eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیر باران دوشنبه بعدازظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب‌ها روی خاک غلتیدند چادرش در میان گرد و غبار قبلاً این صحنه را... نمی‌دانم در من انگار می‌شود تکرار آهِ سردی کشید، حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت: آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر، گریه نکن مرد گریه نمی‌کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی‌تفاوت ما ناله‌هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن! این صدای روضۀ کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه‌ای مشکی‌ست :: با خودم فکر می‌کنم حالا کوچۀ ما چقدر تاریک است گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است... 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«السلام علیك ایتها المضطهدة المقهوره» 💔 عرض تسلیت به محضر مقدس حضرت صاحب الأمر عجل الله فرجه و همه محبین حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از زخم تنش نبود هق هق می‌کرد با اشک دفاع از حقایق می‌کرد زهرا اگر از درد شفا هم می‌یافت از داغ غریبی علی دق می‌کرد! سماء. س. حسینیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه سایه‌های مبهمی نشسته زیر پلک تو چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاس‌ها به وقت غسل همچنان، گوش تو زنگ می‌زند تو را رها نمی‌‌کند هنوز این تماس‌ها جان سه تا امام را به لب رسانده‌ای، مرو! توجهی نمی‌‌کنی چرا به التماس‌ها؟ جز پر قو چه بستری مطابق است با تنت؟ بیم خراش دارم از خواب تو روی یاس‌ها برو ولی حلال کن، جهان مزاحم تو شد به درک تو نمی‌‌رسد شعور آس و پاس‌ها خدا در بهشت را محو کند، نبینی‌اش مباد باز در دلت زنده شود هراس‌ها به یاد قبر مخفی‌ات چو ابر گریه می‌کنم گاه که می‌روم سر مزار ناشناس‌ها تو درد و روضه نیستی، تو راز آفرینشی تو را زدند کافران پرت شود حواس‌ها 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان من که می دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان گرچه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان با غروبت خانه ام تاریک شد، لطفا نرو مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه ات با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان چهره می پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخ ماااااااااادر 😭😭😭 مشت آتش .................... نور می بخشد جهانی را اگر زرتشتِ آتش مادر ما را چرا آتش زده ست و کشته آتش!؟ مظهر غیرت، علی را دستْ بسته می کشاندند جان به لب شد تا که بر چادر رسید انگشت آتش مادری ققنوس وار آمد که ایمان ها نسوزد موی او آتش گرفت از هجمه ی پُرپشت آتش سیلی از دیوار و در را تاب آورد آه... اما تا به خود آمد مدینه، شد کبود از مشت آتش شعله شعله، مستیِ هیزم فروکش کرد و خوابید گرم بود اما به جهل این جماعت، پشت آتش در میان دست خود پروانه ای دارد شکسته وا شود با ذوالفقارِ اشک اگر که مشت آتش قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 دردانه ............ دردانه ی پیغمبرشان رفت از بین بر گردن مردمان شهر است این دِین در سینه ی تابوت، فقط فاطمه نیست تشییع علی و زینب است و حسنین (ع) قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفتم آذر سالروز شهادت شهید محسن فخری زاده سه‌شنبه، ۷ آذر ۱۴۰۲.
به مناسبت سالروز شهادت شهید محسن فخری زاده🌹 شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده‌هایش گریه‌ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی دلت می‌خواست جنگیدن کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دینت را ادا کردی _شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را_ به این امّید عمری، عشق بازی در خفا کردی تمام روزهایت رازهای سر به مهری بود که با خون خودت آن رازها را بر ملا کردی شگفتا زخم‌های نانجیبی از خودی خوردی شکایت‌هات را از بی‌خودی‌ها با خدا کردی سرِ تنهاییت را کوه بر دامن گرفت آخر کجا این‌قدر غربت در مسیرت دست و پا کردی درختا از تنت یک سیب سرخ بی‌گناه افتاد به فکر شعر گفتن بودم از دستم سلاح افتاد 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره شنیدنی سعید بیابانکی از دیدارش با مرحوم شهید فخری‌زاده و گفتگو درباره برخی از شاعران معاصر. 🆔 @Abedi_Aaeini
🖤😭 به ساحت حضرت صدیقه کبری (س) دختر ................ پاسخی دندان شکن شد طعنه ی ابتر شدن را بار دیگر زنده کرد انگار، پیغمبر شدن را با طلوعش، جاهلیت را میان گور کرد و داد معنای جدیدی مادر و دختر شدن را عمر او کوتاه بود اما پُر از آیات روشن او که جاری کرد چشمه چشمه، این کوثر شدن را ابن ملجم ها اگر با خطبه اش خو می گرفتند می گرفتند از کلامش مالک اشتر شدن را دشمنان خونی اش، این بین اما برگزیدند منکِر دین خدا بودن، تبِ منکَر شدن را ماجرای کوچه، جنگی نابرابر بود و آن روز فاطمه آمد که قدری حس کند حیدر شدن را تندبادی از کنار باغِ آل الله رد شد دید آن شب باغبان، یاسش پس از پرپر شدن را راوی پشت در اَسما بود؛ او با بغض می گفت مادری دیگر نمی بیند به خود مادر شدن را قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🖤 به عاشقانه های مولا و زهرای مرضیه (س) خواب ....... یک نفر باید که غفلت را کند بیدار از خواب می رود این رودِ شرک آلود در دریای مرداب هر که دارد ادعای نور، از ظلمت می آید زُهره ی زهرا کجا و سوسوی یک کرم شب تاب! در نماز شب، کسی بر شانه ام زد، بی صدا گفت نور، الله است و آل الله، خورشیدند و مهتاب مصطفی جام است و زهرایش شراب ناب و حیدر - ساقی کوثر... که عالَم را از عشقش کرده سیراب فاطمه، دستاس را وقتی که می چرخانْد، مردش خستگی از تن به در می کرد و می شد شاد و شاداب دخترش چادرنمازی ساده بر سر کرد و زهرا ذکر تسبیحات می خواند و به او می گفت از آداب شب به شب از پنجره سر می زند بر خلوت او ماه دارد می کند این لحظه های ناب را قاب یک طرف سلمان نشسته یک طرف مقداد و عمار حال او خوب است و دل خوش کرده بر ایمان اصحاب مرتضی هر وقت می بیند دل زهرا گرفته خاطره می گوید از بدر و احد، صفین و احزاب روز و شب از طعنه ی مردم نگاهش ابر دارد بغض زهرا بشکند، یک شهر رفته زیر سیلاب یا علی نگذار پشت در بیاید مادر ما یا علی این مردمِ بی چشم و رو را خودْ تو دریاب در، دهان وا کرد با آتش که فتنه دربگیرد فاطمه با اشک آمد نقشه ها را کرد بر آب دفترم از شعله ها لبریز شد آهی کشیدم مادر و در سوخت و... آتش زدن شد در جهان، باب چند روزی می شود زهرا قنوتش، مرگ دارد از همه دلبسته تر آنجا که بود!؟ ارباب، ارباب موی زینب شانه می خواهد ولی مادر، شکسته نخل ها آشفته اند، انگورها بی تاب بی تاب فاطمه غرق مناجات است این شب های آخر کم نمانده روی دستش جان دهد این بار، محراب قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴دیر آمدم، دیر آمدم... در داشت می‌سوخت 🔹شعرخوانی بغض آلود شاعر طلبه آقای حسن بیاتانی در محضر مقام معظم رهبری 🆔 @Abedi_Aaeini