eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره ی آجیل‌های گران که اولین یلدای کرونایی‌شان را تجربه می‌کنند، طنز بنویسید. ♦️نمایشگاه باغ @anarstory
مثلاً: همه ی آجیل‌ها در مکان هایشان قرار داشتند. مکانشان سطل‌هایی بود که در مغازه مستقر بودند. آن‌ها اولین یلدای کرونایی را سپری می‌کردند. امسال تقریباً هیچکس آن‌ها را خریداری نمی‌کرد. همه گوشه گیر و ساکت نشسته بودند که گردو خان گفت: _چرا اینقدر ناراحتید؟ پسته جان، چرا مثل همیشه نمی‌خندی؟ پسته که دهانش بسته بود، گفت: _چرا بخندم؟ اولاً که کرونا آمده و دهانم بسته باشد، بهتر هست. دوماً اینقدر ارزشمان را بالا برده اند که خودمان هم باورمان نمی‌شود. ما باید الان در سفره های یلدا باشیم، نه داخل سطل های مغازه. گردو خان پوفی کشید و به همسرش گفت: _بادام جان! تو چرا اینقدر غمگینی؟ بادام گفت: _گردو جان! به من دیگر نگو بادام. قیمت من را آنقدر بالا برده اند که دیگر بی‌دام شدم. دیگر شرمم می‌شود سرم را بالا بگیرم. گردو خان سرش را خاراند و ترک ریزی خورد. سپس به فندق گفت: __فندق جان! تو چرا... فندق حرف گردو خان را قطع کرد و گفت: _هیس! گران‌ها فریاد نمی‌زنند. من دیگر فندق نیستم، صندوق هستم! داخلِ من فندقی بیش نیست، اما یک جوری قیمتم را بالا بردند که انگار داخلِ من صندوق هست. گردو آهی کشید و سیاه شد. ناگهان نخودچی و کشمش که زوجی بدردنخور بودند و امسال، بر خلاف سال های قبل خوب به فروش رفته بودند، نیشخندی زدند و گفتند: _می‌بینم که همه ی شما بی صاحاب شدید! فندق که عصبی بود، فریاد زد: _زر نزنید لطفاً. حالا خوب است هرسال اینقدر اینجا می‌مانید که کِرم می‌زنید. بعد برای ما که به خاطر کرونا و گرانی اینجا ماندیم، پُز می‌دهید؟ بادام که بی‌دام شده بود، پوزخندی زد و گفت: _راست می‌گویند که وقتی ماهی در آب نباشد، قورباغه سپهسالار می‌شود. همگی خندیدند و کمی از غم دلشان کاسته شد. اما این وسط، تخمه سیاه همچنان غمگین بود که گردو خان گفت: _تخمه جان، تو چرا ناراحتی؟ تخمه سیاه گفت؛ _آخر همسرم، تخمه چاپنی در کنارم نیست. _چرا در کنارت نیست؟ _چون قوانین ژاپن به خاطر کرونا سفت و سخت است و اجازه ی خروج نمی‌دهند. باید دو هفته در قرنطینه باشد که بدین ترتیب، در شب یلدا کنارم نخواهد بود. گردو خان پس از این همه رنج و دلتنگی و ناراحتی، ناگهان سکته کرد و درجا پوکید و پخش و پلا شد. طفلک این اواخر آنقدر لاغر شده بود که قوزهایش بیرون زده بود... ♦️نمایشگاه باغ @anarstory
نور ✅دوستان تازه وارد، این گروه دست گرمیست. یعنی با انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، فکر و ذکرتان نوشتن شود و قالب مورد نظرتان به دست بیایید. مثل فوتبال که قبل شروع مسابقه، گرم می‌کنند تا حین بازی، دچار مصدومیت نشوند. شما هم تمارین باغ انار را انجام دهید تا دست و ذهنتان باز شود تا وقتی وارد کلاس های خصوصی نویسندگی شدید، دست و ذهنتان، رباط صلیبی پاره نکند. برای انجام تمارین و خواندن آموزش‌ها، هشتگ‌های زیر را جست‌وجو کنید👇 #احف5 #احف6 #احف7 #احف8 #احف9 #احف10 #احف11 #احف12 #احف13 #احف14 #احف15 #دخترمحی_1 #دخترمحی_2 #دخترمحی_3 #دخترمحی_4 #دخترمحی_5 #دخترمحی_6 #دخترمحی_7 #دخترمحی_8 #دخترمحی_9 #دخترمحی_10 #دخترمحی_11 #دخترمحی_12 #دخترمحی_13 #دخترمحی_14 #تخیلی1 #تخیلی2 #تخیلی3 #تخیلی4 #تخیلی5 #طنز_نویسی #آموزش #ریشه‌ها #کارگاه_آموزشی #روزانه_نویسی #برگ #یاد #نور #زیارت #حرم #مسابقه #باغ‌انار #مونولوگ #دیالوگ #پیرنگ #معرفی_کتاب #نویسندگی #صحنه_پردازی #پی_دی_اف #باغ_انار #داستانک #داستان_کوتاه #پادکست #مکالمه #نهال #درخت_انار #زنگ_تفریح #داستان_صوتی #تشکیلات #تمدن_نوین_اسلامی #زینب_کبری #سلام_الله_علیها #محرم #نشر_حداکثری #آموزشی #ریشه01 #ریشه02 #ریشه03 #اربعین #دلنوشته #واقفی #خوشنویسی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کاریکلماتور #عاشورا #تاسوعا برای شرکت درکلاسهای خصوصی نویسندگی به آیدی زیر مراجعه کنید.👇 @evaghefi