان حدس می‌زنیم. نکند داخل پاکت، یک سفر رفت و برگشت به مشهد مقدس باشد؟ یا علی بن موسی الرضا، خیلی دوسِت دارم. یا نکند داخل پاکت، یک چک چند میلیونی با تاریخ روز باشد؟ اگر باشد، پنج درصدش را به زندانیان جرائم غیرعمد کمک می‌کنم. لحظه‌ی دادن عیدی فرا رسید. با شوق و ذوق، پاکت را گرفتم و پشتش را خواندم: _تقدیم به نور چشمم. چشمانم گشاد می‌شود و پاکت را باز می‌کنم. دو اسکناس دَه هزار تومانی، تنها چیزِ داخل پاکت است. آهی می‌کشم و می‌گویم: _یا امام رضا، چرا ما رو نمی‌طلبی؟ یا امام رضا، من که قصدم کمک به زندانیان جرائم غیرعمد بود! باز دمِ بزرگ فامیل گرم که همین بیست هزار تومان را عیدی داد. بعضی‌ها هستند که فقط در دوران ابتدایی به تو عیدی می‌دهند. آن هم نه پول نقد، بلکه یک جفت جوراب. وقتی هم وارد دوره‌‌ی راهنمایی و دبیرستان می‌شوی، با یک جمله سر و تهِ عیدی را هم می‌آورند: _توی دیگه بزرگ شدی، عیدی می‌خوای چیکار؟ تو الان وقت زن گرفتنته. جالب است وقتی بحث عیدی و خریدهای خانه می‌شود، ما بزرگ شدیم و وقت زن گرفتنمان است. اما وقتی به مادرمان می‌گوییم که زن می‌خواهیم، می‌گوید: _بچه تو هنوز دهنت بوی شیر میده. کَلَّت بوی قورمه‌سبزی میده. بدنت بوی عرق نعناع میده. یکی نیست به مادرمان بگوید ما آدمیم، نه یخچال. البته ما که می‌دانیم این حرف‌ها را مواقعی می‌زنند که خرشان از پل رد نشده است. وقتی که خر رد شد، ما هم از دوران زن بگیر، به دوران پستونک بگیر برمی‌گردیم. راستی شما بگویید. با آن بیست هزار تومان عیدی چه کار کنم؟ در بورس سرمایه‌گذاری کنم، یا برای روز مبادا پس انداز کنم؟ نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
نور ✅دوستان تازه وارد، این گروه دست گرمیست. یعنی با انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، فکر و ذکرتان نوشتن شود و قالب مورد نظرتان به دست بیایید. مثل فوتبال که قبل شروع مسابقه، گرم می‌کنند تا حین بازی، دچار مصدومیت نشوند. شما هم تمارین باغ انار را انجام دهید تا دست و ذهنتان باز شود تا وقتی وارد کلاس های خصوصی نویسندگی شدید، دست و ذهنتان، رباط صلیبی پاره نکند. برای انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، هشتگ‌های زیر را جست‌وجو کنید👇 برای شرکت درکلاسهای خصوصی نویسندگی به آیدی زیر مراجعه کنید.👇 @evaghefi