eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
415 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
119 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یاد او که پدر یتیمان بود و همواره دختران شهدا را در آغوش می کشید👆😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این مُلک، همیشه در امان خواهد بود تا تکیه ی ماست بر سلیمانی ها قم المقدسه
برای دردانه حسین رقیه (س) مهر و ماه ................. سه سال با پدرش بود همدم و همراه سه سال، زهرا بود و کشید از دل، آه عمو به بالینش می رسید هر جا بود - صدا که می زد او را به هر زبان، هر گاه شبی که رفت به بازار و گوشواره خرید - بغل گرفت عمو را... به ماه کرد نگاه خبر نداشت به بازار می رود یک روز خبر نداشت تنش می شود به کوفه، سیاه خبر نداشت که آتش به خیمه می افتد خبر نداشت که موهاش می شود کوتاه گذشت و... همسفرِ کاروان غربت شد گذشت و... آمد ظهر دهم به قربانگاه چگونه شمر، دلش آمد از قفا ببُرد!؟ گناه داشت رقیه، گناه داشت... گناه از اینکه در دل گودال، او چه ها دیده فقط خبر دارد عمه جان و ثارالله سوار ناقه ی عریان شد و زمین افتاد در آن شبی که تو میدانی و منِ مداح چگونه زجر، دلش آمد آنچنان بزند!؟ مگر نمی دانست آه... اوست دخترِ شاه برای اینکه خرابه، شبی شود روشن به خاک، نقاشی کرد مهر را با ماه قم المقدسه
😭 سهم بیشتری از تو می خواهد امسال! ‌ •➜ https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نثار آل عبا و اباعبدالله الحسین (ع) 🖤 با خواندن این شعر، در هر قنوت به یاد حسین خواهید افتاد و چشمانتان بارانی خواهد شد😭 پنج تن ..................... دستانم را نگریستم و گریستم انگشتانم پنج تن آل عبا 🖐 محمد را در میانه دیدم و اهل بیتش را اطرافش گویا برای مباهله آمده بود پلکی زدم... رسول الله بر بار شتران ایستاده بود و علی، دوشادوش او در غدیرِ معرفت خدا را نشان می داد ☝️ اثر انگشتم طوافی بود از کعبه ی جان: علی 👉 انگشتی که حب مولا را امضا زد و روی ماه علی را در شب پر ستاره ی تاریخ نشان داد انگشت حلقه، زهرا بود 💍 که انگشتری به نام علی را به تن کرد محمد دست بالا آورد از گونه های فاطمه سیبی چید و به علی تعارف کرد پیوندی که نبی و علی را به کمال رساند و مثلثی را به نام عشق، نقش زد حسن لطیف ترین و زیباترین و آرام ترین است همان انگشت کوچک که صلح و دلدادگی را فریاد می زند آنجا که در انگشت معشوقی گره می خورَد و به راه ادامه می دهد و اما حسین... همان «وِترَ المَوتور» همان دردانه ی خدا! حسابِ حسین از همه جداست او که اهل بیت نیز برایش آغوش باز می کنند و در بغل می گیرندش ✊ او که رمز اتحاد و پرچمدار مقاومت است اگر باور نداری دستت را مشت کن 👍 تا ببینی چگونه پرچمش را بالا می آورد اما اگر خواستی چشمانت تر شود به شَستت نگاه کن و روضه ی سر بخوان و دلت را بند کن به آن بند انگشتی که نیست 😭 آه... نمی دانم بگویم یا نه! نمی دانم زنده میمانم یا نه! این بار، شَستت را کمی بهتر ببین صدای پای اسب ها را می شنوی!؟ می بینی اسب ها چگونه پهنش کرده اند! 😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15